
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فراز و فرود قدرت میرزا تقیخان امیرکبیر
محمدعلی بهمنی قاجار
پژوهشگر تاریخ
سه سال و نیم صدارت میرزا تقیخان فراهانی امیر نظام مشهور به امیرکبیر (۱۱۸۵- ۱۲۳۰)، در تاریخنگاری ایرانی به یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. جدای از اغراق گوییهایی که روایت اسطورهای از امیرکبیر ارائه میدهد، میرزا تقیخان به نوعی نماد تلاش حکومت مرکزی برای به زیر سلطه درآوردن و مهار اشراف بود.
با سقوط صفویه در سال 1148 هجری قمری، اشرافیت و دیوانسالاری چند صدساله ایرانی دچار تزلزل شد و دوران پر تلاطم نادرشاه و عصر کوتاه زندیه نیز نتوانست این دیوانسالاری را دوباره به قدرت سابق برگرداند. عصر شهریاری آقامحمدخان قاجار نیز هماره درجنگ گذشت و دیری نیز نپایید. اما در دوران نزدیک به 40سال شاهنشاهی فتحعلی شاه قاجار او توانست اشرافیت ایرانی را در محور خود و فرزندانش بازسازی کند. در کنار دربار تهران، شاهزاده عباس میرزا ولیعهد نیز با بهرهگیری از برخی رجال باقی مانده عصر صفوی و زندیه، در تبریز یک دستگاه موازی ایجاد کرد که به مکتب تبریز نیز مشهور شده است. با درگذشت عباس میرزا در سال 1249 هجری قمری -1212 خورشیدی و فتحعلی شاه در1250 هجری قمری- 1213 خورشیدی، صحنه سیاسی ایران دچار تحولاتی اساسی شد، محمد شاه با کمک و یاری میرزا ابوالقاسم فراهانی قائم مقام، وزیر و دستیار پدرش و سایر رجال دستگاه تبریز و پروردگان عباس میرزا، توانست بر دربار تهران و علیشاه ظلالسلطان که چهره منتخب این دربار بود، فایق آید. طومار اشرافیت به جای مانده از فتحعلیشاه و حتی بساط قدرت بیشتر فرزندان و نوادگان فتحعلیشاه برچیده شد، محمدشاه و قائم مقام ایران مدار گردیدند و عصری تازه پدید آمد، اما خیلی زود، این دو نفر نیز با یکدیگر دچار اختلاف شدند و محمدشاه تصمیم به حذف وزیر خود گرفت و بدین ترتیب قائم مقام با دستور شاه کشته شد.
با کشته شدن قائم مقام، بقایای دربار فتحعلیشاه با سرکردگی الهیارخان آصفالدوله دایی شاه امیدوار شدند که بار دیگر به قدرت بازگردند، اما محمدشاه ارادهای دیگر داشت، او حاجی میرزا آقاسی معلم و مربی خود را به صدارت عظما انتخاب کرد. در 13 سال صدارت حاجی، سه جناح رقیب در ساختار قدرت سیاسی ایران پدید آمدند، جناح اول: دولوها و وابستگان مادر شاه بودند که با محوریت شاهزاده بهمن میرزا برادر تنی محمدشاه و آصفالدوله قدرت گستردهای داشتند در برههای بهمن میرزا والی آذربایجان و آصفالدوله والی خراسان گردید و بدین ترتیب این جناح به فتح نهایی قدرت بسیار امیدوار شد. جناح دوم بقایای دربار فتحعلیشاه بود که به ابتکار همسر محمدشاه ملک جهان خانم (مهدعلیا بعدی) در سودای قدرت بودند، ملک جهان خانم نوه فتحعلیشاه هم بود و مادر او خواهر تنی حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه فرزند رشید و قدرتمند فتحعلیشاه بود که به فرمان محمدشاه نابینا شده بود، بنابراین ملک جهان خانم توانایی زیادی در بسیج ساختار قدرت به سود خود داشت، جناح سوم خود صدراعظم حاجی میرزا آقاسی بود که به اتکای حمایت شاه، آن دو جناح دیگر را مهار میکرد. در سالهای پایانی پادشاهی محمدشاه، با شورش الهیارخان آصفالدوله و فرزندش حسنخان سالار و متعاقباً عزل و تبعید شاهزاده بهمن میرزا، جناح دولوها تقریباً از قدرت حذف شدند ولی جناح طرفدار ملک جهان خانم همچنان قدرتمند بودند.
با درگذشت محمدشاه در سال 1264 هجری قمری -1227 خورشیدی، قدرت حاجی میرزا آقاسی نیز یک باره زایل شد و حال بقایای اشرافیت فتحعلیشاهی در پرتو پشتیبانی ملک جهان خانم آماده قبضه کردن قدرت بودند. ملک جهان خانم در کنار خود، برادرانش و خانات طایفه قوانلو را داشت که داییزادگان آقامحمدخان بودند، افزون براین بازماندگان رجال متقدم قاجاریه از خاندانهای: هدایت، مستوفی، نوری، سپهر و ایروانی.... همگی در کنار ملک جهان خانم گردآمدند و حتی در دوره انتقالی درگذشت محمدشاه تا رسیدن ناصرالدین شاه به تهران، مجلسی بهنام مجلس امرای جمهور تشکیل داده و ملک جهان خانم که حال دیگر مهدعلیا خوانده میشد را به ریاست مجلس امرای جمهور انتخاب کردند، گویا این رجال دیگر برای شاه جدید و نوجوان یعنی ناصرالدین شاه 16 ساله حسابی باز نمیکردند و در خیال خود قدرت را در دستان خویش میدیدند، اما ناصرالدین شاه با بقایای دستگاه تبریز عباس میرزایی و شاگردان و یاران قائم مقام مرحوم، به تهران میآید و در نخستین گام، یکی از بازماندگان مکتب تبریز یعنی میرزا تقیخان فراهانی را به صدارت عظمی انتخاب کرد.
ناصرالدین شاه با انتخاب میرزا تقیخان خود را از شر سرسپردگی مادر و اشراف نجات داد و در عوض بر اقتدار دولت مرکزی تأکید کرد. میرزا تقیخان بهترین انتخاب برای ناصرالدین شاه بود، او نیز همچون سلف خود حاجی میرزا آقاسی هیچ پایگاه اشرافی خاصی نداشت و داخل زد و بندهای درباری نبود و تنها به شاه وفاداری داشت، حاجی میرزا آقاسی سیزده سال کابوس اشراف بود ولی حال میرزا تقیخان کابوسی بزرگتر بود زیرا او افزون بر اینکه مانند حاجی به شاه وفادار بود با اشراف به مراتب از حاجی سختگیرتر بود، میرزا تقیخان قدرت شاه جوان را تثبیت کرد و اشراف را مهار کرد و همچنین دست به اصلاحاتی گسترده زد که قدرت اشراف را تهدید میکرد، ناصرالدینشاه در همه این موارد حامی و پشتیبان او بود اما دو نقطه ضعف، امیرکبیر را از چشم شاه انداخت.
ناصرالدینشاه برخلاف سنت صدها ساله شکل گرفته در تاریخ ایران، نخستین شاهی بود که دست از کور کردن رقیبان و مدعیان سلطنت برداشته بود، اما امیرکبیر با وجود این لطف شاه، بازهم مدعی و رقیب سلطنت یعنی شاهزاده عباس میرزا ملک آرا برادر شاه را مورد حمایت ویژه خود قرار داده بود، از سویی دیگر امیرکبیر به شاه بسیار سختگیر بود در جایی به او تلنگر میزند و در واقع به نوعی او را تحقیر میکند که اگر من نباشم چگونه شاهی میکنی؟ در جایی دیگر نقل است که به او پیشنهاد کشتن مادرش را میدهد، در این شرایط ناصرالدینشاه که با هوش فطری خویش میرزا تقیخان را برکشیده بود تا اشراف و حتی مادرش را مهار کند از خود میرزا تقیخان احساس خطر کرد و در سال 1268 هجری قمری – 1230 خورشیدی با تحریک اشراف ناگزیر به عزل وی شد. در مرحله پس از عزل امیرکبیر نیز، یک رخداد مهم دیگر سند تبعید او را امضا کرد، روسها برای حمایت از میرزا تقیخان مداخله کردند و این مداخله خشم شدید شاه را برانگیخت و بدین ترتیب میرزا تقیخان بکلی از چشم شاه افتاد. در تحولات بعدی، دسیسههای اشراف راه را برای کشته شدن میرزا تقیخان هموار کرد و بدین ترتیب ایران از یک وزیر کاردان و لایق محروم گردید. اما ناصرالدینشاه تسلیم قدرت اشراف گردید و نماد آنان یعنی میرزا آقا خان نوری را به صدارت انتخاب کرد.
هفت سال پس از کشته شدن میرزا تقیخان، ناصرالدینشاه به توصیههای وی مبنی بر سلطنت با اراده خود عمل کرد، میرزا آقاخان را عزل کرد و خود بدون دخالت کسی به سلطنت ادامه داد. سالهای بعدی سلطنت ناصرالدینشاه با تردید وی در میانه ادامه سنت حکمرانی ایرانی و اصلاحات همراه بود و بدین ترتیب ایران دوران ناصری اصلاحاتی مهم را به خود دید که امیرکبیر پیشگام آن بود اما این اصلاحات به سرانجام نهایی نیز نرسید و در میانه عزم و تردید و در برابر انبوه مشکلات و تنگناها عقیم ماند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

یادی از واپسین عضو نسل طلایی فرهنگ نویسی
از درگذشت دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی چهل روز گذشت
محمد تاج احمدی
دانشجوی دکترای تاریخ
دکتر محمد دبیرسیاقی ۴اسفند ۱۲۹۸ خورشیدی در محله گلبینه قزوین به دنیا آمد. نسب پدریاش به سیدسیاق، دبیر و خوشنویس شهیر دوران فتحعلیشاه میرسید و از جانب مادری، نواده میرزا ابوالقاسم ملاباشی، روحانی مشروطهخواه املشیتبار، محسوب میشد. جد اعلای خاندان دبیرسیاقی، فتحالله قزوینی بود. این خاندان، از جمله عشایر شیعه لبنانی بودند که در دوران صفوی و به دعوت شاهعباس صفوی، به پایتخت (قزوین) آمدند. فرزندان و نوادگان میرزا فتحالله علاوه بر تحصیلات حوزوی، در مناصب دیوانی نیز بهعنوان دبیر و مستوفی مشغول به خدمت بودند. پدربزگ دبیرسیاقی خوشنویس و رجل خوشنام قزوینی اوایل دوران قاجار بود. از میان فرزندان او سیدحسن دبیرسیاقی ملقب به دبیرالممالک (عموی محمد دبیرسیاقی) از رجال نامدار قزوین بود که در سالهای ۱۲۸۸ تا ۱۳۱۸ عهدهدار مناصب حکومتی و دولتی در قزوین، گیلان، زنجان، اصفهان و ثلاث بود.
محمد دبیرسیاقی تحصیلات پایه را در قزوین گذراند. او از مشهورترین فارغالتحصیلان مدرسه امید (نخستین مدرسه نوین قزوین) بود و از سال 1317 درهمان مدرسه معلم درس حساب بود. در سال ۱۳۱۸ دانشجوی دانشگاه تهران شد و شش سال بعد، با مدرک دکترای ادبیات، فارغالتحصیل گردید. یکسال بعد عضو انجمن ایرانشناسی شد و بعدتر به استخدام وزارت دارایی درآمد.
هرچند اگر زمانه اوضاع بسامانی داشت، امثال او به جای کارمندی، میبایست وقت خود را به تحقیق و تتبع میگذراندند، اما مصاحبهای با دکتر پرویز ناتل خانلری که در یغما منتشر شد، بخوبی نشان میداد که درآن زمان بلند آوازگانی چون محمد قزوینی، علی اکبردهخدا، محمد تقی بهار و سیدحسن تقیزاده با آن همه سابقه سیاسی و فرهنگی به دفعات گرفتار بحرانهای معیشتی میشدند و همین مسأله نیز باعث انجام کارهایی خلاف طبع ایشان میگردید.
محمد دبیرسیاقی، هرگز نسبت به فرهنگ، تاریخ و تحفظ دغدغههای علمی خود بیتفاوت نبود و در تمام طول دوران حیات خود، هرگز همکاری با نهادها و مجموعههای علمی و فرهنگی را متوقف نکرد. تدریس در دانشگاههای تهران، قزوین، پکن و قاهره ازجمله سوابق آموزشی مهم ایشان محسوب میشد.
دکتر دبیرسیاقی را به لحاظ تسلط بر نسخ تاریخی و متون ادبی کلاسیک ایرانی باید در تراز نامهای بزرگی چون محمد قزوینی و مجتبی مینوی قرار داد. ایشان و مرحوم ایرج افشار، در جرگه آخرین بازماندگان نسلی بودند که آراستن کلام به زیور طبع را در محضر چهرههایی چون علامه دهخدا، تقیزاده، محمد قزوینی، بهار، بدیعالزمان فروزانفر، سعید نفیسی و... آموختند. تصحیح صدها اثر از متون مهم ادبی و تاریخی، نگارش دهها کتاب و مقاله مهم و پرارجاع، محصول حسن بهرهگیری این مصحح و پژوهشگر بزرگ از محضر این چهرهها است.
اما شاید، مهمترین دلیل شهرت دبیرسیاقی حضور وی بهعنوان یکی از اعضای اصلی گروهی بود که تحت راهبری دکتر محمد معین مسئولیت تدوین، تکمیل و انتشار فیشهای باقیمانده از «لغتنامه دهخدا» را به توصیه شخص ایشان برعهده داشتند.
دبیرسیاقی که پیش از همکاری با دکتر معین در «مؤسسه لغتنامه» حدود ۹سال بین سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۴ با علامه دهخدا در تدوین و گردآوری فیشهای حروف «ظ»، «ض»، «ل» و «پ» و پس از آن ۱۱سال با دکتر معین در انتشار بقیه مدخلها همکاری داشت. پس از فوت دکتر معین، مسئولیت تکمیل لغتنامه نیز به عهده دکتر جعفر شهیدی و پس از آن برعهده مرحوم دبیرسیاقی قرار گرفت.اما آنچه کمتر درمورد کتر دبیرسیاقی مطرح میشود، تلاشهای قابل توجه و شایسته احترام ایشان برای نگارش فرهنگنامههای بهروزتر پس از تجربه همکاری در پروژه سترگ لغتنامه دهخدا بود.فرهنگنامههای چراغ هدایت، آنندراج، غیاثاللغات، لغت فرس، ملخصاللغات، نامها و صفتها و پسوندهای فرهنگ لغات الترک، از فرهنگنامههای تصحیح شده توسط ایشان است.
دکتر دبیرسیاقی همچنین با همکاری جعفر شهیدی و حسن احمدی گیوی، لغتنامه فارسی را تألیف نمود و برای نگارش مدخلهای دانشنامه ایرانیکا با مرحوم احسان یارشاطر همکاری کرد.
بنده[نگارنده] در گفتوگویی که چند سال پیش با مرحوم دبیرسیاقی داشتم، متوجه نگاهی جالب در رویکرد ایشان به انتشار کتب مرجع و نقش آن در شکلدهی به مناسبات اجتماعی و سیاسی جامعه شدم، که به گفته خود مرحوم دبیرسیاقی، مهمترین درسی بود که از علامه دهخدا آموخته بود.
دکتر دبیرسیاقی، عمیقاً اعتقاد داشت که بخش قابلتوجهی از کنشهای هیجانی و احساساتزده مردم و حتی گروههای نخبه و روشنفکر و اثرگذار جامعه ناشی از فقدان شناخت دقیق و عمیق آنها، از ظرایف و اقتضائات فرهنگی و تاریخی است که نقش مهمی در شکلدهی به الگوهای ناخودآگاه جمعی و بازتولید هویت اجتماعی دارد. درواقع «ارزیابی شتابزده» و «تحلیلهای فاقد تعمق و دوراندیشی» که عمدتاً باعث سطحینگری و سببساز هدایت جامعه به کجراههها میشود، هیچ معلولی مهمتر از فقدان شناخت عمیق و دقیق پارادایمهای معناساز و عناصر اثرگذار در شکلدهی به هویت فرهنگی و بومی ما را ندارد و این مهم میسر نخواهد شد، مگر بواسطه مطالعه دقیق متون تصحیحشده و مرجع تاریخ خرد و کلان تاریخی. این رویکرد باعث شده چهرههایی نظیر مرحوم ایرج افشار، احسان یارشاطر شاخهای نوین و تراز در رشته «ایرانشناسی» ایجاد کنند که اتکای اصلی آن به متون تاریخی و کهنی بود که با الگوهای مدرن و بدیع تصحیح شدهاند.اما دومین نکته درسآموزی که در منش و مرام دکتر دبیرسیاقی مشهود بود، علاقه به سرزمین زادگاهش قزوین و اهمیت به تاریخ بومی آن بود. او درشرایطی که این امکان را داشت که همچون برخی دیگر از همشهریان خود، زندگی در پایتخت و بهرهمندی از مواهب آن را به مثابه «فرصتی در دسترس» تلقی کرده و از آن بهرهمند گردد یا از آن فراتر برای ادامه فعالیت خود از کشور خارج شود، اما هرگز پیوند خود با سرزمین آبا و اجدادی خود قزوین را قطع نکرد و علاوه بر اقامت دائمی در این شهر بخش مهمی از توان و تخصص خود را مصروف بازشناسی و بازخوانی تاریخ و هویت بومی قزوین نماید.
فرهنگپژوهان و مورخان بخوبی میدانند که گذاشتن عمر و وقت برسر تحقیق و پژوهش روی تاریخ بومی (آن هم در مقیاسی وسیع و عمیق) جز با عشقی وافر و علاقهای بیدریغ میسر نخواهد بود.
اغراق نیست اگر بگوییم با مرگ دبیرسیاقی، ایران واپسین بازمانده سالهای شکوفایی فرهنگنامهنویسی و ایرانشناسی سندمحور را از دست داد. چهرههایی نظیر دکتر دبیرسیاقی، دکتر یارشاطر و ایرج افشار بواسطه تسلط شگفتانگیزشان بر گستره وسیع موضوعی اسناد، کتب و نسخ خطی تاریخ پربار ایران، در طول دوران فعالیت حرفهای خود توانستند مجموعههای گرانسنگ و ذیقیمتی از مواریث تاریخی این مرزوبوم را برای محققان، پژوهشگران و آیندگان در قالبی آراسته و تصحیح شده به یادگار بگذارند. این بزرگان بخش قابل توجهی ازاین آثار را در دورانی تدوین و تألیف کردند که خبری از دانشنامههای مجازی و پایگاههای اطلاعاتی آنلاین نبود و گاه مجبور میشدند برای تهیه یک نسخه یا سند، هزاران کیلومتر را طی کنند و بواسطه ارزش و احترام زیادی که برای مخاطبان خود قائل بودند، بخش زیادی از زمان خود را در آرشیوها و مخزنهای مراکز مختلف بهدنبال یافتن قرائن و شواهد و اسناد تاریخی صرف میکردند.
آنها که تجربه همکاری (ولو در حد یک مصاحبه شفاهی وغیرتخصصی) با این بزرگان داشتند، گاهی از سر جهل یا نادانستگی، این «احترام به مخاطب» را وسواس نابجا، تلقی میکردند. به یاد دارم یکی از روزنامهنگاران مطرح که برای مصاحبه با دکتر دبیرسیاقی خدمت ایشان رسیده بود، از اینکه، ایشان با بازبینی نسخه ویرایش شده مصاحبه، دهها غلط دستوری و محتوایی از نسخه نهایی گرفته بود، شدیداً دلخور شدند.
خلأ این «روحیه پژوهشی» که در کار امثال دکتر دبیرسیاقی دیده میشود، یکی از مهمترین آفتهای آثار قلمی تخصصی و محتوایی زمانه ماست. در عصری که عمق دانش و شناخت دانشجویان، روزنامهنگاران و حتی برخی از استادان دانشگاههای ما محدود به گوگل، ویکیپدیا و پایاننامههای ازپیش آماده شده است، آسیب ناشی از فقدان چنین استادانی بیش از پیش احساس میشود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

معمار خوشنام تاریخ نگاری مدرن
امید اخوی
مدرس دانشگاه، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا متولد ۱۲۵۱ در تبریز، از رجال نامی اواخر دوران قاجاریه است. سیاستمدار، حقوقدان و تاریخنگار ایرانی، فرزند میرزا نصرالله خان مشیرالدوله اولین صدراعظم بعد از انقلاب مشروطه ایران است. وی در دوران جوانی برای تحصیل به روسیه رفت و پس از کسب درجات علمی، در سفارت ایران مشغول به کار شد. پس از چند سال از طرف پدرش که در آن دوران وزیر امور خارجه بود به ایران فراخوانده شد. او پس از بازگشت به فکر تأسیس مدرسه علوم سیاسی افتاد و با افتتاح این مدرسه باعث رشد و ترقی فرزندان ایران زمین شد. وی با آغاز جنبش مشروطه خواهی به این جنبش پیوست و در تدوین نظامنامه انتخاباتی نقشی به سزا داشت. مشیرالدوله در دولتهای مختلف عهدهدار منصب وزارت بوده و همچنین چهارکابینه به ریاست او تشکیل شده است مشیرالدوله تا زمانی که در سیاست حضور داشت تعاملات مناسبی با دول قدرتمند آن دوران مانند انگلیس، آلمان و روسیه برقرار کرد و هیچگاه کاملاً به طرف هیچکدام از این کشورها متمایل نشد. مشیرالدوله در سال 1305 هجری شمسی از سیاست کناره گرفت و به تحقیق و تألیف در تاریخ ایران باستان مشغول شد و توانست آثار بسیار ارزشمندی را به یادگار بگذارد ایشان از معدود رجال دوره اواخر قاجار و پهلوی اول بود که دوست و دشمن از او به نیکی یاد کردهاند. میرزا حسن خان مشیرالدوله در تمامی مشاغل پاک زیست و غبار تهمت و افترایی بر دامانش ننشست او با اینکه در زندگی از نظر مالی بسیار تأمین بود ولی همیشه افراد فقیر و محروم جامعه را هم در نظر داشت. سندی در این رابطه است که بسیار گویای حسن توجه مشیرالدوله به افراد جامعهاش است.
متن سند نمره 84 – 23 خرداد 1304خبر از کمیسیون بودجه مجلس مقدس شورای ملی دوره پنجم تقنینیه با مقدمه که در راپرت نمره 75 راجع به مستمری آقایان پیرنیا به عرض رسید مواد ذیل را که ثانیاً در کمیسیون تصویب شده تنظیم و تقدیم میکند.
ماده اول - وزارت مالیه مجاز است مبلغ چهار هزار و دویست و بیست و شش تومان مستمری آقایان آقا میرزا حسن خان پیرنیا و آقامیرزا حسین خان پیرنیا و آقا میرزا ابوالحسن خان پیرنیا را به ضمیمه مبلغ ششصد تومان مصرف روشنایی مدرسه اسلامی یزد از اول فروردین 1304 ضبط کند.
ماه دوم – وزارت مالیه مجاز است مبلغ یکهزار و نهصد و شصت و هشت تومان و نیم از محل اعتبار شهریه و مستمریات و روشنایی مدرسه اسلامیه یزد را علاوه بر بودجه کل وزارت معارف از اول فروردین 1304 برای مصارف مدارس ملی یزد، نائین به شرح ذیل حسب الحواله وزارت معارف پرداخت کند.
کمک خرج مدرسه تدین یزد: 360 تومان
کمک خرج مدرسه عامیه ده مشیری: 360 تومان
کمک خرج مدرسه سعادت رضوی: 172 تومان
کمک خرج مدرسه اسلام یزد: 120 تومان
کمک خرج مدرسه اردکان: 300 تومان
کمک خرج مدرسه ذکور نائین: 240 تومان
بنا و تأسیس مدرسه انار نائین: 416 تومان
جمع کل : 1968 تومان
مخبر کمیسیون بودجه فاطمی تاریخ طبع 23 خرداد 1304 (1) این سند بخوبی نشان میدهد که مشیرالدوله بخشی از مستمری خود را به مدارس یزد و نائین اختصاص داده و به مسائل آموزشی این مناطق که بسیار محروم بودهاند، کمک کرده است.
احمد سعیدی در خاطرهای از مشیرالدوله اخلاق والای او را این گونه شرح میدهد «شبی در منزل مرحوم پیرنیا در ضمن صحبت با من فرمودند فلانی میخواهم از شما تقاضایی بکنم و خیلی میل دارم آن را بپذیرید و مرا ممنون سازید. چندی قبل شما سفری از یکی از استادان فارسی برایم خواندید که از مضمون آن خوشم آمد و میل دارم هردو به آن عمل کنیم و آن دو بیت این بود.
بگیتی دو کس را اگر دیدی/ به گرد سر هر دو گردیدمی
یکی آنکه گوید بد من به من/ دگرآنکه پرسد بد خویشتن
و مرحوم پیرنیا اضافه کرد میل دارم شما مرا انتقاد وعیب هایم را در زندگی اجتماعی و سیاسی با صراحت کامل بیان کنید تا خود را اصلاح کنم. به ایشان عرض کردم چون شما را دوست دارم ونظر به خدمات سیاسی و اجتماعی که در موقع زمامداری به کشور خودمان فرموده اید احترام میگذارم. سعیدی اضافه میکند ایشان بسیار اصرار کردند من ناچار شدم بگویم و گفتم: بسیاری از هموطنان شما را به اصطلاح محافظه کار میدانند و میگویند در امور کشوری شجاعت سیاسی ندارید و ملاحظه نمیکنید....»(2)این خاطره بیانگر این مسأله است که مشیرالدوله از انتقادهایی که به او میشد دلگیر و ناراحت نمیشد بلکه این مسأله را باعث پیشرفت خود میدانست. در مجموع میتوان گفت میرزا حسن خان مشیرالدوله مردی اخلاقگرا چه در سیاست و چه در حوزه فرهنگ بود او از معدودترین رجال دوره قاجاریه است که هم مردم و هم دستگاه حکومتی از او به نیکی یاد میکنند. (3)
پیرنیا یکی از مهمترین نویسندگان کتب درسی و یکی از تأثیرگذارترین افراد در تأسیس مدارس جدید در ایران اواخر دوره قاجاری بود. بیتردید در حوزه پژوهشی تاریخ نگاری ایران می توان پیرنیا را پدر تاریخ نگاری مدرن ایرانی دانست. تا پیش از انتشار کتاب سه جلدی «تاریخ ایران باستان»، توسط وی، هیچ یک از مورخین ایرانی نتوانسته بودند تا با پیروی از شیوههای نوین تاریخ نگاری آکادمیک، اثری قابل توجه و برجسته را بیافرینند. مرحوم باستانی پاریزی درباره اهمیت کتاب تاریخ ایران باستان و جایگاه پیرنیا چنین مینویسد: «باید بگوییم که حق مرحوم پیرنیا از جهت ایران باستان بر ملت ایران هم شأن حق فردوسی و شاهنامه است.»
پیرنیا، در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ پس از چند سال بیماری چهره در نقاب خاک کشید و در آرامگاه خانوادگی در امامزاده صالح تجریش به خاک سپرده شد.
منابع:
1- سازمان اسناد و کتابخانه ملی، معاونت اسناد ملی، شماره سند: 297039354 محل در آرشیو: 1304 ن ن آپ ا
2- سعیدی، احمد، راهنمای کتاب، سال پانزدهم، 1351، ص 758.
3- اخوی، امید، ، سیاستمدار مورخ، انتشارات خانه تاریخ ، 1391، ص 164
مدرس دانشگاه، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
میرزا حسن خان مشیرالدوله پیرنیا متولد ۱۲۵۱ در تبریز، از رجال نامی اواخر دوران قاجاریه است. سیاستمدار، حقوقدان و تاریخنگار ایرانی، فرزند میرزا نصرالله خان مشیرالدوله اولین صدراعظم بعد از انقلاب مشروطه ایران است. وی در دوران جوانی برای تحصیل به روسیه رفت و پس از کسب درجات علمی، در سفارت ایران مشغول به کار شد. پس از چند سال از طرف پدرش که در آن دوران وزیر امور خارجه بود به ایران فراخوانده شد. او پس از بازگشت به فکر تأسیس مدرسه علوم سیاسی افتاد و با افتتاح این مدرسه باعث رشد و ترقی فرزندان ایران زمین شد. وی با آغاز جنبش مشروطه خواهی به این جنبش پیوست و در تدوین نظامنامه انتخاباتی نقشی به سزا داشت. مشیرالدوله در دولتهای مختلف عهدهدار منصب وزارت بوده و همچنین چهارکابینه به ریاست او تشکیل شده است مشیرالدوله تا زمانی که در سیاست حضور داشت تعاملات مناسبی با دول قدرتمند آن دوران مانند انگلیس، آلمان و روسیه برقرار کرد و هیچگاه کاملاً به طرف هیچکدام از این کشورها متمایل نشد. مشیرالدوله در سال 1305 هجری شمسی از سیاست کناره گرفت و به تحقیق و تألیف در تاریخ ایران باستان مشغول شد و توانست آثار بسیار ارزشمندی را به یادگار بگذارد ایشان از معدود رجال دوره اواخر قاجار و پهلوی اول بود که دوست و دشمن از او به نیکی یاد کردهاند. میرزا حسن خان مشیرالدوله در تمامی مشاغل پاک زیست و غبار تهمت و افترایی بر دامانش ننشست او با اینکه در زندگی از نظر مالی بسیار تأمین بود ولی همیشه افراد فقیر و محروم جامعه را هم در نظر داشت. سندی در این رابطه است که بسیار گویای حسن توجه مشیرالدوله به افراد جامعهاش است.
متن سند نمره 84 – 23 خرداد 1304خبر از کمیسیون بودجه مجلس مقدس شورای ملی دوره پنجم تقنینیه با مقدمه که در راپرت نمره 75 راجع به مستمری آقایان پیرنیا به عرض رسید مواد ذیل را که ثانیاً در کمیسیون تصویب شده تنظیم و تقدیم میکند.
ماده اول - وزارت مالیه مجاز است مبلغ چهار هزار و دویست و بیست و شش تومان مستمری آقایان آقا میرزا حسن خان پیرنیا و آقامیرزا حسین خان پیرنیا و آقا میرزا ابوالحسن خان پیرنیا را به ضمیمه مبلغ ششصد تومان مصرف روشنایی مدرسه اسلامی یزد از اول فروردین 1304 ضبط کند.
ماه دوم – وزارت مالیه مجاز است مبلغ یکهزار و نهصد و شصت و هشت تومان و نیم از محل اعتبار شهریه و مستمریات و روشنایی مدرسه اسلامیه یزد را علاوه بر بودجه کل وزارت معارف از اول فروردین 1304 برای مصارف مدارس ملی یزد، نائین به شرح ذیل حسب الحواله وزارت معارف پرداخت کند.
کمک خرج مدرسه تدین یزد: 360 تومان
کمک خرج مدرسه عامیه ده مشیری: 360 تومان
کمک خرج مدرسه سعادت رضوی: 172 تومان
کمک خرج مدرسه اسلام یزد: 120 تومان
کمک خرج مدرسه اردکان: 300 تومان
کمک خرج مدرسه ذکور نائین: 240 تومان
بنا و تأسیس مدرسه انار نائین: 416 تومان
جمع کل : 1968 تومان
مخبر کمیسیون بودجه فاطمی تاریخ طبع 23 خرداد 1304 (1) این سند بخوبی نشان میدهد که مشیرالدوله بخشی از مستمری خود را به مدارس یزد و نائین اختصاص داده و به مسائل آموزشی این مناطق که بسیار محروم بودهاند، کمک کرده است.
احمد سعیدی در خاطرهای از مشیرالدوله اخلاق والای او را این گونه شرح میدهد «شبی در منزل مرحوم پیرنیا در ضمن صحبت با من فرمودند فلانی میخواهم از شما تقاضایی بکنم و خیلی میل دارم آن را بپذیرید و مرا ممنون سازید. چندی قبل شما سفری از یکی از استادان فارسی برایم خواندید که از مضمون آن خوشم آمد و میل دارم هردو به آن عمل کنیم و آن دو بیت این بود.
بگیتی دو کس را اگر دیدی/ به گرد سر هر دو گردیدمی
یکی آنکه گوید بد من به من/ دگرآنکه پرسد بد خویشتن
و مرحوم پیرنیا اضافه کرد میل دارم شما مرا انتقاد وعیب هایم را در زندگی اجتماعی و سیاسی با صراحت کامل بیان کنید تا خود را اصلاح کنم. به ایشان عرض کردم چون شما را دوست دارم ونظر به خدمات سیاسی و اجتماعی که در موقع زمامداری به کشور خودمان فرموده اید احترام میگذارم. سعیدی اضافه میکند ایشان بسیار اصرار کردند من ناچار شدم بگویم و گفتم: بسیاری از هموطنان شما را به اصطلاح محافظه کار میدانند و میگویند در امور کشوری شجاعت سیاسی ندارید و ملاحظه نمیکنید....»(2)این خاطره بیانگر این مسأله است که مشیرالدوله از انتقادهایی که به او میشد دلگیر و ناراحت نمیشد بلکه این مسأله را باعث پیشرفت خود میدانست. در مجموع میتوان گفت میرزا حسن خان مشیرالدوله مردی اخلاقگرا چه در سیاست و چه در حوزه فرهنگ بود او از معدودترین رجال دوره قاجاریه است که هم مردم و هم دستگاه حکومتی از او به نیکی یاد میکنند. (3)
پیرنیا یکی از مهمترین نویسندگان کتب درسی و یکی از تأثیرگذارترین افراد در تأسیس مدارس جدید در ایران اواخر دوره قاجاری بود. بیتردید در حوزه پژوهشی تاریخ نگاری ایران می توان پیرنیا را پدر تاریخ نگاری مدرن ایرانی دانست. تا پیش از انتشار کتاب سه جلدی «تاریخ ایران باستان»، توسط وی، هیچ یک از مورخین ایرانی نتوانسته بودند تا با پیروی از شیوههای نوین تاریخ نگاری آکادمیک، اثری قابل توجه و برجسته را بیافرینند. مرحوم باستانی پاریزی درباره اهمیت کتاب تاریخ ایران باستان و جایگاه پیرنیا چنین مینویسد: «باید بگوییم که حق مرحوم پیرنیا از جهت ایران باستان بر ملت ایران هم شأن حق فردوسی و شاهنامه است.»
پیرنیا، در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ پس از چند سال بیماری چهره در نقاب خاک کشید و در آرامگاه خانوادگی در امامزاده صالح تجریش به خاک سپرده شد.
منابع:
1- سازمان اسناد و کتابخانه ملی، معاونت اسناد ملی، شماره سند: 297039354 محل در آرشیو: 1304 ن ن آپ ا
2- سعیدی، احمد، راهنمای کتاب، سال پانزدهم، 1351، ص 758.
3- اخوی، امید، ، سیاستمدار مورخ، انتشارات خانه تاریخ ، 1391، ص 164

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اخبار این صفحه
-
فراز و فرود قدرت میرزا تقیخان امیرکبیر
-
یادی از واپسین عضو نسل طلایی فرهنگ نویسی
-
معمار خوشنام تاریخ نگاری مدرن

اخبارایران آنلاین