
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

از نیما؛ زاده یآبان به شاعران
ارمغان بهداروند
کارشناس شعر
قرار شد این شماره، گزینهای از چند نقد شعر باشد و شد. بههمین اندک بضاعت، آرزومند دیده شدن قلمها و قدمهای جوان که مسأله و مسئولیت ادبیات را چشیدهاند هستیم و بیپروای سزا و ناسزا، املای خویش را در منظر گذاشتهایم. شعر امروز بیش از همیشه، ناگزیر از نقد است که درست و نادرست آن چنان در هم آمیختهاند که این زخم جز به مرهم نقد، درمان نمیشود. سهشنبههای شعر روزنامه ایران با اشتیاق از شاعران، پژوهشگران و منتقدان ارجمند شعر دعوت میکند آثار پیشنهادی خود را به نشانی behdarvandarmaghan@gmail.com ارسال کنند.
حرف های همســایه
از نیما؛ زاده یآبان به شاعران
عزیز من! باید بتوانی به جای سنگی نشسته، ادوار گذشته را که طوفان زمین با تو گذرانیده، به تن حس کنی. باید این کشش تو را به گذشته انسان ببرد و تو در آن بکاوی. به مزار مردگان فرو بروی، به خرابههای خلوت و بیابانهای دور بروی و در آن فریاد برآوری و نیز ساعات دراز خاموش بنشینی. به تو بگویم تا اینها نباشد، هیچ چیز نیست. دانستن سنگی یک سنگ کافی نیست. مثل دانستن معنی یک شعر است. گاه باید در خود آن قرار گرفت و با چشم درون آن به بیرون نگاه کرد و با آنچه در بیرون دیده شده است به آن نظر انداخت. باید بارها این مبادله انجام بگیرد تا به فراخور هوش و حس خود و آن شوق سوزان و آتشی که در تو هست، چیزی فرا گرفته باشی. دیدن در جوانی فرق دارد تا در سن زیادتر. دیدن در حال ایمان فرق دارد با عدم ایمان. دیدن برای اینکه حتماً در آن بمانی، یا دیدن برای اینکه از آن بگذری. دیدن در حال غرور، دیدن به حال انصاف، دیدن در حال واقعه، دیدن در حال سیر، در حال سلامتی و غیرسلامتی، از روی علاقه یا غیر آن. تو باید عصاره بینایی باشی. بیناییای فوق دانش، بیناییای فوق بیناییها. اگر چنین بتوانی بود مانند جوانانی نخواهی بود که تاب دانستن ندارند و چون چیزی را دانستند جار میزنند. شبیه بوتههای خشک آتش گرفتهاند یا مثل ظرف که گنجایش نداشته، ترکیدهاند. آنها اصلاحشدنی نیستند و دانش برای آنها به منزله تیغ در کف زنگی مست که میگویند. باید مانند دریای ساکن و آرام باشی. دارای دو گوش یکی برای شنیدن آواز حق و درست و یکی برای شنیدن هر نا به حق و ناهمواری. نادرستها که مردم میگویند راجع به هر چیز و هرکس، حتی راجع بهخود تو. میدانی که دریا از بادهای شدید به حرکت درمیآید، نه از لغزیدن سنگی و جابهجاشدن شاخهای. اگر بهجز این باشی از اثر خود کاستهای.
کارشناس شعر
قرار شد این شماره، گزینهای از چند نقد شعر باشد و شد. بههمین اندک بضاعت، آرزومند دیده شدن قلمها و قدمهای جوان که مسأله و مسئولیت ادبیات را چشیدهاند هستیم و بیپروای سزا و ناسزا، املای خویش را در منظر گذاشتهایم. شعر امروز بیش از همیشه، ناگزیر از نقد است که درست و نادرست آن چنان در هم آمیختهاند که این زخم جز به مرهم نقد، درمان نمیشود. سهشنبههای شعر روزنامه ایران با اشتیاق از شاعران، پژوهشگران و منتقدان ارجمند شعر دعوت میکند آثار پیشنهادی خود را به نشانی behdarvandarmaghan@gmail.com ارسال کنند.
حرف های همســایه
از نیما؛ زاده یآبان به شاعران
عزیز من! باید بتوانی به جای سنگی نشسته، ادوار گذشته را که طوفان زمین با تو گذرانیده، به تن حس کنی. باید این کشش تو را به گذشته انسان ببرد و تو در آن بکاوی. به مزار مردگان فرو بروی، به خرابههای خلوت و بیابانهای دور بروی و در آن فریاد برآوری و نیز ساعات دراز خاموش بنشینی. به تو بگویم تا اینها نباشد، هیچ چیز نیست. دانستن سنگی یک سنگ کافی نیست. مثل دانستن معنی یک شعر است. گاه باید در خود آن قرار گرفت و با چشم درون آن به بیرون نگاه کرد و با آنچه در بیرون دیده شده است به آن نظر انداخت. باید بارها این مبادله انجام بگیرد تا به فراخور هوش و حس خود و آن شوق سوزان و آتشی که در تو هست، چیزی فرا گرفته باشی. دیدن در جوانی فرق دارد تا در سن زیادتر. دیدن در حال ایمان فرق دارد با عدم ایمان. دیدن برای اینکه حتماً در آن بمانی، یا دیدن برای اینکه از آن بگذری. دیدن در حال غرور، دیدن به حال انصاف، دیدن در حال واقعه، دیدن در حال سیر، در حال سلامتی و غیرسلامتی، از روی علاقه یا غیر آن. تو باید عصاره بینایی باشی. بیناییای فوق دانش، بیناییای فوق بیناییها. اگر چنین بتوانی بود مانند جوانانی نخواهی بود که تاب دانستن ندارند و چون چیزی را دانستند جار میزنند. شبیه بوتههای خشک آتش گرفتهاند یا مثل ظرف که گنجایش نداشته، ترکیدهاند. آنها اصلاحشدنی نیستند و دانش برای آنها به منزله تیغ در کف زنگی مست که میگویند. باید مانند دریای ساکن و آرام باشی. دارای دو گوش یکی برای شنیدن آواز حق و درست و یکی برای شنیدن هر نا به حق و ناهمواری. نادرستها که مردم میگویند راجع به هر چیز و هرکس، حتی راجع بهخود تو. میدانی که دریا از بادهای شدید به حرکت درمیآید، نه از لغزیدن سنگی و جابهجاشدن شاخهای. اگر بهجز این باشی از اثر خود کاستهای.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

منفعتطلبی یا رودربایستی سینمادارها
غلامرضا موسوی تهیهکننده
غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش در گفتوگویی با اشاره به اینکه برخی از سینماها در چرخه اکران سانس نمایش فیلمها را بر حسب حواله شورا رعایت نکردهاند، اعلام کرد که با متخلفان در مرحله اول با تذکر و مرحله بعد تذکر مکتوب برخورد خواهد شد و در صورت اجرا نشدن صحیح سانس چرخشی با تصویب شورای صنفی از صدور حواله برای آنها جلوگیری میشود.
سینما در بهترین شکل عرضه و تقاضاست. بنابراین تا زمانی که با کمبود سالن سینما مواجهیم طبیعتاً مشکل اکران هم پابرجا خواهد بود. در شرایطی که امروز سینمای کشورمان حداقل به 5 هزار سالن نیاز دارد تعداد سینماهای کشورمان حدود یکدهم این نیاز است و در بسیاری از شهرهای کشورمان (حدود هزار شهر) اصلاً سالن سینما وجود ندارد و تا زمانی که مشکل کمبود سالن سینما باقی است شاهد کشمکش بین صاحبان فیلم، پخشکنندگان و صاحبان سالنهای سینما خواهیم بود. این چالش در تهران به یک شکل ظهور و بروز دارد و در شهرستانها بهگونهای دیگر و در شهرهای بزرگ به شکلی دیگر. تهران با صدوچند سالن سینما هفت گروه سینمایی دارد و فیلمها در ایام تابستان 8 هفته و در زمستان 10 هفته در سرگروههای سینمایی اکران میشوند. در پایان زمان مقرر در صورت حفظ کف فروش این فیلمها از سرگروهی برداشته شده اما نمایششان ادامه مییابد. در ادامه با اضافه شدن فیلمهای تازه به سبد اکران، تناسب ظرفیت نمایش به هم میریزد و مقرراتی که شورای صنفی نمایش وضع کرده به دلایل متعدد نقض میشود. برخی مواقع این نقض قانون از سوی مدیران سالنهای سینما صورت میگیرد که یا از منفعتطلبی میخواهند سانسهای بیشتری به فیلمهای بفروش اختصاص بدهند یا به خاطر رودربایستی نمیتوانند جواب رد به صاحب فیلم و پخشکنندهای بدهند که تقاضا کرده فیلمش سانس نمایش بیشتری داشته باشد. در نهایت سینمادار از سانس یک فیلم کم میکند و آن را به فیلم دیگری اختصاص میدهد. در شهرهای کوچک که معمولاً یک سالن سینما دارند سهم نمایش فیلمها کمتر میشود و هر فیلم تقریباً حدود یک هفته اکران دارد. اگر بهصورت متوسط تعدادی فیلمهای اکران شده در تهران سالانه تقریباً 60 فیلم باشد مسلماً برخی فیلمها در این شهرها اصلاً فرصت اکران نمییابند. البته به برخی از فیلمها هم به خاطر بالا بودن استقبال مخاطب، زمان اکران بیشتری اختصاص مییابد و بالطبع بخش بیشتری از فیلمهایی که در تهران اکران شدهاند از گردونه اکران در این شهرها خارج میشوند. در مراکز استانها بخصوص مشهد، اصفهان، شیراز و... خوشبختانه به خاطر ساخت پردیسهای سینمایی شرایط بهتر شده است که البته در برخی مراکز از جمله تبریز همچنان کمبود پردیسهای سینمایی بشدت احساس میشود. اگر چه در جلسات شورای صنفی نمایش متشکل از نمایندگان تهیهکنندگان، نمایندگان سینماداران، نماینده کانون کارگردانان و نماینده کانون پخشکنندگان با حضور مدیرکل نمایش تلاش میشود که در حقوق تهیهکننده و سینمادار اجحاف نشود و به همین منظور حتی شورای بالاتری یعنی شورای عالی اکران هم شکل گرفته است اما تا زمانی که با کمبود سالن روبهرو هستیم به ناچار با گزارههایی چون وجود مافیای اکران، نبود عدالت، ضایع شدن حقوق تهیهکنندگان، هزینههای سالنداری و... هم روبهرو خواهیم بود. در چنین شرایطی به اعتقاد من تنها راهکار سالنسازی سینما و اضافه شدن تدریجی ظرفیت نمایش سینما است؛ اتفاقی که در چند سال گذشته شاهد بودیم و امیدواریم با تداوم آن مشکل اکران سینما حل شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مینازیم به این سپیدار...
مهدی شفیعی
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
بی گمان باید نازید به این سپیدار؛ سپیداری که در تمام این سالها، پیش چشم همه ما و در شعاع گرما و روشنای روشندلان ایرانی قد کشیده و امروز قدم به 24 سالگی خود میگذارد. ایران سپید، بستری بود که در سایهسار آگاهی بخش این سپیدار فراهم آمد تا نابینایان و کم بینایان جامعه ما را در سرزمین کلمات و واژهها بینا سازد و این بخش از جامعه ما لذت بینایی را در خواندن و ارتباط با جهان پیرامون جستوجو کنند و در دنیایی روشنتر گام بردارند.
روزنامه «ایران سپید» در بیست و هشتم آبان ماه سال 1375 به همّت رئیس وقت خبرگزاری جمهوری اسلامی و به عنوان دومین محصول مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، پای به عرصه وجود گذاشت تا با انتشار به زبان فارسی و به خط بریل، در اختیار نابینایان ایرانی قرار بگیرد. شکی نیست که این تصمیم در آن مقطع، تصمیمی بسیار شگرف، روبه جلو و نشأت گرفته از نگاهی جامع و بدیع به جامعه ایرانی و مخاطبان هدف بوده است. شهروندان نابینای ایرانی با انتشار این نشریه، مفرّی یافتند تا با همنوعان خود از رازها و نیازهای خود سخن بگویند و برای نخستین بار به شکلی روزانه، مستمر و نو به نو، دلمشغولیها و دغدغههایی را که در دل داشتند، با یکدیگر در میان بگذارند.
جای بسی دلگرمی است که تحریریه ایران سپید، امروز، در طلیعه بیست و چهارمین سال فعالیت خود، با بهره گرفتن از خبرنگاران و نویسندگان نابینا و کم بینا، در محیطی آکنده از تضارب آرا، پایههایی مستحکم یافته و به بلوغی درخور رسیده است تا همچنان پذیرای افکار و نظریات نو در قالب مقالهها و گزارشهای تخصصی باشد. ایران سپید مانند هر روزنامه دیگری در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی فعالیت میکند و جای بسی مباهات است که بعد از گذشت نزدیک به ربع قرن، این نشریه همچنان تنها روزنامه ویژه نابینایان است که به خط بریل در سطح جهان منتشر میشود و این درحالی است که این روزنامه بیش از 6 سال است که با ورود به عرصه وب و بهره گرفتن از سایت اختصاصی خود، امکان دسترسی به محتوای روزنامه و همچنین اطلاعات و اخبار تخصصی حوزه نابینایان و کم بینایان را فراهم آورده است. از همین روست که با گسترش نرمافزارهای رایانهای گویاساز و دسترسی به امکانات رایانهای، این سایت توانسته گامی در جهت سهولت دسترسی نابینایان عزیز کشورمان به مطالب روزنامه ایران سپید و همچنین وسیلهای برای آشنایی مردم و مسئولان با نیازها، تواناییها، دغدغهها و مشکلات آنان باشد. هرچند، نسخه مکتوب این روزنامه همچنان و به سیاق سالیان گذشته، جایگاه خود را همچنان حفظ کرده و کماکان عنوان «تنها روزنامه ویژه نابینایان در جهان» را یدک میکشد.
طرفه آنکه، ویژگی منحصربهفرد ایران سپید را باید در نقش ارتباطی این نشریه جستوجو کرد؛ نقشی که به عنوان یک پل ارتباطی میان جامعه نابینایان با مسئولان تصمیمگیر و در حوزه افراد دارای معلولیت ایفا میکند و در همین بستر است که مهمترین خواستههای جامعه هدف به مسئولان تصمیمگیر و تصمیمساز انتقال مییابد و خود را در تصمیمگیریها به رخ میکشد.
در خاتمه بیست و چهارمین سالروز آغاز به کار ایران سپید را به همگان و بویژه نابینایان و کم بینایان محترم کشورمان و همکاران خودم در ایران سپید شادباش میگویم.
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
بی گمان باید نازید به این سپیدار؛ سپیداری که در تمام این سالها، پیش چشم همه ما و در شعاع گرما و روشنای روشندلان ایرانی قد کشیده و امروز قدم به 24 سالگی خود میگذارد. ایران سپید، بستری بود که در سایهسار آگاهی بخش این سپیدار فراهم آمد تا نابینایان و کم بینایان جامعه ما را در سرزمین کلمات و واژهها بینا سازد و این بخش از جامعه ما لذت بینایی را در خواندن و ارتباط با جهان پیرامون جستوجو کنند و در دنیایی روشنتر گام بردارند.
روزنامه «ایران سپید» در بیست و هشتم آبان ماه سال 1375 به همّت رئیس وقت خبرگزاری جمهوری اسلامی و به عنوان دومین محصول مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، پای به عرصه وجود گذاشت تا با انتشار به زبان فارسی و به خط بریل، در اختیار نابینایان ایرانی قرار بگیرد. شکی نیست که این تصمیم در آن مقطع، تصمیمی بسیار شگرف، روبه جلو و نشأت گرفته از نگاهی جامع و بدیع به جامعه ایرانی و مخاطبان هدف بوده است. شهروندان نابینای ایرانی با انتشار این نشریه، مفرّی یافتند تا با همنوعان خود از رازها و نیازهای خود سخن بگویند و برای نخستین بار به شکلی روزانه، مستمر و نو به نو، دلمشغولیها و دغدغههایی را که در دل داشتند، با یکدیگر در میان بگذارند.
جای بسی دلگرمی است که تحریریه ایران سپید، امروز، در طلیعه بیست و چهارمین سال فعالیت خود، با بهره گرفتن از خبرنگاران و نویسندگان نابینا و کم بینا، در محیطی آکنده از تضارب آرا، پایههایی مستحکم یافته و به بلوغی درخور رسیده است تا همچنان پذیرای افکار و نظریات نو در قالب مقالهها و گزارشهای تخصصی باشد. ایران سپید مانند هر روزنامه دیگری در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی فعالیت میکند و جای بسی مباهات است که بعد از گذشت نزدیک به ربع قرن، این نشریه همچنان تنها روزنامه ویژه نابینایان است که به خط بریل در سطح جهان منتشر میشود و این درحالی است که این روزنامه بیش از 6 سال است که با ورود به عرصه وب و بهره گرفتن از سایت اختصاصی خود، امکان دسترسی به محتوای روزنامه و همچنین اطلاعات و اخبار تخصصی حوزه نابینایان و کم بینایان را فراهم آورده است. از همین روست که با گسترش نرمافزارهای رایانهای گویاساز و دسترسی به امکانات رایانهای، این سایت توانسته گامی در جهت سهولت دسترسی نابینایان عزیز کشورمان به مطالب روزنامه ایران سپید و همچنین وسیلهای برای آشنایی مردم و مسئولان با نیازها، تواناییها، دغدغهها و مشکلات آنان باشد. هرچند، نسخه مکتوب این روزنامه همچنان و به سیاق سالیان گذشته، جایگاه خود را همچنان حفظ کرده و کماکان عنوان «تنها روزنامه ویژه نابینایان در جهان» را یدک میکشد.
طرفه آنکه، ویژگی منحصربهفرد ایران سپید را باید در نقش ارتباطی این نشریه جستوجو کرد؛ نقشی که به عنوان یک پل ارتباطی میان جامعه نابینایان با مسئولان تصمیمگیر و در حوزه افراد دارای معلولیت ایفا میکند و در همین بستر است که مهمترین خواستههای جامعه هدف به مسئولان تصمیمگیر و تصمیمساز انتقال مییابد و خود را در تصمیمگیریها به رخ میکشد.
در خاتمه بیست و چهارمین سالروز آغاز به کار ایران سپید را به همگان و بویژه نابینایان و کم بینایان محترم کشورمان و همکاران خودم در ایران سپید شادباش میگویم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

اعتراض؛ آری تخریب؛ نه
«ایران» بررسی می کند؛ تحرکات خشونتبار چگونه اعتراضات مردمی را به انحراف کشید
همراه با یادداشت هایی از محمد رضا تابش ، محمد عطریانفر، کاظم انبار لویی و حسین ایمانی جاجرمی
1، 3 و 14

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

صدای منتقدان را میشنویم
گروه سیاسی/ علی ربیعی سخنگوی دولت، اعتراض را حق مردم دانست اما حساب اغتشاشگران را از حساب مردم معترض جدا و تأکید کرد که «در هیاهوی تیراندازیها، عربدهکشیها و حملهها، صدای بحق مردم هم متأسفانه کمتر شنیده خواهد شد.» تفکیک میان اعتراض و اغتشاش، رویکردی است که رئیس جمهوری نیز در جلسه یکشنبه هیأت دولت بر آن تأکید گذاشت. این امر نشان میدهد که دولت همچنان صدای انتقادها را میشنود، اما اغتشاش که علاوه بر برهم زدن امنیت سیاسی، امنیت اقتصادی و روانی را نیز از میان میبرد، تحمل نخواهد شد. نشست خبری روز گذشته سخنگوی دولت هم با حضور پرشمار خبرنگاران داخلی و خارجی و هم حضور نمایندگان وزارتخانهها و سازمانهای مسئول در طرح مدیریت مصرف بنزین برگزار شد. این نمایندگان عملکردها و برنامههای سازمانهای خود را تشریح کردند. اظهارات نمایندگان وزارتخانههای رفاه، صمت، نفت و سازمان تعزیرات در کنار توضیحات علی ربیعی، بیانگر تلاش دولت برای اطمینان بخشی به مردم در جهت مدیریت بازار، کنترل قیمتها و واریز همه عواید حاصل از این اصلاح قیمت به حساب 18 میلیون خانوار ایرانی بود.
ابراز تأسف از اتفاقات سه روز گذشته
به گزارش «ایران»، ربیعی در سخنان خود، با ابراز تأسف از اتفاقاتی که سه روز گذشته در کشور روی داد، گفت: برخی اعتراضات از جنس نگرانی و دلشوره داشتن برای معیشت و اعتراض به یک تصمیم نبود، بلکه متأسفانه دیدیم برخی به بهانه اجرای مصوبه، به اغتشاشهای نامتعارف مانند آتش زدن بانکها، حمله به مراکز نظامی و انتظامی، حمله به زیرساختها مانند گاز و حمله به اموال خصوصی مردم اقدام کردند.
سخنگوی دولت با بیان اینکه گزارشاتی داریم که به طور مکرر از سلاح گرم و سرد استفاده کردند و تعدادی از مأموران امنیتی و انتظامی را مورد حمله قرار داده، آنان را گروگان گرفتند یا کشتند، افزود: قطعاً حساب معترضین که ما چیزی جز خدمت به آنان نداریم و برای آنان آمدهایم و حساب آنان که نگران معیشت و زندگی خودشان هستند، با کسانی که با سلاحی که وقتی مطالعه شده گلوله این سلاحها از گلولههای متعارف مورد استفاده دولتی نیست و سلاحهایی که از جاهای مختلف تهیه شده و دست به تیراندازی زدند، جدا است. ربیعی این قبیل رفتارها را با سیاستهای تروریستهای قدیمی کشور مقایسه کرد و افزود: در حوادث روزهای اخیر مردم گزارش دادهاند که عدهای با ماسک یا پوشاندن صورت خود و به صورت حرفهای، خشونت بالایی به خرج میدهند. همینجا اعلام میکنم نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت ایران اعتراض را حق همه مردم میداند، اما معترض با اغتشاشگر متفاوت است. ربیعی با بیان اینکه اغتشاشگران میخواهند فضایی را درست کنند تا صدای بحق معترضین دلسوز هم شنیده نشود، گفت: خوشبختانه به سرعت مرزها مشخص شد و به همین دلیل مردم صفشان را جدا کردهاند و فکر میکنم امروز (دوشنبه) نسبت به دیروز (یکشنبه) بیش از ۸۰ درصد وضعیت آرامی داشتیم. البته مسائل جزئی مانده که فردا (سهشنبه) و پسفردا مسائل خاصی از لحاظ اغتشاشگری نخواهیم داشت. سخنگوی دولت با بیان اینکه از دیروز (یکشنبه) شیوهها تغییر کرده و گروهی با سلاح سرد و گرم به خیابان آمدهاند و به جای شعاردادن و اعتراض کردن، به مراکز نظامی حمله کردند، اعلام کرد: به قطعیت اعلام میکنم هیچ کس در اعتراض خیابانی مجروح نشده است، بلکه در حمله به مراکز تأسیسات انتظامی و نظامی بوده است که تعدادی هم با تیراندازی بوده که از اسلحههایی است که بیرون آمده است.
تصمیم سخت و دشوار
سخنگوی دولت همچنین اشاره کرد که تصمیماتی در سطح اصلاح قیمت بنزین، از نوع تصمیمات دشوار و سخت است و دولت واقف بود در این شرایط اصلاح ساختار تبعاتی برای دولت و محبوبیتش خواهد داشت. او با بیان اینکه به باور من، رئیس جمهوری خود را فدای مردم و مصالح کشور کرد، افزود: دولت با شجاعت تصمیم گرفت و اصلاح قیمت بنزین با رایزنی با قوای سه گانه، بخشهای مختلف و کارشناسان را اتخاذ کرد و همه درآمدهای آن برای حمایت از اقشار پایین تخصیص یافته است. او با اشاره به اینکه بسیاری از سیاستها با وجود درست بودن تبعاتی هم دارند، به صحه گذاشتن سایر ارکان نظام بر این تصمیم تأکید کرد و افزود: خوشحالیم که این مصوبه با توجه به تأیید سران سه قوه مورد موافقت رهبری هم قرار گرفت. رهبر معظم انقلاب هم به همین دلیل و علم به اینکه تصمیمگیری برای اصلاح ساختاری و تصمیمگیری در سران سه قوه به تصویب رسیده، شجاعانه از آن دفاع و حمایت کردند و همگان را بر حمایت از آن فراخواندند. سخنگوی دولت در عین حال، با اشاره به اینکه این تصمیمات ساختاری دارای موافقان و مخالفانی هم هست، تصریح کرد: دولت در ادامه مسیر نقدهای سازنده و نظرات کارشناسان و خبرگان آن حوزه را خواهد شنید. دولت همواره انتقادها را شنیده و در ادامه این روند نیز گوش شنوا خواهد داشت.
بی شرمی پمپئو در حمایت از اغتشاشها
ربیعی با بیان اینکه سخن گفتن بیشتر با مردم به معنای شنیدن صدای مردم خواهد بود و در هیاهوی تیراندازیها، عربدهکشیها و حملهها صدای بحق مردم هم متأسفانه کمتر شنیده خواهد شد، اظهار کرد: در این میان و عجیب اینکه امریکا و مقامات این کشور که بزرگترین جنایت را با اعمال فشارهای حداکثری و ظالمانهترین تحریمها انجام دادند به مردم ایران پیام میدهند که ما از این اعتراضات حمایت میکنیم. سخنگوی دولت افزود: از آقای پمپئو که با بیشرمی هرچه تمامتر از تحریمهای حداکثری علیه ملت ایران دفاع میکند و طراحی میکند، انتظاری جز این نیست که از اغتشاشگران حمایت کند. سخنگوی دولت درباره دلایل قطعی اینترنت در کشور هم گفت: در شروع اعتراضات مشکل اینترنت نداشتیم اما زمانی که با هدایت شبکههای معاند برخی اغتشاشگران در بزرگراه سنگ خالی کرده و راه را مسدود کردند، شورای امنیت کشور تصمیم گرفت و به اپراتورها ابلاغ کرد برای جلوگیری از سوءاستفاده اغتشاشگران اینترنت محدود شود. ربیعی با تأکید بر اینکه زندگی مردم نباید مختل شود، گفت: تلاش میکنیم مشکلات ظرف امروز و فردا در سایر استانها نیز به حالت عادی برگردد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

کتاب و اهالی آن را تنها نگذاریم
8 و 9

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

اولین کسی بودم که شعرنو را در کتابهای درسی گنجاند
ماهرخ ابراهیم پور
خبرنگار
یک صبح سرد پاییزی در مؤسسه لغتنامه دهخدا به دیدار استاد حسن انوری، مؤلف «فرهنگ سخن» و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد سابق دانشگاه خوارزمی رفتم تا با هم درباره زبان فارسی صحبت کنیم و از فراز و فرود آن بگوییم، اما در این میان سخن چنان پیش رفت که کودکیاش را مرور کردیم و از زادگاهش تیکانتپه دیروز گفتیم و یادی از پدر شعردوستش کردیم و بعد سراغ زمان تحصیلش رفتیم و توقفی درباره حضور و نقشش در تألیف کتابهای درسی داشتیم، وقتی از کتابهای درسی برایم سخن میگفت، چشمهای خاکستریش به دورها خیره میشد و دستهایش را در هم گره میزد و با حس و حال خاصی از انتخابهایش برای کتاب درسی یاد میکرد؛ بویژه وقتی علت انتخاب شعر نو «باز باران» گلچین گیلانی و «آرش» سیاوش کسرایی را شرح میداد، آرام آرام قدری باز باران با ترانه را برایم زمزمه کرد و با حرارت خاصی از شور و شوق دیروز سخن گفت و بعد چند ثانیه سکوت کرد، او سکوت کرد و من فکر میکردم با افزودن «آرش» کسرایی قصد داشت وطن را با این شعر بهشکلی عمیق به کودکان سرزمینش تزریق کند تا هر آیینه ایران بر دل و جانشان نقش ببندد و هیچ گاه یادشان نرود که ایرانی هستند، حتی اگر در ایران نباشند. با دکتر حسن انوری به گفتوگو نشستیم تا از خودش، خاطراتش، زبان فارسی، دانشگاه تبریز و دانشگاه تهران و کتابهای درسی دهه 40 برایمان بگوید.
برای شروع از خانواده بگویید و نام خانوادگی که پدرتان انتخاب کرد؟
سال 1312 در تکاب به دنیا آمدم، پدرم مغازه داشت و کارش تجارت بود. آن زمان تکاب، تیکان تپه نام داشت و هنوز فرهنگستان نام تیکان تپه را به تکاب تبدیل نکرده بود، چند سال بعد از تولدم در زمان رضاشاه، فرهنگستان نام تکاب را به جای تیکان تپه انتخاب کرد، اما درباره نام خانوادگیام باید بگویم پدرم به شعرای ایرانی علاقه داشت و میخواست نام خانوادگی فردوسی را بگیرد، بعد هم سعدی که این اجازه را نداده بودند، برای همین نام فامیلی انوری را انتخاب کرد. به هر حال من تحصیلاتم را تا ششم ابتدایی در تکاب سپری کردم و چون آن موقع دبیرستانی در تکاب نبود، نتوانستم ادامه تحصیل بدهم، تقریباً دو سال در مغازه پدرم کار کردم، بعد از آن با سواد ششم ابتدایی بهعنوان آموزگار در مدرسه محمدیه که در آن درس خوانده بودم، انتخاب شدم. محمدیه، تنها مدرسهای بود که در تکاب وجود داشت و یکی از خوانین آنجا بهنام سردار افشار تأسیسش کرده و نام پدرش سردار محمدخان را بر آن گذاشته بود.
چه قدر اهل مطالعه بودید؟ مطالعه چه تأثیری در زندگی شما داشت؟
من از کودکی به کتاب علاقه داشتم و زمانی هم که آموزگار شدم، کتابهای زیادی از جمله رمانهای مختلفی را مطالعه میکردم به طوری که گاهی روزهای تعطیل از صبح تا شب در گوشهای مشغول مطالعه بودم؛ مطالعاتی که بعدها مرا به تفکر فلسفی واداشت و از جمله کتابی بهنام «اعتماد به نفس» اثر ساموئل اسمایلز که علی دشتی آن را به فارسی ترجمه کرده بود، شرح حال کسانی که بدون داشتن امکانات تلاش کردند به مقصود و مراد خود برسند. مطالعه این کتاب باعث شد به فکر ادامه تحصیل بیفتم تاخودم به تنهایی درس بخوانم، اگرچه دبیرستانی و معلمی در کار نبود. این انگیزه باعث شد که دوره دبیرستان را دور از معلم و مدرسه سپری کنم، برای همین برخی از مسائل ریاضی را متوجه نمیشدم، اما آنقدر آن مسأله را میخواندم که صورت مسأله در ذهنم نقش ببندد و اینگونه گاهی حتی در خواب راهحل مسأله را پیدا میکردم.
خانواده کم جمعیتی بودید؟ مادرتان چگونه زنی بود؟
مادرم از معدود زنان باسواد تکاب بود، چون پدربزرگ مادریام با کشف حجاب رضاشاه مخالفت کرده بود، مورد بیمهری قرار گرفته و محضرش را از او گرفته بودند، وقتی پدرم با مادرم ازدواج میکند، به او درس میدهد، برای همین مادرم هم سواد ترکی داشت و هم فارسی. به یاد دارم نخستین شعر را مادرم با من تمرین کرد. من چهار خواهر و یک برادر کوچکتر از خودم داشتم.
قدری از پدرتان بگویید؟ رابطه شما با پدرتان چطور بود؟
پدرم اهل دهای بهنام دورباش در چند فرسخی تکاب بود، در همین ده به مکتب رفت و درس خواند. بعدها به تکاب آمد و مغازه باز کرد. او سفرهای زیادی به شهرهای اطراف داشت و خیلی زود آداب شهرنشینی را فرا گرفت، پدرم فردی بسیار منظم و تمیز بود. در پاییز و زمستان که باران و برف میبارید و کوچهها از گلولای پر میشد، همیشه روی کفش گالش میپوشید و کفشش همیشه واکس زده و تمیز بود. 4 آبان سال 1325 که روز تولد محمدرضاشاه بود، مغازه پدرم را غارت کردند، غارتی که مقصران آن شناخته نشدند و پدرم بعد از این حادثه دچار بیماری شد. وقتی که آذربایجان به رهبری پیشهوری مدتی اعلان حکومت مستقل کرد، تنها جایی که از آذربایجان خارج از نظارت فرقه دموکرات قرار داشت، تکاب بود. برای اینکه بتوانند فرقه دموکرات را از آذربایجان بیرون کنند، قوای نظامی زیادی در کاروانسرای بزرگ تکاب مستقر شد و کاروانسرا را به پادگان نظامی تبدیل کردند. زمانی که نظامیان در کاروانسرا حضور داشتند، مغازه پدرم که در جنوب پادگان بود، غارت شد. حادثهای که موجب بیماری پدرم شد و تا آخر عمر ادامه پیدا کرد. برای همین نقش ادارهکننده خانواده به من محول شد و ناچار شدم که کار کنم تا چرخ خانواده بچرخد. سال 37 بهعنوان آموزگار از تکاب به تبریز منتقل شدم و در کنکور دانشگاه شرکت کردم، قصد داشتم در دانشگاه فلسفه بخوانم اما سرنوشت طور دیگری رقم خورد.
چرا با وجود علاقه به فلسفه، ادبیات خواندید؟
خواندن کتابهای گوناگون مرا به فلسفه علاقهمند کرد، برای همین قصد داشتم در دانشگاه فلسفه بخوانم، لذا وقتی خواستم در کنکور شرکت کنم، متصدی ثبتنام گفت هر فرد میتواند در دو رشته ثبتنام کند و ادبیات را هم برایم انتخاب کرد. پس از اعلام نتایج کنکور مشخص شد در دو رشته شاگرد نخست شدم، تصمیم گرفتم که فلسفه را برای تحصیل در دانشگاه تبریز انتخاب کنم، یکی از دوستان نزدیکم دبیر فرانسه در تبریز بود، ماجرا را برایش تعریف کردم، به من گفت: امان، امان! فلسفه نخوان. علت را جویا شدم، گفت: برای اینکه دانشگاه تبریز استاد خوب برای فلسفه ندارد، اما در رشته ادبیات استادان بسیار خوبی تدریس میکنند و از استادانی چون دکتر ماهیار نوابی، منوچهر مرتضوی، خیامپور، رجایی بخارایی، استاد جرجانیزاده، قاضی طباطبایی نام برد. برای همین تشویق شدم که ادبیات را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کنم. اگرچه یک بار سر کلاسهای فلسفه رفتم و متوجه شدم که آنچه من از فلسفه میخواهم در این کلاسها پیدا نمیکنم. برای همین از تحصیل فلسفه منصرف شدم.
چه زمانی به تهران آمدید؟
فکر میکنم سال 40 دانشگاه را تمام کردم و بلافاصله بهعنوان دبیر ادبیات به تهران منتقل شدم. سال 43 نخستین دوره فوقلیسانس ادبیات دانشگاه تهران دانشجو میپذیرفت، در آزمونش شرکت کردم و قبول شدم. از همکلاسیهای دوره فوقلیسانسم، دکتر شفیعیکدکنی، دکتر رواقی، دکتر تجلیل و مرحوم حسین بابک و برخی افراد دیگر بودند.
دهه 40 در کدام قسمت تهران ساکن شدید؟
در سلسبیل خانهای گرفتم، هنوز تأهل اختیار نکرده بودم و در دبیرستان علامه مشغول به تدریس شدم. سال بعد پدر، مادر و خواهران و برادرم را به تهران آوردم. بعد از آن سال 43 ازدواج کردم که بعدها صاحب دو فرزند پسر و دختر شدم.
تحصیلات را ادامه دادید؟
سال 46 دوره فوقلیسانس را به پایان رساندم و سال 48 وارد دوره دکترای شدم و سال 51 از رساله دکتری با عنوان «اصلاحات دیوانی دوره غزنوی و سلجوقی» دفاع کردم، رسالهای که تاکنون دو بار به چاپ رسیده است.
از فضای دانشگاه تهران سال 43 بگویید، با فعالیت سیاسی میانهای نداشتید؟
در دوره فوقلیسانس و دکتری که در دانشگاه تهران درس میخواندیم، دانشکده از نظر ادبیات یکی از دورانهای طلایی خود را میگذراند، در آن موقع استادان بزرگی چون بدیعالزمان فروزانفر، جلالالدین همایی، دکتر پرویز ناتل خانلری، ذبیحالله صفا، رعدیآذرخشی و بزرگان دیگری حضور داشتند و کلاس درس فروزانفر از رونق خاصی برخوردار بود. آن زمان فضای دانشگاه بویژه دانشکده ادبیات تقریباً آرام بود و خبری از سیاست و فعالیت سیاسی نبود، ضمن اینکه ما هم رابطهای با سیاست نداشتیم. اگر تحرکی هم در دانشگاه بود، ما از آن اطلاعی نداشتیم.
از کدام یک از استادانتان بیشتر تأثیر پذیرفتید؟چرا؟
از استاد احمد بخارایی، چون فرد بسیار باسواد و انسان متواضعی بود و به من بسیار آموخت.
چه شد که سراغ تألیف کتابهای درسی رفتید؟
تصور میکنم سال 41 بود که مقالهای انتقادی درباره کتابهای درسی در مجله «یغما» نوشتم، به همین دلیل سازمان کتابهای درسی که تازه تأسیس شده بود، من را بهعنوان همکار به این سازمان دعوت کردند تا در تألیف کتابهای درسی مشارکت کنم.
در مقاله تان چه انتقادی از کتابهای درسی کرده بودید؟
از ناهماهنگی مطالب کتابهای درسی انتقاد کرده بودم.
کتابها به چه شکلی بود، شما توقع داشتید که مطالب کتاب درسی به چه نحوی باشد؟
زمانی تألیف کتابهای درسی آزاد بود و مانند امروز که نظام جمهوری اسلامی برای آن سیستمی طراحی کرده و خواهان گنجاندن مطالب مشخصی در کتابهاست، آن موقع به این شکل نبود که وزارت آموزش و پرورش متصدی تألیف کتابهای درسی باشد. هر کدام از دبیران میتوانستند کتاب درسی بنویسند و مطالب آن هم متنوع بود. هنگامی که سازمان کتابهای درسی به وجود آمد، از میان کتابهای متنوع چند دوره را بهعنوان کتاب درسی برگزیدند که وزارت آموزش و پرورش آنها را به چاپ برساند. در این میان برای آنکه دل دبیران و استادانی را که کتابهای درسی تألیف کردند، به دست آورند، از هر دسته یک کتاب انتخاب کردند. این شیوه انتخاب کتابها باعث شده بود که میان کتابها هماهنگی نباشد. برای همین در مقالهای که در مجله یغما چاپ شد به این ناهماهنگی اشاره و از آن انتقاد کردم.
وقتی وارد سازمان کتابهای درسی شدید، قصد داشتید چه مطالبی در کتابها بگنجانید؟ بهعبارتی حالا که بهعنوان یک منتقد کتابهای درسی، برای تألیف آن انتخاب شدید، چه نگاهی را در کتابها لحاظ کردید؟
نظام تحصیلی قبلاً شامل دوره شش کلاسه ابتدایی و شش کلاسه دبیرستان بود، اما در نظام جدید به دوره پنج کلاس ابتدایی، سه کلاس راهنمایی و چهار کلاس دبیرستان تبدیل شد. تقریباً این نظام سال 45 به وجود آمد و کتاب اول دبستان را زندهیاد ایرج جهانشاهی با همکاری مرحوم عباس سیاحی نوشت، تألیف کتاب دوم و سوم دبستان را مهری آهی با همکاری من به عهده گرفت و کتاب چهارم و پنجم را به تنهایی تألیف کردم. نکته جالب درباره کتاب چهارم ابتدایی، برای نخستین بار افزودن شعر نو به آن بود.
چرا شعر نو را به کتاب درسی اضافه کردید، این کار شما چه واکنشی برانگیخت؟
آن موقع چون ولیعهد هم دوره ابتدایی را میگذراند، وزیر آموزش و پرورش نسبت به کتاب درسی حساس بود. قبلاً از اینکه کتابها به چاپ برسد، نسخه دستنویسی از آن را به وزارتخانه فرستادند. وقتی وزیر شعر نو را در کتاب چهارم دبستان دیده بود، وحشت کرده بود، زیرا آن موقع دعوای شعر نو و کهنه در مطبوعات جاری بود، بهطوری که مجله فردوسی داعیه شعر نو داشت و مجله یغما طرفدار شعر کلاسیک بود و گاه تاخت و تاز کلامی میان دو گروه درمیگرفت. لذا وزیر وحشت کرده بود، چون شعر نو در کتاب درسی گذاشتیم، فردا مطبوعات ما را هو میکنند!
چهطور توانستید وزیر وقت را به گنجاندن شعر نو در کتاب درسی متقاعد کنید؟
به او گفتم آیا در میان ادبا کسی را قبول دارید؟ گفت بله، دکتر پرویز ناتل خانلری و دکتر صفا را قبول دارم. از او خواستم شعر را به آنها نشان دهد و اگر آن دو نپسندیدند، بردارید و اگر تأیید کردند، حذفش نکنید. خوشبختانه هر دو شعر را تأیید کرده بودند، شعر /باز باران، با ترانه میخورد بر بام خانه/ از گلچین گیلانی. بنابراین شعر «باز باران» نخستین شعر نو بود که به ابتکار من وارد کتابهای درسی شد.
چرا خواستید که شعر نو در کتاب چهارم ابتدایی آورده شود؟ چرا این شعر را انتخاب کردید؟
بهنظرم در آن موقع شعر نو به اندازه کافی جای خودش را در ادبیات فارسی باز کرده و حیف بود که کودکان از شعر نو محروم بمانند؛ بویژه شعری که انتخاب کردم، شعر بسیار خوبی بود، شعری که میگوید کودکی 10 ساله بودم/ چست و چابک/ نرم و نازک/ در واقع 10 سالهها در کلاس چهارم بودند و خواندن این شعر برایشان بیلطف نبود. خوشبختانه این شعر را بعد از انقلاب نیز از کتاب درسی برنداشتند و هنوز در کتاب درسی وجود دارد.
در اندیشه شما چه مطالب دیگری بود که دوست داشتید در کتاب درسی بگذارید؟
اکنون حکومت، حکومت جمهوری اسلامی است و بهطور طبیعی میخواهند در کتابهای درسی مطالبی بگذارند که اندیشه دینی کودکان و نوجوانان تقویت شود، اما آن موقع چنین طرز فکری در جامعه وجود نداشت و حکومت نیز درباره مؤلفان نظر خاصی نداشت که چه مطالبی بگذارند یا بنویسند. ما هم بنا به فکر خودمان کتاب درسی تألیف میکردیم و قصد داشتیم کودکانی را تربیت کنیم که ایراندوست باشند و از نظر اخلاقی، مقید و انساندوست رشد و نمو کنند، فرهنگ جهانی را بشناسند و افرادی به روز و متمدن تربیت شوند.
در آن موقع مذهب چه اندازه در نگاه شما برای تألیف کتابهای درسی جا داشت؟
بالاخره مذهب نیز جزئی از فرهنگ ایرانی اسلامی است، در هر کتابی یک درس مذهبی نیز درج کردیم، برای مثال در کتاب پنجم دبستان درسی درباره اخلاقیات حضرت علی(ع) گذاشتیم.
چه سالی بود؟
تصور میکنم سال 48 بود. علاوه بر آن در کتاب درسی پنجم ابتدایی دومین شعر نو، شعر «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی را گذاشتم که مورد استقبال قرار گرفت که بعد از انقلاب از کتابهای درسی حذف شد، اما اخیراً از رادیو شنیدم که میخواهند دوباره آن را در کتابهای درسی جای دهند.
قدری از ناتل خانلری بگویید؟
او به فرهنگ ایرانی علاقه زیادی داشت و از نثر خیلی خوبی برخوردار بود، بهطوری که میتوان گفت یکی از بهترین نثرنویسان دستور زبان فارسی معاصر بهشمار میآمد. درباره تاریخ زبان فارسی مطالعه بسیاری داشت و در این رابطه خیلی کار کرده بود. در واقع تحولی در دستور زباننویسی بهوجود آورد، تاریخ زبان فارسی چهار جلدی او یکی از بهترین کتابهایی است که در این زمینه به نگارش درآمده است.
بدیعالزمان فروزانفر را چگونه استادی دیدید؟
او فردی استثنایی بود، در کلاس درسش دانشجویان زیادی حضور پیدا میکردند، اگرچه آن درس را پاس کرده بودند. همیشه کلاسش شلوغ بود و افراد مختلفی بر سر درسش حاضر میشدند و این افراد فقط شامل دانشجویان نبود، بلکه گاهی استادان نیز در ردیف نخست کلاس درسش مینشستند از جمله به یاد دارم روزی زندهیاد محمود فرخ، دانشمند معروف آمد و در ردیف نخست کلاس فروزانفر نشست یا دکتر فارص، دانشمند مصری که برای ما ادبیات عرب تدریس میکرد، هم سری به کلاسش زد و از درس او تلمذ کرد. بنابراین فروزانفر فردی یگانه و بینظیر بود که نظیرش طی صد سال اخیر نیامده یا خیلی کم دیده شده است.
چگونه به لغتنامه دهخدا دعوت شدید؟
سال 41 زندهیاد دکتر جعفر شعار، دوست من که در لغتنامه کار میکرد، از من خواست تا تألیف قسمتی از حرف «الف» در لغتنامه را برعهده بگیرم و به این شکل تا به امروز در لغتنامه ماندم، ابتدا زیر نظر دکتر محمد معین کار کردم و پس از آن تحت نظارت مرحوم جعفر شهیدی به تألیف بخشی از لغتنامه پرداختم.
محمد معین را چگونه فردی دیدید؟ آیا این درست است که برخی معتقدند معین فرهنگ و ملیت ایرانی را بر هر عامل دیگری ترجیح میداد؟
زندهیاد محمد معین فردی بسیار منضبط و خیلی به فرهنگ ایران علاقه داشت و رساله دکترایش را تحت عنوان «مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی» نوشت. از اعتقاداتش که بارها مطرح کرد، پیوستگی فرهنگ ایرانی طی سه هزار سال بود و هرگز به گسست یا انقطاع آن اعتقادی نداشت و اینکه برخی دو قرن سکوت را مطرح کردند، بهنظر معین چنین مسألهای نبوده است، زیرا در آن دو قرن زبان فارسی بهعنوان زبان گفتاری و زبان پهلوی به شکل نوشتاری تداوم داشته و از نظر سیاسی و اجتماعی نه تنها سکوت نبوده، بلکه مبارزه، مقاومت و جوش و خروش جریان داشته است و برای مثال بابک خرمدین در آذربایجان، سنباد در خراسان و افراد دیگری در سایر قسمتهای ایران زمین حرکتهای اعتراضی برپا کرده بودند. برای همین زندهیاد معین اعتقاد داشت که ما با سه فرهنگ سر و کار داریم؛ نخست فرهنگ اسلامی است که با آن زندگی میکنیم و دیگری فرهنگ ایران باستان است که آن را به ارث بردیم و دیگری فرهنگ غرب است که با آن رویارو هستیم. عقل حکم میکند از مزایای خوب هر سه فرهنگ استفاده کنیم.
زندهیاد جعفر شهیدی چگونه فردی بود؟
ایشان استاد بسیار مبرزی در ادبیات فارسی و ادبیات عرب بود و همانطور که میدانید تحصیلات حوزوی در نجف داشت، عربی را بسیار خوب صحبت میکرد به طوری که یکی از همدرسانش در نجف نقل میکند؛ روزی از حوزه علمیه نجف بیرون میآمدیم، گدایی ناله میکرد و سخنانی که کمتر مفهوم بود، بر زبان میراند، زندهیاد شهیدی رو به همدرسش میگوید ما باید زبان عربی را چنان یاد بگیریم که حتی کلمات نامفهوم این گدا را هم دریابیم و خودش عربی را اینگونه آموخته بود. علاوه بر آن بر ادبیات فارسی نیز مسلط و رساله دکترایش «شرح مشکلات دیوان انوری» بود، من اتفاقاً آن موقع تازه به تهران آمده بودم که ایشان از رسالهاش دفاع میکرد، به راهنمایی دوستی به دانشگاه تهران رفتیم و در جلسه دفاعیه دکتر شهیدی شرکت کردیم. او در جلسه دفاعیهاش خطابه بسیار غرایی بیان کرد، استاد راهنمایش محمد معین بود و رساله خود را با امتیاز عالی گذراند.
چه شد که در دانشگاه تربیت معلم مشغول به تدریس شدید؟
زمانی که دانشگاه تربیت معلم و خوارزمی فعلی اعلام نیاز برای جذب استاد ادبیات فارسی کرد، من جذب این دانشگاه شدم و سالهای زیادی در آن تدریس کردم. در این دانشگاه با زندهیادان دکتر جعفر شعار، محمدجعفر محجوب، نادر وزینپور و برخی استادان دیگر همکار بودم.
نحوه تدریس شما چطور بود، چه رابطهای میان شما و دانشجویانتان برقرار بود؟
در دانشگاه شاهنامه، حافظ، نقد ادبی و بدیع تدریس میکردم. کلاسهای درس حافظ من خواهان زیادی داشت و گاه کلاس قدری شلوغ میشد و دانشجویانم شکایت میکردند که حضور افراد مستمع آزاد آنقدر زیاد است که دیگر جایی برای ما نمیماند، سعی کنید افراد متفرقه را دعوت نکنید! من در پاسخ گفتم از کسی دعوت نکردم، این افراد خودشان به سر کلاس آمدند. به هر حال تدریس در دانشگاه تربیت معلم برای من بسیار جالب بود، برای اینکه دانشجویان اغلب شهرستانی بودند و من هم اهل شهرستان بیشتر تناسب فکر، علاقه و اندیشه با هم داشتیم برای همین رابطه خوبی میان من و دانشجویانم برقرار بود.
آیا این سخن درست است که در آن زمان به زبان فارسی اهمیت بیشتری داده میشد؟
آن موقع پرویز ناتل خانلری به اشاره دولت مؤسسهای بهنام بنیاد فرهنگی ایران راه انداخته بود که در آن زمان نسخههای خطی قدیمی را چاپ میکرد و در گسترش زبان فارسی بسیار کوشا بود. لذا تأسیس مؤسساتی از این دست حاکی از آن است که به زبان فارسی خیلی اهمیت داده میشد، اما امروز هم به زبان فارسی اهمیت داده میشود و فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گسترش آن کوشاست. همین طور بنیادی بهنام سعدی تأسیس شده که این بنیاد مسئول گسترش زبان فارسی در خارج از کشور است که در اغلب کشورها به تأسیس زبان فارسی میپردازد، زبان فارسی که روزگاری در گذشتههای دور زبان بینالمللی بوده، اکنون رواج و ورنق قدیم را ندارد و علت آن مسأله جهانی است، زیرا نه تنها زبان فارسی بلکه هیچ کدام از زبانها در مقابل زبان انگلیسی تاب مقاومت ندارند، حتی زبان فرانسه که روزگاری زبان بینالمللی بود، امروز در مقابل زبان انگلیسی به اصطلاح مردم لنگ انداخته و زبان انگلیسی جای همه زبانها را در عرصه بینالملل گرفته است.
چه آرزویی دارید که دلتان میخواهد برآورده شود؟
برای خودم آرزویی ندارم، فقط دلم میخواهد چند صباحی که از عمرم باقی مانده است، به نیک فرجامی بگذرد و دچار امراض پیری نشوم و یکدفعه خاموش شوم، اما برای کشور آرزو دارم که ایران دوباره بهعنوان کشوری مترقی و مرفه با مردمی فرهیخته سر برآورد و در جهان بدرخشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جزئیات پرداخت حمایت نقدی معیشتی به 60 میلیون نفر
دیشب اولین کمک معیشتی برای 20 میلیون نفر واریز شد
مرحله دوم و سوم پرداخت به سایر افراد 30 آبان و 2 آذر انجام می شود
مشمولان طرح
کارگران، کارمندان، معلمان، روستاییان و عشایر، مستمری بگیران، مددجویان کمیته امداد و بهزیستی، زنان سرپرست خانوار، بازنشستگان و اقشار کمدرآمد
مبالغ یارانه بنزینی
خانوارتک نفره 55000 تومان
خانوار دو نفره 103000 تومان
خانوار سه نفره 138000 تومان
خانوار چهار نفره 172000 تومان
خانوار پنج نفره و بیشتر 205000 تومان
4 و 5
مرحله دوم و سوم پرداخت به سایر افراد 30 آبان و 2 آذر انجام می شود
مشمولان طرح
کارگران، کارمندان، معلمان، روستاییان و عشایر، مستمری بگیران، مددجویان کمیته امداد و بهزیستی، زنان سرپرست خانوار، بازنشستگان و اقشار کمدرآمد
مبالغ یارانه بنزینی
خانوارتک نفره 55000 تومان
خانوار دو نفره 103000 تومان
خانوار سه نفره 138000 تومان
خانوار چهار نفره 172000 تومان
خانوار پنج نفره و بیشتر 205000 تومان
4 و 5

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

آشوبها خواسته بحق مردم را به انحراف میبرد
محمدرضا تابش
نایب رئیس فراکسیون امید
بعد از تصمیم سران سه قوه درباره سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین متأسفانه شاهد صحنههایی ناگوار و نگران کننده در کشور هستیم. در اینکه هر شهروندی حق دارد به هر تصمیمی معترض بوده و صدا و نظر خود را درباره آن بیان کند، هیچ شکی وجود ندارد. تصمیم اخیر نیز از این قاعده مستثنی نیست و بخصوص با توجه به دایره تأثیرگذاری آن بر زندگی مردم و امنیت روانی جامعه میشد از قبل هم پیشبینی کرد که قشرهای مختلفی از مردم معترض این تصمیم شوند.
این اعتراض نه فقط از منظر حقوقی بلکه از منظر اقتصادی نیز حق مردم است. همه ما میدانیم که در شرایط فعلی تمام معادلات اقتصادی و همین طور مؤلفههای فنی در حوزه مدیریت انرژی و منابع کشور بر این نکته تأکید داشتند که نرخ حاملهای انرژی و از جمله بنزین در کشور ما نرخی است که نیاز به افزایش دارد. اما معادله نرخ حاملهای انرژی دارای یک سمت و سوی دیگر نیز هست و آن زندگی مردم است. واقعیت این است که درآمد سرانه مردم ما هیچ همخوانی با پتانسیلهای اقتصادی کشور ندارد. این عدم همخوانی جایی باعث اعتراض بیشتر میشود که مردم زندگی خود را در قیاس با کشورهای همسطح ایران میبینند. به بیان دقیقتر متغیر مهمی که باید در تمام تصمیمگیریهای ما لحاظ شود، علاوه بر همه منطقهای فنی علم اقتصاد، موضوع فشاری است که روی شانههای مردم قرار دارد و آنها مشغول تحمل آن هستند. بر همین اساس علاوه بر منظر حقوقی، از منظر اقتصادی نیز اعتراض قشرهایی از جامعه منطقی و قابل پیشبینی است.
با این مقدمه باید دو موضوع مهم درباره اصل اعتراضات روزهای اخیر یادآوری شود. اعتراضاتی که متأسفانه خیلی زود از مسیر اصلی و مدنی خود منحرف و تبدیل به یک آشوب شده است. مسأله اول طرح این سؤال از مردم و معترضان است که روشهای خشونتبار برای بیان اعتراض میتواند چه دستاوردی داشته باشد؟ آیا با آتش زدن بانکها، مغازهها، اماکن عمومی، اتوبوسها و... دیگر جایی برای شنیده شدن پیام اعتراض و انتقاد باقی خواهد ماند یا اینکه این رفتار زمینهساز برخوردهای پلیسی با معترضان و آسیب رسیدن به جان مردم و حتی بخشی از خود معترضان خواهد بود؟ این کاملاً طبیعی است که زیر بار اعتراضاتی که آلوده به خشونت شدهاند، اصل خواسته معترضان به فراموشی سپرده شده و اولویت اصلی مدیریت صحنه به جای پاسخ به مطالبه معترضان، جمع کردن اوضاع آشوب زده باشد. این جدای از خطر نفوذ گروههای خشونت طلب، افراطی و حتی احتمالاً مسلحی است که منافع خود را در از بین رفتن امنیت کشور میدانند. خطری که تجربه عینی آن در کشوری نظیر سوریه و اتفاقی که برای جامعه آنجا افتاد، همچنان زنده و واضح پیش روی ماست. شکی نیست که در هیچ نظام حقوقی و سیاسی به آتش زدن و تخریب اماکن عمومی، اعتراض مدنی نمیگویند و بر عکس هر نظامی در دنیا نام این کار را «آشوب» و «اغتشاش» میگذارد و نهایتاً چاره کنترل آن را در برخورد پلیسی میبیند. این واضح است که نه تنها هیچ گاه از طریق آتش زدن شهرها و مختل کردن زیست عمومی جامعه، مسیری برای سعادت و پیشرفت جامعه گشوده نخواهد شد، بلکه این تازه اول راه تعمیق کینهها و نفرتها و دوقطبیها در جامعه است.
اما در آن سوی ماجرا هم باید واقعیتی را دید. واقعیتی که انکار آن هیچ آورده و نتیجهای برای کشور ما نداشته و نخواهد داشت.
آن واقعیت این است که ما در کشور خود و در ساختار حکمرانی ایران کدام مسیرهای مستمر بیان اعتراضات و انتقادات را برای جامعه باز گذاشتهایم که مانع از انحراف اعتراضات در کشور شود؟ جامعهای که در حصار تریبونهای یک طرفهای چون صدا و سیما و محدودیت سنگین گردش اطلاعات آزاد و رسانههای مستقل و از ترس برخی برخوردها همواره مجبور به فروخوردن صدای اعتراض خود شده، بهترین بستر برای کسانی است که دنبال ایجاد آشوب و اغتشاش هستند. شکی نیست که اگر در جامعه ما امکان رشد و بالیدن نهادهای مدنی فراهم شده بود و فرهنگ اعتراض و انتقاد مدنی شهروندان شکل گرفته بود و نگاهی امنیتی به این حوزه وجود نداشت، امروز نیز هیچ گروه متخاصم و آشوبطلبی این امکان را پیدا نمیکرد که اعتراض برحق مردم را این گونه سریع و جدی به سمت یک تخریب عمومی همهجانبه منحرف کند. اتفاقات امروز هم مانند رخدادهای دی 96 خواهد گذشت اما باید ایمان بیاوریم که دیگر وقت اجازه دادن به جامعه برای ابراز نظر آزادانه و فراهم نمودن بسترهای گردش آزاد اطلاعات و فعالیت رسانههای مستقل و منتقد است. فضایی که در بزنگاههای حساس اتفاقاً جلو انحراف اعتراض عمومی به سمت خشونت و تخریب را میگیرد.
نایب رئیس فراکسیون امید
بعد از تصمیم سران سه قوه درباره سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین متأسفانه شاهد صحنههایی ناگوار و نگران کننده در کشور هستیم. در اینکه هر شهروندی حق دارد به هر تصمیمی معترض بوده و صدا و نظر خود را درباره آن بیان کند، هیچ شکی وجود ندارد. تصمیم اخیر نیز از این قاعده مستثنی نیست و بخصوص با توجه به دایره تأثیرگذاری آن بر زندگی مردم و امنیت روانی جامعه میشد از قبل هم پیشبینی کرد که قشرهای مختلفی از مردم معترض این تصمیم شوند.
این اعتراض نه فقط از منظر حقوقی بلکه از منظر اقتصادی نیز حق مردم است. همه ما میدانیم که در شرایط فعلی تمام معادلات اقتصادی و همین طور مؤلفههای فنی در حوزه مدیریت انرژی و منابع کشور بر این نکته تأکید داشتند که نرخ حاملهای انرژی و از جمله بنزین در کشور ما نرخی است که نیاز به افزایش دارد. اما معادله نرخ حاملهای انرژی دارای یک سمت و سوی دیگر نیز هست و آن زندگی مردم است. واقعیت این است که درآمد سرانه مردم ما هیچ همخوانی با پتانسیلهای اقتصادی کشور ندارد. این عدم همخوانی جایی باعث اعتراض بیشتر میشود که مردم زندگی خود را در قیاس با کشورهای همسطح ایران میبینند. به بیان دقیقتر متغیر مهمی که باید در تمام تصمیمگیریهای ما لحاظ شود، علاوه بر همه منطقهای فنی علم اقتصاد، موضوع فشاری است که روی شانههای مردم قرار دارد و آنها مشغول تحمل آن هستند. بر همین اساس علاوه بر منظر حقوقی، از منظر اقتصادی نیز اعتراض قشرهایی از جامعه منطقی و قابل پیشبینی است.
با این مقدمه باید دو موضوع مهم درباره اصل اعتراضات روزهای اخیر یادآوری شود. اعتراضاتی که متأسفانه خیلی زود از مسیر اصلی و مدنی خود منحرف و تبدیل به یک آشوب شده است. مسأله اول طرح این سؤال از مردم و معترضان است که روشهای خشونتبار برای بیان اعتراض میتواند چه دستاوردی داشته باشد؟ آیا با آتش زدن بانکها، مغازهها، اماکن عمومی، اتوبوسها و... دیگر جایی برای شنیده شدن پیام اعتراض و انتقاد باقی خواهد ماند یا اینکه این رفتار زمینهساز برخوردهای پلیسی با معترضان و آسیب رسیدن به جان مردم و حتی بخشی از خود معترضان خواهد بود؟ این کاملاً طبیعی است که زیر بار اعتراضاتی که آلوده به خشونت شدهاند، اصل خواسته معترضان به فراموشی سپرده شده و اولویت اصلی مدیریت صحنه به جای پاسخ به مطالبه معترضان، جمع کردن اوضاع آشوب زده باشد. این جدای از خطر نفوذ گروههای خشونت طلب، افراطی و حتی احتمالاً مسلحی است که منافع خود را در از بین رفتن امنیت کشور میدانند. خطری که تجربه عینی آن در کشوری نظیر سوریه و اتفاقی که برای جامعه آنجا افتاد، همچنان زنده و واضح پیش روی ماست. شکی نیست که در هیچ نظام حقوقی و سیاسی به آتش زدن و تخریب اماکن عمومی، اعتراض مدنی نمیگویند و بر عکس هر نظامی در دنیا نام این کار را «آشوب» و «اغتشاش» میگذارد و نهایتاً چاره کنترل آن را در برخورد پلیسی میبیند. این واضح است که نه تنها هیچ گاه از طریق آتش زدن شهرها و مختل کردن زیست عمومی جامعه، مسیری برای سعادت و پیشرفت جامعه گشوده نخواهد شد، بلکه این تازه اول راه تعمیق کینهها و نفرتها و دوقطبیها در جامعه است.
اما در آن سوی ماجرا هم باید واقعیتی را دید. واقعیتی که انکار آن هیچ آورده و نتیجهای برای کشور ما نداشته و نخواهد داشت.
آن واقعیت این است که ما در کشور خود و در ساختار حکمرانی ایران کدام مسیرهای مستمر بیان اعتراضات و انتقادات را برای جامعه باز گذاشتهایم که مانع از انحراف اعتراضات در کشور شود؟ جامعهای که در حصار تریبونهای یک طرفهای چون صدا و سیما و محدودیت سنگین گردش اطلاعات آزاد و رسانههای مستقل و از ترس برخی برخوردها همواره مجبور به فروخوردن صدای اعتراض خود شده، بهترین بستر برای کسانی است که دنبال ایجاد آشوب و اغتشاش هستند. شکی نیست که اگر در جامعه ما امکان رشد و بالیدن نهادهای مدنی فراهم شده بود و فرهنگ اعتراض و انتقاد مدنی شهروندان شکل گرفته بود و نگاهی امنیتی به این حوزه وجود نداشت، امروز نیز هیچ گروه متخاصم و آشوبطلبی این امکان را پیدا نمیکرد که اعتراض برحق مردم را این گونه سریع و جدی به سمت یک تخریب عمومی همهجانبه منحرف کند. اتفاقات امروز هم مانند رخدادهای دی 96 خواهد گذشت اما باید ایمان بیاوریم که دیگر وقت اجازه دادن به جامعه برای ابراز نظر آزادانه و فراهم نمودن بسترهای گردش آزاد اطلاعات و فعالیت رسانههای مستقل و منتقد است. فضایی که در بزنگاههای حساس اتفاقاً جلو انحراف اعتراض عمومی به سمت خشونت و تخریب را میگیرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

پیامدهای اجتماعی اجرای مدیریت مصرف سوخت
حسین ایمانی جاجرمی
جامعه شناس
در شرایطی که اوضاع اقتصادی وضعیت سخت و دشواری دارد و بهعلل مختلف سفره زندگی مردم کوچکتر میشود، اخذ تصمیماتی که بر بودجه افراد و خانوارها اثر میگذارد نیازمند تأمل و دوراندیشی بسیار است. آنچه وضعیت را حساستر میکند دو مسأله تعمیق شکافهای طبقاتی و موجودی رو بهکاهش اعتماد عمومی است. از همین رو پیشبینی پیامدهای اجتماعی سیاستگذاریها برای مقامات و مسئولان به بخشی جداییناپذیر از فرآیند تصمیمگیریها و اجرای تصمیمات بدل میشود. بهطور معمول مطالعات برآورد پیامدهای اجتماعی سیاستها و برنامهها، به مقامات در تصمیم گیریهای بهتر یاری میرساند. این مطالعات میتوانند پیامدهای مثبت و منفی هر سیاستگذاری و تصمیمگیری را روشن ساخته و برای مدیریت پیامدها راهکارهای سودمندی را ارائه دهند. جای شگفتی است که با وجود ظرفیت دانشی و فنی انجام چنین مطالعاتی در کشور کمتر به این ظرفیت توجه میشود.
در هرحال در دنیای امروز که بهسبب جهشهای فناورانه، ارتباطات و تبادل اطلاعات رشد بیتناسبی در مقایسه با سایر بخشها کرده است و بروز ابرچالشهایی مانند تغییرات اقلیمی و پیچیده شدن فرآیندهای حل مسائل به کاهش ظرفیتهای کشور انجامیده، مشارکت و همراهی مردم با سیاستها و تصمیمات بویژه اقشار و گروههایی که صدای آنها کمتر به گوش صاحبان قدرت میرسد، شرط لازم و کافی برای هرگونه حکمرانی است. مسائلی مانند شکاف اطلاعات میان مقامات و مردم عادی سبب میشود تا اجرای سیاستهایی که از نظر کارشناسی اجماع نسبی روی آنها وجود دارد و تحقق آنها مانند اصلاح سازوکار قیمتگذاری سوخت به نفع آینده پایدار کشور است بدل به بحرانهایی شود که حل و فصل آنها مستلزم هزینههای غیر ضرور برای مردم و حکومت شود. اگر مردم در جریان جزئیات مسائل کشور قرار گیرند و در مورد راه حل با آنها مشورت و رایزنی صورت گیرد و کارشناسان موافق و مخالف در فضای عمومی رؤیت پذیر به بحث و مناظره بنشینند، در آخر کار بیتردید نتایج بهتری حاصل خواهد شد. حداقل آن این است که مردم احساس میکنند بهعنوان صاحبان اصلی کشور به آنها احترام گذاشته شده و در جریان مسائل و مشکلات قرار گرفتهاند. میشد با برنامهریزی بهتر مسأله ضرورت اصلاحات قیمت سوخت را بدل به مباحثهای عمومی کرد و از ظرفیت ابزارهایی مانند رسانه ملی و شبکههای اجتماعی در جهت آگاه ساختن گروههای مختلف مردم بهره گرفت و پس از پایان این مباحثه، آنگاه به اخذ تصمیم پرداخت زمانی که ابعاد مثبت و منفی گزینههای مختلف سیاستی روشن شده و مردم از مسأله آگاهی یافتهاند.
واقعیت آن است که تأثیر تغییر قیمت سوخت بر طبقات و اقشار مختلف یکسان نیست. برای مثال کسانی که در پیرامون شهرهای بزرگ زندگی میکنند عموماً به سبب نبود یا کمبود زیرساختهای حمل و نقل عمومی مانند قطارهای حومه اتکای زیادی به خودروهای شخصی خویش برای رفتوآمد روزانه دارند، خودروهایی که به سبب فرسودگی، سوخت زیادی مصرف میکند. حال بدون در نظر گرفتن شرایط این افراد تأثیر افزایش قیمت سوخت بر زندگی آنها میتواند مشکل زا باشد و تعادل حساسی را که بین درآمد و مخارج برقرار کردهاند، برهم زند. از همین رو چندان جای شگفتی نیست که بخش قابل توجهی از اعتراضات به تصمیم اخیر سران سه قوه برخاسته از مناطق پیرامونی و حاشیهای است.
جامعه شناس
در شرایطی که اوضاع اقتصادی وضعیت سخت و دشواری دارد و بهعلل مختلف سفره زندگی مردم کوچکتر میشود، اخذ تصمیماتی که بر بودجه افراد و خانوارها اثر میگذارد نیازمند تأمل و دوراندیشی بسیار است. آنچه وضعیت را حساستر میکند دو مسأله تعمیق شکافهای طبقاتی و موجودی رو بهکاهش اعتماد عمومی است. از همین رو پیشبینی پیامدهای اجتماعی سیاستگذاریها برای مقامات و مسئولان به بخشی جداییناپذیر از فرآیند تصمیمگیریها و اجرای تصمیمات بدل میشود. بهطور معمول مطالعات برآورد پیامدهای اجتماعی سیاستها و برنامهها، به مقامات در تصمیم گیریهای بهتر یاری میرساند. این مطالعات میتوانند پیامدهای مثبت و منفی هر سیاستگذاری و تصمیمگیری را روشن ساخته و برای مدیریت پیامدها راهکارهای سودمندی را ارائه دهند. جای شگفتی است که با وجود ظرفیت دانشی و فنی انجام چنین مطالعاتی در کشور کمتر به این ظرفیت توجه میشود.
در هرحال در دنیای امروز که بهسبب جهشهای فناورانه، ارتباطات و تبادل اطلاعات رشد بیتناسبی در مقایسه با سایر بخشها کرده است و بروز ابرچالشهایی مانند تغییرات اقلیمی و پیچیده شدن فرآیندهای حل مسائل به کاهش ظرفیتهای کشور انجامیده، مشارکت و همراهی مردم با سیاستها و تصمیمات بویژه اقشار و گروههایی که صدای آنها کمتر به گوش صاحبان قدرت میرسد، شرط لازم و کافی برای هرگونه حکمرانی است. مسائلی مانند شکاف اطلاعات میان مقامات و مردم عادی سبب میشود تا اجرای سیاستهایی که از نظر کارشناسی اجماع نسبی روی آنها وجود دارد و تحقق آنها مانند اصلاح سازوکار قیمتگذاری سوخت به نفع آینده پایدار کشور است بدل به بحرانهایی شود که حل و فصل آنها مستلزم هزینههای غیر ضرور برای مردم و حکومت شود. اگر مردم در جریان جزئیات مسائل کشور قرار گیرند و در مورد راه حل با آنها مشورت و رایزنی صورت گیرد و کارشناسان موافق و مخالف در فضای عمومی رؤیت پذیر به بحث و مناظره بنشینند، در آخر کار بیتردید نتایج بهتری حاصل خواهد شد. حداقل آن این است که مردم احساس میکنند بهعنوان صاحبان اصلی کشور به آنها احترام گذاشته شده و در جریان مسائل و مشکلات قرار گرفتهاند. میشد با برنامهریزی بهتر مسأله ضرورت اصلاحات قیمت سوخت را بدل به مباحثهای عمومی کرد و از ظرفیت ابزارهایی مانند رسانه ملی و شبکههای اجتماعی در جهت آگاه ساختن گروههای مختلف مردم بهره گرفت و پس از پایان این مباحثه، آنگاه به اخذ تصمیم پرداخت زمانی که ابعاد مثبت و منفی گزینههای مختلف سیاستی روشن شده و مردم از مسأله آگاهی یافتهاند.
واقعیت آن است که تأثیر تغییر قیمت سوخت بر طبقات و اقشار مختلف یکسان نیست. برای مثال کسانی که در پیرامون شهرهای بزرگ زندگی میکنند عموماً به سبب نبود یا کمبود زیرساختهای حمل و نقل عمومی مانند قطارهای حومه اتکای زیادی به خودروهای شخصی خویش برای رفتوآمد روزانه دارند، خودروهایی که به سبب فرسودگی، سوخت زیادی مصرف میکند. حال بدون در نظر گرفتن شرایط این افراد تأثیر افزایش قیمت سوخت بر زندگی آنها میتواند مشکل زا باشد و تعادل حساسی را که بین درآمد و مخارج برقرار کردهاند، برهم زند. از همین رو چندان جای شگفتی نیست که بخش قابل توجهی از اعتراضات به تصمیم اخیر سران سه قوه برخاسته از مناطق پیرامونی و حاشیهای است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

تخریب، صدا و خواست مردم نیست
کاظم انبارلویی
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه
به اقتضای شرایط و نفع عموم، تصمیمی برای مدیریت مصرف سوخت در کشور به پشتوانه کارشناسی و از سوی سران سه قوه اتخاذ شده و دولت هم اجرای آن را آغاز کرده است. این اقدام برپایه اصلاح قیمت بنزین و با هدف مدیریت مصرف، جلوگیری از قاچاق و بهرهمندی دهکهای پایین جامعه از یارانهها انجام شده است. طبیعی است که شماری از مردم با این تصمیم موافق باشند و شماری هم مخالفت کنند و برای طرح دیدگاههای انتقادی یا مخالفت خود دست به اعتراضهایی هم بزنند. بیان اعتراضهای مدنی و مسالمتآمیز حق اساسی مردم است که هیچ کس هم نمیتواند مانع از آن باشد مگر آنکه استفاده از این حق منجر به ضایع شدن حقوق دیگران شود. این انتظار غیر طبیعی نیست که معترضان در بیان اعتراض خود چارچوبهای قانونی و عرفی را رعایت کنند تا هم اصل خواسته آنها به گوش مسئولان برسد و هم راه سوء استفادههای احتمالی از اقدام آنها بسته شود. اما آنچه در دو- سه روز گذشته در تعدادی از شهرهای کشور به وقوع پیوسته، بسیار متفاوت با آن چیزی است که بشود اسم آن را اعتراض قانونی و عرفی گذاشت. به نظر میرسد اصل اعتراض مدنی مردم توسط برخی به سمت و سوی دیگری سوق پیدا کرده و رنگ اغتشاش به خود گرفته است. صحنههای آتش زدن اموال عمومی و حمله به مراکز خدماتی مثل اورژانس و حتی اموال خصوصی مردم در هیچ کشوری و از سوی هیچ عقل منصفی قابل پذیرش نیست و با هیچ متر و معیاری زیر حق قانونی اعتراض تعریف نمیشود.
این قبیل اقدامات تخریبی است که ذهن را به نقشآفرینی و فضاسازی سرویسهای جاسوسی بیگانه و رسانههای مخالف نظام خارج از کشور رهنمون میکند. مروری بر تمرکز این رسانهها نشان از آن دارد که آنها با برجستهسازی و بزرگنمایی تبعات احتمالی افزایش قیمت بنزین و البته نادیده گرفتن و پوشش ندادن راهکارهای جبرانی دولت از جمله پرداخت کمکهای نقدی به مردم که از شب گذشته واریز آن آغاز شده، تلاش دارند سمت و سوی نارضایتیها یا اعتراضهای مردمی را به سمت خشونت و تخریب هدایت کنند.
آنها در حالی مدعی معیشت و اقتصاد مردم هستند که در اوج تحریمهای ظالمانه امریکا شاهد آن نبودهایم در کنار مردم ایران انتقادی علیه مواضع کاخ سفید داشته باشند. به هر روی در 40 سال گذشته مردم در موارد مختلفی اعتراض داشتهاند و آن را به شیوههای مختلف هم بیان کردهاند اما صدای مردم آلوده به اغتشاش نبوده است. صدایی که این روزها از خیابانهای برخی شهرهای کشور میشنویم که با تخریب اموال عمومی همراه شده، صدای واقعی مردم نیست.
این صدا اتفاقاً سبب میشود حرف واقعی مردم و اعتراض بحق آنها شنیده نشود و در میانه دود و آتش و تخریب گم شود. با این اوصاف شایسته است همزمان که بر مسئولان فرض است ارتباط بیشتری با مردم برقرار کنند و زوایای مختلف طرح را به همراه مزیتهای آن بازگو کنند، خود مردم هم مراقب باشند که دود چنین رفتارهای خشونتباری بیش از همه به چشم خود آنها میرود. حاکمیت حق آنها برای اعتراض مدنی و قانونی را به رسمیت میشناسد اما برخی تلاش دارند خواسته مردم و اعتراض آنها را به مسیرهایی که خود میخواهند، منحرف کنند.
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه
به اقتضای شرایط و نفع عموم، تصمیمی برای مدیریت مصرف سوخت در کشور به پشتوانه کارشناسی و از سوی سران سه قوه اتخاذ شده و دولت هم اجرای آن را آغاز کرده است. این اقدام برپایه اصلاح قیمت بنزین و با هدف مدیریت مصرف، جلوگیری از قاچاق و بهرهمندی دهکهای پایین جامعه از یارانهها انجام شده است. طبیعی است که شماری از مردم با این تصمیم موافق باشند و شماری هم مخالفت کنند و برای طرح دیدگاههای انتقادی یا مخالفت خود دست به اعتراضهایی هم بزنند. بیان اعتراضهای مدنی و مسالمتآمیز حق اساسی مردم است که هیچ کس هم نمیتواند مانع از آن باشد مگر آنکه استفاده از این حق منجر به ضایع شدن حقوق دیگران شود. این انتظار غیر طبیعی نیست که معترضان در بیان اعتراض خود چارچوبهای قانونی و عرفی را رعایت کنند تا هم اصل خواسته آنها به گوش مسئولان برسد و هم راه سوء استفادههای احتمالی از اقدام آنها بسته شود. اما آنچه در دو- سه روز گذشته در تعدادی از شهرهای کشور به وقوع پیوسته، بسیار متفاوت با آن چیزی است که بشود اسم آن را اعتراض قانونی و عرفی گذاشت. به نظر میرسد اصل اعتراض مدنی مردم توسط برخی به سمت و سوی دیگری سوق پیدا کرده و رنگ اغتشاش به خود گرفته است. صحنههای آتش زدن اموال عمومی و حمله به مراکز خدماتی مثل اورژانس و حتی اموال خصوصی مردم در هیچ کشوری و از سوی هیچ عقل منصفی قابل پذیرش نیست و با هیچ متر و معیاری زیر حق قانونی اعتراض تعریف نمیشود.
این قبیل اقدامات تخریبی است که ذهن را به نقشآفرینی و فضاسازی سرویسهای جاسوسی بیگانه و رسانههای مخالف نظام خارج از کشور رهنمون میکند. مروری بر تمرکز این رسانهها نشان از آن دارد که آنها با برجستهسازی و بزرگنمایی تبعات احتمالی افزایش قیمت بنزین و البته نادیده گرفتن و پوشش ندادن راهکارهای جبرانی دولت از جمله پرداخت کمکهای نقدی به مردم که از شب گذشته واریز آن آغاز شده، تلاش دارند سمت و سوی نارضایتیها یا اعتراضهای مردمی را به سمت خشونت و تخریب هدایت کنند.
آنها در حالی مدعی معیشت و اقتصاد مردم هستند که در اوج تحریمهای ظالمانه امریکا شاهد آن نبودهایم در کنار مردم ایران انتقادی علیه مواضع کاخ سفید داشته باشند. به هر روی در 40 سال گذشته مردم در موارد مختلفی اعتراض داشتهاند و آن را به شیوههای مختلف هم بیان کردهاند اما صدای مردم آلوده به اغتشاش نبوده است. صدایی که این روزها از خیابانهای برخی شهرهای کشور میشنویم که با تخریب اموال عمومی همراه شده، صدای واقعی مردم نیست.
این صدا اتفاقاً سبب میشود حرف واقعی مردم و اعتراض بحق آنها شنیده نشود و در میانه دود و آتش و تخریب گم شود. با این اوصاف شایسته است همزمان که بر مسئولان فرض است ارتباط بیشتری با مردم برقرار کنند و زوایای مختلف طرح را به همراه مزیتهای آن بازگو کنند، خود مردم هم مراقب باشند که دود چنین رفتارهای خشونتباری بیش از همه به چشم خود آنها میرود. حاکمیت حق آنها برای اعتراض مدنی و قانونی را به رسمیت میشناسد اما برخی تلاش دارند خواسته مردم و اعتراض آنها را به مسیرهایی که خود میخواهند، منحرف کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مینازیم به این سپیدار...
مهدی شفیعی
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
بی گمان باید نازید به این سپیدار؛ سپیداری که در تمام این سالها، پیش چشم همه ما و در شعاع گرما و روشنای روشندلان ایرانی قد کشیده و امروز قدم به 24 سالگی خود میگذارد. ایران سپید، بستری بود که در سایهسار آگاهی بخش این سپیدار فراهم آمد تا نابینایان و کم بینایان جامعه ما را در سرزمین کلمات و واژهها بینا سازد و این بخش از جامعه ما لذت بینایی را در خواندن و ارتباط با جهان پیرامون جستوجو کنند و در دنیایی روشنتر گام بردارند.
روزنامه «ایران سپید» در بیست و هشتم آبان ماه سال 1375 به همّت رئیس وقت خبرگزاری جمهوری اسلامی و به عنوان دومین محصول مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، پای به عرصه وجود گذاشت تا با انتشار به زبان فارسی و به خط بریل، در اختیار نابینایان ایرانی قرار بگیرد. شکی نیست که این تصمیم در آن مقطع، تصمیمی بسیار شگرف، روبه جلو و نشأت گرفته از نگاهی جامع و بدیع به جامعه ایرانی و مخاطبان هدف بوده است. شهروندان نابینای ایرانی با انتشار این نشریه، مفرّی یافتند تا با همنوعان خود از رازها و نیازهای خود سخن بگویند و برای نخستین بار به شکلی روزانه، مستمر و نو به نو، دلمشغولیها و دغدغههایی را که در دل داشتند، با یکدیگر در میان بگذارند.
جای بسی دلگرمی است که تحریریه ایران سپید، امروز، در طلیعه بیست و چهارمین سال فعالیت خود، با بهره گرفتن از خبرنگاران و نویسندگان نابینا و کم بینا، در محیطی آکنده از تضارب آرا، پایههایی مستحکم یافته و به بلوغی درخور رسیده است تا همچنان پذیرای افکار و نظریات نو در قالب مقالهها و گزارشهای تخصصی باشد. ایران سپید مانند هر روزنامه دیگری در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی فعالیت میکند و جای بسی مباهات است که بعد از گذشت نزدیک به ربع قرن، این نشریه همچنان تنها روزنامه ویژه نابینایان است که به خط بریل در سطح جهان منتشر میشود و این درحالی است که این روزنامه بیش از 6 سال است که با ورود به عرصه وب و بهره گرفتن از سایت اختصاصی خود، امکان دسترسی به محتوای روزنامه و همچنین اطلاعات و اخبار تخصصی حوزه نابینایان و کم بینایان را فراهم آورده است. از همین روست که با گسترش نرمافزارهای رایانهای گویاساز و دسترسی به امکانات رایانهای، این سایت توانسته گامی در جهت سهولت دسترسی نابینایان عزیز کشورمان به مطالب روزنامه ایران سپید و همچنین وسیلهای برای آشنایی مردم و مسئولان با نیازها، تواناییها، دغدغهها و مشکلات آنان باشد. هرچند، نسخه مکتوب این روزنامه همچنان و به سیاق سالیان گذشته، جایگاه خود را همچنان حفظ کرده و کماکان عنوان «تنها روزنامه ویژه نابینایان در جهان» را یدک میکشد.
طرفه آنکه، ویژگی منحصربهفرد ایران سپید را باید در نقش ارتباطی این نشریه جستوجو کرد؛ نقشی که به عنوان یک پل ارتباطی میان جامعه نابینایان با مسئولان تصمیمگیر و در حوزه افراد دارای معلولیت ایفا میکند و در همین بستر است که مهمترین خواستههای جامعه هدف به مسئولان تصمیمگیر و تصمیمساز انتقال مییابد و خود را در تصمیمگیریها به رخ میکشد.
در خاتمه بیست و چهارمین سالروز آغاز به کار ایران سپید را به همگان و بویژه نابینایان و کم بینایان محترم کشورمان و همکاران خودم در ایران سپید شادباش میگویم.
مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
بی گمان باید نازید به این سپیدار؛ سپیداری که در تمام این سالها، پیش چشم همه ما و در شعاع گرما و روشنای روشندلان ایرانی قد کشیده و امروز قدم به 24 سالگی خود میگذارد. ایران سپید، بستری بود که در سایهسار آگاهی بخش این سپیدار فراهم آمد تا نابینایان و کم بینایان جامعه ما را در سرزمین کلمات و واژهها بینا سازد و این بخش از جامعه ما لذت بینایی را در خواندن و ارتباط با جهان پیرامون جستوجو کنند و در دنیایی روشنتر گام بردارند.
روزنامه «ایران سپید» در بیست و هشتم آبان ماه سال 1375 به همّت رئیس وقت خبرگزاری جمهوری اسلامی و به عنوان دومین محصول مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران، پای به عرصه وجود گذاشت تا با انتشار به زبان فارسی و به خط بریل، در اختیار نابینایان ایرانی قرار بگیرد. شکی نیست که این تصمیم در آن مقطع، تصمیمی بسیار شگرف، روبه جلو و نشأت گرفته از نگاهی جامع و بدیع به جامعه ایرانی و مخاطبان هدف بوده است. شهروندان نابینای ایرانی با انتشار این نشریه، مفرّی یافتند تا با همنوعان خود از رازها و نیازهای خود سخن بگویند و برای نخستین بار به شکلی روزانه، مستمر و نو به نو، دلمشغولیها و دغدغههایی را که در دل داشتند، با یکدیگر در میان بگذارند.
جای بسی دلگرمی است که تحریریه ایران سپید، امروز، در طلیعه بیست و چهارمین سال فعالیت خود، با بهره گرفتن از خبرنگاران و نویسندگان نابینا و کم بینا، در محیطی آکنده از تضارب آرا، پایههایی مستحکم یافته و به بلوغی درخور رسیده است تا همچنان پذیرای افکار و نظریات نو در قالب مقالهها و گزارشهای تخصصی باشد. ایران سپید مانند هر روزنامه دیگری در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی فعالیت میکند و جای بسی مباهات است که بعد از گذشت نزدیک به ربع قرن، این نشریه همچنان تنها روزنامه ویژه نابینایان است که به خط بریل در سطح جهان منتشر میشود و این درحالی است که این روزنامه بیش از 6 سال است که با ورود به عرصه وب و بهره گرفتن از سایت اختصاصی خود، امکان دسترسی به محتوای روزنامه و همچنین اطلاعات و اخبار تخصصی حوزه نابینایان و کم بینایان را فراهم آورده است. از همین روست که با گسترش نرمافزارهای رایانهای گویاساز و دسترسی به امکانات رایانهای، این سایت توانسته گامی در جهت سهولت دسترسی نابینایان عزیز کشورمان به مطالب روزنامه ایران سپید و همچنین وسیلهای برای آشنایی مردم و مسئولان با نیازها، تواناییها، دغدغهها و مشکلات آنان باشد. هرچند، نسخه مکتوب این روزنامه همچنان و به سیاق سالیان گذشته، جایگاه خود را همچنان حفظ کرده و کماکان عنوان «تنها روزنامه ویژه نابینایان در جهان» را یدک میکشد.
طرفه آنکه، ویژگی منحصربهفرد ایران سپید را باید در نقش ارتباطی این نشریه جستوجو کرد؛ نقشی که به عنوان یک پل ارتباطی میان جامعه نابینایان با مسئولان تصمیمگیر و در حوزه افراد دارای معلولیت ایفا میکند و در همین بستر است که مهمترین خواستههای جامعه هدف به مسئولان تصمیمگیر و تصمیمساز انتقال مییابد و خود را در تصمیمگیریها به رخ میکشد.
در خاتمه بیست و چهارمین سالروز آغاز به کار ایران سپید را به همگان و بویژه نابینایان و کم بینایان محترم کشورمان و همکاران خودم در ایران سپید شادباش میگویم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اخبار این صفحه
-
از نیما؛ زاده یآبان به شاعران
-
منفعتطلبی یا رودربایستی سینمادارها
-
مینازیم به این سپیدار...
-
اعتراض؛ آری تخریب؛ نه
-
صدای منتقدان را میشنویم
-
کتاب و اهالی آن را تنها نگذاریم
-
اولین کسی بودم که شعرنو را در کتابهای درسی گنجاند
-
جزئیات پرداخت حمایت نقدی معیشتی به 60 میلیون نفر
-
آشوبها خواسته بحق مردم را به انحراف میبرد
-
پیامدهای اجتماعی اجرای مدیریت مصرف سوخت
-
تخریب، صدا و خواست مردم نیست
-
مینازیم به این سپیدار...

اخبارایران آنلاین