
از اداره اموال صغیر و دسیسههای طمعکاران چه میدانید؟
برادران یوسف
زهرا سپیدنامه
وکیل پایه یک دادگستری
خوردن و بردن مال صغیر از جمله مواردی است که در وجدان و فرهنگ و قانون ما بسیار نکوهیده و مذموم است. چه برسد به اینکه طفل یتیم هم باشد و از نعمت داشتن پدر محروم. طبق قانون ما طفل بعد از فوت پدر به مادر سپرده میشود و اگر جد پدری نداشته باشد تدبیر امور مالی او نیز زیر نظر دادسرای سرپرستی توسط مادر انجام خواهد گرفت اما امان از زمانی که پولی در میان باشد. آنوقت است که برای طفل ناگهان هزاران دلسوز و غمخوار پیدا میشود. غمخوارانی که در زمان حیات پدر جرأت نزدیک شدن به در خانه طفل را هم نداشتهاند. زن جوان و غمگین، بانویی آراسته با یک دختر بچه پنج ساله پا به دفتر میگذارد. پیداست داغ عظیمی دیده. دخترک هم غمگین و دل مرده است. شال سیاهی که روی سر انداخته نشان میدهد که زمان زیادی از عزاداریاش نگذشته است. ماندهام چه چیز این بانوی محزون و غمگین را با این فرشته کوچک پر و پال شکسته به دفتر من کشانده است. روی صندلی که مینشیند نمیتواند جلو سیل اشک را بگیرد. «خانم وکیل خوشبختترین آدم عالم بودهام و به بیچارهترین آدم عالم تبدیل شدهام. همسر جوانم فوت کرده است. دختر کوچکم بدون سایه سر شده است.»
داستان واقعی
«رفته بودیم شمال، کنار دریا. با دخترم و همسرم و اقوام. شاید فکر کنید دارم سریال ترکی برایتان تعریف میکنم، اما این اتفاق شوم واقعاً در زندگیام افتاد. دخترم و زن برادرم داشتند کنار دریا بازی میکردند که ناگهان آب او را برد. جلوی چشمم آب دریا دختر نازنینم را بلعید. فقط خودم را میدیدم که داد میزنم و نام شوهرم را میبرم شوهرم درنگ نکرد بهدنبال دخترم به دریا زد ...دخترم را به سلامت به ساحل رساند و برای نجات زن برادرم به دریا برگشت. خانم وکیل متأسفانه شوهرم موفق به نجات زن برادرم در دریا نشد و خودش هم غرق شد. به همین آسانی مرد زندگیام را از دست دادم و دخترم بیپدر شد.»
داستانش دردناک بود. نگاه به چهره معصوم دخترک که میکردم غم عالم به دلم میریخت. دخترک معصوم کوچک چقدر زود طعم از دست دادن را چشیده بود.از علت مراجعهاش به خودم میپرسم «خانم وکیل شوهرم طلا فروش بود، زمین و خانه و... داشت. بهمحض فوتش برادرش که با او شریک بود سر رسید. تمام گاو صندوقهای مغازه را خالی کرد مقداری را به ما داد مقداری را گفت بدهی داریم. پول نقد را هم همینطور لیستی آورد که همسرم به او بدهکار بوده و ماشین و خونه و... را باید به او بدهیم. اوایل که حالم خیلی بد بود نمیفهمیدم چه کار دارد میکند ناگهان چشمم را باز کردم دیدم دارد اموال دخترم را بالا میکشد. تا اینکه چند روز پیش باخبر شدم که دارد زمزمه می کند که مادر صلاحیت مدیریت ثروت بچه را ندارد و نیاز به عقل معاش دارد. زن خانه چه میفهمد. احساس کردم این نامرد خیلی پررو شده دیگر عزاداری بس است باید خودم را جمع و جور کنم و آینده فرزندم را از زیر دست و بال این مرد جمع کنم این شد که سراغ شما آمدم. اول ازهمه میخواهم بدانم میتواند بچه را از من بگیرد؟ اداره اموال پریا الان با چه کسی است؟
بعد از فوت پدر
طبق قانون بعد از فوت پدر بچه را مادر بزرگ میکند. در حقیقت قانون ما بیان میدارد: درصورت فوت یکی از ابوین، حضانت طفل با آن که زنده است، خواهد بود. بنا بر این حضانت فرزندانی که پدرشان فوت کرده، با مادر آنهاست مگر آنکه دادگاه به تقاضای ولی قهری (پدربزرگ پدری طفل) یا دادسـتان، اعطای حضـانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد. در صورتی که پدر و مادر، هر دو فوت کرده باشند، حضانت با جد پدری و پس از آن با سایر خویشاوندان طفل بر مبنای ترتیبات ارث است.
اما در خصوص قیمومیت لازم است توضیح بدهم که قیم کسی است که امور حقوقی فرزند را سر و سامان میدهد. اگر مادر صلاحیت لازم را داشته باشد اصلیترین گزینه برای قیمومیت است ولی این تمام ماجرا نیست. در صورتی که عموی پریا بتواند ثابت کند که مادرش صلاحیت لازم برای اداره امور مالی پریا را ندارد آن وقت اداره سرپرستی یک نفر را بهعنوان امین انتخاب میکند و همین فرد امین، قیم فرزند این زن را انتخاب میکند که البته ممکن است با برنامهریزی که عمو کرده این قیم نهایتاً خود عمو باشد. البته قانون قیم را الزام کرده است تا همه کارها را با نظارت اداره سرپرستی انجام دهد.اما کدام مادر است که حاضر باشد مال و آینده فرزندش را به کسی که میداند اهل دوز و کلک است بسپارد.
قیم
در حقیقت همانگونه که قانون ما مسئولیتهای سنگینی در مورد فرزندان به عهده پدر گذاشته مثلاً اینکه تأمین وسایل زندگی آنان بر عهده پدر است از سوی دیگر اداره امور مالی فرزند شامل اختیارات اموال، حقوق مالی و تصمیمگیری در مورد مسائل مهم طفل نیز بر عهده پدر است که در اصطلاح قانونی به آن ولایت قهری گفته میشود. بنابراین کودک تا زمانی که به سن رشد برسد، تحت ولایت پدر و جد پدری است و بهعبارت دیگر پدر و جد پدری نسبت به کودک حق ولایت دارند. با فوت پدر، حضانت فرزندان طبق قانون با مادر است اما اداره اموال یا پرداخت نفقه آنان بر عهده مادر نیست بلکه اگر جد پدری زنده باشد، اداره اموال یا پرداخت نفقه فرزندان با او است و اگر جد پدری فوت کرده باشد، این وظیفه با وصی خواهد بود. اما قیم کیست؟ اگر ولایت طفل از طرف دادگاه به فردی داده شده باشد آن را قیمومیت گویند. گاهی نیز شخصی که به وسیله دادگاه برای اداره امور محجور تعیین شده است، امین نامیده میشود. بر اساس ماده ۱۱۸۷ قانون مدنی، «هرگاه ولی قهری منحصر، بواسطه غیبت یا حبس یا به هر علتی نتواند به امور مولیعلیه رسیدگی کند و کسی را هم از طرف خود معین نکرده باشد، حاکم یک نفر امین به پیشنهاد دادستان برای تصدی و اداره اموال مولیعلیه و سایر امور راجع به او موقتاً معین خواهد کرد.»
گام بهگام با مادر پریا
مادر پریا میخواهد اداره اموال فرزندش را به عهده بگیرد باید چه کارهایی انجام دهد؟
با ارائه مدارک فوت پدر طفل و نوشتن تقاضا در یک برگ معمولی به اداره سرپرستی مراجعه کند. این فرد باید در نامه بنویسد که پدر طفل طبق مدارک موجود فوت کرده است و ضمن آن آمادگی خود را برای قیمومیت طفل اعلام کند.
در این زمان دادستان پس از بررسی، مادر را بهعنوان قیم اعلام میکند و بعد از آن است که او میتواند در امور مالی فرزند خود جهت مصلحت و منافع طفل دخالت کند. اداره سرپرستی پس از دریافت تقاضانامه فرد متقاضی قیمومیت، به مرجع انتظامی محل سکونت و اقامت فرزندان، دستور میدهد برای حفظ حقوق آنها، از اموال منقول و غیرمنقول متوفی صورتبرداری کنند که مبادا اموال متوفی حیف و میل شود.
بعد از تعیین قیم
نگرانی اصلی مادر پریا این است که میگوید: «برادر شوهرم گفته در دادگاه به قیمومیت تو اعتراض خواهم کرد. این به چه معنی میتواند باشد؟ میگوید بچه را از تو میگیرم و پیش خودم میآورم »برایش توضیح میدهم که طبق قانون، نگهداری بچه نه تنها با او است بلکه از منظر حقوقی نگهداری و حضانت بچه توسط والدین حق و تکلیف است و هیچ یک از والدین حق ندارند در مدتی که حضانت کودکی بر عهده آنهاست از نگهداری او امتناع کنند و در صورت امتناع هر یک، حاکم باید به تقاضای دیگری، تقاضای قیم یا یکی از اقربا یا به تقاضای مدعی العموم، نگهداری کودک را به یکی از ابوین یا غیره که حضانت به عهده او است الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند،اما قانون ساز و کار نظارتی برای حفظ حقوق طفل دارد.
عزل قیم و ولی خیانتکار
اول از همه اینکه باید بدانید بر خلاف تصور همه در صورتی که طفل پدر و جد پدری داشته باشد و یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف شود، یا رعایت غبطه سفیه را نخورد، حق ولایت او ساقط میشود. در صورتی که ولی قهری به علت خیانت یا نداشتن لیاقت لازم در اداره اموال یا در اثر بیماری و... نتواند دارایی مولیعلیه را اداره کند، حق ولایت او ساقط میشود. در اینگونه موارد یک نفر امین توسط دادگاه تعیین میشود که این فرد به ولی قهری در اداره اموال صغیر کمک میکند و مشترکاً با ولی قهری و با موافقت یکدیگر اموال او را اداره میکنند. همچنین قانون مدنی ما بیان میدارد که در موارد زیر قیم عزل میگردد:
۱- اگر معلوم شود که قیم فاقد صفت امانت بوده یا این صفت از او سلب شود.
۲- اگر قیم مرتکب جنایت یا مرتکب یکی از جنحههای ذیل شده و به موجب حکم قطعی محکوم گردد:
سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری، اختلاس، هتک ناموس، منافیات عفت، جنحه نسبت به اطفال، ورشکستگی به تقصیر یا تقلب.
۳- اگر قیم به علتی غیر از علل فوق محکوم به حبس شود و بدین جهت نتواند امور مالی مولیعلیه را اداره کند.
۴- اگر قیم ورشکسته اعلام شود.
۵- اگر عدم لیاقت یا توانایی قیم در اداره اموال مولیعلیه معلوم شود.
۶- در مورد مواد ۱۲۳۹، ۱۲۴۳، ۱۲۴۴ با تقاضای مدعیالعموم.
ماده ۱۲۳۹
هر گاه معلوم شود که قیم عامداً مالی را که متعلق به مولیعلیه بوده جزو صورت دارایی او قید نکرده یا باعث شده است که آن مال در صورت مزبور قید نشود مسئول هر ضرر و خسارتی خواهد بود که از این حیث ممکن است به مولیعلیه وارد شود. به علاوه در صورتی که عمل مزبور از روی سوءنیت بوده قیم معزول خواهد شد.
ماده ۱۲۴۳
در صورت وجود موجبات موجه، دادستان میتواند از دادگاه مدنی خاص تقاضا کند که از قیم تضمینهایی راجع به اداره اموال مولیعلیه بخواهد. تعیین نوع تضمین به نظر دادگاه است. هر گاه قیم برای تعیین نوع تضمین حاضر نشد، از قیمومیت عزل میشود.
ماده ۱۲۴۴
قیم باید لااقل سالی یک مرتبه حساب تصدی خود را به مدعیالعموم یا نماینده او بدهد و هرگاه ظرف یک ماه از تاریخ مطالبه مدعیالعموم حساب ندهد به تقاضای مدعیالعموم معزول میشود.
ماده ۱۲۴۹
اگر قیم مجنون یا فاقد رشد گردد منعزل میشود.
ماده ۱۲۵۰
هرگاه قیم در امور مربوطه به اموال مولیعلیه یا جنحه یا جنایت نسبت به شخص او مورد تعقیب مدعیالعموم واقع شود محکمه به تقاضای مدعیالعموم موقتاً قیم دیگری برای اداره اموال مولیعلیه معین خواهد کرد.
همچنین برای اطمینان از حفظ حقوق مولیعلیه، قانون پیشبینی کرده است که دادستان میتواند اشخاصی را بهعنوان ناظر بر عملکرد قیم تعیین کند. ماده 1247 قانون مدنی در این مورد بیان میدارد: «مدعیالعموم میتواند اعمال نظارت در امور مولی علیه را کلاً یا بعضاً به اشخاص موثق یا هیأت یا مؤسسه واگذار کند. شخص یا هیأت یا مؤسسهای که برای اعمال نظارت تعیین شده است در صورت تقصیر یا خیانت مسئول ضرر و خسارت وارده به مولی علیه خواهند بود.»
مورد جالب مادر پریا
مادر پریا بعد از صحبت با من به چند نتیجه جالب و خوب رسید؛ اول اینکه در اولین فرصت با مراجعه به دادگاه خودش را بهعنوان قیم پریا معرفی کند و با ارائه لیست اموال پدر پریا و معرفی عموی پریا بهعنوان شریک، نظارت و کشمکش با عموی پریا را به ناظران دادسرا واگذارد در حقیقت با این کار نه تنها عموی پریا مجبور است اموالی که تصاحب کرده را به اداره سرپرستی تحویل دهد بلکه لازم است که حساب و کتاب دوران شراکت خویش را هم پس بدهد از طرف دیگر متوجه شد که برای حفظ قیمومیت دخترش نیاز دارد که مرتباً در مشورت با افراد برجسته و البته خود اداره سرپرستی بهترین تصمیمها را برای دخترش بگیرد.