
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دعای روز ششم
اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیتِک وَ لا تَضْرِبْنِی بِسِیاطِ نَقِمَتِک وَ زَحْزِحْنِی فِیهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِک بِمَنِّک وَ أَیادِیک یا مُنْتَهَی رَغْبَه الرَّاغِبِینَ
خدایا مرا در این روز به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازیانه های انتقامت عذاب مکن و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهایت، ای نهایت دلبستگی دل شدگان.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در شادباش 89 سالگی «اصغر بیچاره»
بهلولِ عکاسان
فخرالدین فخرالدینی
عکاس پیشکسوت
آشنایی و دوستیام با «اصغر بیچاره» به حدود سال 1335 بازمیگردد. او در آن زمان - و تا همین سالهای اخیر – به فعالیت در سینما میپرداخت و عکسهای سینمایی میگرفت. بیچاره که اصالتاً گنابادی و از خاندان دراویش بود، نام خانوادگیشان ژوله بود اما به بیچاره شهرت داشت. او فعالیت سینماییاش را با عکاسی فیلم «دستکش سفید» در سال 1330 آغاز کرد و تا سال 1384 در فیلم «دم صبح»، در حدود 100 فیلم به عنوان عکاس، مدیر تولید، مدیر تدارکات و بازیگر حاضر بود. او جز آنکه به عکاسی سینما، بیش از دیگر فعالیتهایش شهرت دارد اما کلکسیون غنیای از دوربین عکاسی - حتی از ابراهیمخان عکاسباشی؛ نخستین عکاس ایرانی - و عینک دارد. ما در این سالها بسیار با هم در ارتباط بودیم. سفرهای بسیاری به زاهدان، مشهد، اردبیل، کرمان، شمال و... رفتیم. مرا «فَخور» صدا میکرد. وقتی مادرم در قید حیات بود، به عیادتش میرفت یا آنکه یک بار از امریکا برای دخترم، هدیه آورد. در نظر من بیچاره دارای دو شخصیت است؛ یکی شخصیت معنوی و دیگری عکاس. او همیشه در وجه معنوی مانند یار و دوست کنار همکاران خود بوده و شخصیت عکاسی وی نیز در آثارش نمود دارد. من به بیچاره لقب «بهلول عکاسان» را دادهام. بهلول درویشی بود که برای استادان نقاشی مانند عباس کاتوزیان و علیمحمد حیدریان مینشست تا از او طرح زنند. شخصیت ذاتی بیچاره هم این حس را در درون من به وجود آورده است که با همه اهالی سینما ارتباط دارد و از هیچ کمکی فروگذار نمیکند. او فردی بینیاز، خیرخواه و خالی از کینهتوزی است. خوشقلب است و در دل مینشیند. در بحرانیترین روزها با بردباری زندگیاش را پیش برده و گله نکرده است. مطمئن هم هستم در این روزها که در غربتِ فرنگ، با سرطان حنجره دست و پنجه نرم میکند هم صبر و حلم دارد. اما کاش تا این اندازه به اصغر، بیمهری نمیشد و قدرش دانسته میشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در دیدار از مؤسسه هنرمندان پیشکسوت مطرح شد
درد دلهای پروین بهمنی موسیقیدان موسیقی قشقایی
«پروین بهمنی» موسیقیدان و پژوهشگر موسیقی قشقایی میهمان مؤسسه هنرمندان پیشکسوت شد. این هنرمند موسیقی مقامی که به دعوت «سیدعباس عظیمی» مدیرعامل، به این مؤسسه آمده بود، ساعتی را در خصوص فعالیتهای گذشته و حال به گفتوگو نشست. بهمنی که جزو چهرههای شناخته شده و بینالمللی موسیقی مقامی ایران به حساب میآید، از نامگذاری یک فستیوال موسیقی در کشور ترکیه به نامش خبر داد و افزود: سال گذشته بود که در جریان شرکت در فستیوال «Giresun Universitesi» ترکیه متوجه شدم مسئولان برگزاری، برنامه تجلیل وقدردانی را به پاس خدماتم برای موسیقی عاشیقهای ترک و این گونه خاص موسیقی مقامی در نظر گرفتهاند و قرار است آن را به اسم من نامگذاری کنند که برایم روزی به یاد ماندنی و فراموش نشدنی رقم خورد. بهمنی سخنانش را این گونه به پایان برد: برگزاری بزرگداشت برای من در جشنواره موسیقی فجر کاری ارزشمند بود اما آیا این بزرگداشت با اعطا نکردن درجه یک هنری و پذیرش نشدن به عنوان پیشکسوت هنری در تضاد نیست؟

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تجربه زمستانی
3 نسل نقاش
نمایشگاه گروهی نقاشی «تجربه زمستان» با شرکت آثار 22 هنرمند روز جمعه ۲۱ خرداد در گالری ایوان آغاز به کار کرد. در این نمایشگاه هنرمندانی از نسلهای مختلف، یک یا دو اثر خود را که در سه دهه گذشته با موضوع مشترک انسان خلق شدهاند به نمایش گذاشتهاند. نمایشگاه گروهی تجربه زمستان تا ۹ تیر در گالری ایوان دایر است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

۱۰۰ سالگی تئاتر کودک و نوجوان در ایران
حدود سال 1295 بود که جبار باغچهبان، تئاتر کودک را در ایران - و در شهر تبریز - پایه گذاشت. از آن روز چیزی حدود یکصد سال میگذرد و حالا قرار است در بیست و سومین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان، این اتفاق خجسته، پاس داشته شود. شهرام کرمی به عنوان دبیر این جشنواره اعلام کرد امسال در بخش مسابقه نمایشنامه نویسی به آثار چاپ شده چه ترجمه و چه آثار ایرانی هم توجه شود. همچنین بخش مسابقه عکس و پوستر نیز که به صورت دوسالانه برگزار میشود امسال بینالمللی شده و فراخوان آن نیز به صورت بینالمللی منتشر شده است.
900 سال قدمت بزرگترین امپراتوری قرن دوازدهم میلادی
باستانشناسان استرالیایی به سرپرستی دامیان اوانز با استفاده از فناوری اسکن هوایی لیزری، شهرهایی را در قلب جنگلهای انبوه کامبوج کشف کردهاند که دست کم 900 سال قدمت دارد. این شهرهای مدفون در خاک - که وسعت برخی از آنها با شهر پنوم پن پایتخت کنونی کامبوج برابر است - زیرمجموعه شهر تاریخی «انکگور» در امپراتوری خِمِر هستند. خمرها که از قرن 9 تا 15 میلادی حکومت میکردند، در قرن دوازدهم، بزرگترین امپراتوری جهان را شکل میدادند. این شهر، در سال 1431 توسط تایلندیها ویران و به مرور زیر درختان مدفون شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

حسن همایون
از سفری دیگر باز میگشتند، ساعتها در دشت، لای شقایقها پیاده رفته بودند، قیافهاش را از آینه جلو ماشین ورانداز میکند. سوئیچ را میاندازد. مگر خستگی و به هم ریختن، چیز دیگری در چهرهاش باقی می گذاشت؟ شال فیروزهای اش را روی سرش مرتب میکند، دنده را جا میزند و ماشین را از پارک در میآورد!
- قبل از اینکه تو را برسانم خانهات ،کمی بزرگراهگردی کنیم؟!
- نه ! میخواهم زودتر برسم خانه لنگر.
- چرا همهاش حرف تو؟!
- یعنی چی چرا همهاش حرف تو؟!
- یعنی از صبح که راه افتادیم مدام امر و نهی میکنی!
- همین که هست!
- فرهاد! دست بردار نمیدانم چه مرگت شده است!
فرهاد منمن میکرد، معطل بود و بلاتکلیف ،نمیدانست چه میخواهد! اما ترانه از خیلی وقت پیش پی برده بود؛ دیگر به ادامه این عشق امیدی نیست و نمیخواست باور کند! بیشمار چیز بیاهمیت و خرد هر روز به جان رابطه و عشقشان میافتاد و یکباره کار را به داد و بیداد و دعوا و مرافعه میکشاند. ترانه نمیخواست باور کند! فرهاد دیگر نخواهد بود و تصمیم گرفته تهران را ترک کند به شهرش برگردد تا به قول خودش شهریار خود باشد. قبلاً هم از این موضوع با هم حرف زده بودند و هر بار به دلیلی تصمیم رفتن فرهاد از تهران به تعویق افتاده بود. هر بار از این موضوع گفته بودند دل ترانه لرزیده بود! حالا بعد یکی دو سال عاشقی، تهران عملاً بدل به چالش رابطه ترانه و فرهاد شده بود. قرار نبود سفر بروند به اصرار ترانه، فرهاد هم مجاب شد با توری که برنامه فرهنگی و کتابخوانی در طبیعت برگزار میکرد به دشت لار بروند. از همان کله سحر با دعوا و مرافعه و غر و نق همدیگر را تحویل گرفتند. در سفر هم به رقم خویشتنداری ترانه و تلاشش برای حفظ ظاهر، دیگر گردشگرها متوجه شکرآب بودن رابطه آنها شدند و فرهاد بیاعتنا به همهچیز رفتار میکرد! بیاعتنا به نگاه نگران ترانه ! بیاعتنا به قضاوت دیگران، بیاعتنا به روزها و هفتهها و ماهها حرف زدن از علاقه و عشقش به ترانه و زیرگوشش از عشق گفتن ! بیاعتنا به همه چیزهایی که برایش مهم بود و انگار در گذر زمان رنگ باخته بود و ترانه همه اینها را میدانست و نمیخواست باور کند !
- ببین فرهاد من حتی با رفتنت هم مشکل ندارم! - پس مشکل چیه؟! - مشکل منم ! من بفهم ! من نمیتوانم و نمیخواهم باور کنم! - چی رو نمیخواهی باور کنی؟! - نمیخواهم باور کنم همه آن رویاهایمان یکباره بدل به کابوس شده است!
اولین بار نبود که فرهاد نمیدانست چه بگوید! سه ماه از آغاز بگو مگوهاشان میگذشت از هر طرف میرفتند به همین جا میرسیدند، یکی میخواست با هم بمانند و دیگری میخواست از هم جدا شوند! مانند بسیاری از داستان ِ تکراری جداییها. هر بار بگو مگوها به اینجا میرسید.
ترانه میگفت: میفهمم فرهاد، بعد مرگ پدر، مادرت تنها شده است و نیاز به مراقبت تنها فرزندش دارد! فرهاد میگفت: نمیفهمی عزیزم. ترانه میگفت: چه ایرادی دارد او هم به تهران بیاید و آپارتمانی برایش اجاره کنی در همسایگیمان. فرهاد میگفت: او آدم اینجا نیست، به هفته نرسیده در تهران دقمرگ میشود، مادرم را خوب میشناسم. ترانه میگفت: پس عشقمان چه میشود؟! فرهاد میگفت: بیا با هم برویم روستای پدری زندگی کنیم! ترانه میگفت: من هم آدم زندگی در روستا نیستم و به هفته نرسیده دقمرگ میشوم!
بارها این حرف را از ترانه شنیده بود. بگو مگوهای بیپایان هیچ کار نمیکرد مگر اینکه سردردهای میگرنی ترانه شروع شود و کلافگی بیپایان فرهاد را دامن بزند! گاهی در زندگی تصمیمهایی هست که هیچکس، هیچ وقت نباید مجبور به گرفتنشان شود و حالا فرهاد و ترانه همان «هیچکس»ها بودند، هیچکسهایی که مجبور بودند تصمیمی بگیرند که نمیخواهند !
- وایسا ! - چرا داد میزنی؟! - وایسا ترانه ! - چه مرگته فرهاد چرا داد میزنی؟ بذار الان میاندازم توی اتوبان یادگار جنوب میرسانمت خانهات! - نمیخواهم همین کنار اتوبان وایسا، خودم میروم!
ترانه دنده را جا میزند، بغضش را میخورد از آینه جلو ماشین، پشت سرش را میپاید. فرهاد را میپاید که ایستاده است کنار اتوبان، راهنما میزند تا به راست بپیچد، اتوبانِ بلند پشت سرش، فرهاد و دو سال زندگی با مردی که عاشقش بود یکباره در پرده اشکهایش مات مات میشود...

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رضا سلیمان نوری
مردم استان همدان نیز آیینهای ویژهای برای ماه مبارک رمضان خاصه استقبال از آن دارند. اغلب این مردمان همه ساله روزهای اول، پانزدهم و آخر ماه شعبان را تحت عنوان «آیین پیشباز»روزه میگیرند و باور دارند، اجر و ثواب روزه این ایام برابر با روزه کامل ماه رمضان است.یکی دیگر از آداب و رسوم مرتبط با ماه مبارک رمضان اهالی همدان،«کلوخ اندازان» نام دارد که در روز آخر ماه شعبان انجام میشود. در این روز مردم شادیکنان با تهیه و پخت غذایی مخصوص بهنام «کباب سرداشی» سفره خود را برای اطعام نیازمندان و فقرا پهن میکنند. همدانیها کباب سرداشی را از مخلوط گوشت چرخ کرده، سیب زمینی، پیاز، تخممرغ، ادویه و گوجه فرنگی تهیه میکنند. آنان با اجرای این سنت که روز آخر ماه شعبان را به صورت کامل به خود اختصاص میدهد،آمادگی کامل خود برای هر نوع بخششی را چه مالی و چه جانی در ماه مبارک رمضان اعلام میکنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

درباره عکسهای عکاس اتریشی از ماه رمضان در ایران
نگاه همدلانه توأم با احترام
به ایرانِ معاصر
امیرهوشنگ للهی
مدیر موزه عکسخانه شهر
«ژوزف پولروس» سال گذشته برای برگزاری نمایشگاهی در یکی از گالریهای خصوصی شهر تهران به ایران آمد. او عکاسی جهان وطنی است. وی در بانکوک، قاهره و نیویورک زندگی و عکاسی کرده است. آثارش در روزنامههای مهمی چون نیویورک تایمز و واشنگتن پست و همینطور روی جلد مجلاتی چون اشپیگل، لایف و تایم به چاپ رسیدهاند. امسال هم برای عکاسی به ایران آمده است. سال گذشته در ماه مبارک رمضان عکسهای متفاوتی از حال و هوای شهرهای مختلف ایران، از جمله تهران، کاشان، اصفهان، یزد و میبد گرفته است. نمایشگاه تازهاش
بر مبنای همین عکسها در موزه عکسخانه شهر دایر شده است.
پولروس علاقهمند به ایران است و زمانی که درباره ایران صحبت میکند با شور و شوقی فراوان این کار را میکند. در مجموعه عکسهای 25 گانه «رمضان، نگاهی دیگر» اوثبت کرده است، نگاهی همراه با احترام و فروتنی و همدلی با مسلمانان و ماه رمضان در ایران وجود دارد. نگاه او کاملاً با نگاه یک عکاس ایرانی متفاوت و آنچه میبیند را بیکم و کاست ثبت میکند. به عبارت دیگر به ماه رمضان از منظری دیگر نگاه میکند. در یکی از عکسها تصویری از بازار تهران به ثبت رسیده است. سمت چپ تصویر دستفروشی در حال فروختن روسریهای رنگی است. در مرکز تصویر دو مرد در کنار هم ایستادهاند و مقابلشان گاریای قرار گرفته است. روی گاری ظرف بزرگی حاوی آش است. آش رشته، غذایی که معمولاً برای افطار سر سفره ایرانیان وجود دارد. این بار آش رشته ساعاتی پیش از افطار در بازار برای تمام آنها که مشغول کسب و کار یا در جنب و جوشاند میتواند غذای مناسبی برای باز کردن روزهشان باشد. در پسزمینه تصویر حرکت مردم و تاکسیهایی به رنگ سبز و زرد مشخص است. مردم روزه دارند اما تلاش و تکاپو و حرکت برای کسب روزی حلال در جریان است. در واقع باوجودی که ماه رمضان است اما در پسزمینه تصویر، چهره پویایی از شهر و بازار را میبینیم. همه به کار خود مشغولاند و البته آش فروش هم به کار خودش. او ساعاتی پیش از افطار و اذان در جایی ساکن شده تا آشهایش را بفروشد.
نمایشگاه «رمضان، نگاهی دیگر»، امروز یکشنبه
23 خرداد گشایش مییابد و تا پنجشنبه ۳ تیر از ساعت 9 تا 16 (پنجشنبه 9 تا 12) در موزه عکسخانه شهر واقع در میدان هفتم تیر، میدان بهارشیراز، بوستان بهارشیراز دایر است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

با حضور گسترده مردم در مراسم تشییع
«حبیب» در خاک آرام گرفت
مراسم تشییع و خاکسپاری حبیب محبیان خواننده موسیقی پاپ با حضور جمعیت کثیری از مردم و علاقهمندان به این هنرمند بعد از ظهر شنبه 22 خرداد ماه ساعت 17 در رامسر برگزار شد.
پیکر این هنرمند در منزل وی در روستای نیاسته از توابع کتالم واقع در شهرستان رامسر تشییع و گردانده شد و پس از آن در مزار مسجد قدس این منطقه به خاک سپرده شد. در این مراسم جمعیت بسیاری از شهرهای اطراف و تهران شرکت کرده بودند که با در دست داشتن تصاویر این هنرمند و پخش ترانههای او یادش را گرامی داشتند. این مراسم با حضور برخی چهرههای موسیقی ایران برگزار شد.
همسر حبیب و سایر اعضای خانواده هم چند دقیقه یکبار به حیاط خانه او میآمدند و به ابراز احساسات مردم پاسخ میدادند. همچنین یکی از اتفاقات جالب حضور دوستداران حبیب در منزل او، شعری بود که یکی از اهالی روستای مجاور برای حبیب سرود و در حضور همسر او خواند.
حبیب خواننده مطرح موسیقی جمعه 21 خرداد ماه 1395 در سن 63 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت. محبیان به دلیل بیماری و مشکلاتی که داشت به همراه همسر خود در روستای نیاسته کتالم زندگی میکرد. او در مدت هفت سال اقامت در کشورش تلاش کرد با دریافت مجوز کنسرتی برای مردم سرزمینش برگزار کند اما سرانجام بدون رسیدن به آرزوهایش برای همیشه این دنیا را بدرود گفت. حبیب محبیان آثار ماندگاری را در کارنامه هنری خود باقی گذاشته است که بسیاری آنها را زمزمه میکنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ضبط صدای منوچهر اسماعیلی، دوبلور قدیمی، برای نمایش «مجلس ضربت زدن» به پایان رسید. نمایش «مجلس ضربت زدن» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی محمد رحمانیان آخرین روزهای تمرین خود را پشت سر میگذارد تا از 29 خردادماه در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه برود. در این نمایش طبق گفته رحمانیان، به دلیل آنکه امکان نمایش دادن کامل نقش حضرت علی(ع) وجود ندارد، در دو پرده هشتم و دهم نمایش از صدای منوچهر اسماعیلی استفاده میشود. کارگردان «مجلس ضربت زدن» با اشاره به اهمیت این بخش از نمایش و اینکه شنیدن صدای منوچهر اسماعیلی برای علاقه مندان به هنر دوبله هم جذاب خواهد بود، سابقه فعالیت این دوبلور قدیمی در برخی فیلمها و سریالهای تاریخی را از دلایل انتخاب خودش میداند. «مجلس ضربت زدن» که تاکنون اجرای عمومی نشده است، به واقعه ضربت خوردن حضرت علی(ع) و نیز اتفاقات مربوط به قتلهای زنجیرهای در دهه 70 میپردازد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

پیمان مقدم
دوستان دلواپس به در و دیوار میکوبند. خب در جریان هستید که رؤیایی دارند! به هر حال بعد از 8 سال گلکاری، حالا از بیکاری خسته شدهاند و استخوانهایشان درد میکند، اما خب مشکل اینجاست که تمام امیدشان را به بازگشت دولت هاله نور بستهاند. دولت هاله نور هم برای جمیع اصولگرایان همچین دلچسب نیست. به هر حال دوستان نگران هستند که نکند یکهو فیلمی، عکسی، مدرکی ازشان در دسترس عموم قرار بگیرد. به هر حال میدانید که دوستان همیشه لیستی توی جیبشان هست که برای افشا شدن گوشهاش رو نشان میدهند.
خلاصه اینکه مشکل دو تا شده است. دوستان هم میخواهند از دست دولت اعتدال خلاص شوند و هم اینکه ترجیحاً دچار روزگار هاله نور نشوند؛ الهی بمیرم چقدر موقعیت دشواری است. خودتان را بگذارید جای دلواپسان. چقدر سخت است. این جوری است که دوستان میکوبند به در و دیوار که مثلاً چه کار کنند و چه چیزی جور کنند تا رئیس دولت اعتدال را رد صلاحیت کنند. بیایید درک شان کنیم. به هر حال سخت است. فک کنید شما... جناب پزشکیان... جناب مطهری... آن بالا... مگه میشه؟ مگه داریم؟
حالا ما از آنجایی که خیلی دلرحم هستیم و قلب مان شبیه گنجشک است دست یاری به سویشان دراز میکنیم و برایشان مستندات جور میکنیم. دلواپس جان، شما هیچ خودت رو ناراحت نکن، مراقبتان هستیم. هر چیزی که گیر آوردیم فوری خبرتان میکنیم... مثلاً جناب روحانی فرمودهاند: «قبل از برجام هر روز یک تحریم داشتیم، بعد از برجام هر روز یک گشایش داریم.» خب اگر این مصداق بارز تشویش اذهان عمومی نیست پس چیست؟ این جمله مصداق بارز تبرج است... حالا برجام هیچی؛ تحریم؟ تحریم چی بود اصلاً؟... یا گشایش؟ گشایش چی هست اصلاً؟ برجام فقط واویلاست و بس. برجام همه دستاوردهای دلواپسان را بر باد داد. تحریمها را لغو کرد. محدودیتها کمتر شد. این شد وضعیت؟ این شد حال و روزگار؟ همین یک جمله چند تا رد صلاحیت داره؟
مثلاً همین مصاحبه روزنامه خودمان با شهریار آواز ایران. این کار بود ما کردیم؟ این آقای «ش» با هر قرائتی مصداق رد صلاحیت است. در ضمن روزنامه توپخانه به خاطر همین گفتوگو دستور برخورد با«ایران »را صادر کرده. میدانید که این جریده فخیمه هر کاری میتواند بکند. خب پس نمیتواند دستور برخورد با جناب روحانی را هم صادر کند؟ جناب روحانی با همین سوتی روزنامه ایران رد صلاحیت سرخود هستند...
تبلیغ فیلمهای داخلی در شبکههای خاک تو سری خارجی.... دولت اعتدال برای دهن کجی به صدا و سیما، تبلیغ فیلمها را میدهد آن شبکهها پخش کنند تا این جوری القا کند که رسانه ملی بیننده چندانی ندارد. همین فراهم کردن زمینهسازی برای سیاهنمایی علیه صدا و سیما و برنامه هفت برای
تجدید نظر در صلاحیت جناب روحانی کافی نیست؟
مطمئن باشید هر چند روز یکبار با یک سبد از امثال همین مصادیق برمیگردیم...

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سریالهای 2016
در «دنیای تصویر»
تازه ترین شماره ماهنامه فرهنگی هنری «دنیای تصویر» به مدیرمسئولی و سردبیری علی معلم منتشر شد.رویدادهای خارجی، تازههای 2016، بر پرده سینماها، برداشت بلند، گزارش ویژه، اخبار سریالهای خارجی،بخش ویژه، نقد فیلم، چهرهها و 1001 فیلمی که باید قبل از مرگ ببینید، عناوین بخشهای این شماره است. دنزل واشینگتن سردسته «هفت دلار»، معرفی بهترین سریالهای 2016، گفتوگوی تام هاردی با ماتیاس اسکونارتس، بازخوانی موفقیت سینمای ایران در جشنواره کن امسال،موتزارت سینما: انیوموریکونه از سرجیولئونه تاکوئنتین تارانتینو، صدای زنان صبور و خاموش: تک گویی فیلمهای رخشان بنی اعتماد، اصولگرایی انسان دوستانه: پرونده فیلم «پل جاسوسان» شخصی ترین فیلم استیون اسپیلبرگ، معرفی و بررسی فیلمهای روز سینمای ایران و جهان: بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت، کتاب جنگل هم مطالب اصلی این شماره دنیای تصویر است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

نمایش و نقد «والسی برای تهران»
فیلم مستند «والسی برای تهران» یکشنبه 23 خرداد ساعت 17 در سالن «سینماحقیقت» مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی واقع در خیابان سهروردی شمالی، میدان شهید قندی، شماره 15 به نمایش درآمده و سپس در نشستی با حضور زینب تبریزی (کارگردان)، یاشار نورایی (منتقد میهمان) و ناصر صفاریان (کارشناس- مجری) نقد و بررسی خواهد شد.
نقد و بررسی «شهر زیبا» در فرهنگسرای امید
«شهر زیبا» دومین فیلم سینمایی اصغر فرهادی یکشنبه ۲۳ خرداد از ساعت ۱۷ تا ۲۰ پس از نمایش، با حضور مسعود آب پرور در فرهنگسرای امید واقع در میدان امام حسین، خیابان شهید منتظری، خیابان خشکبارچی، بوستان خیام نقد و بررسی میشود.
نمایش فیلم «کافه لومیر» در سینماتک موزه هنرهای معاصر
پنجمین فیلم ازبخش یک فیلمساز، یک نگاه؛ مروری بر سینمای هو شیائوشین، یکشنبه 23 خرداد ساعت 17، فیلم "کافه لومیر" محصول سال 2003(تایوان – ژاپن) به مدت 103 دقیقه، به زبان اصلی و با زیرنویس فارسی درسالن سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درمیآید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
-
دعای ماه مبارک رمضان
-
خاطرهبازی
-
نوا
-
نگاره
-
عدد
-
کنار اتوبان پیاده میشوم!
-
توزیع کباب سرداشی؛ ورودیه همدانی رمضان
-
عکس نوشت
-
گزارش خبری
-
بازگشت منوچهر اسماعیلی با «مجلس ضربت زدن»
-
تازهترین دلایل رد صلاحیت جناب روحانی!
-
کیوسک
-
یکشنبه بازار فرهنگ
