
نگاهی به آپدیت شدن رمل و اسطرلاب
لایک فالگیرها زیر پستهای اینستاگرام
رضا فرخی
خبرنگار
بخت و اقبالت بلنده، بیا فالت بگیرم، زنی تو زندگی همسرته! اینها جملاتی بود که روزگاری رهگذران از فالگیرهای کنار خیابان میشنیدند، افرادی که در ازای پول کمی حرفهای تکراری را با کمی تغییر به مراجعه کنندگان میگفتند. بسیاری آن روزها به این افراد و کارشان به چشم یک سرگرمی نگاه میکردند. حتی برخی این افراد را به چشم انسانهای نیازمندی میدیدند که از بد روزگار به این کار روی آورده بودند. اما فال و فالگیری روزبه روز مانند خیلی چیزهای حاشیهای دیگر در جامعه ایرانی رشد کرد. کار به مراجعات خانگی رسید. جایی که باید هر شخصی وقت قبلی میگرفت. چرا که فالگیرهای خوب از قبل وقتشان پر بود یا اینکه این گونه خودشان را جلوه میدادند. این اتفاق که تا چند سال قبل بسیار باب بود با انداختن رمل و اسطرلاب در حضور مراجعه کننده انجام میشد. فالگیر عود روشن میکرد و با وردهای عجیب و غریب و انداختن چند مهره و دیگر مخلفات از آینده میگفت و گاهی هم گرههای کار را آشکار میکرد. بیشتر این گرهها هم یا بسته بودن بخت بود، یا پولدار نشدن یا حضور همسر دوم در زندگی شوهر زن مراجعه کننده!
تغییر از اسطرلاب به دایرکت
همین که تکنولوژی فراگیر شد، رنگ رمل و اسطرلابها فرق کرد.دیگر مانند گذشته نیازی به مراجعه حضوری و احیاناً لو رفتن محل زندگی فالگیرها نیست، بلکه همه چیز در تلگرام یا دایرکت اینستاگرام خلاصه میشود. حالا دیگربرای دیدن فال نه کف دست لازم است و نه دیدن ته فنجان قهوه! بلکه آقا یا خانم فالگیر نام خودتان و مادرتان را میپرسند و از آینده خبر میدهند.
پیجهای اینستاگرامشان هم محلی برای تبلیغ است. فالگیرهای مجازی در پیجهایشان اسکرینشات و تصویر گفتوگوهای مشتریان با خودشان را میگذارند. گفتوگوهایی که درآن مشتریان با این جملات از آنها تشکر کردند: واقعاً عالی بودید! هرچی گفتید اتفاق افتاد، کسی که دوستش داشتم برگشت، من خیلی فال گرفتم ولی هیچ کس مثل شما نیست، شما عالی هستید! و به این ترتیب زیر هر عکس، کامنتهای درخواست فال هر روز و هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
آینده را کسی نمیداند اما برخی افراد پای ثابت بعضی از این فالگیرها معتقدند که آنها از گذشته به خوبی خبردارند و حتی غم وغصههای آنها را میدانند. آنچنان که گره کار را به آنها میگویند و حتی راهحل مشکل را هم ارائه میدهند که به این صورت قیمت بالاتر میرود.هرچند که به دلیل گسترده شدن و افزایش تعداد این فالگیرها در فضای مجازی بویژه اینستاگرام سعی میکنند در ارائه خدمات با بهترین قیمت هم با هم رقابت کنند. قیمتی که در صورت مشهور بودن میتواند کمی بالاتر از بقیه باشد، چرا که مشتری ثابت پیدا میکند و این مشتری به آن مشتری معرفی خواهد کرد.
جذب مشتری با برند ارتباط با متافیزیک
رقابت در میان فالگیرها وقتی اوج میگیرد که هر کدام مدعی ارتباط با موجودات متافیزیکی میشوند و هر کدام ادعا دارند موجودی که او با آن ارتباط دارد نسبت به فالگیر دیگری قویتر است و بهتراز آینده خبر میدهد و حتی برخی مدعی میشوند که بخشی از پولی را که میگیرند باید به این موجود بدهند تا از آینده افراد خبر دهد و به این ترتیب باید با دادن نام فرد و مادرش به آن موجود و بخشی از پول، اطلاعاتی درباره امروز و آینده فرد مراجعه کننده از این موجودات بگیرند. این مسأله آنقدر وجه تبلیغاتی دارد که حتی برخی فالگیرها در بیو (فایل اطلاعات شخصی)خود در اینستاگرام به این مسأله و ارتباط خود با این موجودات اشاره کرده و حتی برای جذب مشتری بیشتر نوع آن را هم بیان میکنند. البته برخی از این فالگیرها در سطح بالاتری هم کار میکنند و آن دعا نوشتن است. دعای جذب یا دفع معشوق که اتفاقاً هزینه بالایی هم دارد. این دسته پس از اینکه برای شخص مشخص میکنند که آیا به معشوق مورد نظر خواهی رسید یا خیر، او را تشویق به گرفتن دعایی میکنند که به گفته فالگیرها معشوق را جذب و بیقرار گیرنده دعا میکند. بعضی از آنها هم داعیه دشمن شناسی دارند و به بسیاری از افراد میگویند که دشمن دارد و باید دعای زبانبند از آنها بگیرد. همین جملات هم کافی است تا فرد مراجعه کننده به همه اقوام خود بخصوص آنهایی را که به عنوان دشمن دیرینه میشناخته شک کند و این آغاز یک اتفاق بد درون خانوادگی است. حتی برخی صاحبنظران دینی دراین باره هشدار میدهند که گرفتن چیزهایی تحت عنوان دعا و وارد کردن این گونه مسائل به زندگی خود سبب رخ دادن وقایع ناگواری در زندگی میشود.
اطلاعاتی با الگوهای ثابت و همیشگی
همه اینها در حالی است که بخش بزرگی از اطلاعاتی که فالگیرهای مجازی به مخاطب خود میدهند ثابت است. به این صورت که آنها شش الگو طالع دارند که هر فردی را با ضرب و تقسیمهایی که منبعش معلوم نیست در یکی از این دست طالعها قرار میدهند و به او اطلاعاتی میدهند. فردی هم که به آنها مراجعه کرده آمادگی پذیرش این گونه اطلاعات را دارد و برای همین آنها را باور میکند. باوری که باعث میشود او مشتری ثابت و هر روز این افراد شود. تا آنجا که پس از مدتی پولهای قابل توجهی به آنها میپردازد و این در حالی است که دیگر مانند گذشته هیچ ارتباط چشمی و رودررویی بین دو فرد وجود ندارد و به این ترتیب اگر به خاطر برخی دستورالعملهای این فالگیرها برای برخی مشتریان مشکلی به وجود آید، هیچ فردی پاسخگو نیست.
برائت از دین با مراجعه به فالگیر
شاید این سؤال برای بسیاری که به اعتقادات دینی باور دارند پیش آید که جایگاه فال و فالگیری در دین چیست و روایت و احادیث دراین باره چه میگویند؟ با نگاهی به احادیث و روایات میشود گفت که اسلام همگان را به فال نیک سفارش کرده است. در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند؛ به عنوان نمونه در نبرد مسلمانان با کفار در حدیبیه، هنگامی که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار نزد پیامبر اکرم(ص) آمد، پیامبر وقتی از نام او آگاه شد، این گونه فرمودند: «قد سهل علیکم امرکم»؛ یعنی از نام سهیل من تفأل میزنم که کار شما سهل و آسان میشود.
اما آنچه درباره این نوع فالگیری امروز مطرح است با فال نیک یا بد متفاوت است. چرا که براساس مشاهدات و تجربه افرادی که به سراغ فالگیرها رفتهاند، آنها یا دروغ میگویند و در ازای این دروغ پول میگیرند و حتی باعث انحراف شخص از مسیر درست میشوند یا اینکه با استفاده از ارتباط با موجودات متافیزیکی برخی اطلاعات را به دست میآورند که این کار مصداق کهانت و حرام است. آنچنان که در روایتی از پیامبر اکرم نقل است: کسى که کهانت و پیشگویى کند یا نزد پیشگو برود، از آیین اسلام برائت و بیزارى جسته است. روایتی که میزان و شدت مخالفت سیره نبوی با این مسائل را نشان میدهد.
درکنار همه این مسائل و حاشیههای فالگیریهای مجازی این سؤال همیشه مطرح است که چرا بخشی از جامعه به سراغ این افراد میروند؟ یا اینکه چه قشری از جامعه بیشتر به این افراد مراجعه میکنند؟
اقتصاد وناامیدی متهم ردیف اول
برخی صاحبنظران براین باورند که همچنان عوامل اقتصادی و پیامدهای آن متهم ردیف اول در مسأله علت شناسی مراجعه به فالگیرهای مجازیاست. بویژه در مورد ازدواج و شکل نگرفتن آن یا بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده، مسائلی که همه آنها سبب میشود فرد احساس کند که نیاز به یک خبر خوش دارد. این خبر خوش را هم میتواند از یک فالگیر بشنود و اتفاقاً همان فالگیر هم از این مسأله آگاه است و از این کانال به ذهن و عواطف شخص ورود میکند و او را ترغیب به مراجعات بعدی میکند. هرچند که میتوان علاقه به سرگرمی را هم علت دیگر مراجعه به این دست افراد دانست که البته این علت نسبت به علت اولی بسیار کمرنگتر است. چرا که در سالهای اخیر به دلیل تغییر سبک زندگی و مسائل اقتصادی میل جوانان به ازدواج کمتر شده است و همین مسأله سبب شکلگیری خرافاتی همچون بسته بودن بخت و مراجعه به این گونه افراد میشود. علاوه براین به نظر میرسد که حضور این افراد در فضای مجازی سهولت دسترسی به آنها را آسانتر کرده و همین مسأله هم در مراجعه بیشتر به این افراد تأثیر دارد. اگر هم تا دیروز مراجعه به این افراد به طبقه خاصی منحصر می شد، امروز این انحصار برداشته شده، چرا که پای اینستاگرام به میان آمده و همه لایههای اجتماعی در این فضا حضوری پررنگ دارند و طبیعتاً ممکن است با مواجهه با مشکلات متعدد این روزها، نسبت به آیندهبینی در دایرکت تحریک شوند.
در مجموع به نظر میرسد که در نبود برنامه و فکری که بتواند جامعه را به سمت بعد درستی از باورهای غیرمادی هدایت کند، یا برای آنها با زبانی درست، برخی شیادیهای از این دست را توضیح دهد، فالگیری مجازی همچنان ادامه خواهد داشت. همچنان که تجملگرایی ایرانی و مشکلتراشیها به علاوه بحرانهای اقتصادی میتواند بخت 16 میلیون مجرد ایرانی را تا ابد
بسته نگاه دارد.
رضایت از زندگی با ژست چشم و هم چشمی
پرستو رفیعی
خبر نگار
کارنامه دختر عموت رو دیدی؟ این همه امکانات داری بازهم نمیتونی مثل پسردایی رضا باشی؟ مگه تو چی کم از پسرعموت داری که او همیشه زبانزد فامیله و تو همیشه یه قدم عقبتر؟
اینها جملاتی هستند که بسیاری از والدین با به زبان آوردن آنها سعی میکنند حس رقابت و تلاش برای کسب موفقیت را در فرزندشان زنده کنند. خیلیها گمان میکنند اندکی حسادت نسبت به دیگران میتواند انگیزه خوبی برای تلاش بیشتر فرزندانشان و طی کردن پلههای موفقیت با سرعت بیشتری باشد.
اما همین جملاتی که محکمتر از پتک بر سر کودکان فرود میآید و همین اندک حسادت میتواند همچون آتش زیر خاکستر در آیندهای نه چندان دور و در دوران بزرگسالی فرد را از مسیر رشد و ترقی منحرف کرده و به بیراهه بکشاند. چشم و هم چشمیهایی که امروزه آرامش را از بسیاری از ما گرفته است و احساس رضایت از زندگی را به حداقل ممکن رسانده است؛ همگی ریشه در تربیت دوران کودکی افراد دارد.
پدیده چشم و هم چشمی مخصوص به قشر خاصی نیست، زن و مرد هم نمیشناسد. کوچک و بزرگ، پیر و جوان فرقی نمیکند کوچکترین غفلت کافی است تا همه در باتلاق این ناهنجاری گرفتار شوند و همواره خود را با دیگران مقایسه کنند و از آن بدتر اینکه این افراد ناخواسته چشم و هم چشمی را در خود تقویت میکنند.
از دست دادن آرامش، کم رنگ شدن احساس رضایت در زندگی، گرفتاری در دام افسردگی، ایجاد شکاف در روابط اجتماعی و خانوادگی، از دست دادن اعتماد به نفس و رقابتهای ناسالم مالی همگی از عواقب چشم و هم چشمیهایی است که در زندگی افراد
ریشه دوانده است.
متخصصان معتقدند برای رهایی از این پدیده ناهنجار باید در گام نخست از بیان جملاتی که حس حسادت و مقایسه را در کودکان ایجاد میکند یا آنها را تحقیر میکند، پرهیز کرد. بررسی عواملی که باعث ایجاد چشم و هم چشمی میشود و همچنین ترسیم اهداف و موفقیتهای شخصی با توجه به توانمندیهای خود و تلاش برای رسیدن به آنها گامهای مؤثر دیگری است که در دوران بزرگسالی هم شما را در رهایی از دام چشم و هم چشمی یاری میکند.
الهه زارعی
خبر نگار
خانم جوانی بدون توجه به صف تاکسی به محض رسیدن به ایستگاه سوار ماشین شد حتی وقتی که با اعتراض سایر مسافران مواجه شد خیلی راحت گفت من عجله دارم!
این رفتار تنها مختص ایستگاه تاکسی نیست شاید مشابه این رفتار را بارها در سوپر مارکت و بانک و... دیده باشید. بهعنوان نمونه یک سری از افراد بواسطه آشنایی که با کارمندان بانک دارند به محض ورود و بدون درنظر گرفتن حقوق افرادی که مدت زمانی را در صف انتظار گذراندهاند، به باجه مراجعه میکنند و کار خودشان را با خنده و شوخی راه میاندازند یا حتی در سوپر مارکت هستند افرادی که بدون در نظر گرفتن نوبت سایر افراد سریع کالای مورد نظر خود را سفارش میدهند و با فروشنده هم خوش و بشی میکنند که دیگران را متوجه آشناییشان بکنند، اما براستی آیا این قابل قبول است که بواسطه آشنایی در هر مکانی برای دریافت خدمات حقوق دیگران را نادیده بگیریم. این رفتارها که از افراد بزرگتر سر میزند میتواند سرمشق کودکان و نوجوانان هم قرار بگیرد و این رفتار زشت در جامعه درابعاد گسترده تسری پیدا کند. این نوع رفتار شاید بسیار ساده بهنظر بیاید و بتوان براحتی از کنار آن عبور کرد، اما تکرار این نوع رفتارها در مکانها و موقعیتهای متفاوت بار روانی بسیاری روی افراد جامعه ایجاد میکند که همیشه یکسری باید مورد ظلم یک عده قلیلی قرار بگیرند. شهروندانی که حقشان پایمال میشود همیشه از اینکه هیچ مرجع قانونی برای اصلاح و پیگیری این نوع رفتارها اقدامی نمیکنند، گلایه دارند و همیشه به همان غرولندهای زودگذر و شاید اندکی داد و بیداد بسنده میکنند. درسی تحت عنوان همه جا به نوبت در کتب درسی گنجانده شده، اما گویا آموزش در این حد برای شهروندان کافی نیست و مسئولان ذیربط باید در تهیه بستههای آموزشی و ارائه برنامههایی در این راستا گام بزرگ تری بردارند تا هر شهروندی بتواند خدمات مورد نیاز خود را طبق ضوابط کسب کند.
زندگی ما انسانها با موشهای ناقلا
فریبا خاناحمدی
خبرنگار
موشها حیوانات نجیبی هستند و به رعایت حقوق همدیگر پایبند، رفتارشان را مثل انسانها بهروز میکنند، فقط گاهی بهداشت را رعایت نمیکنند؛ مثلاً به جای پیادهروی و گشت و گذار روی خشکی تن به فاضلاب میزنند!
موشها شباهت زیادی به ما دارند، آنقدر شباهت دارند که انواع و اقسام آزمایشها را روی آنها انجام میدهند. اگر موشها نبودند چطور میشد این همه واکسن و داروهای ضد سرطان و فلج اطفال و مالاریا و... کشف شود؟ وقتی میگویم موشها نقش تأثیرگذاری در زندگی ما آدمها دارند، سندش این همه پیشرفت پزشکی
است.
اما سؤال اینجاست آیا ما انسانها دینمان را به موشها پرداختهایم؟ نظر شما در این باره چیست؟ به نظر من که گهگداری آنها را در کوچه و خیابان و رستوران و جگرکی و مترو و پارکها میبینم، ما ناخواسته به آنها خدمت میکنیم ولی نه از روی دلسوزی!
چند شب پیش که گذرم به میدان بهمن تهران افتاد دستهای موش ورزشکار دیدم که در پیادهروی جگرکیها مشغول بازی بودند، فکر کنم گرگم به هوا بازی میکردند. دسته دیگری هم کمی پایینتر «زو» بازی میکردند، صدایشان آنقدر زیاد بود که حتی با بالا بودن شیشه صدایشان توی ماشین میپیچید. آنهایی که زبلتر بودند از کرکره جگرکی بالا میرفتند و از آن بالا سرکی به مغازهها میکشیدند. حتماً میخواستند ببینند
چه خبر است!
یکسری از موشهای تهران بنابر شغلشان مسافرند یعنی از این ایستگاه به آن ایستگاه سفر میکنند برای یک لقمه نان. گاهی در ساندویچی مشغول به کار میشوند مثل همان فیلمی که 8 -7 موش از داخل فر تهیه غذا خودشان را پرت میکردند به داخل سطل آشغال بزرگ؛ فکر کنم خیلیها این فیلم را که ارزش برنده شدن در جشنوارههای مختلف سینمایی دارد، دیدهاند.
بعضی موشها هم که فقیرند، مجبورند سرک بکشند به سطلهای بزرگ زباله شهرداری یا زبالههای رستورانها و ساندویچیها. پاتوقشان همه جا هست. موشهای مظلوم و بیآزاری هم هستند که در کار امحای زباله فعالیت بالایی دارند. خانوادگی میآیند مثل موش باشخصیت غذایشان را میخورند و میروند با کسی هم کار ندارند، حتی با صاحب اغذیه فروشی.
اما موشهایی هم داریم که صاحبخانه هستند. محل ترددشان لولههای فاضلاب است. آنها مالک بیشتر خانههای تهران و کلانشهرهای دیگر هستند. از لولهها بالا میآیند و سرک میکشند به آشپزخانهها تا ببینند زن خانه به شوهر و فرزندانش رسیدگی میکند یا نه. نگاهی به خانه میاندازند تا ببینند مستأجرها خانه را تر و تمیز نگه داشتهاند یا نه؟
میگویند جمعیت موشهای تهران با جمعیت انسانها برابر است؛ موشهایی که زندگیشان بیشباهت به ما نیست. در این وضعیت تحریم و بالا رفتن دلار مجبورند برای یک لقمه نان از زیرزمین به روی زمین بیایند و دوشادوش ما انسانها بهدنبال لقمهای نان بگردند. چند سال پیش قرار بود موشها را وازکتومی کنند تا جمعیتشان زیاد نشود. البته نباید از همزیستی مسالمتآمیز انسانها و موشها به این راحتی بگذریم. غذای موشها را ما به آنها میدهیم!