
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

معاون اول رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه توسعه کشور جز از طریق توسعه علمی امکان پذیر نیست، گفت: ضرورت و پیش نیاز اصلی توسعه پایدار و همه جانبه و رسیدن به افق چشمانداز توسعه علمی است و کانون اصلی توسعه علمی دانشگاههای کشور هستند.
به گزارش «ایران» به نقل از پایگاه اطلاعرسانی معاون اول رئیس جمهوری، دکتر اسحاق جهانگیری روز گذشته در آیین تودیع و معارفه وزیر علوم، تحقیقات و فناوری از دکتر هاشمی که تاکنون سرپرستی این وزارتخانه را بر عهده داشت به خاطر تلاشها و اقدامات مؤثر در این مدت قدردانی کرد و گفت: ایشان هم زمان با شروع سال تحصیلی این مسئولیت را پذیرفت و توانست عملکرد خوب و اقدامات ماندگاری داشته باشد.
معاون اول رئیس جمهوری همچنین از دکتر فرهادی وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری بهعنوان مدیری خدوم، صادق، باتجربه و شخصیتی علمی یاد کرد و گفت: دکتر فرهادی خدمات مهمی انجام داده و کارهای ماندگار ایشان در تاریخ آموزش عالی کشور ثبت خواهد شد.
وی همچنین با اشاره به دکتر غلامی وزیر جدید علوم، تحقیقات و فناوری، اظهار داشت: ایشان چهرهای بیادعا، متواضع، با متانت و مثال زدنی است و شخصیتی علمی و اجرایی است که امیدوارم توفیقات خوبی در دوران این مسئولیت داشته باشد. دکتر جهانگیری همچنین با یادآوری اینکه تعداد معرفی و انتصاب وزیران و سرپرستهای وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دولت تدبیر و امید بیسابقه بوده است، خاطرنشان کرد: البته دلیل این موضوع اهمیت و حساسیت جایگاه این وزارتخانه است و امیدوارم در دولت دوازدهم این وزارتخانه از ثبات مدیریت برخوردار باشد و بتواند به برنامههای وسیع که مورد نیاز آموزش عالی کشور است بپردازد. معاون اول رئیس جمهوری از دانشگاههای کشور بهعنوان نقطه شناسایی مسائل کشور و محلی برای یافتن راهکارهای حل مسائل کشور نام برد و افزود: دانشگاههای کشور از ظرفیت و توانمندی بالایی برخوردارند به همین دلیل انتظاری که از دانشگاهها برای کمک به حل مسائل کشور وجود دارد، انتظاری دست نیافتنی نیست.
وی خاطرنشان کرد: نظام علمی کشور هم با شرایط مساعدی برای پیشرفت روبهروست و هم با مشکلاتی در بخشهای مختلف مواجه است و لازم است توجه ویژهای به مسائل دانشگاهها داشته باشیم و مشکلاتی که نظام علمی و پژوهشی کشور با آن مواجه است را حل و فصل کنیم.
دکتر جهانگیری با اشاره به سخن رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه اقتدار کشور مبتنی بر اقتدار علمی است، گفت: همه مسئولان کشور بر این موضوع اشتراک نظر دارند که توسعه علمی باید در دانشگاههای کشور دنبال شود.
معاون اول رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه مدیریت دانشگاهها نباید مدیریتی چند پاره باشد، تصریح کرد: دانشگاهها باید در جذب استاد، بودجه و مدیریت امور استقلال داشته باشند و تلاش دولت همواره این بوده است که دانشگاهها از امنیت، استقلال و جایگاه مناسب برخوردار باشند و استادان، دانشجویان و تشکلهای علمی و سیاسی نیز دارای احترام وشأن مناسب باشند. وی افزود: در دولت یازدهم تلاشهای خوبی در این راستا صورت گرفت و برخی نواقص مرتفع شد اما این راه همچنان نیازمند پیمودن است و امیدوارم وزیر جدید با ظرفیت بالایی که از نظر اخلاقی و علمی دارد بتواند با اتکا به توانمندی این وزارتخانه و برخورداری از نیروی انسانی متخصص بر مشکلات فائق آید.
دکتر جهانگیری در ادامه با تأکید بر اینکه انتظاراتی نیز از دانشگاهها وجود دارد یکی از این انتظارات را توسعه علمی کشور برشمرد و افزود: زمانی مسئولان دانشگاهها اعلام میکردند که ارتباط آنها با مجلات علمی بینالمللی قطع شده و تجهیزات آزمایشگاهی و پژوهشی کافی در اختیار ندارند که در این زمینه با تفاهمی که با دکتر فرهادی وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری صورت گرفت مقرر شد از طریق ارتباط با برخی کشورها، بتوانیم از تسهیلات با نرخ سود پایین و بازپرداخت بلند مدت استفاده کنیم که البته در این زمینه تأخیری به وجود آمد که امیدوارم وزیر جدید بتواند این موضوع را پیگیری و از این تسهیلات برای ارتقای آموزش عالی کشور استفاده کند. معاون اول رئیس جمهوری همچنین با تأکید بر اهمیت پارکهای علم و فناوری کشور، گفت: ما باید بهدنبال حل مسأله بیکاری و اشتغالزایی برای جوانان تحصیلکرده باشیم تا فارغالتحصیلان دانشگاهی بتوانند از فرصت شغلی متناسب با تحصیلات خود برخوردار باشند و بازدهی مناسبی نیز برای کشور ایجاد کنند.
وی با اشاره به بازدیدهای خود از دانشگاههای امیرکبیر، صنعتی شریف و تهران، اظهار داشت: اتفاق مهمی که در برخی دانشگاههای کشور رخ داده این است که در این دانشگاهها مراکز رشد علمی و فناوری دایر شده و کارهای علمی، تحقیقاتی و تولیدی مهمی در این مراکز انجام میشود.
دکتر جهانگیری با تأکید بر اهمیت ارتباط صنعت و دانشگاه، خاطرنشان کرد: اقتصاد کشور بشدت به درآمدهای نفتی وابسته بوده که البته در سالهای اخیر از وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی کاسته شده و باید به این نکته توجه کنیم که تنها چیزی که میتواند جایگزین منابع طبیعی باشد و اقتصاد کشور به آن تکیه کند، فکر و دانش است و این همان موضوعی است که در اقتصاد مقاومتی تحت عنوان اقتصاد دانش بنیان بر آن تأکید شده است.
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه کانون اصلی دانش بنیان کردن اقتصاد دانشگاههای کشور هستند به ارتباط وزارت نفت با چند دانشگاه کشور برای اجرای پروژههای صنعت نفت کشور اشاره کرد و گفت: اگر این برنامه در سایر رشتههای صنعتی نیز دنبال شود شاهد مجهز شدن صنایع کشور به دانش روز خواهیم بود.
وی از دانشگاههای کشور خواست دولت را در اجرای اقتصاد مقاومتی یاری کنند و گفت: اقتصاد مقاومتی فقط برای دوران تحریم نیست، یک اصطلاح علمی است، زیرا همواره عدهای بیکار در دنیا برای ما خط و نشان میکشند از اینرو باید اقتصاد کشور را از خطر دور کنیم و اقتصاد را به نقطهای برسانیم که در برابر تکانههای بیرونی دچار آسیب نشود.
دکتر جهانگیری افزود: البته باید به این موضوع نیز توجه داشته باشیم که اگر امید و اعتماد مردم از بین برود بهترین سیاستهای اقتصادی هم کارآمد نخواهد بود و اقتصاد یک شبه دچار تلاطم میشود.
دراین مراسم دکتر فرهادی وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری، دکتر هاشمی سرپرست این وزارتخانه و سپس دکتر غلامی وزیر جدید علوم، تحقیقات و فناوری نیز هر کدام به بیان دیدگاهها و نظرات خود در خصوص اهمیت این وزارتخانه و جایگاه آموزش عالی کشور پرداختند. در این مراسم همچنین دکتر جهانگیری حکم انتصاب وزیر جدید علوم، تحقیقات و فناوری که به امضای رئیس جمهوری رسیده بود را به وی اعطا کرد و با اهدای هدایایی از وزیر و سرپرست پیشین این وزارتخانه قدردانی کرد.
وزیر سابق علوم: موضوع بورسیهها هنوز ادامه دارد
وزیر سابق علوم با تأکید بر اینکه آموزش عالی در دولت یازدهم چالشهای زیادی داشت گفت: یکی از مهمترین مشکلات بحث بورسیهها بود که متأسفانه این موضوع با وجود بسته شدن پروندهها هنوز ادامه دارد.
دکتر محمد فرهادی در مراسم تودیع و معارفه وزیر سابق و فعلی علوم گفت: در دولت یازدهم زمانی که من تصدی وزارت علوم را قبول کردم در ابتدا با چالشهایی مواجه بودم و یک نوع بیثباتی وجود داشت. بهطوری که ۶۴ دانشگاه رئیس نداشت و با سرپرست اداره میشد که این دانشگاهها از دانشگاه تراز اول و برتر گرفته تا دانشگاههای جدیدالتأسیس بودند. یکی از اقداماتی که صورت گرفت این بود که این دانشگاهها ساماندهی شدند.
وی در ادامه تصریح کرد: از مسائل دیگر دوره قبل مسله بورسیهها بود، که این موضوع هنوز هم متأسفانه جریان دارد با اینکه واقعاً پرونده آنها بسته شده است اما برخی از این افراد فارغالتحصیل شده و منتظر جذب خود هستند.
وزیر علوم:
امیدوارم حمایت دولت از دانشگاهها افزایش یابد
وزیر علوم هم در این مراسم گفت: امیدواریم حمایت دولت از دانشگاهها افزایش یابد و دست اندازهایی که دانشگاهها از سالهای قبل داشتهاند با حمایت بیشتر دولت برطرف شود. دکتر منصور غلامی اظهار داشت: برنامه من با نظرات رؤسای دانشگاهها تنظیم و تقدیم به مجلس شد و برنامهام مستند به قوانین فرادستی است این تکالیف به صورت برنامه به مجلس تقدیم شد، بعضاً مورد استقبال قرار گرفت و بعضاً پیشنهادهای تکمیلی ارائه شد. به نمایندگان مجلس توضیح دادم این برنامه تکالیفمان است که باید اجرا کنیم و در راستای انجام آن باید روش اجرایی تبیین کنیم که آن با نظر مجموعه علمی صورت خواهد گرفت. وزیر علوم، تحقیقات و فناوری تأکید کرد: در حوزه علم و فناوری، پارکهای علم و فناوری باید محوریت پیشبرد برنامهها را عهده دار شوند، همچنین ارتقای کیفی سطح آموزش و پژوهش در وزارت علوم از اهداف جدی ماست که پیگیری میشود. وی اظهار داشت: اکثریت مدیران کشور از فارغالتحصیلان دانشگاهها هستند که در داخل کشور تحصیل کردهاند. باید نگاهی به توانمند کردن مجموعه فارغالتحصیلان داشته باشیم که بتوانند فارغالتحصیلان دانشگاهی بسرعت وارد بازار کار شوند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

محمد مطلق
نه کرکوک شهری ویران شده است، نه کردهای کرکوکی خانههایشان را رها کرده و گریختهاند و نه اینجا کسی ایران را عامل بدبختی خود میداند. این تصویر که لحظه به لحظه توسط تلویزیونهای ضد ایرانی مخابره میشود و آن را به تصمیمات کنگره امریکا گره میزند، در همان ورودی شهر، فرو میریزد و ناپدید میشود. انگار نه انگار از سلیمانیه خارج شدهایم؛ عکس شهدای پیشمرگه و بنرهای بزرگ مام جلال با همان جملات کردی همه جا دیده میشود: «نه کوه سفین از جا کنده میشود و نه تو از یاد میروی.»
محمد عبدالرحمان که در خیابان «اطلس» ادکلن یا به قول خودش «رایحه» میفروشد، از جمله کردهای کرکوکی است که وضعیت این شهر را عادی توصیف میکند: «من روز اول تحت تأثیر رسانهها با خانوادهام از کرکوک فرار کردیم اما بعد دیدیم، نه تنها اتفاق عجیبی نیفتاده بلکه راحتتر از قبل میتوانیم به زندگی و کار و کاسبی ادامه دهیم. برای همین خیلی زود برگشتیم.»
این جمله را چند بار دیگر هم شنیدهام که در کرکوک جنگی صورت نگرفت، بلکه جنگ در تلویزیونها اتفاق افتاد و این رسانهها بودند که بسیاری از کردهای کرکوک را فراری دادند نه سپاه عراق یا سپاه حشدالشعبی اما حالا خود کرکوکیها برایم توضیح میدهند که حتی صدای یک گلوله را هم نشنیدهاند. عبدالله بشیر چای فروش دم بازار بزرگ کرکوک میگوید: «من اصلاً خبر نداشتم درگیری شده و نیروهای اقلیم رفتهاند، صبح شنیدم. غروب فردا هم مثل همین الان که میبینی شهر چقدر شلوغ است، همه بیرون بودند و دنبال کار و کاسبی خودشان. این دعوای احزاب است و به من ترکمان و این برادر کردم ربطی ندارد. اینجا هیچ ترکمانی پیدا نمیکنید که فامیل کرد نداشته باشد و هیچ کردی هم پیدا نمیکنید که فامیل ترکمان یا عرب نداشته باشد. همسر خود من کرد است.»
عبدالله ترکمان است اما کردی حرف میزند و یکی از مشتریهای کردش که دوست نزدیک اوست، ترکمانی. در کرکوک تشخیص اینکه چه کسی ترکمان است یا عرب یا کرد، کمی دشوار است، چون هر سه قوم به هر سه زبان حرف میزنند و البته گاهی فارسی دست و پا شکسته. جودت مسئول تبلیغات حشدالشعبی در شمال عراق، وقتی ما را به یک نظامی متولد ایران معرفی میکند، میگوید: «پیش بیا اینها هم مثل خودت خسته نباشید هستند!» جوان خوش لهجه که فارسی را بینقص حرف میزند، میگوید: «به صدا و سیماییها هم بگویید اینجا سری بزنند!» منظورش روستای ویران شده «بشیر» است که به قول او پس از صدام تازه دارد نفس میکشد. روزی صدام، روزی امریکاییها، یک روز داعش و در نهایت درگیری با پیشمرگههای وابسته به حزب دموکرات کردستان. عبدالله که درست کنار قبرستان اعدامیهای صدام و ویرانههای مسجد و مدرسه به دست داعش درحال آبپاشی جلوی خانه است. میگوید: «داریم زندگی میکنیم. انگار دو سه روز است از مادر متولد شدهایم.»
بسیاری از مسئولان و شهروندان کرکوکی میگویند، بارزانی تلاش کرد ترکیب جمعیتی این شهر را به نفع کردها به هم بزند. به همین دلیل به بسیاری از کردهای ترکیه و ایران در مقابل هواداری از حزب کردستان عراق یا «پارتی» شهروندی کرکوک اعطا شد و در عوض همه حقوق ترکمانان و اعراب از بین رفت تا جایی که یک ترکمان حتی نمیتوانست به راحتی خانهای برای خود بسازد. این سیاست ادامه سیاست شیعه زدایی از منطقه با جابهجایی خانوادهها توسط صدام بود. اما شنیدن این حرفها از زبان یک کرد کرکوکی مهر تأیید مهمی است. محمد عبدالرحمان میگوید: «کرکوک متعلق به کرکوکیهاست؛ نه کرد و عرب و ترکمان. آنهایی که دررفتند و دیگر برنگشتند - که بسیار هم کم بودند- هواداران غیر کرکوکی بارزانی بودند که از حکومت حقوق میگرفتند. اینجا حتی در حق پیشمرگههای کرد هم ظلم میشد. حتی پیشمرگهها هم چند ماه چند ماه حقوق نمیگرفتند. ما از نفت فقط اسمش را شنیدهایم. هرچه میفروختند صاف میرفت جیب خانواده بارزانی و هوادارانش.»
بساط ادکلن یا رایحه کنار دست او متعلق به محند، دوست عرب اوست. محند میگوید: «زندگی خیلی بهتر شده، درواقع زندگی به این شهر برگشت. کرد و ترکمان و عرب مشکلی باهم نداریم. این تلویزیونها هستند که میخواهند بین ما اختلاف درست کنند. ما پول نفت را هم نمیخواهیم فقط بین ما دعوا راه نیندازند و اجازه بدهند در امنیت زندگی کنیم، راضی هستیم.»
طبق قانون استانداری کرکوک متعلق به کردهای هوادار اتحادیه میهنی است اما استاندار وقت، با این پرچم بر کرسی نشست و آرام آرام به سمت حزب دموکرات کردستان یا «پارتی» لغزید. یک پلیس راهنمایی و رانندگی برای اینکه عمق تبعیض قومی و حزبی حاکم بر این شهر را برایم توضیح دهد میگوید: «چند بار اتفاق افتاد که اتومبیل متخلفی را جریمه کردم و بعد مورد بازجویی قرار گرفتم که به چه حقی ماشین یک کرد را جریمه کردهام! آنها اجازه نمیدادند ما درجه بگیریم ولی دیده بودم یک واکسی را یک شبه سرهنگ کردند.»
براساس قانون عراق و اقلیم کردستان، کرکوک و چند شهر کردنشین دیگر، جزو کردستان عراق نیستند و حکومت خودمختار اقلیم، نمیتواند آن را مدیریت کند اما در کوران جنگ داعش و تلاش پیشمرگههای کرد، برای آزادسازی این مناطق و نیز ضعف دولت مرکزی، عملاً مدیریت بسیاری از این شهرها و روستاها به دست اقلیم افتاد و پس از آن راضی به عقبنشینی نشد. کردها به این مناطق میگویند «ناکوک» یا مناطق مورد مناقشه. یکی از ناکوکترین شهرها از نظر مسئولان اقلیم، کرکوک است که ارتش عراق به کمک نیروهای حشدالشعبی با ترکیبی از ترکمانان سنی، ترکمانان شیعه، کردها و اعراب، این شهر را از اقلیم بازپس گرفت.
دکتر حوال ابوبکر معاون حزب گوران و رئیس انجمن استانداری سلیمانیه، در انتقاد به عملکرد سران اقلیم در این زمینه به «ایران» میگوید: «ما یک مرز سیاسی مشخص داریم که مرز سیاسی عراق است و بنابر قانون اساسی مرز فدرالی کردستان عراق. این 2 جغرافیا که یکی جغرافیای کوچکتر در دل جغرافیای بزرگتری است و نه دو جغرافیای مجزا، چه از نظر سیاسی و چه از نظر فرهنگی و اقتصادی در قانون، حدود مشخصی دارد و تا زمانی که باز قانون تغییری در این وضعیت ایجاد نکرده، میبایست به آن وفادار بمانیم و برای آشتی و آرامش تلاش کنیم. در جنگ داعش، پیشمرگههای ما در این مناطق پیشروی کردند و بعد مدعی شدند که این نواحی چون کردنشین هستند، باید بخشی از اقلیم کردستان باشند؛ اختلاف از اینجا شروع شد. درواقع ما توانستیم داعش را شکست دهیم اما نتوانستیم همزیستی کردها را به نمایش بگذاریم. مسئولان ما تکروانه عمل کردند و به ارتش عراق اطمینان و ضمانت ندادند.» از دکتر حوال در ساختمان حزب گوران در سلیمانیه، میپرسم بسیاری از کردها تحت تأثیر رسانهها احساس غم و اندوه دارند. به آنها تلقین شده که ارتش عراق کرکوک را بر سر کردها ویران کرد. دکتر حوال میگوید:
«قبل از تلویزیونها و رسانهها، مسئولانی که شکست سیاسی خوردهاند این ناامیدی را در روح و جان مردم تزریق میکنند. پیشمرگه و مردم نیستند که شکست خوردهاند. این مسئولان اقلیم کردستان هستند که شکست خوردهاند. وقتی ما قانون داریم و وقتی قانون حدود را مشخص کرده، چرا باید پا از گلیمت فراتر بگذاری و آنجا را به میدان جنگ تبدیل کنی؟ چرا باعث میشوی همولایتیهایت به دست دیگر همولایتیهای عراقیات کشته شوند؟ برای چه جنگ را به یک جنگ مذهبی تبدیل میکنی؟ برای چه جنگ را تبدیل میکنی به جنگ کرد و عرب، جنگ سنی و شیعه؟»
همه پرسی خطای بزرگی بود
در کرکوک تقریباً با همه شهروندان ترکمان و کرد و عربی که همصحبت شدم، معتقد بودند مسعود بارزانی نه برای آزادسازی اطراف کرکوک از دست داعش که برای دستیابی به چاههای نفت وارد این استان شد. مصطفی، ترکمان سنی است. او میگوید: «امیدوارم حالا که نفت دست دولت مرکزی افتاده، حقوق ما را بدهد و برای بهبود اقتصاد تلاش کند. تا حالا که جز ترکیه و داعش و خانواده بارزانی، کسی پول نفت را ندیده.»
رعد، ترکمان شیعه است و در خیابان بغداد ذرت و شیره انگور و ارده میفروشد. این شهروند کرکوکی هم معتقد است بارزانی برای بیرون راندن داعش به کرکوک نیامده بود بلکه برای نفت آمده بود: «شکر خدا وضعیت خیلی خوب است. هیچ امتیازی به ما ندادهاند، حتی زمینهای ما را که به زور گرفته بودند، پس داده نشده، اما احساس آزادی و سبکی داریم.» این احساس را سالار اربیل رئیس شعبه شمال عراق حزب ترکمان، این طور برایم توضیح میدهد: «همه پرسی خطای بزرگی بود اما در این خطای بزرگ، مردم ترکمان فرصتی پیدا کردند که نفس بکشند. چیزی تحقق پیدا نکرده اما موانع زیادی برداشته شده. نظر ما این است که مدیریت 32 درصد کرکوک دست ترکمانها، 32 درصد دست کردها، 32 درصد دست عربها و 4 درصد هم دست مسیحیها باشد. تا به حال 90 درصد دست کردها و 10 درصد دست بقیه بوده. کرکوک اسمی وابسته به بغداد بود ولی عملاً از طرف اقلیم مدیریت میشد. نفت از طریق اقلیم فروخته میشد و حقوق کارکنان از طرف اقلیم پرداخت میشد. حتی استاندار که نماینده اقلیم بود کارمند دولت عراق را به دلخواه خودش عوض میکرد.»
او را در خیابان «تهران» اربیل ملاقات میکنم. کسی که معتقد است در اربیل نه میهمان بلکه صاحبخانه است. اربیل خطای بزرگ بارزانی را این گونه تشریح میکند: «رفراندوم باید به شکلی قانونی در مجلس عراق پیگیری میشد. از این گذشته اقلیم مرزهای قانونی مشخصی دارد که نباید از آن عبور میکردند. در جغرافیای اقلیم، کرکوک نیست، موصل نیست، مخمور نیست، خانقین نیست و چه میدانم کجا و کجا نیست. شما میگویید نه اینها همه حق من است؟ قبول، اما با کدام قانون؟ اینکه یکطرفه تصمیم بگیرید و عمل کنید، که نمیشود. آدم خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارد.»
اربیل میگوید شخصاً به وزارت پیشمرگه رفته و از وزیر درخواست کرده که دو تیپ از ترکمانان را هم به عنوان پیشمرگه تجهیز کنند تا در امنیت کرکوک سهیم باشند و او نپذیرفته و حالا از جمهوری اسلامی ایران ممنون است که آنها را در قالب حشدالشعبی تجهیز کرده و مدیریت این نیروی مردمی را هم به خود آنها واگذار کرده است. در کرکوک به ملاقات عبدالحسین محمد ابومصطفی امامی قائم مقام حشدالشعبی محور شمال عراق میروم تا داستان کرکوک را از زبان او بشنوم. در راه با «بلند» راننده کرد آشنا میشوم. بلند میگوید: «مردم این شهر سالهاست روی خوش ندیدهاند اول صدام، بعد داعش و بعد هم هواداران حزب دموکرات کردستان بدبختمان کردند. الان مردم کرکوک از خوشحالی شب تا دیروقت خانه نمیروند. هیچ وقت این همه آزادی و امنیت نداشتهایم.»
صحبتهای «بلند» را برای ابومصطفی تعریف میکنم و اینکه چرا باید یک کرد از حضور حشدالشعبی خرسند باشد. او میگوید: «برای اینکه در کرکوک دولت و حاکمیت و قانونی وجود نداشت که از بین رفته باشد. مگر مشکل کرکوک قوم کرد بودند که بترسند یا ناراحت باشند؟ این سیاست غلط اقلیم کردستان بود که همه را ناراضی کرده بود. طبعاً کردها هم ناراضی بودند و الان خوشحالاند. ما به وحدت عراق ایمان داریم و میخواهیم حکومت قانون برگردد. مسعود بارزانی عملاً قانون اساسی را کنار گذاشته بود. این چیزی نیست که حتی یک شهروند کرد از آن خوشحال شود. به همین دلیل حزب اتحادیه میهنی کردستان هم با ما هم نظر است. چون آنها هم به وحدت عراق اعتقاد دارند.» او به روز درگیری اشاره میکند و اینکه شهروندان کرد کرکوکی، به هواداران حزب، اجازه ندادند به ترکمانها و اعراب تعدی کنند: «کردهای اینجا هم مثل کردهای سلیمانیه یا اربیل خیلی خوشحالاند که نفت دست دولت مرکزی افتاده چون هیچ کسی جز خانواده بارزانی، از این ثروت ملی خیری ندیده. آنها حتی حقوق پیشمرگهها را هم نمیدادند و هر 4 ماه ونیم حقوق میگرفتند. پول نفت برای کرد هم نبود. گمرک هم دست بارزانی بود و به کردها چیزی نمیرسید.» او بارها از جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم سلیمانی تشکر میکند و میگوید: «ما ترکمانها در طول تاریخ هیچ وقت چنین روزی را فراموش نمیکنیم. ما در دوره صدام تحت فشار بودیم اما از 2003 به بعد که آقایان در منطقه مسلط شدند بدتر عمل کردند. خیلیها مجبور به ترک منطقه شدند و زمین و خانه شان به هواداران داده شد. وقتی نیروهای ایرانی با سلاح و تجهیزات در جنگ با داعش به کمک ما آمدند، ترکمانها برای نخستین بار بود که میدیدند یک نیروی مجهز جنگی به آنها کمک میکند.»
با ابومصطفی و جودت ناهار میخوریم و قرار میشود، جودت ما را به «بشیر» و «تازه خرماتو» ببرد. در راه پل «تازه» را نشانم میدهد که چند روز پیش جنگ سختی آنجا درگرفت. میگوید تانکها و نفربرهایی را که ارتش عراق برای جنگ با داعش در اختیارشان گذاشته بود، گرفتیم و تحویل ارتش دادیم همان طور که چاههای نفت را. در تازه خرماتو دو بچه را نشانم میدهد که جلوی خانه بازی میکنند. میگوید: «اینها بچههای شهید علی یغمور هستند؛ نخستین شهید.» دو سه جوان درحال دوچرخه سواریاند و آن طرفتر جوانان دیگری با اسلحه درحال نگهبانی. به کرکوک برمیگردیم. شهر با پیاده روهای شلوغ و بازاری پر هیاهو، زنده و شاداب زیر آسمانی غبارآلود، تلاش میکند زخمهای گذشته را از یاد ببرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گردوغبار در آبادان به 30برابر مجاز رسید / مدارس وادارات برخی شهرهای خوزستان تعطیل شد
گروه ایران زمین/ آسمان استان های خوزستان، کرمانشاه، کردستان و ایلام دیروز سه شنبه به عرصه جولان ریزگردها تبدیل شد و مدارس و اداره های برخی از شهرهای این استان ها را به تعطیلی کشاند و برخی از پروازها را هم لغو کرد.
وضعیت آب و هوا
«محمد اصغری»، کارشناس سازمان هواشناسی اظهار داشت: : با ورود سامانه جدید جوی به کشور، گرد و غبار در 4 استان تا پایان این هفته ادامه دارد.
وی افزود: گرد و غبار تشکیل شده در کشور عراق به استانهای خوزستان، ایلام، کردستان و کرمانشاه وارد و باعث کاهش دید افقی و افزایش آلودگی هوا شده است. دید افقی در برخی نقاط از جمله شهرستانهای سنندج، بانه، زرینه و مانه و سملقان به 1.5 کیلومتر کاهش یافته است. اصغری با اشاره به اینکه آخرهفته پر بارشی را در پیش داریم، گفت: در آذربایجان شرقی، سواحل خزر و اردبیل از امروز(چهارشنبه) باید منتظر بارش باران باشیم.
تعطیلی مدارس ایلام در پی افزایش ریزگردها
روز گذشته -سهشنبه- شدت ریزگردها، مدارس ایوان و مهران در استان ایلام را تعطیل کرد. بر اساس تصمیم کمیته اضطرار آلودگی هوای استان ایلام بهدلیل غلظت بالای ریزگردها در 2 شهرستان ایوان و مهران تمامی مقاطع تحصیلی شامل مهدکودکها و پیشدبستانیها،ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در این شهرستانها تعطیل است.
تعطیلی مدارس ۱۰ شهر خوزستان
همچنین گرد و غبار شدید مدارس ۱۰ شهر و ادارات 2 شهر خوزستان را به تعطیلی کشاند. از طرفی، روز گذشته پایان کار ادارات دولتی اهواز بجز مراکز بهداشتی، امدادی و عملیاتی نیز تا ساعت 12 بود. «کیامرث حاجی زاده»، مدیرکل مدیریت بحران استانداری گفت: همه مقاطع تحصیلی مدارس شهرهای آبادان، خرمشهر، حمیدیه، شادگان، هویزه، دشت آزادگان، ماهشهر، اهواز، کارون و باوی تعطیل شد. همچنین براساس اعلام فرمانداریهای شهرهای آبادان و خرمشهر، ادارههای این 2 شهرستان هم دیروز به علت پدیده گرد و غبار تعطیل شد. همه تمهیدات لازم برای مقابله با عوارض این پدیده مثل توزیع ماسک اندیشیده و به فرمانداران ابلاغ شده است. همچنین گرد و غبار که از عصر دوشنبه گذشته برخی شهرستانهای خوزستان را در برگرفته صبح دیروز سهشنبه در آبادان به 30 برابر حد مجاز رسید. براساس اعلام مرکز ملی پایش وهشدار گرد وغبار هواشناسی خوزستان، کاهش شدید دید افقی در برخی مناطق استان در روز گذشته بهدلیل تأثیر گرد و خاک ورودی از کشور عراق در مناطق غربی، جنوبی و مرکزی خوزستان بوده است.
وقوع 16 آتشسوزی در علفزارهای رشت به دلیل وزش باد گرم
همچنین«شهرام مومنی»، معاون عملیات سازمان آتشنشانی رشت، از وقوع ۱۶ آتش سوزی در علفزارهای سطح رشت به دلیل وزش باد گرم پاییزی خبر داد. مومنی در گفتو گو با ایسنا، اظهار داشت: بیشترین علت این آتشسوزیها عامل انسانی و ناشی از بیاحتیاطی در روشن کردن آتش بوده است.
آلودگی هوای 3شهر استان کرمانشاه درحد اضطرار
درهمین حال، «ثریا قربانی»، رئیس اداره نظارت و پایش اداره کل حفاظت محیط زیست استان کرمانشاه نیز از وضعیت اضطرار شاخص کیفیت هوا در شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب در شهر کرمانشاه در روز گذشته خبر داد و افزود: اطلاع دقیقی از میزان غلظت گرد و غبار در شهرستانهای مرزی استان در دست نیست، با این حال طبق اعلام همکارانمان، میزان آلودگی هوا در قصر شیرین و سرپل ذهاب به حد بحران رسید و مدارس شهرهای آنها نیز تعطیل شد.
آلودگی هوای سنندج 9 برابر حد مجاز
«کژال حبیب زاده»، رئیس اداره امور آزمایشگاهی اداره کل حفاظت محیط زیست کردستان هم گفت: آلودگی هوای سنندج صبح دیروز سهشنبه با رسیدن به 9 برابر حد مجاز (500 شاخص آلودگی هوا) در وضعیت خطرناک قرار گرفت. به گفته وی این وضعیت هوایی برای تمامی افراد خطرناک است و به بیماران قلبی و عروقی و افرادی که مشکلات تنفسی دارند توصیه شد از منزل خارج نشوند. همچنین مدارس شهرستانهای سنندج، سقز، مریوان، سروآباد، کامیاران، دهگلان و بانه نیز دیروز به دلیل گرد و غبار تعطیل شد.
آتش در جنگل ابر
بخشی از عرصههای جنگل ابر منطقه «پمولچال» شیرین آباد گلستان صبح دیروز سهشنبه دچار حریق شد و شعلههای آتش به عرصههای جنگل ابر منطقه مرزی بخش بسطام شاهرود گسترش یافت. «سید محمدرضا هاشمی»، فرماندار شاهرود در گفتوگو با ایرنا، افزود: آتشسوزی از جنگلهای گلستان آغاز شد و سپس به جنگلهای شیرین آباد نزدیکی روستای «پمولچال» بخش بسطام سرایت کرد. 50 نفراز نیروهای امدادی با کمک شماری از اهالی منطقه اطفای حریق را برعهده داشتند و این درحالی بود که شدت وزش باد کار را سخت کرده بود. جنگل ابر با 35 هزار هکتار وسعت در شمال شهرستان شاهرود قرار دارد. این جنگل در روزهای تعطیل یکی از محلهای تفریح مردم این منطقه و گردشگران است.
برش
فوت زائر اربعین به دلیل شدت گردو غبار در شلمچه
بر اساس این گزارش، «شهرام مقام»، دبیر و سخنگوی ستاد اربعین دانشکده علوم پزشکی آبادان در گفت و گو با ایرنا، از فوت زائر مرد 64 ساله اربعین در صبح دیروز سه شنبه در نقطه صفر مرزی شلمچه خبر داد و گفت: این زائر که «قاسم ترابی اردکانی» نام داشت و اهل شیراز بود، سابقه بیماری قلبی و تنفسی داشت که به دلیل شدت گرد و غبار در منطقه فوت کرد. وی خاطرنشان کرد: این بیمار پس از ایست قلبی توسط آمبولانس فوریت های پزشکی به بیماستان صحرایی منتقل و پس از نیم ساعت عملیات احیا، فوت وی اعلام شد. این دومین فوتی از ابتدای حرکت زائران اربعین در شلمچه است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

»ما و اقتصاد کشور فرازو فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته ایم و ما کشوری نیستیم که با یک تشر امریکا خود را ببازیم
»دولت بدهیهای اخیر باشگاه های پرسپولیس و استقلال را تقبل میکند تا این دو باشگاه دچار مشکلات بیشتری نشوند
سخنگوی دولت با بیان اینکه دین زرتشتی یکی از ادیان رسمی در جمهوری اسلامی است و زرتشتیان از حقوق شهروندی مناسب برخوردار هستند، از تأکید رئیس جمهوری به وزیر کشور برای حل مشکل عضویت سپنتا نیکنام در شورای شهر یزد خبر داد.
به گزارش «ایران» محمدباقر نوبخت، روز گذشته در نشست خبری خود که در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات برگزار شد، در پاسخ به اینکه دولت در راستای اجرای حقوق شهروندی، از جمله درباره مسأله عضویت سپنتا نیکنام در شورای شهر یزد چه اقدامی انجام داده است، تصریح کرد: حقوق شهروندی در پیوست احکام رئیس جمهوری برای همه وزیران بوده است، سازمان برنامه و بودجه نیز موظف شد تا گزارش عملکرد دستگاهها درباره این منشور را دریافت کند و به رئیس جمهوری ارائه دهد.
وی با بیان اینکه رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت به وزیر کشور تأکید کردند که این موضوع حل شود، افزود: قوانین موضوعه ما اجازه میدهد شهروندان زرتشتی از حقوق شهروندی برخوردار باشند؛ کما اینکه اکنون در مجلس نیز نمایندگان زرتشتی حضور دارند. از این رو ما دنبال یکسری اقدامات اثربخش هستیم که هم این موضوع حل شود و هم مسائل دیگری ایجاد نشود. نوبخت ابراز امیدواری کرد که این مشکل حل شود. خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما از سخنگوی دولت درباره موضع دولت درباره قانون کاتسا پرسید که به زعم وی، «نقض برجام» قلمداد میشد؛ نوبخت با بیان اینکه موضع دولت نسبت به هرگونه کنش اقتصادی از سوی امریکا یا هر کشور دیگری جنبه تحریم داشته باشد، روشن است، تأکید کرد: درباره نسبت این تحریم با برجام نیز کارگروه ویژهای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شده است که بررسی خواهد کرد این تحریمها، نقض برجام هست یا خیر؟وی ادامه داد: این کارگروه بررسیهای لازم را انجام خواهد داد و گزارش خود را به شورای عالی امنیت ملی ارائه میکند؛ هر تصمیم این کارگروه، برای دولت محترم است و اجرایی میشود؛ زیرا این کارگروه مورد توافق همه است. سخنگوی دولت با تأکید بر اینکه دولت برای هر شرایطی، طرح مناسبی دارد، گفت: ما کشوری نیستیم که با تشر امریکا خود را ببازیم. آنان در یک دورهای به قول خودشان «تحریمهای هوشمند و فلج کننده» اجرا کردند؛ اما همه دیدند که در آن دوره رشد اقتصادی ما مثبت و بیشتر شد. نوبخت ادامه داد: درست است که با این اقدامات ممکن است مزاحمتهایی برای ما ایجاد شود، اما کشور ما هم ظرفیت فراوانی دارد و ما تجارب زیادی هم در این زمینه داریم. ما برای تأمین منافع خود از هیچ اقدامی فروگذار نمیکنیم.
سخنگوی دولت در پاسخ به سؤال خبرنگار دیگری درباره تحریم کاتسا، با اشاره به اینکه دولت برای هر شرایطی آماده است، اظهار کرد: برای ما زیبنده نیست که ابتدا اتفاقی بیفتد و بعد وقت بگیریم تا راهکارهای مناسب با آن را آماده کنیم، از این رو اکنون روی بودجههای سایه متمرکز نیستیم، اما نباید نگران باشیم، زیرا ما و اقتصاد کشور فرازو فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته و ما کشوری نیستیم که با یک تشر امریکا خود را ببازیم. وی با بیان اینکه موضع رسمی ما اعلام میشود، گفت: ما از هیچ تلاشی برای تأمین منافع ملی ایران در صحنه بین الملل فروگذار نمیکنیم.
دولت متعهد به حقوق شهروندی است
سخنگوی دولت در پاسخ به اینکه چه زمانی زنان خواهند توانست در ورزشگاهها حاضر شوند، اظهار کرد: همه اصحاب رسانه از دیدگاه و موضع دولت برای حضور زنان در ورزشگاهها با خبر هستند، اما باید شرایط سنجیده این امر هم فراهم شود و نظر کسانی که نظر دیگری دارند هم جلب شود.
خبرنگاری از سخنگوی دولت پرسید که «با وجود فعالیت دولت یازدهم و 3 ماه از دولت دوازدهم و ابلاغ منشور حقوق شهروندی، دو خبرنگار در بازداشت به سر میبرند، دولت در این زمینه چه کرده است؟» نوبخت پاسخ داد: دولت خود را به تحقق حقوق شهروندان متعهد کرده است. از این رو همراه احکام وزیران از جمله وزیران فرهنگ و ارشاد اسلامی و اطلاعات، یک نسخه از حقوق شهروندی پیوست و تأکید شده است که آنان باید برنامههای خود را در طول دو ماه برای اجرای حقوق شهروندی اعلام کنند. وی تأکید کرد که رئیس جمهوری به آنچه به مردم بیان کردند، متعهد هستند.
وی در پاسخ به اینکه با توجه به اعلام آمادگی کمیته امداد امام خمینی(ره) برای قطع یارانهها، برنامه دولت برای یارانههای نقدی چیست، گفت: ماه آینده مجلس درباره چگونگی تأمین منابع مالی سازمان هدفمندی یارانهها و چگونگی مصرف آن تصمیم خواهد گرفت. بعد از اینکه مجلس تصمیم خود را گرفت، ما هم در دولت نظر کارشناسی خود را اعلام میکنیم و تصمیم مجلس را اجرایی میکنیم.
خبر خوب نوبخت برای سرخابیها
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت در نشست خبری دیروز خود که در حاشیه بازدید وی از نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران برگزار شد، گفت دولت بدهیهای اخیر باشگاه پرسپولیس و استقلال را تقبل میکند تا این دو باشگاه دچار مشکلات بیشتری نشوند. وی افزود: ما این موضوع را به سازمان برنامه و بودجه فرستادهایم و کارگروهی هم برای آن مشخص شده است. انشاءالله نخواهیم گذاشت مشکلی برای این دو باشگاه در آسیا ایجاد شود. نوبخت در مورد حضور زنان در ورزشگاهها هم تصریح کرد: موضع دولت در این خصوص روشن است و امیدواریم این مسأله بدون تنش حل شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ابراهیم بهشتی
«نظر شورای نگهبان درباره عضو زرتشتی شورای شهر یزد به مصلحت نبود.» این جمله را در چند روز گذشته بسیار از زبان اصلاحطلبان و معدود چهرههای اصولگرا شنیدهایم. اما شاید کمتر کسی فکر میکرد که نظر معاون قوه قضائیه هم همین باشد بخصوص که وی معتقد است نظر رئیس دستگاه قضایی هم همین است. حجتالاسلام والمسلمین هادی صادقی دیروز میهمان غرفه روزنامه ایران در نمایشگاه مطبوعات بود. او ورود شکلی شورای نگهبان به موضوع سپنتا نیکنام را قابل قبول میداند ولی به لحاظ محتوایی میگوید نظر آنها به مصلحت نیست. سپنتا نیکنام با حکم دیوان عدالت اداری و با استناد به ابلاغیهای از شورای نگهبان، عضویتش در شورای شهر یزد به صورت موقت به حالت تعلیق درآمده است.
در چند روز گذشته و با اختلاف نظری که بین مجلس و شورای نگهبان بر سر سپنتا نیکنام به وجود آمده، این سؤال پیش آمده است که آیا ما در نظام سیاسی بنبست داریم؟
بحمدالله ما هیچ بنبستی نداریم. بنبست وقتی است که سلسله قوانینی داریم که در پایان کار خود آن قانون دستها را بسته باشد. اما در جمهوری اسلامی ایران قوانین به گونهای است که در انتهای کار اصلی وجود دارد که دستها را باز گذاشته تا به بنبست نرسیم و آن اصل یا قانون ولی فقیه است. به این معنا که نظر ولی فقیه در جاهایی که بنبستهایی به وجود میآید، راهگشایی میکند یعنی فراتر از چارچوبهای قانونی اختیارات ولی فقیه اجازه میدهد بنبست گشایی شود.
نمونههایی از این بنبستگشایی را اگر در ذهن دارید، بفرمایید؟
همین روز دوشنبه در جلسه ستاد اقتصاد مقاومتی معاون اول محترم رئیس جمهوری اعلام کرد که ما از مقام معظم رهبری برای گرهگشایی اذن خاص گرفتیم. برای مسائل آب که بحرانی است، احتیاج به 8 میلیارد دلار اعتبار داشتیم از رهبر اذن گرفتیم و از صندوق ذخیره ارزی برداشت کردیم. مشابه این باز هم وجود دارد منتها در جای خاص باید از این شیوه استفاده شود. رهبر معظم انقلاب هم در موارد ضروری از این اختیار استفاده میکنند نه همیشه. بیشتر هم به کمک دولتها آمدهاند. علاوه بر این درباره روابط بین قوا هم راهکار داریم مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیأت حل اختلاف قوا را داریم که باز هم اگر مسألهای در این نهادها حل نشد در نهایت مقام معظم انقلاب ورود میکنند و بنبست گشایی میکنند.
در همین مورد اخیر آقای نیکنام توضیح دهید که چه باید بشود؟
در مورد اخیر که اختلافی است بین مجلس و شورای نگهبان درباره آقای سپنتا نیکنام، شورای نگهبان بر اساس اصل 4 قانون اساسی این اختیار را دارد که برداشت خودش را بگوید هم در مسائل قدیم و هم در موارد جدید. یعنی محدودیتی از این بابت ندارد. پس آنهایی که اشکال میگیرند که چرا شورای نگهبان این گونه ورود کرده است به موضوع، به نظرم اشتباه میکنند. یعنی انتقادی به شورای نگهبان از حیث ورود نیست. من بحث شکلی موضوع را میگویم که اشکالی نیست اما به لحاظ محتوایی به نظر من میشد نظر دیگری بدهند. ممکن است من به عنوان یک شخصی که مسائل دینی را هم اطلاع دارم نظرم خلاف نظر فقهای شورای نگهبان باشد. اگر چه حق ورود داشتهاند اما به نظرم ، نظر فقهای شورای نگهبان هم خلاف مصلحت بود و نظر درستی نبود. چون ورود یک نفر در جمع زیادتری در شورای شهر یزد، به عنوان «سبیل» نیست که این یک نفر بشود سبیل کفار بر مسلمین. با این حال اگر چه شورای محترم نگهبان حق ورود به این موضوع را داشتند اما ایکاش ورود نمیکردند.
به هر حال به قول شما ورود کردهاند الان اختلافی بین مجلس و شورای نگهبان است در این خصوص چه باید کرد؟
راهحلش این است که با تک تک فقهای شورای نگهبان صحبت شود و آنها را متقاعد کنند که نظرشان را عوض کنند. این بهترین راه حل است نه اینکه در رسانهها دعوا راه بیندازند. اگر هم نظرشان عوض نشد، ما ملزم به اطاعت هستیم.
یعنی نیازی به مجمع و هیأت حل اختلاف نیست؟
اینکه گفتم گام اول است چون فقها که معصوم نیستند ممکن است در پی بحثها و گفتوگوها و رد و بدل شدن استدلالها آنها هم در نظر خود تجدیدنظر کنند. پس خوب است که فقهای محترم خودشان نظرشان را تغییر دهند. اما اگر این نشد میتواند ارجاع شود به مجمع تشخیص مصلحت نظام یا جای دیگر. یعنی امکان بنبست نیست.
به نظرم دیدگاه شما با نظر روز دوشنبه آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه در این خصوص تفاوتهایی دارد؟
نه ایشان هم همین نکتهها را گفت که در بحث شکلی ورود شورای نگهبان درست است اما در محتوا ایشان هم مخالف هست. نظر ما با آقای آملی لاریجانی موافق است.
یعنی ایشان هم معتقد است به مصلحت نیست که سپنتا نیکنام تعلیق شود؟
بله ایشان به صراحت گفت که به مصلحت نیست. ایشان گفت که شورای نگهبان میتوانستند در نگاه فقهیشان مصلحت را هم در نظر بگیرند.
بحث دیگری که وجود دارد، اینکه برخی معتقدند دستگاه قضایی نگاه خوشبینانهای به رسانهها ندارد. شما چنین نظری را میپذیرید یا توضیحی دارید؟
اینکه نگاه خوشبینانهای نیست واقعیت ندارد اما اخیراً دیدید همکاران شما چه بلایی سر خبر آقای محسنی اژهای در نشست خبری روز یکشنبه آوردند. تحریف بزرگی صورت گرفت که رئیس کل بانک مرکزی را زیر سؤال بردند. این در کشور دعوا درست میکند و دروغ است . حالا ممکن است کسی که این خبر را نشر داده، انگیزه بدی نداشته اما بیدقتی کرده و حرفهایگری نکرده است. این گونه است که به هر حال گاهی از رسانهها ناراحت میشوند. در غیر این صورت قوه قضائیه خیلی هم رابطه خوبی با رسانهها دارد و میبینید که نشست سخنگوی قوه قضائیه هر هفته برگزار میشود. اما چقدر از این نشست منتشر میشود در رسانهها. مثلاً اخبار جرم و جنایت را به وفور پخش میکنند چون خبر زرد است و جذاب. این همه خبرهای منفی اختلاس و ناهنجاری و جرایم که مدام برجسته میشود اما اخبار برخوردهای قوه قضائیه با اینها خوب کار نمیشود. اثرش این میشود که ذهنیت جامعه را منفی میکند. چرا ذهنیت جامعه این است که در بین مسئولان بخور بخور است چون صد تا خبر درباره اختلاس منتشر میشود اما یک خبر کوتاهی کار میکنند که قوه قضائیه فلان مختلس را گرفت و پولها هم برگشت. یعنی خبرهای برخوردها با ناهنجاریها و مفسدان برجستهسازی نمیشود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سارا سجادی نائینی
روشنفکری چیست؟ روشنفکر چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ جریانهای روشنفکری در قرن حاضر چه تأثیراتی داشتهاند؟ روشنفکران ایرانی در کدام دورهها موفقتر عمل کردهاند؟ علل تلخکامیهای روشنفکران ایرانی در برخی دورهها چه بود؟ و... اینها سؤالاتی است که در گفتوگوی بلند محمد صادقی با دکتر علی فردوسی، در کتاب «روشنفکری و عرصه عمومی» به بحث گذاشته شده است. اخیراً این کتاب به چاپ دوم رسید. بنابراین فرصت را مناسب دیدم و گفتوگویی با دکتر فردوسی انجام دادم. دکتر فردوسی تحصیلات عالی خود را در دانشگاه پنسیلوانیا به اتمام رسانده است و هماکنون استاد دانشگاه نتردام (سانفرانسیسکو) است و به تدریس در این دانشگاه اشتغال دارد.
شما در ابتدای کتاب تعبیری به کار بردهاید با عنوان «کمپلکس روشنفکری» که تعبیر غریبی به نظر میرسد، میخواستم در ابتدا درباره این تعبیر بیشتر توضیح بدهید چون حدس میزنم این پرسش را خیلیهای دیگر هم دارند و این مفهوم را درست متوجه نمیشوند؟
اجازه بدهید در ابتدا از این فرصتی که به من میدهید صمیمانه سپاسگزاری کنم. این یک سعادت است که کسی فرصت پیدا کند درباره حرفها و نظرهایش توضیح بدهد و احیاناً خطاهایش را جبران کند. اما در مورد پرسشتان. تنها در ابتدای کتاب نیست. چند جای دیگر هم از این عبارت استفاده کردهام. موقع گفتوگو با آقای محمد صادقی متوجه نشده بودم که این عبارت میتواند مبهم و به گفته شما غریب باشد. حالا میفهمم که اشتباه میکردم. به آنکه فکر میکنم میبینم مشکل میتواند دو جنبه داشته باشد، یک مربوط میشود به خود واژه کمپلکس و یکی هم به ترکیب آن با روشنفکری. کمپلکس واژهای است که در تعبیرهای متفاوتی به کار برده میشود و در عین حال که معنای اصلی خودش را حفظ میکند در تعابیر متفاوت اضافه بار معنایی هم پیدا میکند. از نظر لغوی این واژه مرکب است از «کم» و «پلکس»، که اولی کاربردی دارد شبیه پیشوند «هم» در فارسی و دومی یعنی پدیدهای که از واحدها یا اجزا یا جنبههای متعددی سرهم شده باشد. این برمیگردد به ریشهشناسی واژه در زبان لاتین که در آن پلکس صیغه گذشته فعل بافتن یا تنیدن است. بنابراین کمپلکس یعنی پدیدهای که از تعداد نامعینی از اجزا یا وجوه بافته یا تنیده شده باشد. مثلاً در انگلیسی به ساختمانهای چند واحدی بر حسب شماره واحدها دُوپلکس، یعنی دو واحدی، یا تریپلکس یعنی سه واحدی و غیره، میگویند. معمولاً وقتی شمار واحدها از پنج تا بیشتر بشود به آن میگویند کمپلکس. چیزی که ما در فارسی در رابطه با ساختمان به آن میگوییم «مجتمع». معلوم است که منظور من نمیتواند چیزی مانند «مجتمع روشنفکری» باشد.
کاربرد این تعبیر در حوزه علوم انسانی دقیقاً به چه معناست؟
کمپلکس در علوم انسانی، بخصوص روانشناسی، هم به کار برده میشود. قدیمها در فارسی در حوزه روانشناسی واژه کمپلکس بهعنوان معادل واژه «عُقده» رواج فراوانی داشت، یعنی یک پدیده روانشناختی که دارای نوعی درهمپیچیدگی است. صدالبته که منظورم چیزی مانند «عقده روشنفکری» هم نیست. یک کاربرد دیگری هم هست در داروشناسی. ما چنین کاربردی را هم در زبان فارسی داریم، مثلاً در مورد «کمپلکس ویتامین ب»، که یعنی ترکیبی از انواع ویتامین «ب»ها. اما منظور من در اینجا نه «مجتمع» است و نه «عقده»، بلکه چیزی است شبیه به آنچه شیمیدانها، در هر زبانی، با آن آشنا هستند و از همین واژه برای آن استفاده میکنند. یعنی پدیدهای که از ترکیب یا دقیقتر سنتز عناصری درست شده باشد که این عناصر در آن، از طریق کنشهای متقابل، یک پدیده درهمتنیده و پیچیدهای را درست کرده باشند، طوری که نشود یکی از عناصر آن را بیرون کشید بیآنکه آن سنتز تغییر ماهیت بدهد. به این حساب مراد من از «کمپلکس روشنفکری» این است که روشنفکری سنتزی است از عناصر یا ساحتهای متعدد که با هم یک ارتباط آلی یا ارگانیک دارند طوری که این پدیده به هیچ یک از عناصرش قابل تقلیل نیست. این تعریف درست در نقطه مقابل تعاریفی است که میکوشند تا تعریفی تک ساحتی از روشنفکری به دست بدهند، مثلاً نسبت آن با قدرت، یا سیاست، یا ایدئولوژی یا طبقه، یا یک رسالت مشخص و محدود. اگر روشنفکری یک «کمپلکس» باشد آنگاه نمیشود هیچ تعریف تک ساحتیای از آن به دست داد. امیدوارم خوانندگان متوجه شده باشند که این درست همان مفهومی است که بتدریج در گفتوگو باز و گسترده میشود، یعنی به دست دادن تعریفی از روشنفکری بهعنوان یک چندینه درهمتنیده، یک کمپلکس.
در این پرسش و پاسخ برای روشنفکر ویژگیهای متعددی مطرح شده از قبیل «وارستگی روشنفکر» به تعریف خاص شما یا برهم زدن خواب آسوده حکومت، استقلال کامل از وضعیت مستقر و به نقد کشیدن آن، خدمت به توان اندیشیدن مردم و پاک نگاهداشتن عرصه عمومی از دروغ و خرافات و... شنیدن صدای تهیدستان، اقلیتها، دگراندیشان و محرومان و اشاره به نقش رهایی بخشی روشنفکر و بسیاری دیگر... آیا با در نظر گرفتن این تعاریف، روشنفکر تا حدودی دستنیافتنی به نظر نمیرسد؟
این نکتهای که در این پرسش انگشت رویش میگذارید در واقع برمیگردد به همین کمپلکس یا چندینه درهمتنیده بودن روشنفکری. بنابراین سرانجام پاسخ به این پرسش همان پاسخی است که به پرسش قبلی شما دادم. خودتان فکرش را بکنید - هیچکدام از جنبههایی که تکتک اسم بردید نمیتواند روشنفکری را از کارکردهای دیگری که با آن در یک یا چند نکته اشتراک دارند متمایز کند. روشنفکر تنها کسی نیست که میتواند خواب آسوده حکومتی را به هم بزند. یک آنارشیست هم همین کار را میکند. یا روشنفکر تنها کسی نیست که باید واجد نوعی وارستگی باشد، یک زاهد یا رهبان هم باید چنین باشد. روشنفکر تنها کسی نیست که باید صدای محرومان باشد، این کاری است که کوشندگان حقوق بشر و نمایندگان «اقلیت»ها هم میکنند و قس علیهذا. این است که دوباره میگویم تعریف دقیق و کمابیش جامع و مانع از روشنفکری فقط میتواند تعریف آن به صورت یک «کمپلکس» باشد. من در دوران انقلاب دانشجو بودم و دیدم که چگونه پس از انقلاب همه کسانی که خودشان را رزمنده انقلابی میدانستند یک شبه شدند روشنفکر، طوری که انگار روشنفکری همان رزمندگی سیاسی است منهای کنشگری آن. من همان وقتها به شوخی میگفتم فلانی یک انقلابی بود ولی حالا با تقلیل درجه شده است روشنفکر. پس در نهایت پاسخ من به شما در اینجا از یک منظر صرفاً تعریفی جامعهشناختی همین نکته است - اینکه شما نمیتوانید هیچکدام از خصلتهایی را که در گفتوگو برشمردم از روشنفکر سلب کنید بیآنکه هویت ممتاز او را خدشهدار کنید.
به هرحال میان تمام این خصلتهای متعدد باید پیوندی وجود داشته باشد یا نه؟
لازم است روی یک نکته بسیار مهم انگشت بگذارم، چون فکر میکنم در آن گفتوگو با صراحت لازم گفته نشده بود. اگر خوب دقت کنیم میبینیم که جملگی خصایلی که برای یک روشنفکر برشمردیم برمیگردد به نسبت او با عرصه عمومی. یعنی این خصلتها دارای یک انسجام درونی هستند و نه اینکه فهرستی هستند که اجزایش به هم ارتباط نداشته باشند. در نهایت تمامی خصایل روشنفکر وظایفی هستند که برای تأسیس و بهداشت و توسعه عرصه عمومی لازمند. نظر من اصلاً این نیست و نمیتواند هم باشد که روشنفکری شرط لازم برای حضور و شرکت در عرصه عمومی است. چنین باوری هم غیردموکراتیک است و هم مهمل. همه حق شرکت در این عرصه را دارند و یکی و به معنایی اصلیترین وظیفه روشنفکر این است که همه به شکل عادلانه و مؤثری، به گونهای که با اصل وجودی عرصه عمومی در تضاد ماهوی قرار نگیرد، در آن شرکت کنند. لیکن روشنفکر نسبت خاصی با این عرصه دارد که خصلتها و وظایفی که گفتیم آن را تعریف میکنند، تکلیفی شبیه به آنچه هابرماس به آن میگوید «مترجمانی»، اینکه چگونه آنچه در این عرصه ارائه میشود سرانجام بیانی پیدا کند که نسبت به مواضع جزئی علیالسویه است. بقیه تعهدی به تأسیس، حراست و بهداشت این عرصه به مفهوم سپهری که در آن میشود طی همه تفاوتها به فهم مشترک رسید ندارند، میتوانند کاملاً سخنگوی یک دیدگاه جزئی باشند، مثلاً یک حزب یا یک دین.
شما روی عرصه عمومی برای تعریف روشنفکر تأکید زیادی دارید. سؤال این است که یک روشنفکر در عرصه عمومی دقیقاً باید چه کار کند؟
من روشنفکر را دوست و یاور حقیقت یا اگر مایلید «خرد جمعی» در عرصه عمومی میدانم. برای او جایگاه ویژهای قائلم و تمامی آن ساحتهایی که در ارتباط با کارکرد او مطرح کردم به خاطر همین جایگاه ویژه است. اگر یادتان باشد در آن گفتوگو گفته بودم روشنفکری یک شغل نیست، نه فقط به معنای شغلی در کنار مشاغل دیگر، بلکه اساساً، به مفهوم کانتی کلمه نسبت او با سپهر عمومی است و نه حوزه خصوصی. نگاهم به عرصه عمومی نیز یک نگاه صرفاً ابزاری نیست. نه به خاطر اینکه عرصه عمومی مطلوبیت مستقیم و اساسی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ندارد، دارد و من این را قبول دارم، به قویترین معنای ممکن آن، بلکه به این خاطر که فکر میکنم نگاه ابزاری به عرصه عمومی، بیش از نگاه ابزاری به هرچیز دیگری باعث انحطاط آن میشود. در آنجا است که حقیقت جامعه و سیاست و سعادت بشر ارائه و مورد گفتوگو واقع میشوند. در آنجا است که هر عقلی با هر عقلی برابر است. این است آن چیزی که من از سقراط میفهمم. اگر خاطرتان باشد میبینید که من از همان ابتدا سقراط را میگذارم در ابتدای تبارشناسی این مقوله و به نوعی تمامی حرفهای دیگری که میزنم مبتنی است بر تأملی بر او، بر آنچه گفت و کرد و آنچه بر سر او آمد. بدیهی است که من از موجودی که در ارتباط با این حوزه است، از دوست حقیقت و خرد، انتظارات خاصی دارم. چرا که نه؟!
در کتاب «روشنفکری و عرصه عمومی» به «فصل خودزنی» که یک عارضه است پرداختهاید، لطفاً درباره این عارضه بیشتر توضیح دهید؟
این «فصل خودزنی» یکی از آن موضوعاتی است که من هنوز نتوانستهام کلید بیان مؤثرش را پیدا کنم. مشکل در دشواری موضوع نیست. در این است که چون «خودزنی» در نهایت مبتنی بر یک قضاوت روانشناختی است به سادگی با توضیح و نمونه واضح نمیشود. به طور کلی و به بیان ساده منظورم از به کاربردن این ترم روانشناختی اشاره به آن دسته از سخنان و نوشتههایی است که امروزه در میان بخش غالبی از روشنفکران ایرانی و در همین ارتباط متقابل خوانندگانشان، رواج دارد که برای یافتن دلیل اصلی مصائب ایران منحصراً و تأکید میکنم منحصراً، دنبال نوعی عیب یا نقصی مَنشی و فرهنگی خاص ایرانیان میگردند و نه ساختاری و موقعیتی، که افراد ایرانی حامل یا مبتلای به آن هستند، مثلاً اینکه به زعم ایشان ما ایرانیها دارای گرایشی هستیم به نخبهکشی، یا خودمداری، یا خودکامگی، یا مبتلاییم به نوعی «کوتاهمدتی» و غیره. جملگی این نظریات دستکم سه تا وجه مشترک دارند. یکی انجماد کردن و تعمیم تاریخی دادن به پنداری است به نام «ما ایرانیان»، اینکه انگار چنین چیزی هست و همیشه هم بوده است. در این مورد با آنهایی که «ما ایرانیان» را میستایند تفاوتی ندارند. هر دو طرف به یک اندازه دچار انجمادند. هم افتخار این نوع فتشیزه کردنها توخالی است و هم شرم آن. وقتی همه و کل یک فرهنگ مسئول افتخار یا ننگی باشد هیچکس خاصی مسئول آن نیست و آن افتخار و شرم صرفاً یک حس روانشناختی است. نازیها سعی میکردند با انداختن گناه به گردن کل آلمان از بار مسئولیت شخصی خودشان شانه خالی کنند. دوم این است که ما فقط با جوری رویکرد انتقادی و منفی به خودمان، با جوری خودشکنی، تو سر خودمان زدن، میتوانیم از این مخمصهای که گرفتار آن شدهایم خودمان را خلاص کنیم. سوم اینکه هیچ خصلت مثبتی نداریم که بشود آن را در کنار این رویکرد خودشکنانه مطرح کرد و گفت در مقابل آن عیب از این حُسن هم برخورداریم که میشود با آموختن از آن و با کمک گرفتن از آن خود را نجات داد. ما همهمان میلنگیم و به یک اندازه و چوبدستیای هم نداریم. درست این ترکیب خمودیآور و «مازوخیستی» لنگیدن و چوبدستی نداشتن است که من به آن میگویم خودزنی. من اصلاً نمیتوانم بفهمم که چگونه میشود با رویکردی صرفاً انتقادی و خودشکنانه روحیه و جرأت لازم برای رویارویی با مشکلات و نیروهایی که سد راه حل آنها هستند را کسب کرد. از طرف دیگر اصلاً نمیتوانم بفهمم پس چرا ما بهعنوان یک فرهنگ بارها به شکل شکوهمندانهای به تاریخ بازگشتهایم و لحظات باشکوهی را تجربه کردهایم و ادبیات و هنر و الگوهای رهبری درخشانی، به باور هگل و دو توکویل، هم به جهان عرضه کردهایم. این را هم که همه، ترک و کرد و فارس و ترکمن و اصفهانیها و تربتجامیها به یک اندازه مسئولند را هم نمیفهمم. برای همین فکر میکنم کسانی که چنین نظراتی را مطرح میکنند براستی کاری جز کزاندن ما درخودمان و تسلیم شدن ما به وضع موجود نمیکنند. از این سه وجه مشترک، یعنی رویکرد فتیشزگرانه و خودشکنانه و پرهیز از تبیین خصائلی که به ما جسارت ایستادگی و تغییر را میدهند که بگذریم، تعداد و نوع اینگونه تشخیصها در باب «آسیبشناسی ایرانیان» یکی-دو تا نیست. بیشک در اغلبشان، اگر نگوییم در جملگیشان، یک نکته درست هست؛ مگر میشود نباشد. بحث در وجود چنین نکتههایی نیست. بحث بر سر فتیشیزه کردن و تعمیم تاریخی دادن این مشاهدههای جزئی است. یکی از ویژگیهای ادبیات فصل خودزنی این است که یک جنبه از یک فرهنگ و تاریخ پیچیده، یا یک مرحله از تاریخ بسا پرپیچ و خم و بارها از هم گسیخته را میگیرد و آن را بهعنوان اصل و جوهر لایزال آن اعلام میکند. بدیهی است که میشود گرایشی به نخبهکشی در برخی ایرانیان در برخی از زمانها پیدا کرد. کافی است آدم نگاهی به تاریخ صدارت بیندازد. وقتی شاه شجاج اتابک دوران نونهالی و وزیر و امیر توانایش خواجه قوامالدین محمد صاحب عیار را کشت و تکههای بدنش را به اطراف فرستاد، معینالدین معلم یزدی، مورخ همعصر حافظ، نوشت که وزیر نامدار مشمول «سنت وزیران» شد. بدیهی است که اگر به تاریخ شخص دوم مملکت در ایران نگاه بیندازیم به نظرمان برسد که چنین سنتی وجهی است از عادات حکومتی کشورمان. ولی به همان اندازه نیز درست است که برخی از مردم ما مثل شمع دنبال رهبرانشان میچرخند و صوفیان و عارفان ما گاهی خدم و حشمی داشتند که والی شهرشان نداشت. ابوسعید ابوالخیر کمتر در نیشابور از جایی به جایی میرفت بیآنکه چند دوجین مرید دنبالش نباشند. شیخ احمد جام خودمان صدها مرید داشت که کارشان گاهی با صدها مرید یک صوفی دیگر به کتک کاری میکشید. بله، نخبهکشیم، ولی نیز نخبهپرستی. به عبارت دیگر ما ایرانیها از یک طرف نخبهکشایم و از طرف دیگر نخبهپرست، از یک طرف خودکامهایم از طرف دیگر شیفته قدرتمندان و چاکرصفت. تاریخ ما و نه فقط برای اینکه طولانی است و نه فقط برای آنکه چند قومی، به ما اجازه میدهد که هم برای نخبهکشی ایرانیان و هم برای نخبهپرستی آنها، هم برای خودکامگی ایرانیان و هم برای چاکرصفتی آنها مثال و شاهد قطار کنیم. یا بله این درست که نظام حکومتی در ایران تاریخ نسبتاً گسیختهای دارد، بیشتر به خاطر ساختار پرتلاطم جمعیتشناختی و نیز شرایط اقلیمی و «ژئوپلیتکی» این سرزمین، ولی در مقابل ساختار «نظامی - مذهبی» آن قرنها پاییده است. در کمتر جایی در جهان کشوری توانسته است یک ائتلاف نظامی - مذهبی به پایداری ائئلاف «تشیع - سلطنت»ی که صفویه تشکیل دادند درست کند. این ائتلاف نیمهزاره است برقرار است، ممکن است از نظر صوری وجه سلطنتی آن کوتاه مدت دیده شود ولی بیشک وجه مذهبی آن تاریخ پیوستهای دارد. به عبارت دیگر ما ایرانیها از وجهی کلنگی هستیم، ولی از وجهی دیگر بشدت مالهکش. ممکن است برخی جنبههای تاریخی ما ناپیوسته باشد، ولی جنبههای دیگری از آن پیوسته و ماندگار است. ممکن است قانون عرفی در ایران ضعیف، ناپیوسته و نامدون باشد، ولی شرع، یعنی قانون مذهبی، در ایران قوی و پیوسته و مدون است. پرسش مهم این است: آیا پیوستگی یکی با ناپیوستگی دیگری نسبتی دارد یا نه؟ از طرف دیگر، این اسطورهنگاریها اغلب تطبیقی نیستند؛ تک و توکی هم که هستند درکشان از تطبیق پرسمانی نشده است و بنابراین قیاسشان چیزی است که به آن میشود گفت «قیاس معالفارق». اگر خاطرتان باشد من چندی پیش کتاب «نشانگر همه چیزها»ی جورجو آگامبن را به فارسی ترجمه کردم و یکی از دلایلی که مرا به آن کار دشوار و «خالی از سپاس» واداشت دقیقاً همین بود که میدیدم بسیاری از اندیشهورزان ایرانی مفهوم درستی از قیاس ندارند.
این مسأله مهمی است، میتوانید مثالی هم در این ارتباط بزنید؟
فکر میکنند هر چیزی را میشود با هر چیزی مقایسه کرد، مثلاً احسان طبری مولانای بلخ را با داروین مقایسه میکند یا در جایی دیگر او را با هانری برگسون، بیآنکه اصلاً به خودش زحمت بدهد که بگوید مبنای این قیاسپذیری چیست؟ به علاوه در هر قیاسی ما یکی از دو ابژه را مقیاس میگیریم و آن دیگر را مورد قیاس. در این مورد، قیاس به شرطی قیاس مناسبی است که، یکم، مقیاس بواقعشان قیاس داشته باشد و نه اینکه خودش استثناء باشد. و دوم آنکه باید نشان داد و نه اینکه فرض گرفت، که چرا دو ابژه به شکل معناداری قابل مقایسهاند، طوری که بشود یکی از دو ابژه را مقیاس آن دیگری قرار داد. فرض کنید اندیشمندی برای تبیین امری بهعنوان ویژگی مصیبتبار ایرانیان آن را با موضوعی در تاریخ انگلستان مقایسه کند، تا هم ویژگی و هم مصیبتباری وضعیت در ایران را نشان بدهد. چنین کسی باید نخست نشان بدهد که انگلستان خودش یک اسثتثناء نیست. نمیشود به همین آسانی تاریخ انگلستان را تاریخ نُرمال اعلام کرد و تاریخ آن را با تاریخ تمام اروپا یکی گرفت، تا چه رسد تمام جهان. در عین حال که نمیتوان به همین سادگی تاریخ ایران را با تاریخ جایی که مشترکات تاریخی بسیار ناچیزی با ایران ندارد مقایسه کرد. اینکه بگوییم شکل صوری تاریخ ایران با شکل صوری تاریخ انگلستان یکی نیست کمک چندانی به فهم ما نمیکند. ایران را باید با مصر، عراق، افغانستان، ترکیه، پاکستان، سوریه و اگر خواستیم جای دوری برویم دیگر کشورهایی آسیایی مقایسه کنیم. و من از امریکای لاتین و آفریقا اسمی نمیبرم، زیرا توجیه چنین قیاسی سختتر میشود. کوتاه مدت یا بلند مدت، چرا بیشتر جهانی با چنین تنوع تاریخی، قومی، دینی، زبانی، مثل انگلستان نیست؟ چرا آلمان بشدت قانونگرا ناچار شد چهار بار نوع حکومتش را در قرن بیستم عوض کند؟ یا چرا فرانسه به جای آنکه جمهوری اولش را داشته باشد جمهوری پنجمش را دارد؟ نمیشود ماجرای یک کشور جزیرهای در گوشهای پرت از جهان و مثلاً در نسبت با دینی که ادعای قانونگذارندگیاش قابل مقایسه با اسلام نیست، را با ایران مقایسه کرد. ژاپنیها هرگز از اینکه بگویند برخی از خصلتهاشان به خاطر جزیرهای بودنشان است خسته نمیشوند. مقایسه ایران و انگلیس از آن مقایسههایی است که انگلیسها به آن میگویند مقایسه پرتقال و سیب، صرفاً به این سبب که هر دو کروی شکلند. من بهعنوان کسی که سالها در امریکا و ژاپن زندگی کرده و درس خوانده و درس داده، ایرانیان را نه کمتر و نه بیشتر از دیگران نخبهکش یا نخبهپرست، خودمدار یا پروانهوار، خودکامه یا کامستیز، کوتاه مدت یا بلند مدت، نمیبینم. بنابراین باید در جایی بیرون از شأن علمی این ادبیات دنبال نفوذ و تأثیر آن گشت. من در روحیه جمعی در شرایط جاری دنبال علل دلنشینی این ادبیات میگردم. فکر میکنم کاملاً رویکرد خطایی نباشد که آدم فکر کند چه چیزی در ذهن و روح جامعه میگذرد که ادبیاتی را که میشود از نظر علمی نشان داد یکجانبه و ناقص است مردمپسند میکند، درست به همان اندازه که ادبیات خلاف آن یعنی ادبیات خودستایانهای را که پیش از انقلاب رواج داشت در آن دوران مردمپسند میکرد. این ادبیات فصل خودزنی، چنانچه گاهی خودش هم اعتراف میکند، واکنشی است به دورانی که منجر به انقلاب شد و آگاهانه واکنشی است به آن. آن زمان هیچ عیب و ایرادی به فرهنگ و به خصائل فرهنگی ایرانیان نمیشد گرفت. ما تک تک آدمهای نیکنهادی بودیم که در نهادهای بد گرفتار شده بودیم. تقصیر از غرب بود و از امپریالیسم آن و از نهادهای مدرن که به آن نسبت میدادیم و افراد حس میکردند مثل یک لباس عوضی و آزاردهنده به زور بر تن آنها کردهاند. کسی که این نظر افراطی را به خالصترین و شدیدترین روایتش بیان میکرد جلال آل احمد بود. ما حالا از افراط افتادهایم به تفریط. حالا حرف هرکسی که بگوید مشکل ما در درون فرهنگ ما است و از فرهنگ هم چیزی جز توزیع فردی آن نفهمد، یعنی خصلت افراد و عامل همه مصائب را در اخلاق فردی ایرانیان ببیند، حرفش به نظرمان درست میآید. یک زمان آلاحمد به نظرمان حقیقت را میفهمید چون معتقد به پاکی اصالت ما بود و بدی را از خودبیگانگی میدانست، حالا به نظرمان کسان دیگری حقیقت را میگویند زیرا چیز قابل تعریفی در اصالت ما نمییابند. دکتر آدمیت، اگر خوانده باشید، جلال را به «آشفتگی فکر تاریخی» متهم کرده بود. حق با او بود، ولی باژگون کردن یک فکر تاریخی آن را از آشفتگی نمیاندازد. وارونه آشفتگی بازهم آشفتگی است. رویکرد منفی و سرشکننده به همان اندازه خطا و از نظر عملی نامطلوب است که رویکرد به اصطلاح «هنر نزد ایرانیان است و بس». این دومی ما را دچار توقعات موهوم میکند و آن اولی دچار نوعی خمودگی.
از این دیدگاه، ادبیات فصل خودزنی خود بخشی است از اوضاع جاری سیاسی، در واقع انعکاس روانشناختی اوضاعی که روحیه غالب بر آن دلهره، افسردگی و خمود است. برای همین است که به آن گفتم ادبیات فصل خودزنی. البته در فقدان یک بررسی دقیق علمی، من از روانشناسی در اینجا بیشتر بهعنوان نوعی استعاره استفاده میکنم تا نوعی تشخیص طبی. لیکن به نظر من شرایط عمومی روانشناسی ما در ایران بعد از انقلاب و جنگ و تحریم و تهدیدها و ناروشنی آینده که تجربه کردهایم با این تبیین میخواند و من تعجب نخواهم کرد اگر یک تحقیق شیوعشناختی نشان بدهد که نوعی افسردگی از نوع روانرنجوری، «نوروتیک دیپرشن»، در ایران رایج است. چندی پیش در روزنامه ایران مطلبی بود درباره افزایش شمار کسانی که دست به خشونت علیه خود میزنند. اگر در فضای مجازی بگردید حتماً عکس دخترهای ایرانی را که به بازوان خود یک رج تیغ کشیدهاند خواهید دید.
نیم نگاه
مراد من از «کمپلکس روشنفکری» این است که روشنفکری سنتزی است از عناصر یا ساحتهای متعدد که با هم یک ارتباط آلی یا ارگانیک دارند طوری که این پدیده به هیچ یک از عناصرش قابل تقلیل نیست
من روشنفکر را دوست و یاور حقیقت یا اگر مایلید «خرد جمعی» در عرصه عمومی میدانم. برای او جایگاه ویژهای قائلم
وارونه آشفتگی بازهم آشفتگی است. رویکرد منفی و سرشکننده به همان اندازه خطا و از نظر عملی نامطلوب است که رویکرد به اصطلاح «هنر نزد ایرانیان است و بس». این دومی ما را دچار توقعات موهوم میکند و آن اولی دچار نوعی خمودگی
یکی از ویژگیهای ادبیات فصل خودزنی این است که یک جنبه از یک فرهنگ و تاریخ پیچیده، یا یک مرحله از تاریخ بسا پرپیچ و خم و بارها از هم گسیخته را میگیرد و آن را بهعنوان اصل و جوهر لایزال آن اعلام میکند

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

یکی از چالشهای شناخت فرد در دانش فلسفه و روانشناسی این است که سراغ چه بخشی از وجود فرد بروم که اگر آن بخش را نیک بشناسیم در واقع به شناخت او رسیده باشیم. از قدیم، این مسأله در میان فرزانگان تاریخ، محل اختلاف بوده است. در این گفتار قصد داریم نکاتی را بگویم که برخی فیلسوفان و روانشناسان برای شناخت فرد مطرح میکنند. (البته من، خود با نگاه روانشناسان همدلتر هستم)
آیا میتوان برای شناخت فرد به «گفتار» و «کردار» او رجوع کرد؟ شکی نیست که گفتار و کردار فرد نمیتواند بازگوکننده تمامی شخصیت و منش آدمی باشد؛ حتی باورهای درونی آدمی هم از این نظر ملاک خوبی نیستند. «دیوید گیون» در میان فیلسوفان و «ویلیام جیمز» در میان روانشناسان معتقدند برای شناخت افراد باید «احساسات» و «عواطف» آنان را شناخت؛ چراکه هسته اصلی شخصیت و منش هر فرد احساسات و عواطف او است. دانش روانشناسی در میان مجموعه احساسات و عواطف آدمی، نزدیک به 90 احساس و عاطفه را برمیشمارد که در آن میان، 12 احساس و عاطفه اهمیت بیشتری دارند که به شش دسته تقسیم میشوند:
دسته اول، دو احساس «بیم» و «امید» است. شما وقتی من را میشناسید که بدانید من از چه چیزهایی بیم دارم و به چه چیزهایی امید بستهام. بیم و امید نشان دهنده این است که من از چه پنجرهای به هستی و انسان نگاه میکنم. دسته دوم، احساس «خشم» و «خشنودی» است. دسته سوم، «رنج» و «لذت» است. دسته چهارم، «اندوه» و «شادی»، دسته پنجم، «شرم» و «پشیمانی» و در نهایت دسته ششم، «عشق» و «محبت» است.
اگر بخواهیم قدری دقیقتر شویم باز در میان این دوازده احساس، «رنج» و «لذت» از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ چرا که اگر کسی بخواهد تفاوت من و شما را ثبت کند این کار از رهگذر اموری که ما را «رنج» میدهد و اموری که برای ما «لذت» میآورد، محقق میشود. این رویکرد در مورد هر شخصی صادق است حتی وقتی با یک متفکر، هنرمند یا شاعر مواجه میشویم.
براساس این دستهبندی، معتقدم، قیصر امینپور «شاعر رنج» بود. قیصر امینپور را در عین اینکه شعر دینی و مذهبی گفته است نه میتوان شاعر دینی و مذهبی خواند، نه در عین اینکه درباره انقلاب شعر گفته، شاعر انقلابش دانست، یا حتی در عین اینکه راجع به جنگ سخن گفته، نمیتوان او را شاعر جنگ دانست، با وجود اینکه اشعار سیاسی و عاشقانه هم دارد او را نمیتوان شاعر عاشقانهسرا یا شاعر سیاسی تلقی کرد. معتقدم در مجموعه آثار قیصر امینپور هیچ مفهومی برجستهتر از «مفهوم رنج» نیست. تمام اشعار قیصر امینپور به نوعی بیان میکنند که او از چه چیزهایی در زندگی رنج میبرده است و ما از طریق شناخت رنجهای او، میتوانیم تا حدی به شناخت او برسیم.
در بررسی که از اشعار قیصر داشتم، متعلقهای رنج او را در 19مؤلفه دیدم. معتقدم، نخستین چیزی که قیصر امینپور از آن رنج میبرد «نداشتن یکپارچگی وجودی» است، به تعبیری، بین گفتار، کردار، باورها و احساسات و عواطف خود همسویی نمیدید؛ گویی با نوعی دوگانگی، سهگانگی و n گانگی مواجه بود. از این وضعیت در روانشناسی امروز با عنوان «یکپارچگی وجودی» یاد میشود، به این معنا که اگر این یکپارچگی در فرد نباشد بزرگترین خاستگاه رنج او خواهد بود و خود قیصر امینپور به این امر اعتراف میکند؛
دل در تب لبیک تاول زد، ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
یا آنجا که میگوید:
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پخته راه است و من خام رسیدن
دومین دردی که قیصر امینپور از آن اسم میبرد و از خود در این زمینه شکوه دارد، این است که به «خمودی» و «سکوت» دچار است و پویا نیست؛
در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم
مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید
یا در جایی دیگر میگوید:
دلا به حال تو افسوس میخورم که نرفتی
تویی به ماندن راضی، اگر درست بگویم
سومین رنج او این بود که احساس «گمگشتی» و «راه گمکردگی» یا لااقل «راه نایافتگی» میکرد؛
در میان این جهان راه راه
این هزار راه
راه
راه
کو؟ کجاست راه؟
رنج چهارم، اینکه نکند پیش از رسیدن به کمالی که در نظر داشت، مرگ به او برسد و مرگ زودتر از کمال او را دریابد؛
بیدرد و بیغم است چیدن رسیده را
خامیم و درد ما از کال چیدن است
پنجمین رنج او این بود که دست و پابسته سرنوشت است و در برابر تقدیر ظاهراً راه گریز و گزیری ندارد. این مضمون در اشعار قیصر امینپور تکرار زیادی دارد؛
اما چرا
آهنگ شعرهایت تیره
و رنگشان
تلخ است؟
تا اینجا از رنجهایی نام بردیم که قیصر امینپور از دست خود رنج میبرد؛ یعنی، باعث و بانی این رنجها را خود میداند، اما از این به بعد، از رنجهایی نام خواهیم برد که باعث و بانی رنجهایش دیگرانند. نخستین چیزی که به گمان من قیصر را بسیار میآزرد این بود که هیچکس کتاب وجود او را نمیخواند؛ هیچکس او را فهم نمیکرد؛
چون کتابی در مسیر باد
میخورد هردم ورق اما
هیچکس او را نمیخواند
برگها را میدهد بر باد
هفتمین رنج او این بود که دیگران از یادش میبرند و به دست فراموشیاش میسپارند؛
طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
هشتمین رنج قیصر امینپور، «نیافتن دوست واقعی» بود؛
هیچکس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمیدهد
یا آنجا که میگوید:
مرا قصر تنهایی و بیکسی بس
رنج نهم که در واقع منشأ رنج او بود این است که زندگی اصیل در دیگران نمیدید؛ یعنی زندگی به حکم عقل و وجدان اخلاقی خود، نه زندگیای که دیگران توقع دارند، ما داشته باشیم. خود امینپور از این لحاظ، زندگی اصیلی داشت و طبعا از دیدن زندگیهای بیسنت و عاریتی در انسانها، رنج میبرد؛
در این زمانه هیچکس خودش نیست
کسی برای یک نفس خودش نیست
رنج دهم او، پاس نداشتن عزتنفس انسانها بود بهطوری که پیش هر فرومایهای سر خم میکنند و دست هر فرومایهای را میبوسند، به پای هر فرومایهای میافتند و نمیدانند چه موجودی ذی قیمتی درونشان است؛
روزی که دست خواهش، کوتاه
روزی که التماس گناه است
یا در آنجا که میگوید:
روزی که روی درها
با خط سادهای بنویسند:
«تنها ورود گردنکج، ممنوع»
و معتقد است که ما همواره با گردنِ کج با دیگران مواجه میشویم.
رنج یازدهم او این بود که انسانها در برابر هرکسی به زانو میافتند، به خاک میافتند، بر زمین بوسه میزنند، با اینکه این کار را باید فقط در برابر معشوق انجام داد؛ یعنی، براین باور بود که خضوع و خشوع باید از سر عشق برخیزد؛
زانوان خسته مغرور
جز پیش پای عشق
با خاک آشنا نشود
اما رنج دوازدهم اینکه عشق انسانها بیقید و شرط نیست این در حالی است که به باور او، عشق قید و شرط ندارد
آنروز
بیچشمداشت بودن لبخند
قانون مهربانی است
رنج سیزدهم او، رخت بر بستن عاطفه از میان ما انسانها بود؛
بنگر چگونه عاطفه از دست میرود
ای وای اگر ز پای نشینی، وای ما!
از دست رفتن عاطفه در معنای ادبیاش، یعنی هرچیزی که ما انسانها را به هم متصل و عطف به یکدیگر کند.
رنج چهاردهم فرودست شدن آدمیان، خواستهها، آرزوها و اهدافشان است تا جایی که به چیزهای عادی زندگی دل خوش میکنند و پرواز نمیکنند.
خستهام از دست دلهایی چنین
پیش و پا افتادهتر از خار و خس
رنج پانزدهم اینکه انسانها کیفیت را از دست دادهاند و فقط به کمیتها نگاه میکنند تا آنجا که حتی عقل برای ارزیابی کیفیتها هم از کمیتها استفاده میکند؛
روزی که روی قیمت احساس
مثل لباس
صحبت نمیکنند
اما رنج شانزدهم اینکه آدمیان سخت دستخوش فقراند؛
روزی که
فطرت خدا
در زیر پای رهگذران پیادهرو
روی روزنامه نخوابد،
و خواب نان تازه نبیند
رنج هفدهم قیصر اما آزاد نبودن انسانها بود؛
مگس به هر کجا بجز مگس نیست
ولی عقاب در قفس خودش نیست
ویژگی هجدهم اینکه آدمیان به جای اینکه «مرزگذری» کنند «مرزگذاری» میکنند. به جای اینکه مرزهایی را که دیگران برایشان گذاشتند، درنوردند، خود شروع به مرزگذاریهای جدید میکنند؛
آن روز
دیوار باغ «مدرسه کوتاه» است
تنها
پرچینی از خیال
در دوردست حاشیه باغ میکشند
که میتوان بهسادگی از روی آن پرید
اما رنج آخر قیصر امینپور وجود دشمنی، خشونت و جنگ است؛
خواب در دهان مسلسلها
خمیازه میکشد
و کفشهای کهنه سرباز
در کنج موزههای قدیمی
با تار عنکوبت گره میخورد
بر این باورم که این 19 رنجی است که قیصر امینپور در اشعار خود بدان اشاره کرده است و از رهگذر این ساحت از عواطف او، میتوان قدری به شناختش نزدیک شد.
* مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان، استاد فلسفه و پژوهشگر اخلاق، با عنوان «رنجهای قیصر جوان در قصر تنهاییاش» است که 7 آبان ماه، در دهمین سالگرد درگذشت قیصر امینپور در مؤسسه شهر کتاب ارائه شد.
نیم نگاه
معتقدم، قیصر امینپور «شاعر رنج» بود. قیصر امینپور را در عین اینکه شعر دینی و مذهبی گفته است نه میتوان شاعر دینی و مذهبی خواند، نه در عین اینکه درباره انقلاب شعر گفته، شاعر انقلابش دانست، یا حتی در عین اینکه راجع به جنگ سخن گفته، نمیتوان او را شاعر جنگ دانست، با وجود اینکه اشعار سیاسی و عاشقانه هم دارد او را نمیتوان شاعر عاشقانهسرا یا شاعر سیاسی تلقی کرد. معتقدم در مجموعه آثار قیصر امینپور هیچ مفهومی برجستهتر از «مفهوم رنج» نیست. تمام اشعار قیصر امینپور به نوعی بیان میکنند که او از چه چیزهایی در زندگی رنج میبرده است و ما از طریق شناخت رنجهای او، میتوانیم تا حدی به شناخت او برسیم

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گفتوگو با سفیر پیشین ایران در باکو/ مسکو مایل به افزایش نقش تهران در منطقه است 7
<ایران> از حاشیهنشینان بزهکار ساری گزارش میدهد/ سفرنامه سیهروزی از خزر تا پایتخت 11

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

عملیات گودبرداری واحد دوم نیروگاه بوشهر با حضور علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران و رئیس شرکت روس اتم وارد فاز اجرایی شد. قرارداد ساخت راکتورهای دوم و سوم بوشهر آبان ماه سال 93 به امضا رسید و مطالعات مهندسی این طرح نیز از بهمن ماه همان سال آغاز شد. صالحی در مراسم اجرای عملیات گودبرداری فونداسیون واحد دو نیروگاه بوشهر، آغاز اجرای این پروژه را نماد همکاریهای راهبردی بین ایران و روسیه دانست. رئیس سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه «ورود ما به صنعت با کمک همسایه خوب ما روسیه بوده و ورود ما به فناوری هم با همکاری همسایه بزرگ و خوب ماست و این پیام مهمی دربردارد»، گفت:«کلنگ زنی این پروژه شهریور ٩٥ انجام شد و محوطهای که پر از ساختمان بود در این فاصله زمانی تسطیح شد. بیش از ١٣٠ ساختمان و کارگاه اینجا مونتاژ شده است و میلیونها مترمکعب خاکبرداری شده تا تسطیح شود و امروز هم شاهد گودبرداری فونداسیون ساختمان دو نیروگاه هستیم». صالحی با بیان اینکه از نظر ما پروژه جلوتر از زمان خودش است، عنوان کرد: «امیدواریم در هفت سال آینده شاهد راهاندازی واحد دو باشیم و دو سال بعد از آن هم شاهد راهاندازی واحد سوم باشیم». وی با بیان اینکه مجلس ما را موظف به تولید ٢٠ هزار مگاوات برق هستهای کرده است، به تشریح مزیتهای نیروگاههای هستهای در مقایسه با دیگر نیروگاهها پرداخت و افزود:«اهمیت نیروگاه هستهای در خودش نهفته است. ما چون یک کشور خشک هستیم نیاز داریم به سمت نیروگاههای کوچک برویم. اگر بخواهیم نیروگاههای بزرگ ایجاد کنیم باید در کناره خلیج فارس و خزر باشد که برای انتقال برق به دیگر نقاط خیلی به صرفه نیست».
براساس ارزیابیها و مطالعات انجام شده زمان تحویل واحد 2 نیروگاه بوشهر در آذرماه سال 1403 و زمان تحویل واحد 3 خرداد ماه 1405 خواهد بود. براساس توافقهای دو واحد جدید نیروگاه اتمی به مدت 10 سال توسط پیمانکاران روسی و ایرانی با هزینهای بالغ بر 10 میلیارد دلار ساخته میشود. هر یک از این واحدها یک هزار و ٥٧ مگاوات برق تولید خواهند کرد. کلنگ ساخت این دو واحد جدید ٢٠ شهریور ١٣٩٥ توسط جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری و رئیس روس اتم و با حضور علی اکبر صالحی به زمین زده شد.
آمادگی روسیه برای ارتقای نیروگاههای هستهای ایران به 1200 مگاوات
الکسی لیخاچوف، رئیس روس اتم هم در کنفرانس خبری مشترک با صالحی اعلام کرد که «شرکت روس اتم آمادگی دارد در صورت تمایل ایران قراردادهای بعدی برای ساخت نیروگاههای هستهای را به واحدهای ۱۲۰۰ مگاواتی ارتقا دهد». لیخاچوف افزود: «ایران و روسیه توافق کردند تا ۸ واحد نیروگاهی را بسازند و این واحدها میتواند هر کدام تا ۱۲۰۰ مگاوات برسد». این مقام روس تأکید کرد: «در صورتی که تفاهمنامه کلی میان دو کشور اجرا شود پیشبینی میکنیم برق هستهای تولیدی ایران به ۱۰ هزار مگاوات برسد». لیخاچوف گفت: «دوره استفاده از نیروگاههای اتمی میتواند تا ۱۰۰ سال به طول انجامد از اینرو افق همکاریها را باید برای این دوره زمانی پیشبینی کنیم». وی ادامه داد: «پیشنهاد خوب ما امروز این است که در ساخت سوخت مشترک نگاه به بهینهسازی سوخت داشته باشیم. همچنین پیشنهاد پروژههایی برای ساخت نیروگاههایی با قدرت متوسط را برای ایران داریم و این پیشنهاد ویژه که همکاری در صنعت هستهای غیر انرژیتیک یعنی در حوزههای پزشکی و کشاورزی و صنعت هستهای یا شیرین کردن آب دریا و کار روی متالوژی را گسترش دهیم».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیاوش رضایی
درحالی که وظیفه اصلی شبکه بانکی ،جذب سپرده و سپس اعطای تسهیلات اعم از خرد و کلان (برای پروژههای تولیدی) است، برخی تحولات اقتصادی طی دهههای گذشته باعث تغییر رفتار بانکها و سوق پیدا کردن آنها به سمت بنگاهداری شد. دراین زمینه سه موضوع بنگاهداری بانکها را تشدید کرد. یکی از این موارد واگذاری برخی از شرکتهای دولتی در قالب رد دیون به بانکها بود که در برابر طلب آنها از دولت شرکتی به آنها واگذار میشد. دومین رخداد مطالبات معوقی بود که طی سالیان گذشته با رشد قابل توجهی همراه شد و بانکها در قبال تسهیلاتی که به وام گیرندگان پرداخت کرده بودند و آنها از عهده بازپرداخت اقساط آن برنمی آمدند، املاکی راکه بهعنوان وثیقه تسهیلات در رهن قرارگرفته بود تملک کردند. از سوی دیگر رونق بازارمسکن بخصوص در اواخر دهه 80 که به رشد سه برابری قیمتها منجر شد، بانکها را برای کسب سود به سمت ساخت و ساز و خرید و فروش املاک مرغوب شهرها ترغیب کرد، اما پس از مدتی و با ورود بخش مسکن به رکود، این املاک دیگر خریداری نداشت و روی دست بانکها ماند.
علاوه براین که املاک مازاد، بخشی از سرمایهای راکه باید در قالب تسهیلات وارد کشور شود، قفل کرده است درصورتهای مالی بانکها نیز تأثیر مخربی دارد که اقتصاددانان از آن با عنوان داراییهای سمی یاد میکنند. درواقع بانکها ارزش این املاک و رشد قیمتی آنها را در صورتهای مالی خود محاسبه میکنند که با واقعیت تفاوت زیادی دارد.طبق اطلاعات موجود تا پایان سال 1393 تعداد املاک مازاد بانکها 15 هزار مورد با ارزش تقریبی 26 هزار میلیارد تومان بوده است. هرچند در ماههای اخیر پیش نشانههای رونق در بازار مسکن دیده میشود، ولی رکود این بازار در سالهای اخیر بهعنوان بزرگترین مانع برسر راه فروش اموال مازاد بانکها تبدیل شده است به طوری که برخی از بانکها علاوه بر مزایدهها برای فروش املاک خود به مشاوران املاک مراجعه کردهاند.
برای ساماندهی این وضعیت و ورود سرمایه هنگفتی که در املاک مازاد بانکها حبس شده بود به بخش تولید، در خرداد ماه سال ۱۳۹۴ قانون رفع موانع تولید تصویب شد که مواد ۱۶ و ۱۷ این قانون صرفاً اشاره به بحث واگذاری اموال و املاک مازاد بانکها دارد. در ماده ۱۶ صراحتاً گفته شده بانکها موظفند سالانه یک سوم اموال و املاکی که به تشخیص بانک مرکزی مازاد تشخیص داده میشود واگذار کنند و در ماده ۱۷ هم برای آن ضمانت اجرایی در نظر گرفته است به این ترتیب که اگر بانکها طبق زمانبندی تعیین شده اموال مازاد خود را واگذار نکردند، بر درآمدهایی که از محل این اموال و املاک مازاد برای بانکها ایجاد میشود، مالیاتهای تصاعدی تا ۵۵ درصد اخذ شود.همچنین دولت در آییننامه فروش اموال مازاد بانکها اجازه داده که از قیمت کارشناسی روز فروش ملک تا 30درصد کم شود تا املاک به فروش برسد و حتی 20درصد به صورت نقد داده شود و مابقی در اقساط 36ماهه دریافت شود.
افزایش اموال مازاد بانکها در سالهای اخیر
رئیس شورای هماهنگی بانکهای دولتی در گفتوگو با «ایران» درباره دلایل رشد اموال مازاد در اختیار بانکها میگوید: باوجودی که بانکها همواره املاکی در اختیار داشتهاند، ولی تعداد این املاک مازاد طی سالهای اخیر افزایش یافته است. محمدرضا حسینزاده میافزاید: با توجه به رکودی که اقتصاد ایران در سالهای گذشته درگیر آن شد، کسانی که از شبکه بانکی تسهیلات گرفته بودند توانایی بازپرداخت اقساط خود را نداشتند و به همین دلیل مایل هستند تا ملک را با بدهی خود تهاتر کنند.
مدیرعامل بانک ملی درباره اقدامات بانک ملی برای فروش املاک مازاد خود توضیح میدهد: با توجه به دولتی بودن بانک ملی، باید تمام املاک مازاد از طریق مزایده به فروش برسد و به همین دلیل نمیتوانیم از راههای دیگر این کار را انجام دهیم. درهمین زمینه تاکنون مزایدههای بسیاری برگزار شده است. به گفته وی برای سرعت بخشیدن به این فرآیند، اخیراً در بانک ملی کارگروهی تشکیل شده است تا املاک بدهکارانی که تولیدکننده هستند به آنها بازگردانده شده تا بسترهای رونق تولید نیز فراهم شود.
مراجعه به مشاوران املاک
درهمین زمینه مدیرعامل بانک تجارت نیز با اشاره به اینکه بانکها در فروش املاک مازاد خود با مشکلات زیادی روبهرو هستند، میگوید: علاوه بر برگزاری مزایده، برای فروش سریع تر املاک خود حتی به بنگاههای معاملات ملکی نیز مراجعه و املاک را سپردهایم.وی میافزاید: اما بهدلیل رکودی که در بازارمسکن حکمفرماست، فروش این املاک با سرعت کمی پیش میرود.
کارنامه بانکها
بر اساس گزارش وزارت امور اقتصادی و دارایی، بیشترین اموال مازاد در اختیار بانکهای ملی، کشاورزی، صنعت و معدن، صادرات، سپه و ملت است که در ادامه روند واگذاری اموال مازاد آنها و تملیک داراییهای آنها را طی سالهای ۱۳۹۲، ۱۳۹۳، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ مرور میکنیم.
بانک ملی
بانک ملی از بانکهایی است که در چهار سال گذشته بهصورت گستردهای در جهت فروش اموال مازاد خود اقدام کرده است. همچنان که این بانک در سال ۱۳۹۲ تعداد ۱۰۹ فقره ملک و دارایی خود را به ارزش ۹۷ میلیارد و ۸۰ میلیون تومان به فروش رساند. این بانک همچنین در سال ۱۳۹۳ نیز ۱۸۶ فقره ملک و دارایی معادل ۱۴۰ میلیارد و ۱۹۲ میلیون تومان از اموال مازاد خود را به فروش رساند. در سال ۱۳۹۴ هم فروش اموال مازاد توسط بانک ملی ۱۸۴ فقره معادل ۱۱۹ میلیارد و ۱۶۱ میلیون تومان بوده است. در سال ۱۳۹۵ نیز برآوردهای اولیه نشان میدهد ۱۵۲ فقره ملک و دارایی این بانک به ارزش ۱۰۸میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان به فروش رسیده است.
بانک کشاورزی
بر اساس اطلاعات موجود، بانک کشاورزی نیز یکی از بانکهایی بوده است که در چهار سال گذشته به صورت قابل توجهی در جهت فروش اموال مازاد خود اقدام کرده است. در سال ۱۳۹۲ تعداد ۲۶۶ فقره به ارزش ۷۶میلیارد تومان از اموال مازاد بانک کشاورزی به فروش رسیده است.در سال ۱۳۹۳ نیز تعداد ۴۰۹ فقره ملک و دارایی معادل ۹۶ میلیارد تومان به فروش رسیده است. همچنین در سال ۱۳۹۴ نیز تعداد ۳۵۹ فقره معادل ۳۸۰میلیارد تومان از اموال مازاد از تملک بانک خارج شد. برآوردهای اولیه نشان میدهد در سال ۱۳۹۵ از اموال مازاد بانک کشاورزی معادل ۳۲۰ فقره به ارزش ۲۲۰میلیارد تومان به فروش رسیده است.
بانک صنعت و معدن
بانک صنعت و معدن نیز در سال ۱۳۹۲، به تعداد ۳۱ فقره ملک و دارایی به ارزش ۲۵.۸۴ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۳ تعداد ۱۰ فقره به ارزش ۳.۵ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۴ تعداد ۱۰ فقره به ارزش ۲.۵ میلیارد تومان و در سال ۱۳۹۵ تعداد ۴ فقره به ارزش چهار میلیارد تومان از اموال مازاد خود را به فروش رسانده است.
بانک سپه
یکی دیگر از بانکهایی که در دولت یازدهم برای فروش اموال مازاد خود به شکل گستردهای اقدام کرد، بانک سپه بود. در سال ۱۳۹۲ این بانک ۷۸ فقره ملک و دارایی به ارزش ۱۰۵ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۳ تعداد ۵۰ فقره از اموال خود را به ارزش ۱۵ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۴ تعداد ۶۹ فقره از اموال خود را به ارزش ۶۷میلیارد تومان و در سال ۱۳۹۵ از ابتدای سال تا شهریور ماه، تعداد ۸۹ فقره از اموال خود را به ارزش ۱۸ میلیارد تومان به فروش رساند.
بانک ملت
در سال ۱۳۹۲ تعداد ۱۳۲ فقره ملک و دارایی به ارزش ۶۶ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۳ تعداد ۱۹۶ ملک و دارایی معادل ۱۵۶ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۴ تعداد ۱۴۹ فقره ملک و دارایی به ارزش ۱۱۴ میلیارد تومان به فروش رسیده است، همچنین برآوردهای اولیه نشان میدهد که در کل سال ۱۳۹۵ تعداد ۱۵۰ فقره ملک و دارایی به ارزش ۱۳۰میلیارد تومان به فروش رسیده است.
بانک صادرات
براساس اطلاعات موجود همچنین در سال ۱۳۹۲، تعداد ۱۳۱ ملک و دارایی به ارزش ۱۳۱ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۳، ۱۲۳ ملک و دارایی به ارزش ۹۷ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۴ تعداد ۹۶ ملک و دارایی به ارزش ۶۵ میلیارد تومان به فروش رسیده است و برآوردهای اولیه نشان میدهد که در کل سال ۱۳۹۵ تعداد ۱۱۰ ملک و دارایی به ارزش ۱۰۳ میلیارد تومان به فروش رسیده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مردم، سخنگوی دولت و مسئولان شورای شهر کرج برای آزادی مرد جوان اعلام آمادگی کردند
سخنگوی دولت، مسئولان شورای شهر کرج و مردم نیکوکار برای آزادی مرد جوان اعلام آمادگی کردند
گروه حوادث- ایران واشقانی فراهانی/ همزمان با انتشار گزارشی از سرگذشت غمانگیز «رفتگر نیمهشبهای کرج» در صفحه حوادث «ایران»، دیروز شاهد موجی از احساسات مردم مهربان و نیکوکار کشورمان همراه با پیامهایی پرشور و امید بودیم. تلفنهای گروه حوادث و سایر بخشها دائم زنگ میخورد و مردم برای یاری رساندن به مرد گرفتار اعلام آمادگی کردند. زوج نیکوکار کرجی که تا کنون ده ها زندانی را آزاد کرده اند نیز برای آزادی وی اعلام آمادگی کردند.
در این گزارش تکاندهنده به روایت زندگی عجیب مرد جوانی بهنام «جعفر باقری»، رفتگر پیمانکار شهرداری کرج پرداختیم. او که طی 6 ماه، سه بار در حال کار، کیفهای حاوی پول نقد، طلا و جواهرات را در خیابانها یافته و بیآنکه وسوسه شود، آنها را به صاحبانشان بازگردانده بود. اما سحرگاه 18 مهر 94، هنگامی که او در حال جاروکردن خیابانی در منطقه 11 شهرداری کرج – کلاک- بود متوجه شد جوی آب توسط درختی شکسته مسدود شده است. او بلافاصله برای برداشتن تنه درخت دست به کار شد غافل از اینکه سیم برق پارهای در جوی آب افتاده است و ناگهان مرد جوان دچار برق گرفتگی، سوختگی و شکستگی شدید شد. دقایقی بعد هم رفتگر نیمه جان در تماس همکارانش با اورژانس، با همان لباسهای نارنجی به بیمارستان انتقال یافت و تحت درمان قرار گرفت. اما افسوس که هیچکس حاضر به پرداخت هزینههای درمان مرد نگونبخت و درستکار نشد.
با این حال و پساز بهبود نسبی و بهدلیل مشکلات جسمی نتوانست به محل کارش برگردد و پیمانکار شهرداری هم با او قطع همکاری کرد. حالا او مانده بود با میلیونها تومان بدهکاری و نگاههای سنگین صاحبخانه و هزینههای درمان خود و معیشت خانوادهاش و البته آلبومی از عکسهای یادگاری مسئولان شهر با او.سرانجام «جعفر» که با حقوق ماهانه 800 هزار تومانی، امید به آیندهای روشن داشت، بهخاطر دریافت نکردن 21 ماه حقوق و نپرداختن 16 ماه اجاره خانه با شکایت صاحبخانهاش بازداشت شد. اما چند روز بعد و بهدنبال انتشار ماجرای تلخ زندگیاش در صفحه حوادث «ایران»، ورق برگشت و زندگی روی خوش خود را به مرد پاکدست، همسر و دو فرزندش نشان داد.
پیگیری سخنگوی دولت
صبح دیروز از دفتر دکتر «محمدباقر نوبخت» سخنگوی دولت، تماسی با گروه حوادث روزنامه ایران برقرار و اعلام شد با دستور وی، مقرر شد بدهکاری مرد گرفتار پرداخت شود.
از سوی دیگر «حاجی رضا شاکرمی» دادستان عمومی و انقلاب البرز نیز با اطلاع از سرنوشت رفتگر پاکدست، دستور انتقال وی به دفتر دادستانی را صادر کرد تا وضعیت وی خیلی سریع مورد رسیدگی قرار گیرد. این در حالی بود که موج تماسهای مردمی با روزنامه ایران نیز تا عصر دیروز همچنان ادامه داشت و دهها نیکوکار برای آزادی وی اعلام آمادگی کردند.«جعفر» -38ساله- دیروز خسته و غمگین در برابر دادستان کرج قرار گرفت و در حالی که چشمانش پراز اشک بود گفت: «تمام این چند شب که بازداشت بودهام، فقط خدا را صدا زدم و میدانستم که پروردگار مهربانم صدای من و خانوادهام را میشنود. نمیگویم در این چند شبانه روز به من چه گذشت. در روزهایی که هیچکس مرا نمی شناخت دلم از آنهایی شکست که تا چند وقت قبل برای گرفتن عکسیادگاری با من سرو دست میشکستند اما افسوس که خیلی زود و در اوج تنگدستی فراموشم کردند. برای یک مرد و پدر بسیار تلخ است که حکم تخلیه خانهاش صادر شده باشد و همسر و فرزندانش را در خواب از خانه بیرون کنند. من دستم خالی است و قلبم از فرط رنج و ناراحتی، زخم خورده و شکسته است. اما هنوز هم بر اعتقادم پایبندم. چرا که اگر در همین لحظه باز هم خداوند مرا امتحان کند و کیف پولی پیدا کنم، بیهیچکم و کاستی آن را به صاحبش بر میگردانم و لحظهای هم تردید نمیکنم.»«حاجیرضا شاکرمی» دادستان عمومی و انقلاب استان البرز نیز پس از شنیدن اظهارات مرد جوان، دستور قبول ضمانت برای آزادی رفتگر درستکار را صادر کرد و پس از هماهنگی حوزه دادستانی با صاحبخانه وی، مهلتی 4 روزه به این مرد دربند داده شد.
واکنش رئیس شورای شهر کرج
محمد نبیونی رئیس شورای شهر کرج نیز اعلام کرد: به محض اطلاع از این موضوع و مطالعه گزارش روزنامه ایران یکی از همکارانم را مسئول پیگیری مشکلات رفتگر بدهکار کردهام.همچنین از آنجا که کارکنان مجموعه شهرداری دارای بیمه مسئولیت هستند، حتی با وجود تأخیر، باید شهرداری لایحهای به شورا تقدیم کند تا خسارت از محل بیمه پرداخت شود و در صورت قصور شهرداری حتی در صورت نبود قرار داد بیمه از محل بودجه طبق قانون خسارتها پرداخت میشود.همچنین حسین محمدی، یکی دیگر از اعضای شورای شهر کرج نیز با ابراز تأسف از وقوع این ماجرا به خبرنگار «ایران» گفت: روز چهارشنبه – امروز- در صحن علنی شورای شهر کرج با حضور شهردار این موضوع که عواطف مردم شهر را جریحه دار کرده است، بررسی خواهد شد تا موضوع خیلی سریع حل شود. گفتنی است از صبح دیروز و بهدنبال انتشار این گزارش، بارها نمایندگان شهرداری، شرکت پیمانکار و خبرنگاران استان البرز با تلفن همراه وی تماس گرفته و به خانه مرد رفتگر مراجعه کردند. این در حالی است که چند رفتگر دیگر با ارائه مدارک و اسنادی نسبت به بیتوجهی پیمانکار مذکور شهرداری شکایت کرده و شرایط مشابه خود را بازگو کردهاند که طی روزهای آتی گزارشهای مربوطه نیز منتشر خواهد شد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بهرام قاسمی
سخنگوی وزارت امور خارجه
تهران این هفته به کانون دیپلماسی منطقهای تبدیل میشود و قرار است اجلاس سه جانبه سران ایران، روسیه و جمهوری آذربایجان برای دومین بار در سطح رؤسای جمهور سه کشور همسایه برگزار شود. نخستین اجلاس سه جانبه سران سه کشور مذکور اوایل سال 1395 در باکو برگزار شد. دنیای امروز و نظام بینالملل در حال تکوین و پیچیده کنونی، برخلاف قرن18 و 19 میلادی که عصر غلبه دیپلماسی و روابط دوجانبه بود؛ امروز به عصر دیپلماسی و سیاست خارجی چندجانبه و بینالمللی تحول کیفی یافته است. هرچند کماکان بخش قابل توجهی از تعاملات و مراودات دیپلماتیک، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در قالبهای دوجانبه میان کشورها انجام میگیرد و از ارج و اعتبار دیپلماسی و تبادلات دوجانبه کاسته نشده است؛ معذالک امروزه شاهد الگوهای پیچیدهتر و توسعه یافته تری از الگوهای فرادوجانبهای (چند جانبه و منطقهای و بینالمللی) هستیم. چندجانبه گرایی، بخصوص درعرصه موضوعات اقتصادی و تجاری و مالی و بانکی، به الگوی غالب بدل شده و روز به روز بر وسعت و گستره تعاملات چندجانبه افزوده میشود و گونههای مختلفی از همگرایی و منطقهگرایی را در حوزههای جغرافیایی مختلف از جمله آسیای جنوب شرقی، اتحادیه اروپا و امریکای جنوبی و مرکزی شاهد هستیم. معذالک بهدلیل ساختار متفاوت و نبود پیش زمینههای لازم برای همگرایی منطقهای و وجود بحرانها و تنشها و چالشهای متعدد سیاسی و امنیتی و از همه مهمتر نقش مخرب قدرتهای فرامنطقهای هژمونی طلب؛ باعث شده تا همگرایی و چندجانبهگرایی منطقهای در منطقه غرب آسیا، چندان زمینه بروز و ظهور نیابد. بنابراین، در چنین شرایط دشوار و اوضاع پیچیدهای، برگزاری نشستهای سه جانبه میان دو قدرت مهم اوراسیا یعنی ایران و فدراسیون روسیه و بازیگر مهم حوزه قفقاز یعنی جمهوری آذربایجان؛ از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است. اجلاس سه جانبه تهران، فرصت مناسبی برای رایزنی و تبادل نظر و تشریک مساعی و نهایتاً تفاهم و توافق سه کشور مذکور در موضوعات سیاسی و اقتصادی و منطقهای است. قرار است دراین نشست سران سه کشور ایران و روسیه و جمهوری آذربایجان در خصوص ایده کریدور شمال – جنوب و توسعه تبادلات و همکاریهای اقتصادی و تجاری و توریسم میان سه کشور به بحث و تبادل نظر بپردازند. همچنین تشریک مساعی و هماهنگی و همکاری میان سه کشور مهم منطقه برای مقابله با چالشها و تهدیدات مشترک در حوزه غرب آسیا و قفقاز، از جمله مبارزه مشترک با تروریسم، از مهمترین دستورکارهای این اجلاس محسوب میشود.
اجلاس تهران همچنین فرصت مغتنمی است برای رایزنی و مذاکرات دوجانبه سیاسی و امنیتی در عالیترین سطح ممکن. اجلاس تهران، زمینه دهمین ملاقات رهبران و رؤسای جمهوری ایران و جمهوری آذربایجان و نهمین دیدار رهبران و رؤسای جمهوری ایران و فدراسیون روسیه ظرف چهارسال گذشته را فراهم میکند. آماری چشمگیر از تعاملات و مراودات سطح عالی میان کشورمان با دو کشور مهم همسایه یعنی روسیه و جمهوری آذربایجان. در فضای ملتهب و ناآرام کنونی که محصول تنشها و تهدیدات و چالشهای نوین ازجمله بحران تروریسم و چالش زیست محیطی از یک سو و وجود رهبران بعضاً بیتجربه و نابخرد همچون رئیس جمهوری جنجالی امریکا از سوی دیگر است، عرصه بینالمللی بیش از هر زمان دیگری نیازمند چندجانبهگرایی و همگرایی منطقهای است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سعید ساویز
کارشناس نفت
چاه 147 رگ سفید در میان چین و چروک تپه ماهورهای زاگرس چون تنوره دیو زبانه میکشد و دکل 95 ملی حفاری را آرام آرام در میان خود ذوب میکند، درست چند روز بعد از حادثه پالایشگاه تهران صنعت نفت هنوز رخت عزا از تن به در نکرده بود که دو نفر دیگر از کارکنان حفاری طعمه این حریق شده و در راه انجام وظیفه جان خود را فدا کردند. از این دست اتفاقات در حفاری خشکی هر از چند گاهی پیش میآید که در اکثر اوقات پوش سنگ شکسته و جابهجایی گاز علت وقوع آن است. ماجرا از این قرار است که بخشی از میادین پرفشار و بزرگ ایران در حاشیه زاگرس و در معرض فرآیند کوهزایی آن قراردارند از این رو سنگهای کربناته ترد در معرض این تنش و خمش گاه شکافهای عمیقی برمیدارند که میتواند مانند یک اتوبان عامل انتقال نفت و گاز از جایی به جایی باشد. تا اینجای ماجرا از لحاظ مهندسی مخازن همه چیز جذاب است اما اگر این شکست در پوش سنگ که نگهدارنده نفت و گاز است رخ دهد، حجم زیادی از سیال خصوصاً گاز از لایه یا لایههایی به لایهای بالاتر آمده و گاهی تا سطح نفوذ میکند. اتفاقی که در 8 خرداد 89 در چاه شماره 24 نفت شهر رخ داد و در پی آن 4 نفر جان خود را از دست دادند، از همین دست بود. گاز از راه پوش سنگ شکسته راهی سطح شد و از بد حادثه درست از زیر دکل سر درآورد و پس از تماس با یک جرقه آتشی مهیب ساخت که خشک و تر را با هم سوزاند. اما اگر نگاهی به کتاب اطفای حریق چاههای نفت و گاز تألیف فرزاد قربانی بیندازید، نام و نشانی از رگ سفید مییابید جایی که نوشته است: رگ سفید 3، 1345 علت حادثه هرزروی کامل گل حفاری و بلافاصله جریان یافتن گاز به چاه که منجر به فورانی عظیم شد و دکل را در چند دقیقه نابود کرد؛ فشار بالای گنبد گازی رگ سفید علت این حادثه بود پس از 8 ماه تلاش شبانه روزی بالاخره چاه کنترل شد.
ادامه در صفحه 23

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

حاجی محمد سلیمانی پدر سردار قاسم سلیمانی بامداد دیروز در95 سالگی در اثر کهولت سن دار فانی را وداع گفت.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، در پیام تسلیت حجتالاسلام روحانی خطاب به «فرمانده محترم سپاه قدس» آمده است: «ضایعه درگذشت، پدر بسیجی و بزرگوارتان موجب تأثر و تألم خاطر شد. آن پدر مؤمن و فداکار در زندگی با برکت خود فرزندانی مجاهد و انقلابی را پرورش داد؛ و در گسترش فرهنگ ایثار و تقویت جبهه مقاومت در برابر ظلم و استعمار و نیز حراست از امنیت داخلی و منطقهای ایران اسلامی نقشی ماندگار یافت.»
روحانی ضمن تسلیت صمیمانه این مصیبت به سرلشکر سلیمانی و خانواده محترم او، از درگاه ایزد منان برای آن فقید سعید علو درجات و همجواری با شهدای والامقام، برای عموم بازماندگان صبر و اجر و برای سردار سلیمانی سلامتی و توفیق خدمت بیشتر مسألت کرد.
در پیام اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری نیز آمده است: خبر درگذشت پدر بزرگوارتان حاج حسن سلیمانی که عمری با عزت و پرثمر داشت و فرزندان برومندی چون شهید بزرگوار این خانواده و شخصیتی مقاوم، ایثارگر و تأثیرگذار در حفظ عزت و کرامت اسلامی مانند جنابعالی تقدیم انقلاب اسلامی نمود، برای من که سالهاست با خانواده محترم و عزیز سلیمانی آشنایی و ارتباط دارم، بسیار متأثرکننده بود.
آیتالله آملی لاریجانی و علی لاریجانی رؤسای قوه قضائیه و مقننه، دریابان علی شمخانی، آیت الله هاشمی شاهرودی، سرلشکر باقری، فرماندهان سپاه و ارتش، علی اکبر ولایتی، وزرای کشور، خارجه، دفاع، محمدرضا عارف، علی اکبر صالحی، ناصر سراج، محسن هاشمی، محمدعلی نجفی شهردار تهران و شماری از نمایندگان مجلس نیز به سردار قاسم سلیمانی تسلیت گفتند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

دادستان تهران با اشاره به سخنان متهمان پرونده فساد اقتصادی، شگرد این افراد را «مظلومنمایی» دانست و اظهار داشت: غالباً این افراد زمانی که با تعقیب قضایی مواجه میشوند، اقدام به جوسازی نموده و با ادعاهایی چون «دادگاه علنی تشکیل دهید تا حقایق را بگوییم»، مظلومنمایی میکنند؛ در حالی که تشکیل دادگاه علنی به تشخیص محکمه رسیدگی کننده است. چنانچه متهمان این پروندهها ادعایی دارند، به جای تهدید به افشاگری، در دادگاه از خود دفاع نمایند. به گزارش میزان، جعفری دولتآبادی با یادآوری پرونده گروه امیرمنصورآریا به عنوان تجربهای تلخ برای نظام بانکی کشور اظهار داشت: متأسفانه هنوز از این پرونده فارغ نشدهایم که اخیراً گزارش دیگری واصل شده مبنی بر اینکه مسئولان یک شعبه بانک در تهران هزار و 200 میلیارد تومان ضمانتنامه صوری و براساس اسناد غیرواقعی صادر کردهاند و رئیس شعبه با همکاری دو نفر از کارکنان آن با دریافت رشوههای کلان، بدون رعایت ضوابط بانک مرکزی و بدون اخذ سپرده، 186 فقره ضمانتنامه با مبالغ کلان صادر کردهاند. وی اعلام کرد در این پرونده رئیس شعبه و دو نفر از کارکنان بانک بازداشت شدهاند. دادستان تهران به مدیران عامل بانکها و مسئولان ارشد نظام بانکی کشور یادآوری کرد که اگر این شیوه ادامه یابد، علاوه بر تعقیب متهمان و بدهکاران بانکی، مدیران و مسئولان بانکی مرتبط نیز تعقیب خواهند شد. وی خبر داد: ظرف هفته جاری برای یکی از متهمان پرونده گروه آریا با مشخصات ح- س که از کشور فرار کرده بود و پس از بازگشت توسط پلیس اینترپل دستگیر و تحت تعقیب قضایی قرار گرفت، برای متهم که در اخذ تسهیلات بانکی برای گروه امیرمنصور آریا با پرداخت رشوه نقش مؤثری داشته است، کیفرخواست صادر شده است. نامبرده در راستای اقدامات خود تعداد 17 کیف پول حاوی رشوههایی با مبالغ 200 تا 500 میلیون تومانی را تحویل برخی افراد داده بود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه «یأس آفرینی و ناامید کردن مردم و بویژه جوانان نسبت به پیشرفت و آینده اقتصاد کشور بالاترین عامل در افزایش آسیبهای اجتماعی است» گفت: حفظ و ارتقای امید و نشاط عمومی مهمترین ضرورت برای کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی است. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، حسن روحانی روز سهشنبه و در جلسه شورای اجتماعی کشور افزود: مؤثرترین اقدام برای کاهش آسیبهای اجتماعی، امیدوار کردن مردم و بخصوص جوانان به آینده کشور است و در همین راستا افزایش امید و سرمایه اجتماعی باید مهمترین معیار برای کمک دولت به دستگاههای فرهنگی و رسانهای باشد.
رئیس شورای اجتماعی کشور همچنین به نقش گروههای مردم نهاد، تشکلهای مدنی و اقدامات فرهنگی در مبارزه با آسیبهای اجتماعی اشاره و تأکید کرد: تحول آفرینی در فرایند کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی در گرو فرهنگسازی از یک سو و تقویت نقش تشکلهای مردم نهاد از سوی دیگر است.
روحانی علمی بودن فرآیند سنجشهای اجتماعی و آمارهای مربوط به آسیبهای اجتماعی را ضروری دانست و تأکید کرد: مبنای اقدامات در این عرصه باید قوانین و اسناد بالادستی باشد، لکن باید برای هر سال در برنامهریزیها هدفگذاری شود و کارکرد دستگاهها در مسیر کنترل آسیبهای اجتماعی قابل ارزیابی باشد.
رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به روند مثبت اقدامات انجام شده، از تلاشهای وزیر کشور و مسئولان دستگاههای مرتبط قدردانی کرد و افزود: هدفگیری تمام برنامهها باید کاهش مؤثر آسیبهای اجتماعی باشد و در این مسیر ایفای نقش هیأتهای اندیشه ورز و اتکا به پیمایشهای دقیق علمی و اقدامات هماهنگ و کارشناسانه از اهمیت بسیاری برخوردار است. همچنین در جلسه شورای اجتماعی کشور برخی از مسائل مربوط به حوزه آسیبهای اجتماعی مورد بحث و تصمیمگیری قرار گرفت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
-
دولت از استقلال و امنیت دانشگاه دفاع میکند
-
کرکوک فریب نخورد
-
هجوم ریزگرد ها به 4 استان غربی
-
دستور روحانی برای حل مشکل «سپنتا»
-
نظر شورای نگهبان درباره <سپنتا> به مصلحت نبود
-
<خودزنی> واکنشی است به <خودستایی>
-
رنجهای شاعر در قصر تنهاییاش
-
دیگر صفحهها
-
عملیات اجرایی واحد دوم نیروگاه بوشهرآغاز شد
-
بانکها دست به دامان مشاوران املاک شدند
-
حمایت نیکوکاران از رفتگر درستکار
-
اجلاس سه جانبه تهران افق روشن آینده
-
رگ خواب «رگ سفید»
-
تسلیت روحانی به سردار سلیمانی
-
هشدار دادستان تهران به رؤسای بانک ها
-
ارتقای امید و نشاط عمومی برای کاهش آسیبهای اجتماعی ضروری است
