سفری به جامعه نژادپرست امریکا در دهه 60
حمید ناصری مقدم
فیلمساز
ایامی را بیش از روزهای فراغت نوروز میشناسید که بتوان با خیال راحت به تماشای فیلم نشست؟ حالا چه فیلمی و چرا؟ سؤالی است که بد نیست پاسخی برایش داشته باشیم. بگذارید با یک مقدمه شروع کنم و بعد بروم به سراغ یک فیلم پیشنهادی.
به تاریخ جایزه اسکار و حواشی آن که نگاهی بیندازیم، همیشه متوجه گلهمندیها و شکایتها و شگفتیهای فراوان میشویم. چرا پیتر اوتول اسکار نگرفته؟ چرا آل پاچینو فقط یک بار توفیق آن را داشته؟ چرا هیچکاک دستش کوتاه بوده؟ در این بین اما، برخی میآیند، کارشان را میکنند، جایزهشان را میگیرند و میروند تا کار بعدی را شروع کنند. یکی همین ماهرشالا علی که دو جایزه نقش مکمل مرد را طی سه سال برای فیلمهای مهتاب و کتاب سبز گرفته است. البته نباید از همبازی علی در فیلم آخرش، ویگو مورتنسن، که تا به حال سه بار نامزد دریافت اسکار بوده غافل ماند. بازیهای او را پیش از این در ارباب حلقهها، وعدههای شرقی و تاریخ خشونت شاهد بودهایم. مورتنسن برای این فیلم نزدیک به بیست کیلو چاق کرده و انصافاً زوج فوقالعادهای را در کنار هم به تصویر کشیدهاند. همچنین باید به نامزدی در 5 رشته اسکار 2019 و دریافت 3 جایزه در رشتههای بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه اصلی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد اشاره کنم. فیلم براساس ماجرایی واقعی نوشته و ساخته شده. ویکتور هوگو گرین در سال 1936 یک راهنمای سفر مخصوص سیاهپوستان امریکا نوشت که در آن لیست هتلها، رستورانها و حتی پمپ بنزینهایی را که سیاهان اجازه استفاده داشتند ، جمعآوری کرد و نام خود را روی کتاب گذاشت. بنابراین شاید درستتر این باشد که کلمه گرین را ترجمه نکنیم و نام فیلم را بعد از ترجمه، کتاب گرین بنامیم. این کتاب با چاپ تقریبی سالانه 15000 جلد به مدت 30 سال در جامعه نژادی آن زمان امریکا کاربرد فراوانی داشت. داستان این فیلم مربوط به سال 1962 است. زمانی که دکتر دان شرلی تصمیم میگیرد به مناطق نژادپرست امریکا سفر کرده و تور موسیقی خود را برگزار کند. دان شرلی دارای مدرک دکترا در موسیقی، روانشناسی و هنر است و به چند زبان زنده دنیا مسلط. اما مهمتر از اینها چیرهدستی او در نوازندگی پیانو در سبکهای جاز و کلاسیک است. او دو همراه برای سفرش انتخاب میکند: کتاب سبز و یک راننده به نام تونی لیپ والِلونگا. کتاب سبز یک فیلم کاملاً جادهای است که در آن دو شخصیت متضاد در کنار هم قرار میگیرند و قرار است تا پایان فیلم به تحول برسند. دان شرلی آفریقایی - امریکایی، تنها، مغرور، فرهیخته، باکلاس، پولدار و البته سیاهپوست که حاضر نیست از چارچوب رفتاری خود خارج شود در کنار تونی لیپِ ایتالیایی-امریکایی، خانواده دوست، بزنبهادر، کم سواد، بیکلاس و سفید پوست که قرار است تا پایان سفر، هم نفرتش از سیاهان کم شود و هم آداب معاشرت و رفتار اجتماعی درست و دانش بیشتری بیاموزد. تونی یک بادیگارد است که بهعنوان راننده توسط دکتر شرلی استخدام میشود. فیلمساز بدرستی ماشینی را انتخاب کرده که تیغه عمودی بین درها را ندارد در نتیجه دو شخصیت اصلی فیلم در یک قابِ بدون مرز با کمی فاصله در کنار هم دیده میشوند. فاصلهای که در طول فیلم کمتر و کمتر میشود.
لایه عمیق و اصلی فیلم حکایتِ مبارزه مدنی با نژادپرستی است که به شکلی روشن و واضح در پوسته رویی داستان اصلی فیلم روایت میشود. داستان دو مرد که حداقل یک رگ امریکایی دارند اما جامعه آنها را در یک طبقه اجتماعی قرار نمیدهد. گرچه تونی به خاطر رنگ پوستش در طبقه بالاتر قرار دارد(به لطف داوری جامعه نژادپرست) اما به لحاظ مالی ناچار است به همکاری با یک سیاهپوست تن دهد، یک توفیق اجباری. آموزههای فیلم اما، منحصر به شعارهای ضد نژادپرستی نیست. از آداب معاشرت و دوستی میگوید. از اینکه چگونه ابراز احساسات کنیم و درست عشق بورزیم؛ از حق میگوید و از آزادی. در نهایت باید به پیتر فارلی، کارگردان فیلم تبریک گفت. کسی که به همراه برادرش مجموعهای از فیلمهای درجه دو در کارنامه دارند و شاید نقطه درخشان کارنامهشان احمق و احمقتر با بازی
جیم کری باشد. او فیلمنامه کتاب سبز را به کمک برایان کری و نیک والِلونگا نوشت که این دومی فرزند تونی لیپِ واقعی است و در فیلم، یکی از روایتگران داستان پدرش شده است. پیتر فارلی این بار کارگردانی فیلم را به تنهایی انجام داده است و با بهره از تجربه ساختِ فیلمهای کمدی در گذشته، کتاب سبز را بهعنوان نقطه عطفی درخشان در زندگی کاری خود به ثبت رسانده است.
سید ضیاء موحد
سید ضیاء موحد، استاد بازنشسته فلسفه و منطق مؤسسه حکمت و فلسفه است که علاوه بر آثاری در زمینه فلسفه و منطق، چندین دفتر شعر با عناوین «و جهان آبستنزاده شد»، «مشتی نور سرد»، «نردبان اندر بیابان» و «غرابهای سفید» را در کارنامه خود دارد. وی همچنین کتابهایی همچون «شعر و شناخت، مجموعه مقالههای ادبی»، «دیروز و امروز شعرِ فارسی» و... را نیز در زمینه شعر به رشته تحریر درآورده است. وقتی از وی خواستیم تا کتابی را برای مطالعه پیشنهاد کند، کتاب «فلسفه ادبیات» ترجمه میثم محمدامینی را معرفی کرد؛ چون معتقد است که ما در حوزه فلسفه ادبیات تاکنون تقریباً کتابی نداشتهایم و این کتاب شاید نخستین کتابی باشد که در کشور منتشر میشود و البته تأکید کرد همانطور که مؤلف در کتاب عنوان کرده گویا در خارج از کشور نیز فلسفه ادبیات مورد غفلت است و این امر خاص جامعه ما نیست. به سراغ دکتر میثم محمدامینی، استادیار پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی و مترجم کتاب «فلسفه ادبیات»
رفتیم.
او درباره ویژگیهای این اثر میگوید: «پیتر لامارک، نویسنده کتاب «فلسفه ادبیات» استاد فلسفه دانشگاه یورک است. وی مدتی سردبیر مجله «زیباشناسی تحلیلی بریتانیا» بود و در مقدمه کتاب توضیح مفصلی در ارتباط با فلسفه ادبیات و تفاوت آن با فلسفه در ادبیات میدهد و به طور کلی میتوان آن را چیزی شبیه بوطیقای ارسطو
دانست.»
محمدامینی معتقد است که «فلسفه ادبیات» یک حوزه نوپا در زیباشناسی تحلیلی است که پرسشهای جدیدی را در مقابل مخاطب قرار میدهد، از جمله اینکه چه اثری، ادبی به شمار میآید؟ آثار ادبی چطور میتوانند در شناخت حقیقت به ما کمک کنند؟ و اینکه چقدر ارزشهای اخلاقی توصیه شده در آثار ادبی با ارزشهای امروزه ما فاصله گرفته
است؟