
نگاهی به عملیات رمضان که 50 روز پس از فتح خرمشهر انجام شد
چرا نخستین عملیات برون مرزی ناکام ماند؟
اسماعیل علوی
پس از فتح خرمشهر مسئولان کشور در معرض انتخابی سخت و تاریخی قرار گرفتند و ناگزیراز برگزیدن یکی از دو راه ادامه جنگ یا ختم آن شدند. انتخاب هر یک از این دو گزینه تبعاتی گوناگون در ابعادی پیچیده و غیرقابل پیشبینی در پی داشت که در آن مقطع تنها بخش کوچکی از آن قابل تصوربود. مسئولین عالیرتبه کشور به همراه فرماندهان ارشد ارتش و سپاه (محسن رضایی فرمانده کل سپاه در این جلسه حضور نداشت البته پس از جلسه نظرات تیمسار ظهیرنژاد را تأیید ومورد حمایت قرار داد.) سه روز بعد از فتح خرمشهر، در ششم خرداد 1361 در حضور امام خمینی(ره) جلسه مهمی برگزار کردند و موضوع را به بحث گذاشتند.
به نقل از روز نوشتهای آیتالله هاشمی رفسنجانی، منتشره در کتابی با عنوان «پس از بحران» موضوع پایان یافتن جنگ با غلط دانستن آن ازسوی امام(ره) بهدلیل عدم تضمین خروج نیروهای دشمن ازباقی مانده سرزمینهای اشغالی و پرداخت نشدن خسارتهای ناشی ازجنگ از سوی طرف عراقی، مجال طرح نیافت و تمامی وقت جلسه صرف نحوه ادامه جنگ شد. خواه ناخواه دامنه این بحث به موضوع ورود یا عدم ورود به خاک دشمن نیز کشیده شد. امام خمینی(ره) با طرح اجتناب ازآسیب دیدن مردم شهرهای عراق، طرفدار ایده ادامه جنگ بهصورت محدود و بدون ورود به خاک دشمن بود. درمقابل برخی از فرماندهان نظامی با این استدلال که اگر دشمن پی به استراتژی جنگ محدود ما ببرد با متمرکز کردن نیرو در مرز میتواند در مقاطعی مشخص از نقاط معینی به ما حمله کند. بنابراین منطق نظامی به ما میگوید نباید چنین فرصتی را برای دشمن ایجاد کنیم و شرایط باید بهگونهای باشد که دشمن از پیشروی ما به عمق خاکش در هراس باشد، ضمن آنکه برای تأمین یک نقطه دفاعی مطمئن در خوزستان بایستی خودمان را به یک عارضه طبیعی همچون کنارههای اروند درعمق خاک عراق برسانیم. برخی از نظامیان از جمله تیمسار ظهیرنژاد رئیس وقت ستاد ارتش معتقد بود؛ برای پدافند از مرزهای جنوب کشوربایستی به یک مانع طبیعی تکیه کنیم و برای این کار ناچار به عبور از مرز هستیم، ضمن آنکه باقی ماندن در جغرافیای خودی به تضعیف روحیه حماسی رزمندگان انجامیده وآنان را از انگیزه تهی میکند. در هر حال آن جلسه منجر به هیچ تصمیمی نشد و پس از آن امام خمینی (ره) بهدنبال جویا شدن نظرات مشورتی سایرین با ورود به خاک دشمن به شرط عدم آسیب به مردم عراق موافقت کردند.
طراحی عملیات رمضان
عملیات رمضان سرآغاز مرحله تازهای در جنگ محسوب میشود. در این عملیات برای نخستین بار تصمیم گرفته شد تا جهت تأمین امنیت مرزها و استیفای حقوق حقه جمهوری اسلامی ایران وارد خاک دشمن شویم. برآورد فرماندهان، ضعف روحیه دشمن و سردرگمی فرماندهان عراقی پساز شکست فاحش از رزمندگان ایرانی بود. از اینرو عملیات با قصد تسخیر اهدافی در اطراف بصره و محاصره این شهر آغاز شد. با اعلام ورود نیروهای ایران به خاک عراق بلافاصله سازمان ملل واکنش نشان داد و با صدور بیانیهای از وضعیت به وجود آمده اظهار نگرانی کرد و خواستار آتش بس شد که البته ایران آن را رد کرد. قابل توجه است که شورای امنیت سازمان ملل که در هنگام تجاوز عراق و استمرار آن سکوت اختیار کرده بود بعد از دو روز از شروع عملیا ت چنین واکنشی نشان داد. در همین ایام امریکا نیزایران را از ورود به خاک عراق برحذر داشت. اجرای موفق عملیات میتوانست به ایران این امکان را بدهد تا در مذاکرات سیاسی دست بالا را داشته باشد وعراق را وادار به پذیرش شرایط ایران در خاتمه دادن به جنگ نماید. اما از آنجا که اکثر استعداد نظامی ایران در این عملیات را قوای پیاده شکل میدادند، همچنین بهدلیل فاصله زیاد اهداف عملیات ازخط تماس و نبود ماشینآلات کافی برای احداث خاکریز و جان پناه و همچنین براثر گرمای شدید هوا ازتحرک نیرو به نحو چشمگیری کاسته شده و بهرغم تأمین اهداف اولیه پدافند از آنها مقدور نشد و با پاتکهای مکرر دشمن این عملیات موفقیتی در پی نداشت. با وجود این در نتیجه عملیات رمضان 250 کیلومتر مربع از خاک کشورمان از اشغال بیرون آمد وسه تیپ پیاده، یک تیپ مکانیزه و یک تیپ مختلط دشمن منهدم شد و ضمن به اسارت در آمدن 1315 نفر از نیروهای دشمن چند برابر این تعداد به آنان تلفات وارد آمد.ایران نیز در نتیجه این عملیات متحمل 1580 شهید، 10 205 مجروح و 2103 اسیر شد.
برخی کارشناسان معتقدند اگر عملیات دو هفته زودتر آغاز میشد موفق میبود. زیرا دشمن در این صورت برای ایجاد استحکامات فرصت کافی نداشت و نفوذ به مواضع آنان با سهولت امکانپذیر بود.
عراق بعد از شکست در عملیات بیت المقدس پیشبینی میکرد که ایران دست به عملیاتی با هدف تصرف بصره بزند.از اینرو بلافاصله با ایجاد خاکریزهای چند لایه و نونی شکل عبور از مواضع پدافندی را بسیار صعب و دشوار ساخت.
عملیات رمضان که یکی از بزرگترین عملیاتهای زرهی نظامی نیروی زمینی پس از جنگ جهانی دوم بهشمار میرود و با همکاری ارتش و سپاه بهصورت مشترک انجام گرفت میتوانست فرصت خوبی برای پایان دادن به جنگ باشد، مشروط بر آنکه ضمانتی برای عدم تداوم جنگ از سوی عراق، خروج کامل قوای دشمن از خاک ایران و بازگشت به مرزهای بینالمللی و پرداخت غرامت وجود میداشت. هیچ بعید نبود هدف صدام در این ایام خرید زمان بعد ازشکستهای سنگین عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس برای سازماندهی مجدد ارتش از هم پاشیده عراق باشد.
درآن شرایط بخشهایی از خاک ایران همچنان در اشغال عراق بود و هیچ ضمانتی برای تخلیه نیروهای عراقی و بازگشت به مرز بهصورت جدی وجود نداشت. ضمن اینکه عراق موضع برتری خود را از دست داده و بهترین فرصت برای تعیین تکلیف سرنوشت جنگ بود. با توجه به تحلیل کارشناسان مبنی بر ابزار نظامی بودن صدام، برآیند تحلیلها بر این محور قرار داشت که فرصت دادن به صدام نتیجهای جز سازماندهی و تجهیز مجدد ارتش عراق برای ادامه جنگ یا تهاجم دوباره نخواهد داشت و از دست دادن زمان برای ایران بسیار پرمخاطره و سنگین تمام خواهد شد. در نهایت تصمیم بر این شد که با اقدام به پیشروی در خاک عراق و تصرف بصره ضمانتی برای پایان جنگ و قطعنامه شورای امنیت و تعیین غرامت ناشی از تهاجم عراق، بهدست آید. اصلی که بسیار دقیق مطرح شد ولی ازدست دادن زمان و فاصله افتادن بین عملیات بیتالمقدس و رمضان، به ارتش رژیم بعث عراق و متحدانش، فرصت لازم برای ایجاد موانع بر سر راه نیروهای ایرانی و سازماندهی نسبی ارتش از هم پاشیده عراق را داد.
با وجود این شرایط، فداکاری فراوان نیروهای ایرانی باعث شکسته شدن خطوط پی در پی ارتش عراق و نفوذ نیروهای ایرانی در بخشهایی از این خطوط شد و ضربات سنگینی به ارتش عراق از نظر نفر و ادوات وارد شد و با وجود ایثار نیروهای ایرانی، فرماندهان در نهایت به این جمعبندی رسیدند که ادامه عملیات را متوقف کرده و به تثبیت خطوط اکتفا کنند. در نتیجه برخی اهداف از پیش تعیین شده برای عملیات رمضان محقق نشد.
بـــرش
یادمان شهیدان عملیات رمضان، پاسگاه زید
زید نام پاسگاهی است در شمال منطقه عمومی شلمچه در غرب جاده اهواز – خرمشهر که از محورهای هجوم اولیه عراق و از راههای دستیابی به جاده اهواز – خرمشهر همچنین یکی از محورهای عملیات بیت المقدس است. یادمان پاسگاه زید به یاد شهدای عملیات رمضان بنا شده است. عملیات رمضان در 23 تیرماه 61 در منطقه عمومی شمال شلمچه تا منطقه کوشک انجام شد و پاسگاه زید یکی از محورهای عملیات بود. پس از جنگ تعداد زیادی از پیکرهای شهدای عملیات رمضان توسط کمیته جستوجوی مفقودین در این منطقه کشف شد. 12 شهید گمنام در همین منطقه به خاک سپرده شده و یادمانی به یاد شهدای عملیات رمضان در این محل ساخته شده است که همه ساله میزبان زائران کاروانهای راهیان نوراست.
جست و جوی یادگارهای پرپر ادامه دارد
نجمه سادات بلوری
خبرنگار
پیکر مطهر و نورانی 56 شهید دوران دفاع مقدس چهارشنبه 20 تیر ماه از مرز خسروی وارد کشور شد. این شهدای گرانقدر مربوط به عملیاتهای، مسلم بن عقیل(ع)، کربلای6 و تک دشمن در فروردین سال 65 هستند که از منطقه مندلی واقع در استان دیاله عراق توسط گروههای عملیاتی کمیته جستوجوی مفقودین کشف شدهاند.
این شهدای گرانقدر پس از ورود به کشور و برگزاری آیین استقبال، برای انجام عملیات تخصصی شناسایی، به معراج شهدای تهران منتقل شدند. برابر هماهنگیهای به عمل آمده اجساد 80 عراقی کشف شده نیز در این مراسم تحویل مقامات عراقی شد .
تاریخچه فعالیت تفحص پیکر مطهر شهدای 8 سال دفاع مقدس را میتوان از همان روزهای اول جنگ دانست که در قالب «واحد رفاه» و بعدها «تعاون» فعال شد. نخستین گروه تفحص شهدا در اواخر سال 1360 به هویزه رفتند و موفق به یافتن تعدادی از پیکرهای شهدای حماسه هویزه شدند که ضمن پایان بخشیدن به چشم انتظاری خانوادههایشان نام و یادشان را بهصورت مزار متجلی ساختند. از آن زمان تفحص پیکر شهدا هنگام عملیات و در همان بحبوحه جنگ و درگیری انجام میگرفت و شهدای باقی مانده در مناطقی که زیر آتش شدید دشمن قرار داشتند یا هنوز در اشغال بودند به بعد از آزادسازی آن منطقه موکول میشد.
از عملیات کربلای 4 گروههای تفحص شهدا ابتدا در قالب سه گردان سازماندهی شدند و کمی بعد با تشکیل تیپ 313 که بعدها به تیپ 26 تغییر نام یافت به دامنه فعالیتهای خود وسعت دادند. با وجود گسترش کمی و کیفی تشکیلات تفحص شهدا در سالهای جنگ بهدلیل پراکندگی عملیاتها و تعداد زیاد مجروحان و اولویت کمک به آنها از صحنه درگیری، انتقال همه شهدا مقدور نبود. با این تفاسیر و طبق آمار در پایان جنگ تحمیلی وضعیت نزدیک به 11 هزار و 700 شهید مفقودالاثر معلوم نبود و در همان مناطق ماند و منتقل نشد اما از این تعداد تاکنون پیکر بیش از 6 هزار نفر به کشور بازگردانده و تعیین تکلیف شده است و دست اندرکاران در عرصه فعالیت تفحص شهدا اعلام کردهاند تا پیدا شدن پیکر یا نشانی از آخرین شهید دست از مسئولیتی که بر دوش دارند بر نخواهند داشت. پساز اجرای قطعنامه باوجود محدودیتها تعداد قابل توجهی از پیکرهای شهدا کشف شد اما بهدلیل حضور نیروهای بینالمللی در مرزها کار با کندی پیش میرفت.
سه سال پس از پذیرش قطعنامه در چارچوب اقدامهای دیپلماتیک نخستین تبادل پیکر مطهر شهدا با کشته شدگان عراقی میان ایران و نیروهای سازمان ملل که در مرز ایران و عراق مستقر بودند انجام گرفت و پس از آن وقفهای طولانی در کار تفحص شهدا به وجود آمد تا آنکه با پیگیریهای مستمر کمیته جست و جوی مفقودین که بعد از منحل شدن تیپ 26 به وجود آمده بود با وجود مشکلات بسیار تفحص پیکر شهیدان در خاک عراق آغاز شد و تاکنون بیش از هزارو چهارصد شهید ایرانی در خاک عراق کشف و به کشور منتقل شده است.
هشت سال دفاع مقدس آیینه تمام نمایی از تلخی و شیرینیهاست و اگرچه هشت سال دفاع مقدس در سال 1367 و در ظاهر به پایان رسید اما ثمرات معنوی و البته جراحتهای آن همچنان با مردم و خانوادههای معظم شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران همراه است.
آنان تشنه به شهادت رسیدند!
ماه مبـارک رمضـان اون سال افتاده بود توی تیر ماه، گرمای بـالای ۵۰ درجه جنوب آدم رو کلافـه میکرد، با این حال خیلی از بچهها روزه بودند.
عملیات شروع شد، فکرش رو بکنید تو اون گرما بخوای بجنـگی! روزها اونقدر داغ میشـد که اسلحه دستـامون رو میسوزونـد. خبر اومد که یه عده از بچهها محاصره شدند، تعدادی داوطلب شدند به کمکشون برند. وقتی برگشتنـد، با گریـه گفتنـد:همه بچـهها شهیـد شدنـد. ازشون پرسیدیم؛ تیـر خلاص زدنـد بهشـون؟ گفتنـد؛ نـه! از تشنـگی جـان دادنـد.
راه شهیدان؛ بنبست یا فراخنا!؟
حمیدرضا عسکری مورودی
نویسنده
راهی را که شهیدان برگزیدند، چه مختصات و مشخصاتی دارد؟ و چگونه میتوان این راه را بازشناخت؟ اساساً در مسیر زندگی، شرایطی پدید میآید که به طور طبیعی و غیرطبیعی حیات آدمی را مورد تهدید و مخاطره جدی قرار میدهد. تاریخ تاکنون شاهد حوادث و رخدادهایی بوده که میلیونها انسان در کوران پرگُداز جنگها و بلایای طبیعی و... جان خود را از دست دادهاند! و گویا در عصر استیلای صنعت و تکنولوژی بر بشر، این تراژدی گستره افزونتری یافته است! آنچه در این پارادایم مهم است، وجود آن دسته از انسانهایی است که حیات دیگران را بر وجود خویش مقدم میدارند و فداکارانه، استیصال بشر گرفتار در آتش و بلا را به آرامش و سکون رهنمون میشوند! آن چه امام حسین(ع) با شهادت خویش و خویشان در میدانی به وسعت عاشورا آفرید، حماسه عظیم رهانیدن انسان از بنبست جهل و خرافه بود که با حاکمیت خاندان بنیامیه، بر دامن نگاه و دامنه فهم عقیم مردم کوفه تنیده بود! بنابراین شهادت هدف نیست، بلکه وسیلهای برای نجات بشریت گرفتار در حلقههای تنگ جهالت و رهایی انسان از انجماد فکری و پیمودن مسیر حق است و عاشورا این استعداد را متجلی و به فعلیت رساند! در فرازی از زیارت اربعین که منسوب به امام صادق(ع) است، به صراحت آمده است که امام حسین علیهالسلام، خون قلبش راکه نابترین خون به حساب میآید، در تقابل با جهل نثار کرده است! بیتردید راه شهید که همانا راه آزادی و آزادگی و صلح است، بنبست ندارد و «طرحی نو درانداختن» و فرمانبری از عشق در هنگامه تنگنا و ضیق عقل، فقط و فقط از شهیدان برمیآید و بس!
آغوش حسین و عاشورا هیچگاه بسته و بنبست نیست، «حُر» با همه مرتبت در جبهه مقابل، در همین وسعت عاشقانه، جاودانه شد! پس، شهیدان را کسانی در بنبست میخواهند که در مقیاسهای بیمقدار خود، آزادی و آزادگی انسان را در مدار منفعت تفسیر میکنند و همواره در تکاپوی رذایل و رسوایی معارضان فکری خویشند! و شهیدان سرافراز دفاع مقدس، آسایش و امنیت را به قیمت جان خویش، حتی برای مخالفان فکری خود به ارمغان آوردند و آن روز که به جهاد برخاستند، صیانت از انسان و انسانیت را وجهه عمل خویش قرار دادند! و این است که راه انسانهایی از این دست بنبست ندارد...
سیدعلی کاشفی خوانساری
سردبیر مجله سروش نوجوان
30 سال پیش در این روزها، درست مثل همین حالا اوضاع خوب نبود. شهرام دوم تیر شهید شد و چند روز بعد هواپیمای مسافربری را زدند و ناوهایمان غرق شد و بالاخره ایران قطعنامه را پذیرفت و بعدش هم روزهای تلخ مرصاد و تماشای جنازههایی از دو طرف که خیلیهایشان انگار بچهمحل خودمان بودند.
شهرام همسایه ما بود. هشت 9سالگی دوست شدیم. پسر غد و شّری بود. مدام زنگمان را میزد و با لهجه ترکی میخواست که کفترهایش را از روی باممان بگیرم یا پر بدهم. فوتبالش حرف نداشت. تا دلت بخواهد ازش لایی خوردهام. در دعواها یکه بزن بود و حامی بیچون و چرای بچهمحلها.
وقت سربازیاش نبود، تا 18 سالگیاش یکسال مانده بود. اما عاشق شد.
شهرام عاشق یکی از دخترهای محل شد. دختر گفت اگر راست میگویی برو خدمت و آدم شو و بعد بیا خواستگاری. شهرام هم رفت و دفترچه گرفت. پنج شش تای دیگر از بچهمحلها و سرباز فراریها گفتند پس ما هم میآییم. یکدفعه سر محل خلوت شد.
شب عید آمد مرخصی. چهارشنبهسوری دیدمش. عوض شده بود. آقا شده بود. نجیب و افتاده. مثل بسیجیهایی که نوربالا میزدند و معلوم بود شهید میشوند. همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم. این کارها اصلاً به شهرام نمیآمد.
جنازهاش را خودم شستم. یک ماه بعد از شهادتش جنگ تمام شد و او هنوز مشمول نشده بود.
دلم میخواست برای سیامین سالگرد شهادتش خیلی کارها بکنم. گذشت و نکردم. با کدام رفیق و کدام بچهمحل. مگر کسی مثل من 40 سال در یک محله میماند. حالا ما همه پیر شدهایم. خیلیها عوض شدند، بعضیها هم تغییر کردند!
هنوز هر سال اربعینها برای مادرش شلهزرد نذری میبرم. هنوز کفتر که میبینم یاد شهرام میافتم. هنوز کوچه 220 غربی تهرانپارس به اسم شهید شهرام داداشی است.
تولد: اول شهریور 49، تهران
شهادت: دوم تیر 67، حاج عمران
بهشت زهرا، قطعه چهلم، ردیف 106، شماره 16
مادر، اسکناسهای 50 تومانی را ٣٦سال است که برای دامادی فرزندش نگه داشته و حالا آنها را روی بقایای پیکر فرزند شهیدش میریزد. شهیدمحمد عزیزی متولد٤٠، تابستان٦١ در عملیات رمضان جاودانه شد.