ایران؛ وسط معرکه انتخابات امریکا
مریم سالاری
وقتی دونالد ترامپ رئیس جمهوری امریکا، برجام راکه همچنان دریچه امید بخش بزرگی از ایرانیان و جامعه بینالملل به شمار میآید، به باد حمله گرفت و نهایتاً با خروج از آن ماجراجوییهای خود درباره ایران را تکمیل کرد، واضح بود که این سیاست در کنار نارضایتی ایرانیان، بیش از هر چیز دموکراتها و مقامهای سابق امریکا را تحت تأثیر قرار میدهد.
مسأله کاملاً روشن بود؛ ترامپ به توافقی که نام باراک اوباما پای آن ثبت شده باشد؛ علاقهای ندارد. او ترجیح میدهد اگر نه یک توافق جدید حتی آن توافق قبلی را ولو با یک تغییر اندک به نام خود ثبت کند.
اگرچه تا پیش از این، اوباما و چهرههای کلیدی تیمی که او روانه مذاکرات هستهای کرده بود، از جان کری گرفته تا وندی شرمن ترجیح داده بودند در معرکه ترامپ درباره ایران سکوت کنند، اما به نظر میرسد که قفل این سکوت با حضور پررنگ آنها در میتینگهای انتخاباتی امریکا شکسته شده است. تاخت و تاز ترامپ به برجام که به زعم اوباما و همفکرانش، منافع سیاسی آن مستقیماً به حساب اصولگرایان تندرو و مخالفان این توافق در ایران واریز و باعث شده که پرچم «حق با ما بود» را بالا بگیرند، گسل سیاسی جامعه سیاسی امریکا را فعال کرده است. اوباما که ترامپ را نه نشانه بیماری بلکه خودِ «بیماری» توصیف کرده بر خلاف رسم مألوف سیاست در امریکا به طور جدی وارد عرصه انتخابات شده و در جدیدترین سخنرانیاش با اعلان جنگ به کاخ سفید از جوانان امریکایی خواسته تا صحنه را برای جمهوریخواهان تنگ کنند. کافی است نطقهای آتشین اوباما را کنار دفاع سرسختانه جان کری و وندی شرمن از توافق هستهای بگذارید تا متوجه شوید دموکراتها چگونه عزم خود را برای پایین کشیدن ترامپ از اسب قدرت جزم کردهاند.
حالا در شرایطی که فهرست گرفتاریهای داخلی ترامپ، با عمیقتر شدن شکافهای اجتماعی و سیاسی، نادیده گرفتن هنجارهای اخلاق سیاسی جامعه امریکایی و سنگینتر شدن سایه پرونده روس گیت طولانیتر شده و او را بر لبه تیغ تیز استیضاح قرار داده، شاید بیش از همه این موضوع ایران باشد که ترامپ برای نجات خود از دشواریهای داخلی به آن دلبسته است. او بازی جدیدی را با ایران شروع کرده و با پیگیری سیاست فشار و مذاکره منتظر یک تحول غیرمنتظره در مناسبات تهران- واشنگتن است؛ سیاستی که نتیجه آن هرچه باشد بی تردید نقش بی بدیلی در انتخابات سرنوشت ساز کنگره و ریاست جمهوری خواهد داشت.
اردکانیان در مسیر مسدودکردن مجاری رانت
مرتضی گلپور
خبر نگار
در چهاردهمین جشنواره ملی شهید رجایی که ابتدای هفته با حضور رئیس جمهوری برگزار شد، وزارت نیرو بهعنوان دستگاه منتخب سطح ملی در مجموع شاخصهای عمومی و اختصاصی انتخاب شد و رضا اردکانیان، وزیر این وزارتخانه از سوی رئیس جمهوری تجلیل شد. این انتخاب میتواند پرسش برانگیز باشد. از جمله اینکه چگونه وزارتخانهای بهعنوان یک دستگاه منتخب ملی برگزیده شد، درحالی که تابستان امسال، پس از سالها، بسیاری از شهرهای کشور شاهد جیرهبندی برق بودند؟ پاسخ این است که این نگاه قدری سطحی است زیرا جیرهبندی برق، مسألهای ملی و ناشی از سیاستگذاریهای ناصحیح گذشته در حوزه تأمین و قیمتگذاری برق است که سرانجام اشتباه بودن این مسیر در طول انقلاب، تابستان امسال به وضوح عیان شد. هنر اردکانیان بهعنوان وزیر نیرو اتفاقاً همین است که نه فقط بهدنبال سدسازی یا ساخت نیروگاه، که در پی اصلاح سیاستها و سیاستگذاریها در حوزه آب و برق ایران است. به عبارت دیگر، اردکانیان که تجربیات و یافتههای او دست کم در 40 کشور جهان پیاده شده است، توانسته نگاهها به وزارت نیرو را از یک وزارتخانه تأمینکننده به یک وزارتخانه سیاستگذار در حوزه آب و برق تغییر دهد.
اما مسأله تنها این نیست.از جمله مهمترین اقدامهای وی در این زمینه، تصحیح دستورالعمل تأمین منابع انسانی این وزارتخانه بود. تیرماه امسال رضا اردکانیان دستور داد که اختیارات وزیر نیرو در جذب نیروی انسانی، حذف شود و زین پس تنها نهادها و سازمانهای تخصصی، آن هم با فراخوانهای عمومی میتوانند نیروی مورد نیاز را جذب کنند. اردکانیان با این تصمیم، برای همیشه مسیری را که میتوانست تبدیل به رانت شود مسدود کرد و زین پس نمایندهای یا هیچ شخص صاحب نفوذ دیگری از وزیر نیرو یا دیگر مدیران این وزارتخانه نمیتوانند فرزند یا خویش و قوم او را بر مصدری بگمارند و استخدامش کنند. بنابراین، از همین فقط یک نمونه میتوان فهمید که چرا رضا اردکانیان، شایسته دریافت جایزه جشنواره ملی شهید رجایی بهعنوان دستگاه برگزیده ملی بوده است.
«ملکه»هایِ دادگاهِ سلطانِ «سکه»
فرناز حسنعلی زاده
قاعدتاً کسی انتظار نداشت «ملکه»های پرونده «سلطان سکه» کسی شبیه «اما تورمن» در فیلم kill Bill باشد. زنانی که نامشان به پرونده طلایی رنگ سکه گره خورده بود و در دادگاه علنیای که شنبه گذشته برگزار شد، روسریهای خود را تا بالای بینی کشیده بودند و با دزدیدن نگاه خود از دوربینها، کوشیدند هویت خود را حداقل از چشم رسانهها مخفی کنند. بر همین اساس بود که کسی نفهمید زنان حاضر در دادگاه که در کنار سلطان سکه و ولیعهدش نشسته بودند، همان زنانی بودند که نامشان در کیفرخواست آمده بود. اما براساس آنچه نماینده دادستان در نخستین جلسه دادگاه قرائت کرد، میتوان رد پای حداقل دو زن را در این پرونده دید. زنی که بکرات نامش از سوی نماینده دادستان قرائت شد، «ندا بهرامی» فرزند غلامرضا بود. آن گونه که در کیفرخواست آمده است، وی صرافی خود در تهران را در اختیار وحید مظلومین موسوم به «سلطان سکه» قرار میدهد تا از طریق صرافی وی روزانه یک تا دو میلیون دلار وارد کشور شده و در بازار به فروش برسد. او همچنین ۶ فقره حساب بانکی افتتاح کرده و صدها برگ دسته چک سفید امضا در اختیار وحید مظلومین قرار میدهد که گردش مالی مجموع حسابها در عرض یک سال بیش از هزار میلیارد تومان بوده است. بر اساس مندرجات در پرونده او بابت این خدمات، دو میلیارد تومان دستخوش میگیرد. او 6 سال پیش یعنی 21 مهرماه سال 91 ، همان روزی که سلطان سکه قصد خروج «غیرقانونی» از کشور را داشت، در فرودگاه امام خمینی در حین خروج «قانونی» دستگیر میشود.
دیگر زنی که اسمش در کیفرخواست آمد اما قدری متفاوت از ندا بهرامی بود، «اقدس مهرافزا» نام داشت؛ پیرزنی 70 ساله که از سال 96 به بعد حسابهایش محل گردش پولهای سلطان سکه میشود؛ بر اساس گفته نماینده دادستان وحید مظلومین به طور مستقیم در معاملات حاضر نبوده و از حسابهای شخصی خود استفاده نمیکرده و برای انجام مراودات مالیاش از حساب اشخاص دیگر سود میجوید از جمله اقدس مهرافزا که حسابهایش در سال 96 قریب سه هزار و 500 میلیارد تومان گردش مالی داشته است. براساس کیفرخواست پرونده، مبالغ زیادی از سوی افرادی که در حاشیه مرزها هستند به حساب اقدس مهرافزا واریز شده و نیز بخش عمدهای از مبالغ واریزی توسط افرادی صورت گرفته است که از اتباع کشور عراق بودهاند. چهرههای پوشیده دو متهمه دادگاه «سلطان سکه» این فرصت را در اختیار رسانهها قرار نداد تا ببینند آیا پیرزنی که نامش به یکی از پروندههای بزرگ قاچاق گره خورده، یکی از افراد حاضر در جلسه بودند یا نه و برای یافتن پاسخها در این باره باید تا جلسات بعدی صبر کرد اما آن گونه که از ظواهر امر برمیآید، نام زنان کم کم در پروندههای بزرگ اقتصادی و گاه غیر اقتصادی پررنگتر شده است. چه همین هفته گذشته بود که در جلسه دادگاه اسفندیار رحیم مشایی نام «پانتهآ فیوضی»، «آزیتا شفازند» و «لیلا زند» مطرح شد و عکس یکی از آنها دوش به دوش مشایی در دادگاه نمایش داده شد. نامهایی که سبب شدهاند بهاره زنجانی خواهر بابک زنجانی دیگر تنها زن متهمه نام آشنا در پروندههای بزرگ نباشد.
پاسخ وزیر متفاوت به شایعهها
مهراوه خوارزمی خبر نگار
از قضاوتکنندگانش میخواهد که نگاه سیاسی شان به اقدامات او را تغییر دهند؛ با این حال فارغ از سیاست دیدن اقدامات وزیری که نهاد تحت مسئولیتش تا همین چند سال پیش میتوانست یکی از غیر سیاسیترین وزارتخانهها باشد چندان آسان نیست.
روزی که قرار بود شیر فلکه اینترنت را رسماً و حیات و ممات فضای مجازی را اسماَ به او بسپارند، کاربران شبکههای اجتماعی چندان روی خوشی به او نشان ندادند. با وجود رونق شعار جوانگرایی چندان استقبالی از این وزیر دهه شصتی نشد و بر عکس مخالفانش بر این گمانه که او سابقهای امنیتی – اطلاعاتی دارد، مانور دادند.
آذری جهرمی اما همچون دیگر عضو کابینه یعنی محمد جواد ظریف، دیپلماسی فعال را در شبکههای اجتماعی پیش گرفت و به عنوان یکی از معدود مسئولانی که خودش پشت حساب کاربریاش نشسته بود در برابر شدیدترین مخالفتها صبوری کرد و به انتقادات پاسخ گفت. با این حال او برای بازتعریف خود و ارائه چهرهای مردمگرا به همین حد بسنده نکرد. اواسط اسفند سال گذشته بود که با نشستن روی صندلی مهمان برنامه طنز محور دورهمی از خط قرمز خودساخته مقامات رسمی کشور عبور کرد و چندی پیش با حضورش در جمع کسبه معترض بازار فروش موبایل و انتشار فهرست شرکتهایی که وارداتشان را با دلار دولتی انجام داده بودند سعی کرد همین اعتبارسازی را در حوزه مسئولیتش تکرار کند. با وجود این، پیشینه انتشار تصویر او که با تیشرت و شلوار جین در دفتر کارش از کیمیا علیزاده ورزشکار صاحب مدال تقدیر میکرد و بعد همنشینیاش با نویسندگان و شاعران طنزپرداز از جمله رویدادهایی بود که زمزمههایی مبنی بر مقدمهچینی آذری جهرمی برای حضورش در انتخابات ریاست جمهوری 1400 را تقویت کرد. بویژه آنکه خبرها از آغاز تلاش چهره جوانی دیگر در آن سوی همین میدان حکایت داشت. مهرداد بذرپاش که زمانی در 28 سالگی به واسطه نزدیکی به حلقه محمود احمدینژاد سمتهای مهمی همچون مدیرعاملی سایپا را تجربه کرد و اتفاقاً او هم تلاش نه چندان موفقی برای ارائه تصویری مردم گرایانه از خود داشت.
این هر دو گمانه اما برای فعالان سیاسی تا حدودی نگرانکننده به نظر میرسد. آنها پیشتر در دولتهای نهم و دهم در حد اعلای خود چوب رفتار مردم گرایانهای را که در واقع به پوپولیسم و عوامگرایی تنه میزده است خوردهاند و حالا با همان تجربه و بر اساس بدبینی حاصل از آن به اقدامات وزیر جوان نگاه میکنند. این چنین است که او با حضور در برنامه صبحگاهی «حالا خورشید» گلایه میکند که «هر کار میکنم میگویند این دارد برای آینده برنامهریزی میکند» و با گفتن این جمله که «می خواهم ثابت کنم که یک وزیر باید بین مردم باشد» خطاب به رشیدپور میگوید: «به کسی که بین مردم رفت انگ نزنید و لنز چشمتان را که اینقدر سیاسی است عوض کنید.» خواستهای که آسان نیست. اما لاجرم باید به واقعی بودن مردمگرایی وزیری که خود را ملزم میداند در صف خرید نان برای خانهاش بایستد، امیدوار بود.
واکنش کریمی قدوسی به شنا در «استخر فرح»
علی رضایی
درست است که دیگر در پارلمان نه حمید رسایی هست؛ نه روحالله حسینیان؛ اما برای پایداریها و چهرههای نزدیک به این جریان فکری و سیاسی، محمدجواد کریمی قدوسی کافی است؛ نماینده مشهد که اگرچه همنام وزیر امور خارجه است، اما بیشترین تقابل را با او داشته و تاکنون چند بار او را برای پاسخگویی به پارلمان کشانده است. اما نام او این بار نه به خاطر سؤالهای درست و نادرست و آمیخته به راست و دروغ در رسانهها مطرح نشد، بلکه کنایه سنگین محمد هاشمی رفسنجانی برادر مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی اسم کریمی قدوسی را به تابلو جنجالی «استخر فرح» گره زد. گرهی که توضیح کوتاه کریمی قدوسی در گشودن آن چندان توفیق نداشت. چه محمد هاشمی که هفته گذشته برای بازدید و مصاحبه به روزنامه ایران آمده بود، در گفتوگویی کوتاه در واکنش به جنجال «استخر فرح» گفت: «آقای کریمی قدوسی میداند که استخر فرح کجاست. استخر فرح در حقیقت در مشهد است که وقتی آقای قدوسی فرمانده بسیج مشهد بود، برای شنا به آنجا میرفت و با دوستانش در آنجا درباره مسائلی صحبت و رایزنی میکرد.» جواد کریمی قدوسی در واکنش به این سخنان در توئیتی نوشت: «آقای محمد هاشمی! ورزش مورد علاقه بنده کوهنوردی است و در صعود به قلههای مرتفع عزم خود را جزم میکردم برای مبارزه با فامیلهای ثروت و قدرت اغلب هم تنها صعود میکنم اهل شنا و استخر هم نیستم ولی مبارزه با خط فتنه و خیانت و نفوذ را استادم و به آن افتخار میکنم.» اما انتشار این توئیت در حساب شخصی نماینده مشهد که فقط 2 هزار و 500 فالوور دارد، آنچنان که باید قانع کننده نبود.