
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سهشنبههای شعر«ایران»
خسرو احتشامی
خورجین خاطرات مرا باد برده است
این ایل عاشقانگی از یاد برده است
طوفان شاعرانه چشمان سبز تو
چندین کتاب از این غزل آباد برده است
در گردباد حسن تو آیینه خویش را
تا چارچوب نقره و پولاد برده است
آتش وزیده جای نسیم و قبیله را
در یک سپیده شعله بیداد برده است
تقویم روزگار جوانی است برگ برگ
پیری پناه آن سوی مرداد برده است
در ساحل نگاه تو از دور دیدهاند
روح مرا که موج پریزاد برده است
با شیهه ستارزه شکن اسب آبشار
گوش، هزار دره ز فریاد برده است
گم کردهام نشانی اطراف عشق را
دستی چراغ چادر میعاد برده است
تا در کدام طایفه گردد حماسهای
خورجین خاطرات مرا باد برده است.
محمدرضا عبدالملکیان
وقتی درخت
در راستای معنی و میلاد
بر شاخههای لخت / پیراهن بلند بهاری دوخت
با اشتیاق رفتم به میهمانی آیینه
اما دریغ / چشمم چه تلخ تلخ
پاییز را دوباره تماشا کرد
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده عشق و نه به وعده چشمان تو
و دیگر به شوق نمیآیم
نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو.
چه نامرادی تلخی
و دریغا، چه تلخ تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق
در سرزمین اجدادی خویش
و دریغا، چه عطشناک و پریشان پیر میشوم
در بارش این گستره تشویش
در خانه خورشیدها و خاطرهها
دریغا بر من، چگونه فراموش میشود؟
سبدها و سفرههایی که سالهاست
نه سیب را میشناسند و نه مهربانی را
و دریغا بر من، چه لال و بیبرگ و بال پیر میشوم
در این سوی دیوارهایی که از من دزدیدهاند سیب را
و جان مایه سرودهای جوانی را
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده این بهاری که آمده است
و نه به وعده آن شکوفههای یخ زده
ارمغان بهداروند
این سهشنبه، نامهایی را مرور میکنیم که هر کدام بهدلیلی در خیال و خاطر ما هستند. هرکدام را بهدلیلی خواندهایم و هنوز هم میخوانیم که هر شعر طعم خودش را دارد و خاطره خودش را. بیاموزیم که نتوانستهاند و نمیتوانند و نمیتوانیم که کسی را به کاروان شعر افزود و کسی را از کاروان شعر کسر کرد که این سهم مخاطب است که جهان را به روایتی که دوست دارد به تماشا بنشیند. در تدارک این سهشنبه نامهایی را جستوجو میکردیم که یکی از این نامها «بهمن صالحی» بود که شعرش بیش از خودش، شناسا بود. گیلهمردی شاعر که از قبیله نیما به یادگار بود و دریغ که شادی دوبارهخوانی او به اندوه مرگش از رمق افتاد... به نکوداشت شعر و به احترام شاعر این صفحه، دست بر سینه دارد و آرزومندم ذکر نامهای دیگری که بضاعت اندک این مجال، فرصت همهوایی با آنان را بهشمارهای دیگر حواله داد، از ما دریغ نشود.
سهشنبههای شعر روزنامه ایران با اشتیاق از شاعران، پژوهشگران و منتقدان ارجمند شعر دعوت میکند آثار پیشنهادی خود را به نشانی behdarvandarmaghan@gmail.com ارسال نمایند.
رحمت موسوی
هم ناله نشد نای نیستان تو با من
یک غنچه نخندید گلستان تو با من
دیگر نه پیامی نه سلامی نه درنگی
بر گو که چه شد مهر دو چندان تو با من
آویز کنم گوهر اشکم به کنارت
آن شب که بود آیینهبندان تو با من
با هیچ تنابنده نگفتم که چه کردهست
افسونگری میشی چشمان تو با من
سر میکشم از مهر نوازشگر خوبان
گر کم نشود الفت دستان تو با من
فصل خوش عمر تو بهارانه گذشته ست
پاییز تو با غیر و زمستان تو با من
از زخم زبانهای حسودانه چه بیمی
وقتی که خدا هست نگهبان تو با من
رحمت نم آن شورش رگبار کم آورد
هم کاسه نشد بارش گیلان تو با من
عباس باقری
دیوارها
جوری لم دادهاند روی سینه خاک
که خورشید مجبور میشود
هر روز
راهش را کج کند به سمت بیغولهها
و از خاموشی و سکوت گلایه کند
عاقبت، اما از درون دیوارها
پنجرههایی برخواهند خاست
که نشانی خانهها را به خورشید بدهند.
آیینهها را طوری روی طاقچهها بچینند
که پلکها
از خوابهای عادت، بدشان بیاید
و پرندهها هر بامداد،
روشنایی را به منقارشان بگیرند
بیاورند برای مردم ابری
برای مادرانی
که میخواهند رخوت شبانگاهیشان را
از بسترها بتکانند
برای عابرانی که شمعدانیها را
کنار پنجرهها خوب میبینند
برای زوجهایی که دوست داشتن را
کنار پنجرهها یاد میگیرند...
دیوارها نمیدانند از پنجرهها
چه کارهای شوق برانگیزی ساخته است
پرویز بیگی حبیبآبادی
چتر تازهای واکن، بر سر غزلهایم
سایهای بساز از عشق، سایهای، که تنهایم.
بیتو آن چه با من بود، سنگی و سترون بود
با تو ای مسیحایی، سر بر آسمان سایم.
موج موج گیسویت، آبشار بشکوهی است
حس تازهای دارد، شانههای فردایم.
بیتو ای اهورایی، ای همیشه فردایی
غنچهای نمیخندم، لحظهای نمیپایم.
ای درخت بارآور، در سترونستان ها
سایهای فراهم ساز، تا دمی بیاسایم.
انبساط لبخندت، طیف تازهای دارد
بیسبب نمیچرخد، تازهتر غزل هایم.
ای تغزل دیروز، ای تفاهم امروز
روح آبی فردا، ای همه تمنایم
ای غزال صحرایی، هر زمان که میآیی
مثل چشم و آیینه، غرق در تماشایم.
ای شکوه رستاخیز، ای همیشه شورانگیز
هر کجا بفرمایی، میدود سروپایم.
مفتون امینی
وقتی که بهار یعنی «نام تو چیست؟»
تابستان
یعنی که «دوستت دارم»
پاییز
یعنی
«آیا برای یک تن تنها این شبها زیاد نیست؟»
و زمستان یعنی
«باید که روی این یخ و برف تنها برویم
اما در هر فاصلهای
مواظب هم»
...
و خوب شد خدا فصل دیگری نیافرید
تا در ماورای عشق
مرگ منتظر زندگی باشد
نه زندگی منتظر مرگ...
منصور اوجی
1
پشت این پنجره در تاریکی
مثل این است که از شاخه گلی میچینند.
گوش کن میشنوی؟
2
ترسم از مرگ این نیست
که مرا میبرد از خاطرهها.
ترسم این است که میگیرد از من
آسمان را
و درختانُ و گلُ و باغچه را.
آب را، آیینه را
و نمک را
و تو را.
ترسم از مرگ این است
همه دلهرهام.
۳
ما آمدهایم و باز میگردیم
و آخر کار
نه هیچ گلی، بهجای خواهد ماند.
نه هیچ پرندهای، در این آفاق.
نه برق ستارهای، نه لبخندی.
نه طعم خوشی ز هیچ بادامی.
نه طرح شلال تو، در آیینه.
نه آب زلال و نه آفتاب صبح.
و حسرتشان به سینههای ما.
ما آمدهایم و باز میگردیم.
تا حسرت ما به سینههای کی؟
بدرود
گیلهمرد شاعر
بهمن صالحی
شیرمردا! به تو در بیشه آهن چه گذشت
بر تو در حجم شب دشنه و دشمن چه گذشت
پشت آن پنجره منفعل از تابش ماه
بر تو ای اختر پاک شب میهن چه گذشت
زیر آوار جنون آور شلاق و سکوت
چه به روح تو فرود آمد و بر تن چه گذشت
بر دلت «روزنه عاشق خورشید بهار»
در سیه چال بدون در و روزن چه گذشت
بر لبت در دل تاریکترین لحظه عشق
جز پیام گل و آینده روشن چه گذشت
من چه گویم که به مرغان هراسان دگر
بی تو در وسعت تنهایی گلشن چه گذشت
برق شمشیر پدر صاعقه وحشت بود
آه بر خرمنت ایپور تهمتن چه گذشت
گر چه جامم به لب ازخون جگر بود دریغ
کس ندانست که در سوگ تو بر من چه گذشت
حسین اسرافیلی
به دنبال تو میگردم نمییابم نشانت را
بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جستهام رد نشانت را
نگاهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر
ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
کهن شد انتظار اما به شوقی تازه، بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید
که چون ابری بگردم کوچههای آسمانت را
الا ای آخرین طوفان! بپیـچ از شرق آدینه
که دریا بوسه بنشاند لب آتشنشانت را
یوسفعلی میرشکاک
گفتی پلنگ رام نخواهد شد
آری نه رام و نه آرام
یک عمر با گراز شب و گاو روز
درافتادم
اما هنوز هم تمام جهان روشن است و من تاریک.
نه هیچ گردش چشمی
نه خانهای
نه خاطرهای دارم
همین مخاطرهای دارم
میان آتش و آب
سهم من از غریو بلندم همین ترانه مهجور است
که زیر سایه کرکس
به آفتاب بیندیشم
آه
نه خواب دامنه در شب
نه ماه
محمدرضا سهرابی
میرفت که آسوده شود، رفت که رفت
میخواست که پالوده شود، رفت که رفت
آمد رمضان که پاکمان سازد، دید
کم مانده که آلوده شود رفت که رفت
2
افتادم اگر چابک و چُست افتادم
فرجام نگر جای نخست افتادم
گفتند مبادا که بلغزی در عشق
لغزیدم و در راه درست افتادم
3
برخاست دریچه افق را بگشاد
پا در دل سایه روشن کوچه نهاد
خورشید، به شیطنت، سحر سنگی زد
با تیرکمان کبوتر ماه افتاد
4
بر قله امید وطن خواهم کرد
بدگویی تو به مرد و زن خواهم کرد
ای یأس برو ورنه به یاری خدا
با دست خودم تو را کفن خواهم کرد
غزل تاجبخش
یک زن به ژرف چشمه غم، آب میشود
سیلاب میشود و دیده بیخواب میشود
جانش درون کورهی غیرت، گداخته
تا میشود، چو گوهر شبتاب میشود
وقتی هزار مرحله تحقیر را شکست
تندیس عشق و تجربهای ناب میشود
تا بر کند زِ جا، همه دیوارهای جهل
قد میکشد چو آفتاب و جهانتاب میشود
یک زن برای دیدنِ معنای دردها
در چشمِ ساده بینِ جهان، خواب میشود
تا گوش پیر و خستهی دنیا نیوشدش
فریاد میشود و زخمه مضراب میشود
در لحظههای سرکشی، آن چه بایدش...
آنک عنان کشیده و بیتاب، میشود
او با حضورِ دائمِ خود در شکوهِ عشق،
روشنترین، چکیده مهتاب میشود
بالا بلند، یک غزلِ آسمانی است
آن زن، که در درون خودش آب میشود
محمدعلی معلم دامغانی
به دریاهای بیپایاب برگردان صدفها را
به ماهیها، به شهر آب برگردان صدفها را
بگو چیزی که پنهان آرزو دارید، باید شد
بگو ساحل تهیدست است، مروارید باید شد
که میداند که حتی در غرور آبسالیها
کنار چشمه خشکیدند، تنگسها و شالیها؟
پدرها نیمهشب کشتند بیخنجر پسرها را
مکاریها که برگشتند، آوردند سرها را
زنی در منظر مهتاب، سنجاقی به گیسو زد
چراغ چشم شبگردی به قعر باغ سوسو زد
تفنگی عطسه کرد از بام، رشکی توخت بر خشمی
دوتاری ضجه کرد از کوه، اشکی سوخت در چشمی
به من گفتی که بادآبستنِ خاکاند آدمها
و من گفتم ورای حدّ ادراکاند آدمها
تو خندیدی که محبوساند و مهجورند ماهیها
و من گفتم که نزدیکاند، اگر دورند ماهیها
تو رنجیدی که بیمغز است اگر نغز است افسانه
و من گفتم برون از پوستها مغز است افسانه...
ناهید یوسفی
از درد روییدم مرا با درد بنویسید
بر خاک من لیلاى صحرا گرد بنویسید
طرح خزان دارد سرا پاى غزلهایم
هر بیت آن را روى برگ زرد بنویسید
ابیات غمناکم پیام خسته روحى را
تا هر کجا در ذهنتان آورد بنویسید
همداستان با من اگر هستید بنشینید
یک قصه از یک شاعرِ همدرد بنویسید
تا انتهاى قصه با من همسفر باشید
زخم شکستن آنچه با من کرد بنویسید
یاد مرا بر گیسوان باد بنشانید
بر هیأت هستى مرا یک گرد بنویسید
از سرزمین حِسِّ من خورشید مىروید
شعر مرا بر سینههاى سرد بنویسید
جلیل واقع طلب
میترسم ازحِسادتِ خودکم بیاورم
گر پیش جمع نام تو را هم بیاورم
بگذار جای اسم تو یک شاخه اطلسی
همراهِ چند قطره شبنم بیاورم
معصومی آن چنان که برایم سند شدی
ایمان به حُجب وعصمتِ مریم بیاورم
گفتم که شرحه شرحه دَهَم شرحِ اشتیاق
یا سینهای شبیهِ مُحرٌم بیاورم
من اهلِ این غریب کش آبادیام، چرا؟
باید دلیلِ قاطع و محکم بیاورم
من درکجای خاک خدا پرسه میزنم
من از کدام طایفه پرچم بیاورم
افراسیابِ معرکه بر طبل میزند
خوب است در مقابله رُستم بیاورم
در قحطسالِ آدمی آدم نخواه، نیست
من از کجا برای تو آدم بیاورم...؟
این شعرهای دق زده بیقرار را
امکان نداشت بیتو فراهم بیاورم
سرمیدهم به پای تو با آبرو، مباد
در ابروی مقاومتم خم بیاورم
یارمحمد اسدپور
به تالار دل نمیگنجد
دمی به فرصت ماه
که ما از میان جنگل
غرفههای پاییزی دیدیم!
نه صدای شریف دلی
نه آوای وحش و
تبسم بلبلی
چه بسیار
بر این رکاب منتظر ماندیم و
دل برکندیم
اکنون دریاب
دلی که به پریشانی گیسو میگذرد
و این کهنه اندوهانی که به دل دارم
محمدرضا ترکی
شکوفه کرد جهان، عطر سیب پیدا شد
به بوی سیب دل بینصیب پیدا شد
زلال بود جهان مثل آب و آیینه
در آن تجلّی روی حبیب پیدا شد
جهان بهشت برین بود، با تبسّم تو
به یک کرشمه دلِ بیشکیب پیدا شد
هنوز تازه جهان بوی عشق یافته بود
که با رسیدن شیطان رقیب پیدا شد
برای لقمه نانی کهتر شود در خون
گناه و گندمِ آدمفریب پیدا شد
به اوج قلّه رسیدیم و در هبوطی تلخ
کویر و رنج و فراز و نشیب پیدا شد
تمام قصّه همین بود اگرچه بعد از آن
هزار حرف عجیبوغریب پیدا شد
سیدمحمود سجادی
چه عالمی دارد
برابر تو نشستن به دنج آن تریا
و شعر خوب فروغ از لب تو نوشیدن
در آشنایی باران پشت شیشه مات
و دلنوازی لحظه
و بیقراری دل در فضای خوب قرار
و قهوه و سیگار
چه عالمی دارد
برابر تو نشستن
و در صمیم نگاه تو غوطهور گشتن
سهیل محمودی
آغاز من، تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب طوفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان تویی
احساسهایی از متفاوت میان ماست
آباد از توام من و، ویران من تویی
آسان نبود گرد همه شهر گشتنم
آنک، چه سخت یافتم: «انسان» من تویی
پیداست من به شعله تو زندهام هنوز
در سینه من، آتش پنهان من تویی
هر صبح، با طلوع تو بیدار میشوم
رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو، دوگانگی است
تنهای من! نهایت عرفان من تویی
ساعد باقری
دیری است که دل، آن دل دلتنگ شدنها
بیدغدغه تن داده به این سنگ شدنها
آه ای نفس از نفس افتاده کجایی؟!
در نای نی افتادن و آهنگ شدنها؟
کو ذوق چکیدن ز سر انگشت جنون، کو؟
جاری به رگ سوخته چنگ شدنها
زین رفتن کاهل چه تمنّای فتوحی؟
تیمور نخواهی شد از این لنگ شدنها
پای طلبم بود و به منزل نرسیدم
من ماندم و فرسوده فرسنگ شدنها
زکریا اخلاقی
ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست
گشت وگذار در ملکوتی که پیش روست
بر گیسوی تغزل ما شانه میکشد
شیوایی دو دست قنوتی که پیش روست
تجریدی از طراوت گلهای مریم است
این سفره معطر قوتی که پیش روست
بگذار با ترنم مستانه بگذرد
این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست
ما راهیان وادی سبز سلامتیم
آسودهایم از برهوتی که پیش روست
وا مینهیم خستگی خاطرات را
در سایه سار خلوت توتی که پیش روست
تصنیف سیر ساده یک شاخه گل است
معراج نامه ملکوتی که پیش روست
یا رب! مباد بیغزل عاشقی شبی
موسیقی بلند سکوتی که پیش روست
اکبر بهداروند
چون روح بیشه در نظرم سبز میشوی
مثل سپیده در سحرم سبز میشوی
پیراهن بهار به تن کردهای مگر
کاین گونه سبز در نظرم سبز میشوی
یاد تو زاد راه ـ مگو صبر آمده ـ
چون لحظه لحظه در سفرم سبز میشوی
افتد به پرده دلم آتش ز یاد تو
با رقص شعله در شررم سبز میشوی
چون رود شعر، راه به دریای دل کشد
در جان پاک هر اثرم سبز میشوی
باغی مگر؟ که در تو مرا آشیانهایست
داغی مگر؟ که در جگرم سبز میشوی
آغوش انتظار پُر از نو شکوفههاست
وقتی خیالگون به بَرَم سبز میشوی
حسین مهرآذین
کس به من کاری ندارد از غباری کمترم
سایه بر خاری ندارم از حصاری کمترم
عشق خورشید درخشان ذره را رقصان کند
من به راه عشق بازی از غباری کمترم
مردهها را هفتهای یک روز یادی میکنند
من فراموشم ز دلها از مزاری کمترم
تارو پودم از گذشت عمر چون مو نازک است
تاب مضرابی ندارم از سه تاری کمترم
جلوه گل حنجر بلبل به فریاد آورد
در بیان شوق از حلق هَزاری کمترم
آن چنان از خیش رفتم که ندارم سایهای
ای که گفتی کمترم از هیچ آری کمترم
خار هم دامان گل بگرفته اما من هنوز
در توسل بر گل رفعت ز خاری کمترم
شاخص خمیازه هم در من فروپاشیده است
آگه از دردم نگردی از خماری کمترم
چاره این مردگی دلجو ز بویحیی بجوی
تا نگویی این چنین از مرده واری کمترم
کیومرث عباسی قصری
نه در چاهم نه در زندان، خجل از بودن خویشم
خودم هم یوسفم، هم قاصد پیراهن خویشم
ز دستم دشمنی هم بر نمیآید مگر با خود
برای دشمنانم دوست هستم، دشمن خویشم
تو هم جز دست بستن بر نیامد کاری از دستت
شکستی دستم و انداختی بر گردن خویشم
نه تنها رو به خورشیدم دری از غیب نگشودی
به مشتی گل نمودی ناامید از روزن خویشم
سزایم هر چه باشد خواری غربت نمیباشد
بسوزانم ولی در کورههای میهن خویشم
قناری جز غزلخوانی ندارد هیچ تقصیری
به جرم دیگری بیرون مکن از گلشن خویشم
اگر خوارم نمیخواهی چرا سرگشتهام داری
چو گردابی که گرداند چو خس پیرامن خویشم
چنان از یاد خویشم بردهای کایینه هم دیگر
نمیآرد به یاد خویشتن با دیدن خویشم
نماند از قصر شیرینم به جز نامی به جا«قصری»
مگر غربت به تلخی پرورد در دامن خویشم
خورجین خاطرات مرا باد برده است
این ایل عاشقانگی از یاد برده است
طوفان شاعرانه چشمان سبز تو
چندین کتاب از این غزل آباد برده است
در گردباد حسن تو آیینه خویش را
تا چارچوب نقره و پولاد برده است
آتش وزیده جای نسیم و قبیله را
در یک سپیده شعله بیداد برده است
تقویم روزگار جوانی است برگ برگ
پیری پناه آن سوی مرداد برده است
در ساحل نگاه تو از دور دیدهاند
روح مرا که موج پریزاد برده است
با شیهه ستارزه شکن اسب آبشار
گوش، هزار دره ز فریاد برده است
گم کردهام نشانی اطراف عشق را
دستی چراغ چادر میعاد برده است
تا در کدام طایفه گردد حماسهای
خورجین خاطرات مرا باد برده است.
محمدرضا عبدالملکیان
وقتی درخت
در راستای معنی و میلاد
بر شاخههای لخت / پیراهن بلند بهاری دوخت
با اشتیاق رفتم به میهمانی آیینه
اما دریغ / چشمم چه تلخ تلخ
پاییز را دوباره تماشا کرد
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده عشق و نه به وعده چشمان تو
و دیگر به شوق نمیآیم
نه در بازی باد و نه در رقص گیسوان تو.
چه نامرادی تلخی
و دریغا، چه تلخ تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق
در سرزمین اجدادی خویش
و دریغا، چه عطشناک و پریشان پیر میشوم
در بارش این گستره تشویش
در خانه خورشیدها و خاطرهها
دریغا بر من، چگونه فراموش میشود؟
سبدها و سفرههایی که سالهاست
نه سیب را میشناسند و نه مهربانی را
و دریغا بر من، چه لال و بیبرگ و بال پیر میشوم
در این سوی دیوارهایی که از من دزدیدهاند سیب را
و جان مایه سرودهای جوانی را
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده این بهاری که آمده است
و نه به وعده آن شکوفههای یخ زده
ارمغان بهداروند
این سهشنبه، نامهایی را مرور میکنیم که هر کدام بهدلیلی در خیال و خاطر ما هستند. هرکدام را بهدلیلی خواندهایم و هنوز هم میخوانیم که هر شعر طعم خودش را دارد و خاطره خودش را. بیاموزیم که نتوانستهاند و نمیتوانند و نمیتوانیم که کسی را به کاروان شعر افزود و کسی را از کاروان شعر کسر کرد که این سهم مخاطب است که جهان را به روایتی که دوست دارد به تماشا بنشیند. در تدارک این سهشنبه نامهایی را جستوجو میکردیم که یکی از این نامها «بهمن صالحی» بود که شعرش بیش از خودش، شناسا بود. گیلهمردی شاعر که از قبیله نیما به یادگار بود و دریغ که شادی دوبارهخوانی او به اندوه مرگش از رمق افتاد... به نکوداشت شعر و به احترام شاعر این صفحه، دست بر سینه دارد و آرزومندم ذکر نامهای دیگری که بضاعت اندک این مجال، فرصت همهوایی با آنان را بهشمارهای دیگر حواله داد، از ما دریغ نشود.
سهشنبههای شعر روزنامه ایران با اشتیاق از شاعران، پژوهشگران و منتقدان ارجمند شعر دعوت میکند آثار پیشنهادی خود را به نشانی behdarvandarmaghan@gmail.com ارسال نمایند.
رحمت موسوی
هم ناله نشد نای نیستان تو با من
یک غنچه نخندید گلستان تو با من
دیگر نه پیامی نه سلامی نه درنگی
بر گو که چه شد مهر دو چندان تو با من
آویز کنم گوهر اشکم به کنارت
آن شب که بود آیینهبندان تو با من
با هیچ تنابنده نگفتم که چه کردهست
افسونگری میشی چشمان تو با من
سر میکشم از مهر نوازشگر خوبان
گر کم نشود الفت دستان تو با من
فصل خوش عمر تو بهارانه گذشته ست
پاییز تو با غیر و زمستان تو با من
از زخم زبانهای حسودانه چه بیمی
وقتی که خدا هست نگهبان تو با من
رحمت نم آن شورش رگبار کم آورد
هم کاسه نشد بارش گیلان تو با من
عباس باقری
دیوارها
جوری لم دادهاند روی سینه خاک
که خورشید مجبور میشود
هر روز
راهش را کج کند به سمت بیغولهها
و از خاموشی و سکوت گلایه کند
عاقبت، اما از درون دیوارها
پنجرههایی برخواهند خاست
که نشانی خانهها را به خورشید بدهند.
آیینهها را طوری روی طاقچهها بچینند
که پلکها
از خوابهای عادت، بدشان بیاید
و پرندهها هر بامداد،
روشنایی را به منقارشان بگیرند
بیاورند برای مردم ابری
برای مادرانی
که میخواهند رخوت شبانگاهیشان را
از بسترها بتکانند
برای عابرانی که شمعدانیها را
کنار پنجرهها خوب میبینند
برای زوجهایی که دوست داشتن را
کنار پنجرهها یاد میگیرند...
دیوارها نمیدانند از پنجرهها
چه کارهای شوق برانگیزی ساخته است
پرویز بیگی حبیبآبادی
چتر تازهای واکن، بر سر غزلهایم
سایهای بساز از عشق، سایهای، که تنهایم.
بیتو آن چه با من بود، سنگی و سترون بود
با تو ای مسیحایی، سر بر آسمان سایم.
موج موج گیسویت، آبشار بشکوهی است
حس تازهای دارد، شانههای فردایم.
بیتو ای اهورایی، ای همیشه فردایی
غنچهای نمیخندم، لحظهای نمیپایم.
ای درخت بارآور، در سترونستان ها
سایهای فراهم ساز، تا دمی بیاسایم.
انبساط لبخندت، طیف تازهای دارد
بیسبب نمیچرخد، تازهتر غزل هایم.
ای تغزل دیروز، ای تفاهم امروز
روح آبی فردا، ای همه تمنایم
ای غزال صحرایی، هر زمان که میآیی
مثل چشم و آیینه، غرق در تماشایم.
ای شکوه رستاخیز، ای همیشه شورانگیز
هر کجا بفرمایی، میدود سروپایم.
مفتون امینی
وقتی که بهار یعنی «نام تو چیست؟»
تابستان
یعنی که «دوستت دارم»
پاییز
یعنی
«آیا برای یک تن تنها این شبها زیاد نیست؟»
و زمستان یعنی
«باید که روی این یخ و برف تنها برویم
اما در هر فاصلهای
مواظب هم»
...
و خوب شد خدا فصل دیگری نیافرید
تا در ماورای عشق
مرگ منتظر زندگی باشد
نه زندگی منتظر مرگ...
منصور اوجی
1
پشت این پنجره در تاریکی
مثل این است که از شاخه گلی میچینند.
گوش کن میشنوی؟
2
ترسم از مرگ این نیست
که مرا میبرد از خاطرهها.
ترسم این است که میگیرد از من
آسمان را
و درختانُ و گلُ و باغچه را.
آب را، آیینه را
و نمک را
و تو را.
ترسم از مرگ این است
همه دلهرهام.
۳
ما آمدهایم و باز میگردیم
و آخر کار
نه هیچ گلی، بهجای خواهد ماند.
نه هیچ پرندهای، در این آفاق.
نه برق ستارهای، نه لبخندی.
نه طعم خوشی ز هیچ بادامی.
نه طرح شلال تو، در آیینه.
نه آب زلال و نه آفتاب صبح.
و حسرتشان به سینههای ما.
ما آمدهایم و باز میگردیم.
تا حسرت ما به سینههای کی؟
بدرود
گیلهمرد شاعر
بهمن صالحی
شیرمردا! به تو در بیشه آهن چه گذشت
بر تو در حجم شب دشنه و دشمن چه گذشت
پشت آن پنجره منفعل از تابش ماه
بر تو ای اختر پاک شب میهن چه گذشت
زیر آوار جنون آور شلاق و سکوت
چه به روح تو فرود آمد و بر تن چه گذشت
بر دلت «روزنه عاشق خورشید بهار»
در سیه چال بدون در و روزن چه گذشت
بر لبت در دل تاریکترین لحظه عشق
جز پیام گل و آینده روشن چه گذشت
من چه گویم که به مرغان هراسان دگر
بی تو در وسعت تنهایی گلشن چه گذشت
برق شمشیر پدر صاعقه وحشت بود
آه بر خرمنت ایپور تهمتن چه گذشت
گر چه جامم به لب ازخون جگر بود دریغ
کس ندانست که در سوگ تو بر من چه گذشت
حسین اسرافیلی
به دنبال تو میگردم نمییابم نشانت را
بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جستهام رد نشانت را
نگاهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر
ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
کهن شد انتظار اما به شوقی تازه، بال افشان
تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید
که چون ابری بگردم کوچههای آسمانت را
الا ای آخرین طوفان! بپیـچ از شرق آدینه
که دریا بوسه بنشاند لب آتشنشانت را
یوسفعلی میرشکاک
گفتی پلنگ رام نخواهد شد
آری نه رام و نه آرام
یک عمر با گراز شب و گاو روز
درافتادم
اما هنوز هم تمام جهان روشن است و من تاریک.
نه هیچ گردش چشمی
نه خانهای
نه خاطرهای دارم
همین مخاطرهای دارم
میان آتش و آب
سهم من از غریو بلندم همین ترانه مهجور است
که زیر سایه کرکس
به آفتاب بیندیشم
آه
نه خواب دامنه در شب
نه ماه
محمدرضا سهرابی
میرفت که آسوده شود، رفت که رفت
میخواست که پالوده شود، رفت که رفت
آمد رمضان که پاکمان سازد، دید
کم مانده که آلوده شود رفت که رفت
2
افتادم اگر چابک و چُست افتادم
فرجام نگر جای نخست افتادم
گفتند مبادا که بلغزی در عشق
لغزیدم و در راه درست افتادم
3
برخاست دریچه افق را بگشاد
پا در دل سایه روشن کوچه نهاد
خورشید، به شیطنت، سحر سنگی زد
با تیرکمان کبوتر ماه افتاد
4
بر قله امید وطن خواهم کرد
بدگویی تو به مرد و زن خواهم کرد
ای یأس برو ورنه به یاری خدا
با دست خودم تو را کفن خواهم کرد
غزل تاجبخش
یک زن به ژرف چشمه غم، آب میشود
سیلاب میشود و دیده بیخواب میشود
جانش درون کورهی غیرت، گداخته
تا میشود، چو گوهر شبتاب میشود
وقتی هزار مرحله تحقیر را شکست
تندیس عشق و تجربهای ناب میشود
تا بر کند زِ جا، همه دیوارهای جهل
قد میکشد چو آفتاب و جهانتاب میشود
یک زن برای دیدنِ معنای دردها
در چشمِ ساده بینِ جهان، خواب میشود
تا گوش پیر و خستهی دنیا نیوشدش
فریاد میشود و زخمه مضراب میشود
در لحظههای سرکشی، آن چه بایدش...
آنک عنان کشیده و بیتاب، میشود
او با حضورِ دائمِ خود در شکوهِ عشق،
روشنترین، چکیده مهتاب میشود
بالا بلند، یک غزلِ آسمانی است
آن زن، که در درون خودش آب میشود
محمدعلی معلم دامغانی
به دریاهای بیپایاب برگردان صدفها را
به ماهیها، به شهر آب برگردان صدفها را
بگو چیزی که پنهان آرزو دارید، باید شد
بگو ساحل تهیدست است، مروارید باید شد
که میداند که حتی در غرور آبسالیها
کنار چشمه خشکیدند، تنگسها و شالیها؟
پدرها نیمهشب کشتند بیخنجر پسرها را
مکاریها که برگشتند، آوردند سرها را
زنی در منظر مهتاب، سنجاقی به گیسو زد
چراغ چشم شبگردی به قعر باغ سوسو زد
تفنگی عطسه کرد از بام، رشکی توخت بر خشمی
دوتاری ضجه کرد از کوه، اشکی سوخت در چشمی
به من گفتی که بادآبستنِ خاکاند آدمها
و من گفتم ورای حدّ ادراکاند آدمها
تو خندیدی که محبوساند و مهجورند ماهیها
و من گفتم که نزدیکاند، اگر دورند ماهیها
تو رنجیدی که بیمغز است اگر نغز است افسانه
و من گفتم برون از پوستها مغز است افسانه...
ناهید یوسفی
از درد روییدم مرا با درد بنویسید
بر خاک من لیلاى صحرا گرد بنویسید
طرح خزان دارد سرا پاى غزلهایم
هر بیت آن را روى برگ زرد بنویسید
ابیات غمناکم پیام خسته روحى را
تا هر کجا در ذهنتان آورد بنویسید
همداستان با من اگر هستید بنشینید
یک قصه از یک شاعرِ همدرد بنویسید
تا انتهاى قصه با من همسفر باشید
زخم شکستن آنچه با من کرد بنویسید
یاد مرا بر گیسوان باد بنشانید
بر هیأت هستى مرا یک گرد بنویسید
از سرزمین حِسِّ من خورشید مىروید
شعر مرا بر سینههاى سرد بنویسید
جلیل واقع طلب
میترسم ازحِسادتِ خودکم بیاورم
گر پیش جمع نام تو را هم بیاورم
بگذار جای اسم تو یک شاخه اطلسی
همراهِ چند قطره شبنم بیاورم
معصومی آن چنان که برایم سند شدی
ایمان به حُجب وعصمتِ مریم بیاورم
گفتم که شرحه شرحه دَهَم شرحِ اشتیاق
یا سینهای شبیهِ مُحرٌم بیاورم
من اهلِ این غریب کش آبادیام، چرا؟
باید دلیلِ قاطع و محکم بیاورم
من درکجای خاک خدا پرسه میزنم
من از کدام طایفه پرچم بیاورم
افراسیابِ معرکه بر طبل میزند
خوب است در مقابله رُستم بیاورم
در قحطسالِ آدمی آدم نخواه، نیست
من از کجا برای تو آدم بیاورم...؟
این شعرهای دق زده بیقرار را
امکان نداشت بیتو فراهم بیاورم
سرمیدهم به پای تو با آبرو، مباد
در ابروی مقاومتم خم بیاورم
یارمحمد اسدپور
به تالار دل نمیگنجد
دمی به فرصت ماه
که ما از میان جنگل
غرفههای پاییزی دیدیم!
نه صدای شریف دلی
نه آوای وحش و
تبسم بلبلی
چه بسیار
بر این رکاب منتظر ماندیم و
دل برکندیم
اکنون دریاب
دلی که به پریشانی گیسو میگذرد
و این کهنه اندوهانی که به دل دارم
محمدرضا ترکی
شکوفه کرد جهان، عطر سیب پیدا شد
به بوی سیب دل بینصیب پیدا شد
زلال بود جهان مثل آب و آیینه
در آن تجلّی روی حبیب پیدا شد
جهان بهشت برین بود، با تبسّم تو
به یک کرشمه دلِ بیشکیب پیدا شد
هنوز تازه جهان بوی عشق یافته بود
که با رسیدن شیطان رقیب پیدا شد
برای لقمه نانی کهتر شود در خون
گناه و گندمِ آدمفریب پیدا شد
به اوج قلّه رسیدیم و در هبوطی تلخ
کویر و رنج و فراز و نشیب پیدا شد
تمام قصّه همین بود اگرچه بعد از آن
هزار حرف عجیبوغریب پیدا شد
سیدمحمود سجادی
چه عالمی دارد
برابر تو نشستن به دنج آن تریا
و شعر خوب فروغ از لب تو نوشیدن
در آشنایی باران پشت شیشه مات
و دلنوازی لحظه
و بیقراری دل در فضای خوب قرار
و قهوه و سیگار
چه عالمی دارد
برابر تو نشستن
و در صمیم نگاه تو غوطهور گشتن
سهیل محمودی
آغاز من، تو بودی و پایان من تویی
آرامش پس از شب طوفان من تویی
حتی عجیب نیست، که در اوج شک و شطح
زیباترین بهانه ایمان تویی
احساسهایی از متفاوت میان ماست
آباد از توام من و، ویران من تویی
آسان نبود گرد همه شهر گشتنم
آنک، چه سخت یافتم: «انسان» من تویی
پیداست من به شعله تو زندهام هنوز
در سینه من، آتش پنهان من تویی
هر صبح، با طلوع تو بیدار میشوم
رمز طلسم بسته چشمان من تویی
هر چند سرنوشت من و تو، دوگانگی است
تنهای من! نهایت عرفان من تویی
ساعد باقری
دیری است که دل، آن دل دلتنگ شدنها
بیدغدغه تن داده به این سنگ شدنها
آه ای نفس از نفس افتاده کجایی؟!
در نای نی افتادن و آهنگ شدنها؟
کو ذوق چکیدن ز سر انگشت جنون، کو؟
جاری به رگ سوخته چنگ شدنها
زین رفتن کاهل چه تمنّای فتوحی؟
تیمور نخواهی شد از این لنگ شدنها
پای طلبم بود و به منزل نرسیدم
من ماندم و فرسوده فرسنگ شدنها
زکریا اخلاقی
ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست
گشت وگذار در ملکوتی که پیش روست
بر گیسوی تغزل ما شانه میکشد
شیوایی دو دست قنوتی که پیش روست
تجریدی از طراوت گلهای مریم است
این سفره معطر قوتی که پیش روست
بگذار با ترنم مستانه بگذرد
این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست
ما راهیان وادی سبز سلامتیم
آسودهایم از برهوتی که پیش روست
وا مینهیم خستگی خاطرات را
در سایه سار خلوت توتی که پیش روست
تصنیف سیر ساده یک شاخه گل است
معراج نامه ملکوتی که پیش روست
یا رب! مباد بیغزل عاشقی شبی
موسیقی بلند سکوتی که پیش روست
اکبر بهداروند
چون روح بیشه در نظرم سبز میشوی
مثل سپیده در سحرم سبز میشوی
پیراهن بهار به تن کردهای مگر
کاین گونه سبز در نظرم سبز میشوی
یاد تو زاد راه ـ مگو صبر آمده ـ
چون لحظه لحظه در سفرم سبز میشوی
افتد به پرده دلم آتش ز یاد تو
با رقص شعله در شررم سبز میشوی
چون رود شعر، راه به دریای دل کشد
در جان پاک هر اثرم سبز میشوی
باغی مگر؟ که در تو مرا آشیانهایست
داغی مگر؟ که در جگرم سبز میشوی
آغوش انتظار پُر از نو شکوفههاست
وقتی خیالگون به بَرَم سبز میشوی
حسین مهرآذین
کس به من کاری ندارد از غباری کمترم
سایه بر خاری ندارم از حصاری کمترم
عشق خورشید درخشان ذره را رقصان کند
من به راه عشق بازی از غباری کمترم
مردهها را هفتهای یک روز یادی میکنند
من فراموشم ز دلها از مزاری کمترم
تارو پودم از گذشت عمر چون مو نازک است
تاب مضرابی ندارم از سه تاری کمترم
جلوه گل حنجر بلبل به فریاد آورد
در بیان شوق از حلق هَزاری کمترم
آن چنان از خیش رفتم که ندارم سایهای
ای که گفتی کمترم از هیچ آری کمترم
خار هم دامان گل بگرفته اما من هنوز
در توسل بر گل رفعت ز خاری کمترم
شاخص خمیازه هم در من فروپاشیده است
آگه از دردم نگردی از خماری کمترم
چاره این مردگی دلجو ز بویحیی بجوی
تا نگویی این چنین از مرده واری کمترم
کیومرث عباسی قصری
نه در چاهم نه در زندان، خجل از بودن خویشم
خودم هم یوسفم، هم قاصد پیراهن خویشم
ز دستم دشمنی هم بر نمیآید مگر با خود
برای دشمنانم دوست هستم، دشمن خویشم
تو هم جز دست بستن بر نیامد کاری از دستت
شکستی دستم و انداختی بر گردن خویشم
نه تنها رو به خورشیدم دری از غیب نگشودی
به مشتی گل نمودی ناامید از روزن خویشم
سزایم هر چه باشد خواری غربت نمیباشد
بسوزانم ولی در کورههای میهن خویشم
قناری جز غزلخوانی ندارد هیچ تقصیری
به جرم دیگری بیرون مکن از گلشن خویشم
اگر خوارم نمیخواهی چرا سرگشتهام داری
چو گردابی که گرداند چو خس پیرامن خویشم
چنان از یاد خویشم بردهای کایینه هم دیگر
نمیآرد به یاد خویشتن با دیدن خویشم
نماند از قصر شیرینم به جز نامی به جا«قصری»
مگر غربت به تلخی پرورد در دامن خویشم

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

معنای تلمذ
بهبهانه سالروز تولد ناظرزاده کرمانی
با یادداشت هایی از اردشیر صالحپور داریوش مؤدبیان، بهاءالدین مرشدی
بهاءالدین مرشدی
نویسنده
10سالی از آن وقتها میگذرد که سر کلاس دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی مینشستم. تندتند حرف میزد ولی چیز زیادی نمیگفت. انگار خسته باشد. انگار دلش نخواهد درس بدهد. اما او اگر درس هم نمیداد باز هم داشت درس میداد. شاید عکسی از آنتوان چخوف را دیده باشید که در کنار لئو تولستوی نشسته است. آنجا معنای تلمذ کردن را میفهمید. انگار یکی در محضر یک استاد نشسته باشد و همه جوانب ادب را هم رعایت کند. برای من آن سالها ناظرزاده کرمانی معنای دقیق همین عکس بود. یعنی شما در کنارش محضر یک استاد را درک میکردید. این خودش افتخار بزرگی بود که در دوره کارشناسی ارشد نصیب همدورهایهای ما شد. او آن سالها خسته بود اما 12 واحد درسی از 32 واحد ما با او گذشت. بعد از آن سالهای شاگردی چند باری او را در خیابان دیدم.
تند تند راه میرفت، انگار بیقیدی خودش را در زندگی دارد. رفتارش مخصوص خودش است و جزو معدود استادهایی است که وقتی به آنها فکر میکنم یادم میآید استادی داشتم که چیزهای زیادی از او یاد گرفتهام. اینکه استادی تئاتر بلد باشد و نظریهپرداز باشد و خوب هم درس بدهد جزو خوشبختیهای دانشجویان رشته تئاتر است؛ خوشبختیای که با تلاش زیاد و تحقیقهای بسیار به غنی شدن نظریههای تئاتر در ایران کمک کرده است. شاید کاری که به تنهایی انجام داده کار یک سازمان است. او امروز متولد میشود. تولد او برای ما که مستقیم یا غیرمستقیم شاگردی او را کردهایم غنیمت بزرگی است. اصلاً مگر کسی از اهالی تئاتر میتواند ادعا کند که شاگرد او نبوده است؟ چطور میشود کتابهای نظریه او را نخواند و کنکور هنر داد؟ چطور میشود کتابهای نظریه او را نخواند و در دانشگاه تحصیل نکرد یا حتی کتابهای او را نخواند و در دانشگاه تدریس نکرد؟ او به تنهایی یک دانشگاه است. دانشگاهی که هم شاگرد و هم استاد تربیت میکند.
امروز تولد اوست و خوشا به حال ما که معاصر او هستیم. خوشا به حال ما که دستبهسینه روبهروی او نشستهایم و درس آموختهایم. پیش او فقط میتوان تلمذ کرد.
حتی اگر سر کلاس خسته باشد و از نظام دانشگاهی مأیوس باشد و اگر حتی ترم آخر ما را رها کند و بگوید دیگر حال و حوصله درس دادن ندارد و ترم دوم یک درسی که او تدریس کرده به کسی دیگر برسد و ما مأیوس باشیم از این همه دردی که با عوض شدن استاد بر ما تحمیل شده است.
اما مگر طاقت یک استاد چقدر میتواند باشد؟ چقدر میتواند تاب بیاورد؟ ترم چهارمی که ناظرزاده را نداشتیم ترم دلچسبی نبود. آن ترم را جزو روزهای دانشگاهم حساب نمیکنم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

یعنی حذف اروپا از پرونده هستهای
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
تروئیکای اروپایی دست خود را روی ماشه برجام گذاشته است. آن هم در بحبوحه تلاشهای پیدا و پنهان برای تحقق بخشیدن به منافع ایران که با خروج یکجانبه امریکا روند دستیابی به آن، مخدوش شد و حالا شرکای اروپایی برجام راه نجات خود را در تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه یعنی بازگرداندن خودکار تحریمهای چندجانبه میدانند. رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل استراتژیک در گفتوگو با «ایران» درباره اهداف و پیامدهای این تهدید سخن گفته است.
کشورهای اروپایی طرف برجام پس از مواجهه با متوقف شدن تدریجی تعهدات برجامی ایران، به تازگی بر امکان استفاده از مکانیسم ماشه تأکید کردهاند. هدف از این تهدید چیست؟
شرکای اروپایی برجام برای حفظ این توافق سیاست چماق و هویج را در پیش گرفتهاند. از یک طرف چند کشور مهم اروپایی به تازگی به اینستکس پیوستهاند که میتواند امکان عملیات این سازوکار مالی را تقویت کند که به نوبه خود تحول مهمی است از طرف دیگر نیز، همزمان سه کشور اروپایی طرف برجام به ویژه فرانسه تأکید کردند که امکان استفاده از مکانیسم ماشه وجود دارد. من قبلاً هم گفتم برخلاف نظر برخیها معتقدم ممکن است اروپا به سمت استفاده از مکانیسم ماشه برود و امکانش منتفی نیست ولی سیاستشان این است که احساس چماق و هویج را تقویت کنند که ایران به سمت گام پنجم نرود. چون اگر ایران گام بعدی را بردارد، ممکن است شرایط پیچیدهتر شود ضمن اینکه اروپا وضعیت سختی بویژه در خاورمیانه دارد و موقعیت آن روز به روز در حال تضعیف شدن است کسی آنها را جدی نمیگیرد. از سوی دیگر مشکلات داخلی دارند. صحبتهایی که مکرون انجام داده مبنی بر اینکه ناتو دچار مرگ مغزی شده و جواب تندی که اردوغان به او داده است، نشان میدهد اروپاییها در موقعیت سختی هستند و احساس خودشان این است که زمان به ضرر آنها پیش میرود و اگر نتوانند کاری انجام دهند، ممکن است از بازی برجام کنار گذاشته شوند. بنابراین، چنین سیاستی اتخاذ کردند. از یک طرف دارند اینستکس را تقویت میکنند ولی از طرف دیگر امکان استفاده از مکانیسم ماشه را مطرح کردند اما حرفی که آقای عراقچی زده است و به نظر میرسد حرف ایران باشد، این است که برجام دیگر خیلی تضعیف شده است و آنها امیدی ندارند که اروپا بتواند کاری کند.
آیا از نظر حقوقی مانعی بر سر راه اروپا جهت استفاده از این مکانیسم وجود دارد؟ کشورهایی مانند روسیه و چین امکان وتوی تصمیمات آنها را دارند؟
نه امکان وتو وجود ندارد. جملهبندی پیرامون مکانیسم حل اختلافات در برجام خیلی پیچیده است اما ساده آن این است که اگر این چند کشور مانند فرانسه و انگلیس به شورای امنیت مراجعه و اعلام کنند که ایران برجام را به صورت فاحش نقض کرده است، درخواست میکنند که تمدید تعلیق تحریمها متوقف شود. امکان رأیگیری که مثلاً روسیه و چین وتو کنند وجود ندارد. برجام یک توافق حقوقی نیست بلکه سیاسی است. بنابراین مکانیسم حل اختلاف آن نیز سیاسی است. به همین دلیل برای تعلیق تحریمها رأیگیری انجام نخواهد شد.
مگر قطعنامه 2231 مصوب شورای امنیت نیست؟
معتقدم در قطعنامه 2231 شرایطی که منجر به وتوی اقدام اروپا شود، وجود ندارد. یعنی روسیه و چین نمیتوانند اقدام اروپا را وتو کنند. اروپا به صورت اتوماتیک از مکانیسم ماشه استفاده میکند و روسیه و چین نمیتوانند از آن استفاده کنند چون اگر میتوانستند، تا حالا حرف آن را زده بودند اما تا حالا حرفی مبنی بر اینکه اگر اروپا از مکانیسم ماشه استفاده کند، نزده است. مکانیسم حل اختلاف قطعنامه این گونه است؛ میگوید اگر یکی از طرفین برجام را به صورت فاحش نقض کرد آن وقت دیگر تعلیق تحریمها تمدید نمیشود. یعنی قطعنامه 2231 قاعدتاً به حالت پیش از امضای برجام برمیگردد.
فارغ از رویکرد حقوقی، آیا ایران در مقابل نقض فاحش برجام از سوی طرف مقابل یعنی خروج یکجانبه امریکا از برجام، دست برتر را ندارد؟ منظورم این است که از نظر سیاسی هم نمیتوان حقی برای رجوع آنها به مکانیسم ماشه قائل بود؟
حقوق خاصی برای طرفهای برجام دیده نشده است زیرا ماهیت این توافق اساساً سیاسی است. زمانی که مذاکرات برجام در جریان بود، فرض اولیه این بود که از خروج ایران از برجام جلوگیری کنند. یعنی کسی فکر نمیکرد که امریکا خارج شود. چون امریکا خارج شد ما دیدیم که از حق خودش برای مکانیسم ماشه استفاده نکرد حالا دلایل خودش را هم داشت. به نظر من مهمترین دلیلش این بود که آنها خواستند بگویند که برجام یک توافق سیاسی است و نه حقوقی و الزامات سیاسی ندارد. درست است که ایران ناقض برجام نبوده است و این بالاخره در افکار عمومی جهانی دیده میشود روسها قویتر از گذشته از مواضع ایران حمایت کردند چینیها قویتر وارد صحنه شدند ولی واقعیت این است که این مسائل دارای ملاحظات سیاسی است. یعنی ایران هم حق داشته است در نهایت ملاحظات سیاسی تعیین خواهد کرد که مسیر حرکت چگونه باشد؛ یعنی اگر شما نگاه حقوقی به برجام داشته باشید، اروپا نمیتواند از برجام خارج شود اما اگر نگاه سیاسی داشته باشیم، واقعیت این است که با خروج امریکا از توافق هستهای، برجام آسیب جدی دیده و امریکا به عنوان یکی از اعضای آن ناقض این توافق به شمار میآید.
استفاده از این مکانیسم چه عواقب سیاسی برای مناسبات ایران و اروپا دارد؟
کشورهای اروپایی پس از برجام بار دیگر این فرصت را به دست آوردند تا بتوانند نقش فعالی در عرصه بینالمللی داشته باشند. اگر اروپا با وجود مشکلاتی که اینک با آنها دست و پنجه نرم میکند، بار دیگر از پرونده هستهای کنار رود و از مکانیسم ماشه علیه ایران استفاده کند، مرتکب یک اشتباه استراتژیک میشود و با دستان خود باعث میشود موضوع حل و فصل مسأله هستهای ایران از حالت چندجانبه خارج شده و بار دیگر به موضوعی میان ایران و امریکا تبدیل شود. در واقع اروپا با این کار نقش خود را از فرآیند حل موضوع هستهای ایران حذف میکند.
آیا تهدیدات جدید اروپاییها به معنای آن است که مذاکرات جاری از جمله گفتوگو پیرامون طرح فرانسوی مسیر خوبی را طی نمیکند؟
معنای قویتر آن این است که شاید اروپا میخواهد امتیازات بیشتری بگیرد ولی از شواهد برمیآید که مسیر میانجیگری فرانسه جواب نداده است و این تهدیدات فرانسه هم شاید به این خاطر است.
پیوستن کشورهای جدید به «اینستکس» و تأکید بیانیه جدید اروپاییها بر اهمیت اضافه شدن این کشورها به چه معناست؟ حفظ اندک بارقههای امید؟
واقعیت این است ماهیت اینستکس تا الان معطوف به فروش مواد و تجهیزات و کالاهای معاف از تحریمها به ایران بود؛ یعنی شامل کالاهای کشاورزی است که در ادبیات تحریم به آن کالاهای بشردوستانه، پزشکی، کشاورزی و نظیر اینها میگویند. درخواست ایران این است که اینستکس شامل نفت هم شود تا الان طبق آنچه اعلام شده هیچ نوع معامله انتقال پول حاصل از فروش نفت در اینستکس صورت نگرفته است و این چند کشوری که پیوستند در این مورد چیزی نگفتند. به بیان ساده این کشورها حاضرند مواد غذایی کشاورزی و دارویی به ایران بفروشند و معنایش این نیست که رویکرد آنها عوض شده است.
گفته می شود که اقدامات تدریجی ایران مبنی بر متوقف کردن تعهدات برجامیاش خیلی راه گشایشی برای بنبست شکنی از برجام به وجود نیاورده است. آیا به مرگ برجام نزدیک میشویم؟
به نظر میرسد این گامها به تنهایی کافی نباشد و یک سری گامهای مکمل لازم است که به هر حال تصمیمسازان باید تصمیم بگیرند کدام است ولی آنچه دیده میشود، این است که شرایط روز به روز پیچیدهتر میشود و فعلاً چشمانداز روشنی برای حل مسأله وجود ندارد.
خبــر
ظریف خطاب به اروپایی ها:
به جای تهدید وظیفه انسانی خود را انجام دهید
وزیر امور خارجه کشورمان نوشت: بهجای تهدیدهای متکبرانه یا وعدههای توخالی کاغذی، سه کشور اروپایی و سوئد بهعنوان سهامدار آینده اینستکس، حداقل وظیفه انسانی خود را انجام دهند.محمدجواد ظریف در حساب توئیتر خود نوشت: بهجای تهدیدهای متکبرانه یا وعدههای توخالی کاغذی، سه کشور اروپایی و سوئد بهعنوان سهامدار آینده اینستکس، باید با یک اقدام ساده آغاز کنند؛ حداقل وظیفه انسانی: از شرکت Mölnlycke Health Care بخواهید اقلامی که برای پانسمان کودکان EB است به ایران بفروشد. تروریسم اقتصادی میکشد. وی در توئیت دیگری نوشت: وزیر امور خارجه پمپئو بار دیگر تصدیق کرده است که تروریسم اقتصادی برای گرسنگی دادن به مردم ایران است و در حوزه تجهیزات دارویی شهروندان بیگناه ما را میکشد.
خبرنگار دیپلماسی
تروئیکای اروپایی دست خود را روی ماشه برجام گذاشته است. آن هم در بحبوحه تلاشهای پیدا و پنهان برای تحقق بخشیدن به منافع ایران که با خروج یکجانبه امریکا روند دستیابی به آن، مخدوش شد و حالا شرکای اروپایی برجام راه نجات خود را در تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه یعنی بازگرداندن خودکار تحریمهای چندجانبه میدانند. رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل استراتژیک در گفتوگو با «ایران» درباره اهداف و پیامدهای این تهدید سخن گفته است.
کشورهای اروپایی طرف برجام پس از مواجهه با متوقف شدن تدریجی تعهدات برجامی ایران، به تازگی بر امکان استفاده از مکانیسم ماشه تأکید کردهاند. هدف از این تهدید چیست؟
شرکای اروپایی برجام برای حفظ این توافق سیاست چماق و هویج را در پیش گرفتهاند. از یک طرف چند کشور مهم اروپایی به تازگی به اینستکس پیوستهاند که میتواند امکان عملیات این سازوکار مالی را تقویت کند که به نوبه خود تحول مهمی است از طرف دیگر نیز، همزمان سه کشور اروپایی طرف برجام به ویژه فرانسه تأکید کردند که امکان استفاده از مکانیسم ماشه وجود دارد. من قبلاً هم گفتم برخلاف نظر برخیها معتقدم ممکن است اروپا به سمت استفاده از مکانیسم ماشه برود و امکانش منتفی نیست ولی سیاستشان این است که احساس چماق و هویج را تقویت کنند که ایران به سمت گام پنجم نرود. چون اگر ایران گام بعدی را بردارد، ممکن است شرایط پیچیدهتر شود ضمن اینکه اروپا وضعیت سختی بویژه در خاورمیانه دارد و موقعیت آن روز به روز در حال تضعیف شدن است کسی آنها را جدی نمیگیرد. از سوی دیگر مشکلات داخلی دارند. صحبتهایی که مکرون انجام داده مبنی بر اینکه ناتو دچار مرگ مغزی شده و جواب تندی که اردوغان به او داده است، نشان میدهد اروپاییها در موقعیت سختی هستند و احساس خودشان این است که زمان به ضرر آنها پیش میرود و اگر نتوانند کاری انجام دهند، ممکن است از بازی برجام کنار گذاشته شوند. بنابراین، چنین سیاستی اتخاذ کردند. از یک طرف دارند اینستکس را تقویت میکنند ولی از طرف دیگر امکان استفاده از مکانیسم ماشه را مطرح کردند اما حرفی که آقای عراقچی زده است و به نظر میرسد حرف ایران باشد، این است که برجام دیگر خیلی تضعیف شده است و آنها امیدی ندارند که اروپا بتواند کاری کند.
آیا از نظر حقوقی مانعی بر سر راه اروپا جهت استفاده از این مکانیسم وجود دارد؟ کشورهایی مانند روسیه و چین امکان وتوی تصمیمات آنها را دارند؟
نه امکان وتو وجود ندارد. جملهبندی پیرامون مکانیسم حل اختلافات در برجام خیلی پیچیده است اما ساده آن این است که اگر این چند کشور مانند فرانسه و انگلیس به شورای امنیت مراجعه و اعلام کنند که ایران برجام را به صورت فاحش نقض کرده است، درخواست میکنند که تمدید تعلیق تحریمها متوقف شود. امکان رأیگیری که مثلاً روسیه و چین وتو کنند وجود ندارد. برجام یک توافق حقوقی نیست بلکه سیاسی است. بنابراین مکانیسم حل اختلاف آن نیز سیاسی است. به همین دلیل برای تعلیق تحریمها رأیگیری انجام نخواهد شد.
مگر قطعنامه 2231 مصوب شورای امنیت نیست؟
معتقدم در قطعنامه 2231 شرایطی که منجر به وتوی اقدام اروپا شود، وجود ندارد. یعنی روسیه و چین نمیتوانند اقدام اروپا را وتو کنند. اروپا به صورت اتوماتیک از مکانیسم ماشه استفاده میکند و روسیه و چین نمیتوانند از آن استفاده کنند چون اگر میتوانستند، تا حالا حرف آن را زده بودند اما تا حالا حرفی مبنی بر اینکه اگر اروپا از مکانیسم ماشه استفاده کند، نزده است. مکانیسم حل اختلاف قطعنامه این گونه است؛ میگوید اگر یکی از طرفین برجام را به صورت فاحش نقض کرد آن وقت دیگر تعلیق تحریمها تمدید نمیشود. یعنی قطعنامه 2231 قاعدتاً به حالت پیش از امضای برجام برمیگردد.
فارغ از رویکرد حقوقی، آیا ایران در مقابل نقض فاحش برجام از سوی طرف مقابل یعنی خروج یکجانبه امریکا از برجام، دست برتر را ندارد؟ منظورم این است که از نظر سیاسی هم نمیتوان حقی برای رجوع آنها به مکانیسم ماشه قائل بود؟
حقوق خاصی برای طرفهای برجام دیده نشده است زیرا ماهیت این توافق اساساً سیاسی است. زمانی که مذاکرات برجام در جریان بود، فرض اولیه این بود که از خروج ایران از برجام جلوگیری کنند. یعنی کسی فکر نمیکرد که امریکا خارج شود. چون امریکا خارج شد ما دیدیم که از حق خودش برای مکانیسم ماشه استفاده نکرد حالا دلایل خودش را هم داشت. به نظر من مهمترین دلیلش این بود که آنها خواستند بگویند که برجام یک توافق سیاسی است و نه حقوقی و الزامات سیاسی ندارد. درست است که ایران ناقض برجام نبوده است و این بالاخره در افکار عمومی جهانی دیده میشود روسها قویتر از گذشته از مواضع ایران حمایت کردند چینیها قویتر وارد صحنه شدند ولی واقعیت این است که این مسائل دارای ملاحظات سیاسی است. یعنی ایران هم حق داشته است در نهایت ملاحظات سیاسی تعیین خواهد کرد که مسیر حرکت چگونه باشد؛ یعنی اگر شما نگاه حقوقی به برجام داشته باشید، اروپا نمیتواند از برجام خارج شود اما اگر نگاه سیاسی داشته باشیم، واقعیت این است که با خروج امریکا از توافق هستهای، برجام آسیب جدی دیده و امریکا به عنوان یکی از اعضای آن ناقض این توافق به شمار میآید.
استفاده از این مکانیسم چه عواقب سیاسی برای مناسبات ایران و اروپا دارد؟
کشورهای اروپایی پس از برجام بار دیگر این فرصت را به دست آوردند تا بتوانند نقش فعالی در عرصه بینالمللی داشته باشند. اگر اروپا با وجود مشکلاتی که اینک با آنها دست و پنجه نرم میکند، بار دیگر از پرونده هستهای کنار رود و از مکانیسم ماشه علیه ایران استفاده کند، مرتکب یک اشتباه استراتژیک میشود و با دستان خود باعث میشود موضوع حل و فصل مسأله هستهای ایران از حالت چندجانبه خارج شده و بار دیگر به موضوعی میان ایران و امریکا تبدیل شود. در واقع اروپا با این کار نقش خود را از فرآیند حل موضوع هستهای ایران حذف میکند.
آیا تهدیدات جدید اروپاییها به معنای آن است که مذاکرات جاری از جمله گفتوگو پیرامون طرح فرانسوی مسیر خوبی را طی نمیکند؟
معنای قویتر آن این است که شاید اروپا میخواهد امتیازات بیشتری بگیرد ولی از شواهد برمیآید که مسیر میانجیگری فرانسه جواب نداده است و این تهدیدات فرانسه هم شاید به این خاطر است.
پیوستن کشورهای جدید به «اینستکس» و تأکید بیانیه جدید اروپاییها بر اهمیت اضافه شدن این کشورها به چه معناست؟ حفظ اندک بارقههای امید؟
واقعیت این است ماهیت اینستکس تا الان معطوف به فروش مواد و تجهیزات و کالاهای معاف از تحریمها به ایران بود؛ یعنی شامل کالاهای کشاورزی است که در ادبیات تحریم به آن کالاهای بشردوستانه، پزشکی، کشاورزی و نظیر اینها میگویند. درخواست ایران این است که اینستکس شامل نفت هم شود تا الان طبق آنچه اعلام شده هیچ نوع معامله انتقال پول حاصل از فروش نفت در اینستکس صورت نگرفته است و این چند کشوری که پیوستند در این مورد چیزی نگفتند. به بیان ساده این کشورها حاضرند مواد غذایی کشاورزی و دارویی به ایران بفروشند و معنایش این نیست که رویکرد آنها عوض شده است.
گفته می شود که اقدامات تدریجی ایران مبنی بر متوقف کردن تعهدات برجامیاش خیلی راه گشایشی برای بنبست شکنی از برجام به وجود نیاورده است. آیا به مرگ برجام نزدیک میشویم؟
به نظر میرسد این گامها به تنهایی کافی نباشد و یک سری گامهای مکمل لازم است که به هر حال تصمیمسازان باید تصمیم بگیرند کدام است ولی آنچه دیده میشود، این است که شرایط روز به روز پیچیدهتر میشود و فعلاً چشمانداز روشنی برای حل مسأله وجود ندارد.
خبــر
ظریف خطاب به اروپایی ها:
به جای تهدید وظیفه انسانی خود را انجام دهید
وزیر امور خارجه کشورمان نوشت: بهجای تهدیدهای متکبرانه یا وعدههای توخالی کاغذی، سه کشور اروپایی و سوئد بهعنوان سهامدار آینده اینستکس، حداقل وظیفه انسانی خود را انجام دهند.محمدجواد ظریف در حساب توئیتر خود نوشت: بهجای تهدیدهای متکبرانه یا وعدههای توخالی کاغذی، سه کشور اروپایی و سوئد بهعنوان سهامدار آینده اینستکس، باید با یک اقدام ساده آغاز کنند؛ حداقل وظیفه انسانی: از شرکت Mölnlycke Health Care بخواهید اقلامی که برای پانسمان کودکان EB است به ایران بفروشد. تروریسم اقتصادی میکشد. وی در توئیت دیگری نوشت: وزیر امور خارجه پمپئو بار دیگر تصدیق کرده است که تروریسم اقتصادی برای گرسنگی دادن به مردم ایران است و در حوزه تجهیزات دارویی شهروندان بیگناه ما را میکشد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مردم شرایط سختی را تحمل می کنند
- باید مقابل ملت ایران برای صبرشان دربرابر مشکلات سر تعظیم فرودآوریم
گروه اقتصادی/ بعد از 42 روز تأخیر؛ روز ملی صادرات برگزار شد. مثل سالهای گذشته صادرکنندگان درد دل و سیاستگذاران هم از اوضاع خوب صادرات و فعالیتهایی که در این حوزه در حال انجام یا در مرحله شکلگیری است، صحبت کردند. اگر بخواهیم مهمترین خبر بیست و سومین روز ملی صادرات را بگویم این است که سیاستگذاران در حمایت از صادرکنندگان خط مشی خود را اعلام کردند و گفتند به هیچ وجه کسی حق ندارد در مقابل صادرات ممنوعیت ایجاد کند. در روز ملی صادرات بارها تأکید شد که بایستی مدیریت صادرات را به اتاق بازرگانی سپرد، اتفاقی که سالیان سال است بخش خصوصی خواهان آن است. در روز ملی صادرات، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری حمایتی تمام قد از صادرکنندگان کرد و برای کسانی که مانع تراشی میکنند خط و نشان کشید که نباید برای صادرکنندگان محدودیتی ناحق ایجاد کرد، چرا که این بخش با ارزآوری حاصل از صادرات به کشورهای مختلف توانسته اقتصاد کشور را بهبود ببخشد. آنگونه که در آمارها آمده است در 8 ماهه سالجاری، بیش از 88 میلیون تن کالا صادر شده است. در این میان میزان صادرات غیرنفتی در 8 ماه سالجاری بیش از 16 درصد از نظر وزنی نسبت به سال گذشته رشد داشته است. با توجه به این اعداد و ارقام میبینیم که صادرات در کشور نقش پررنگی دارد.
بوسه بر دستان صادرکنندگان
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری در مراسم روز ملی صادرات، گفت: باید دست فعالان عرصه صادرات را که توانستهاند با وجود فضای بسته و محدودیتهای مختلف فعالیت کنند بوسید.
جنگ اقتصادی راه انداختند
معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: دولت امریکا با خروج از برجام فشار سنگین و بیسابقهای علیه ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران وارد کرد و بهصورت آشکار و بدون پرده پوشی اعلام کرد که بیشترین درد را به جامعه ایران وارد خواهیم کرد و جنگ اقتصادی بزرگی علیه ایران به راه خواهیم انداخت.
روی پای خود ایستادیم
وی افزود: امروز با سرافرازی میگوییم که اقتصاد ایران اگرچه با مشکلات مختلفی روبرو شد، اما توانست روی پای خود بایستد.
این فشار سابقه تاریخی دارد؟
وی افزود: امریکا تصورش این بود که اقتصاد ایران به فروپاشی میرسد و مشکلات اقتصادی منجر به شکلگیری اعتراضات میشود و در همین راستا از اردیبهشت سال 97 تاکنون هر روز فشارهای خود را بر اقتصاد ایران افزوده است که لازم است دانشگاهیان، نخبگان و صاحب نظران این موضوع را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهند که آیا چنین فشاری ظرف مدت دو سال علیه یک ملت و دولت در تاریخ سابقه دارد؟
متوسل به روشهای دیگر شدیم
جهانگیری با اشاره به اینکه امریکاییها هرگز نتوانستند میزان فروش و صادرات نفت خام ایران را به صفر برسانند، تصریح کرد: البته فروش نفت ایران تحت فشار قرار گرفت و حتی کشورهای دوست ایران جرأت خرید نفت را ندارند و دولت برای فروش نفت به روشهای دیگری متوسل میشود.
صادرات جایگزین نفت
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه میزان صادرات نفت و درآمدهای حاصل از فروش نفت کشور کاهش پیدا کرده است، گفت: آنچه توانسته جایگزین فروش نفت باشد توسعه صادرات غیرنفتی و تلاشهای فعالان عرصه صادرات است که باعث شده از سال 97 تاکنون میزان تولید و صادرات کشور کاهش پیدا نکند و رشد اقتصادی امروز نسبت به سال گذشته وضعیت بهتری دارد.
دو شوک اقتصادی
وی با اشاره به اینکه مردم و بخصوص طبقه متوسط و ضعیف جامعه فشار سنگین و شرایط سختی را تحمل میکنند، خاطرنشان کرد: در دو شوک اقتصادی که یکی در سالهای 91 و 90 و دیگری در سالهای 98 و 97 به کشور وارد شد، قدرت خرید مردم بشدت کاهش یافت که در این راستا دو مأموریت اصلی را باید بهطور همزمان دنبال کنیم که یکی سر پا نگهداشتن اقتصاد، تولید، اشتغال و صادرات است و دیگری کمک به وضعیت معیشتی جامعه و بخصوص اقشار کم درآمد است.
وضعیت بهتر از خواب امریکا است
معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: به فضل الهی وضع اقتصاد کشور بههمت فعالان اقتصادی بسیار بهتر از آن چیزی است که امریکا برای کشور ما خواب دیده بود اما در بخش معیشت مردم همواره باید در پیشگاه ملت ایران خصوصاً طبقات ضعیف به خاطر صبرشان در برابر مشکلات سر تعظیم فرود آوریم که با تحمل سختیها و فشارها این روزها را پشت سر میگذارند.
اجماع ما را نجات میدهد
جهانگیری گفت: آن چه میتواند کشور را از این دوره سخت عبور دهد اجماع، همبستگی و انسجام ملی است و هیچ کس نباید بهدنبال فرصت طلبی باشد و تصور کند که فرصتی برای تسویه حساب سیاسی فراهم شده است.
3 رکن ادامه مسیر
وی با بیان اینکه امروز ایران در خطر است و امریکا، سعودیها و اسرائیل برای لطمه به تمامیت ارضی کشور برنامهریزی کردهاند، اظهار داشت: باید اعتماد، امید و مشارکت مردم را بهعنوان مهمترین سرمایه مورد نیاز کشور ارتقا دهیم و نخبگان، دانشگاهیان و جریانات سیاسی نیز باید کمک کنند که امید مردم به آینده افزایش پیدا کند.
مشارکت در انتخابات
جهانگیری ادامه داد: در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی باید شاهد مشارکت همه مردم باشیم چرا که مشارکت در انتخابات میتواند منافع ملی و امنیت ملی را تأمین کند. باید انتخابات به نحوی برگزار شود که همه سلیقههای سیاسی برای شرکت در انتخابات نامزدهای مدنظرشان در عرصه حضور داشته باشند.
بخشنامه لحظهای صدمه میزند
وی از صادرات غیرنفتی بهعنوان یک مبارزه با رقبا برای به دست آوردن بازارهای بینالمللی یاد کرد و با تأکید بر اینکه صدور بخشنامههای لحظهای میتواند به صادرات لطمه وارد کند، گفت: مدیر واقعی کسی است که نیازهای کشور را شناسایی و نسبت به آن پاسخ دهد. هر تصمیم و سیاستگذاری ما ممکن است برای یک بخش مفید باشد اما باید ابعاد و زوایای مختلف و تأثیرات آن بر سایر بخشها را نیز به دقت مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم.
تزریق 100 هزار میلیارد تومان
جهانگیری گفت: براساس برنامهریزیها و تصمیمات اتخاذ شده نظام بانکی 100 هزار میلیارد تومان تسهیلات برای تأمین سرمایه در گردش واحدهای تولیدی پیشران اقتصاد پرداخت خواهد کرد که در این راستا واحدهای تولیدی که فعالیت صادراتی دارند در اولویت خواهند بود.
گردشگری مهمترین است
وی گردشگری را از مهمترین محورهای صادرات برشمرد و گفت: شرکتهای دانش بنیان نیز باید مورد حمایت قرار گیرند چرا که این شرکتها در حقیقت به جای صادرات کالا از طریق فروش دانش و خدمات فنی برای کشور ارزآوری میکنند.
سهم ما چقدر است؟
بهگزارش پایگاه معاون اول رئیس جمهوری، جهانگیری با تأکید بر اینکه کشورهای همسایه مهمترین بازارهای هدف صادرات غیر نفتی هستند، گفت: میزان واردات 15 کشور همسایه ما سالانه بیش از 1100 میلیارد دلار است و این در حالی است که ایران سهم اندکی از این بازار را در اختیار دارد.
صادرات به افغانستان بیشتر از صادرات به کل اتحادیه اروپا
وی با تأکید بر اهمیت توجه هرچه بیشتر به بازارهای صادراتی کشورهای همسایه افزود: صادرات غیرنفتی ایران به افغانستان از صادرات به کل اتحادیه اروپا بیشتر است و اهمیت صادرات به کشورهای همسایه نظیر عراق، ترکیه و روسیه نسبت به سایر کشورهای اروپایی دو چندان است.
سریع سهم خود را پیدا کنید
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به عضویت ایران در اتحادیه اوراسیا گفت: ایران عضویت در اوراسیا را با این استدلال پذیرفت که برای صادرات 300 تا 500 قلم کالا از طرف کشورهای عضو این اتحادیه به ایران امتیاز داده شد تا با تعرفه پایین یا صفر نسبت به صادرات اقدام کند و امتیاز مشابهی نیز به کشورهای طرف مقابل برای صادرات به ایران داده شد که لازم است صادرکنندگان بسرعت سهم خود را در بازار این کشورها پیدا کنند و شاهد تراز منفی نباشیم.
به شرکتهای صادراتی نیاز داریم
وی با بیان اینکه کشور به شرکتهای بزرگ صادراتی نیاز دارد، خاطرنشان کرد: وقتی روسیه از سوی اتحادیه اروپا با تحریم مواجه شد، رئیس جمهوری این کشور اعلام کرد که روسیه آمادگی دارد برای تأمین نیازهای خود از محصولات ایرانی استفاده کند اما مشکلی که پیش آمد این بود که شرکتهای بزرگ و صاحب برند صادراتی در ایران وجود نداشت.
با فوریت اتاق بازرگانی ورود کند
وی تأکید کرد: باید اتاق بازرگانی با همکاری فعالان بخش خصوصی و صادرکنندگان با فوریت شرکتهای بزرگی برای رونق صادرات تشکیل بدهند.
باید صادرات 2 برابر شود
رضا رحمانی وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز در روز ملی صادرات، گفت: میزان صادرات ما به کشورهای همسایه تا سال 1400 باید دو برابر شود و از 24 میلیارد دلار به 48 میلیارد دلار برسد در حالی که این میزان 2 درصد میزان واردات کشورهای همسایه است.
ظرفیتهای خالی از زبان وزیر
وی اظهار داشت: از 44 قلم کالای تولیدی مشخص شد که به جز دو قلم (خودرو و آلومینیوم) در برخی اقلام با رشد تولید مواجه بودیم. وزیر صنعت، معدن و تجارت گفت: ظرفیت تولید خالی در بسیاری رشتهها داریم، نصف ظرفیت تولید کاشی و سرامیک خالی است. در آرد و شرینی و شکلات هم ظرفیت خالی داریم. وی افزود: ما در عین حال که امروز با رشد مواجهیم اما ظرفیت خالی هم داریم بنابراین باید ظرفیت خالی را فعال کنیم و راه فعالسازی آنها دسترسی به منابع مالی است.
رشد با صادرات
همچنین در این مراسم، غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی ایران توسعه صادرات را یکی از راههای دستیابی به توسعه اقتصادی دانست و گفت: بسیاری از کشورها با تأکید بر بخش صادرات توانستهاند به رشد بالای اقتصاد دست پیدا کنند.
پول صادرکنندگان در حساب مالیات
به گزارش فارس، وی افزود: مشکلات بسیاری پیش روی صادرکنندگان است به نحوی که بر اساس برآوردهها دو هزار تا دو هزار و 500 میلیارد تومان پول صادرکنندگان در سازمان امور مالیاتی حبس شده است که این مشکلات صادرکنندگان را به لحاظ نقدینگی دو چندان میکند، اما باید سؤال کرد که آیا سازمان امور مالیاتی این ابزار را در اختیار ندارد که بازگشت مالیات بر ارزش افزوده صادرکنندگان، منوط به بازگشت ارز صادراتی شود.
دیگر نمیگویم خدا بخیر کند
وی با اشاره به تغییر رویکرد دولت در ده ماهه گذشته گفت: از سرعت حرکت مخرب در برخی مسائل داخلی رها شده و به سمت منطق و اصول در حال حرکت هستیم؛ یعنی وقتی میخوابیم نمیگوییم خدا به خیر کند که فردا صبح چه بخشنامهای ابلاغ میشود، از این جهت شرایط بهتر شده است؛ ولی باید این حرکت تقویت شود.
بوسه بر دستان صادرکنندگان
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری در مراسم روز ملی صادرات، گفت: باید دست فعالان عرصه صادرات را که توانستهاند با وجود فضای بسته و محدودیتهای مختلف فعالیت کنند بوسید.
جنگ اقتصادی راه انداختند
معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: دولت امریکا با خروج از برجام فشار سنگین و بیسابقهای علیه ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران وارد کرد و بهصورت آشکار و بدون پرده پوشی اعلام کرد که بیشترین درد را به جامعه ایران وارد خواهیم کرد و جنگ اقتصادی بزرگی علیه ایران به راه خواهیم انداخت.
روی پای خود ایستادیم
وی افزود: امروز با سرافرازی میگوییم که اقتصاد ایران اگرچه با مشکلات مختلفی روبرو شد، اما توانست روی پای خود بایستد.
این فشار سابقه تاریخی دارد؟
وی افزود: امریکا تصورش این بود که اقتصاد ایران به فروپاشی میرسد و مشکلات اقتصادی منجر به شکلگیری اعتراضات میشود و در همین راستا از اردیبهشت سال 97 تاکنون هر روز فشارهای خود را بر اقتصاد ایران افزوده است که لازم است دانشگاهیان، نخبگان و صاحب نظران این موضوع را مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهند که آیا چنین فشاری ظرف مدت دو سال علیه یک ملت و دولت در تاریخ سابقه دارد؟
متوسل به روشهای دیگر شدیم
جهانگیری با اشاره به اینکه امریکاییها هرگز نتوانستند میزان فروش و صادرات نفت خام ایران را به صفر برسانند، تصریح کرد: البته فروش نفت ایران تحت فشار قرار گرفت و حتی کشورهای دوست ایران جرأت خرید نفت را ندارند و دولت برای فروش نفت به روشهای دیگری متوسل میشود.
صادرات جایگزین نفت
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه میزان صادرات نفت و درآمدهای حاصل از فروش نفت کشور کاهش پیدا کرده است، گفت: آنچه توانسته جایگزین فروش نفت باشد توسعه صادرات غیرنفتی و تلاشهای فعالان عرصه صادرات است که باعث شده از سال 97 تاکنون میزان تولید و صادرات کشور کاهش پیدا نکند و رشد اقتصادی امروز نسبت به سال گذشته وضعیت بهتری دارد.
دو شوک اقتصادی
وی با اشاره به اینکه مردم و بخصوص طبقه متوسط و ضعیف جامعه فشار سنگین و شرایط سختی را تحمل میکنند، خاطرنشان کرد: در دو شوک اقتصادی که یکی در سالهای 91 و 90 و دیگری در سالهای 98 و 97 به کشور وارد شد، قدرت خرید مردم بشدت کاهش یافت که در این راستا دو مأموریت اصلی را باید بهطور همزمان دنبال کنیم که یکی سر پا نگهداشتن اقتصاد، تولید، اشتغال و صادرات است و دیگری کمک به وضعیت معیشتی جامعه و بخصوص اقشار کم درآمد است.
وضعیت بهتر از خواب امریکا است
معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: به فضل الهی وضع اقتصاد کشور بههمت فعالان اقتصادی بسیار بهتر از آن چیزی است که امریکا برای کشور ما خواب دیده بود اما در بخش معیشت مردم همواره باید در پیشگاه ملت ایران خصوصاً طبقات ضعیف به خاطر صبرشان در برابر مشکلات سر تعظیم فرود آوریم که با تحمل سختیها و فشارها این روزها را پشت سر میگذارند.
اجماع ما را نجات میدهد
جهانگیری گفت: آن چه میتواند کشور را از این دوره سخت عبور دهد اجماع، همبستگی و انسجام ملی است و هیچ کس نباید بهدنبال فرصت طلبی باشد و تصور کند که فرصتی برای تسویه حساب سیاسی فراهم شده است.
3 رکن ادامه مسیر
وی با بیان اینکه امروز ایران در خطر است و امریکا، سعودیها و اسرائیل برای لطمه به تمامیت ارضی کشور برنامهریزی کردهاند، اظهار داشت: باید اعتماد، امید و مشارکت مردم را بهعنوان مهمترین سرمایه مورد نیاز کشور ارتقا دهیم و نخبگان، دانشگاهیان و جریانات سیاسی نیز باید کمک کنند که امید مردم به آینده افزایش پیدا کند.
مشارکت در انتخابات
جهانگیری ادامه داد: در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی باید شاهد مشارکت همه مردم باشیم چرا که مشارکت در انتخابات میتواند منافع ملی و امنیت ملی را تأمین کند. باید انتخابات به نحوی برگزار شود که همه سلیقههای سیاسی برای شرکت در انتخابات نامزدهای مدنظرشان در عرصه حضور داشته باشند.
بخشنامه لحظهای صدمه میزند
وی از صادرات غیرنفتی بهعنوان یک مبارزه با رقبا برای به دست آوردن بازارهای بینالمللی یاد کرد و با تأکید بر اینکه صدور بخشنامههای لحظهای میتواند به صادرات لطمه وارد کند، گفت: مدیر واقعی کسی است که نیازهای کشور را شناسایی و نسبت به آن پاسخ دهد. هر تصمیم و سیاستگذاری ما ممکن است برای یک بخش مفید باشد اما باید ابعاد و زوایای مختلف و تأثیرات آن بر سایر بخشها را نیز به دقت مورد ارزیابی و بررسی قرار دهیم.
تزریق 100 هزار میلیارد تومان
جهانگیری گفت: براساس برنامهریزیها و تصمیمات اتخاذ شده نظام بانکی 100 هزار میلیارد تومان تسهیلات برای تأمین سرمایه در گردش واحدهای تولیدی پیشران اقتصاد پرداخت خواهد کرد که در این راستا واحدهای تولیدی که فعالیت صادراتی دارند در اولویت خواهند بود.
گردشگری مهمترین است
وی گردشگری را از مهمترین محورهای صادرات برشمرد و گفت: شرکتهای دانش بنیان نیز باید مورد حمایت قرار گیرند چرا که این شرکتها در حقیقت به جای صادرات کالا از طریق فروش دانش و خدمات فنی برای کشور ارزآوری میکنند.
سهم ما چقدر است؟
بهگزارش پایگاه معاون اول رئیس جمهوری، جهانگیری با تأکید بر اینکه کشورهای همسایه مهمترین بازارهای هدف صادرات غیر نفتی هستند، گفت: میزان واردات 15 کشور همسایه ما سالانه بیش از 1100 میلیارد دلار است و این در حالی است که ایران سهم اندکی از این بازار را در اختیار دارد.
صادرات به افغانستان بیشتر از صادرات به کل اتحادیه اروپا
وی با تأکید بر اهمیت توجه هرچه بیشتر به بازارهای صادراتی کشورهای همسایه افزود: صادرات غیرنفتی ایران به افغانستان از صادرات به کل اتحادیه اروپا بیشتر است و اهمیت صادرات به کشورهای همسایه نظیر عراق، ترکیه و روسیه نسبت به سایر کشورهای اروپایی دو چندان است.
سریع سهم خود را پیدا کنید
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به عضویت ایران در اتحادیه اوراسیا گفت: ایران عضویت در اوراسیا را با این استدلال پذیرفت که برای صادرات 300 تا 500 قلم کالا از طرف کشورهای عضو این اتحادیه به ایران امتیاز داده شد تا با تعرفه پایین یا صفر نسبت به صادرات اقدام کند و امتیاز مشابهی نیز به کشورهای طرف مقابل برای صادرات به ایران داده شد که لازم است صادرکنندگان بسرعت سهم خود را در بازار این کشورها پیدا کنند و شاهد تراز منفی نباشیم.
به شرکتهای صادراتی نیاز داریم
وی با بیان اینکه کشور به شرکتهای بزرگ صادراتی نیاز دارد، خاطرنشان کرد: وقتی روسیه از سوی اتحادیه اروپا با تحریم مواجه شد، رئیس جمهوری این کشور اعلام کرد که روسیه آمادگی دارد برای تأمین نیازهای خود از محصولات ایرانی استفاده کند اما مشکلی که پیش آمد این بود که شرکتهای بزرگ و صاحب برند صادراتی در ایران وجود نداشت.
با فوریت اتاق بازرگانی ورود کند
وی تأکید کرد: باید اتاق بازرگانی با همکاری فعالان بخش خصوصی و صادرکنندگان با فوریت شرکتهای بزرگی برای رونق صادرات تشکیل بدهند.
باید صادرات 2 برابر شود
رضا رحمانی وزیر صنعت، معدن و تجارت نیز در روز ملی صادرات، گفت: میزان صادرات ما به کشورهای همسایه تا سال 1400 باید دو برابر شود و از 24 میلیارد دلار به 48 میلیارد دلار برسد در حالی که این میزان 2 درصد میزان واردات کشورهای همسایه است.
ظرفیتهای خالی از زبان وزیر
وی اظهار داشت: از 44 قلم کالای تولیدی مشخص شد که به جز دو قلم (خودرو و آلومینیوم) در برخی اقلام با رشد تولید مواجه بودیم. وزیر صنعت، معدن و تجارت گفت: ظرفیت تولید خالی در بسیاری رشتهها داریم، نصف ظرفیت تولید کاشی و سرامیک خالی است. در آرد و شرینی و شکلات هم ظرفیت خالی داریم. وی افزود: ما در عین حال که امروز با رشد مواجهیم اما ظرفیت خالی هم داریم بنابراین باید ظرفیت خالی را فعال کنیم و راه فعالسازی آنها دسترسی به منابع مالی است.
رشد با صادرات
همچنین در این مراسم، غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی ایران توسعه صادرات را یکی از راههای دستیابی به توسعه اقتصادی دانست و گفت: بسیاری از کشورها با تأکید بر بخش صادرات توانستهاند به رشد بالای اقتصاد دست پیدا کنند.
پول صادرکنندگان در حساب مالیات
به گزارش فارس، وی افزود: مشکلات بسیاری پیش روی صادرکنندگان است به نحوی که بر اساس برآوردهها دو هزار تا دو هزار و 500 میلیارد تومان پول صادرکنندگان در سازمان امور مالیاتی حبس شده است که این مشکلات صادرکنندگان را به لحاظ نقدینگی دو چندان میکند، اما باید سؤال کرد که آیا سازمان امور مالیاتی این ابزار را در اختیار ندارد که بازگشت مالیات بر ارزش افزوده صادرکنندگان، منوط به بازگشت ارز صادراتی شود.
دیگر نمیگویم خدا بخیر کند
وی با اشاره به تغییر رویکرد دولت در ده ماهه گذشته گفت: از سرعت حرکت مخرب در برخی مسائل داخلی رها شده و به سمت منطق و اصول در حال حرکت هستیم؛ یعنی وقتی میخوابیم نمیگوییم خدا به خیر کند که فردا صبح چه بخشنامهای ابلاغ میشود، از این جهت شرایط بهتر شده است؛ ولی باید این حرکت تقویت شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

من زاده زمانِ خود هستم
سهراب پورناظری آهنگساز موسیقی سنتی
و نوازنده تنبور و کمانچه در گفتوگو با «ایران» از فعالیتهای این سالهایش میگوید
ندا سیجانی
خبرنگار
برخی از استادان و اهالی موسیقی معتقدند ذائقه موسیقایی امروزجامعه دستخوش تغییر شده است؛ چه این تغییر را در مسیری پیش رونده ببینیم، چه در راه سطحینگری، بههرشکل موسیقی امروز آن چیزی نیست که چنددهه پیشتر بود. شاید نخ ارتباطی آن گذشته و این حال را بتوان در پدران و فرزندان حوزه موسیقی سراغ گرفت. مردانی میراث دار که وظیفه خود دانستهاند هنر متعالیشان را بهصورت موروثی به فرزندان خود منتقل کنند تا این میراث گرانبها همچنان نسل به نسل مانا بماند. چهرههایی چون کیخسرو پورناظری، محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و دیگرانی که تلاششان در این انتقال میراث به ظهور چهرههایی چون تهمورس و سهراب پورناظری، همایون شجریان، امید لطفی، حافظ ناظری، آیین مشکاتیان، صبا و نیما علیزاده و چندین و چند ستاره دیگر آسمان موسیقی امروز ایران ختم شده است. اما درباره اینکه فرزندان چقدر در مسیر پدر گام برداشتهاند و راه را درست پیمودهاند و موفق بودهاند یا نه، تاریخ قضاوت
خواهد کرد.
سهراب پورناظری یکی ازهمین نوگرایان موسیقی است؛ آهنگساز و نوازنده تنبورو کمانچه. اومانند پدرش استاد کیخسرو پورناظری درخانوادهای اهل موسیقی متولد شده و رهرو راه پدراست؛ پدری که تحولی نوین در تنبور ایجاد کرد و ساز گوشهنشین خانقاهها را به محافل عمومی آورد. حال سهراب داعیهای دیگر در سر دارد؛ او معتقد است: «من زاده زمان خود هستم و قرارنیست همان کاری را که پدرم پیشتر انجام داد، عین به عین به جامعه تحویل بدهم. من به هنر زنده اعتقاد دارم و بر این باورم که هنر باید پویا باشد.»
علاقهمندی سهراب به موسیقی به دوران کودکی او برمیگردد و درهمان سنین کم، عزمش را جزم کرد تا موسیقی ردیف و دستگاهی ایران را با ساز تنبور بیاموزد و بعد از آن، آرامآرام، به گروه شمس ملحق شد. گروهی که مؤسس آن پدرش است و آثارماندگاری چون «صدای سخن عشق»، «مطرب مهتاب رو» و «افسانه تنبور» با صدای خوانندگان برجسته ایران در این گروه ضبط و اجرا شده است. سهراب پورناظری دراین سالها تلاش کرد با حفظ نغمههای اصیل موسیقی ایرانی، ابداعات و اندیشههای خود را درنواختن تنبور پیاده کند و این نگاه نوگرایانه بر آن بود که موسیقی ایرانی را همنشین موسیقی غربی کند و تنبور را کنار گیتار بگذارد تا با این تلفیق موسیقایی، صدای این ساز گوشهنشین را به گوش دنیا برساند. این اما پایان ماجرا نبود؛ نگاه متفاوت سهراب به موسیقی امروز و جامعه یا همانی که پیشتر ذائقه موسیقایی نام نهادیم، درآلبومهایش و درهمکاری با همایون شجریان آشکار میشود. اگرچه دراین باب نسبت به نوع آثار و نگاه این دو هنرمند نظرات متفاوتی وجود داشت و برخی از اهالی موسیقی بر این عقیده بودند که همایون و سهراب در هنر موروثی خود ساختارشکنی کردهاند. او در همین گفتوگو میگوید: «چرا همایون شجریان باید قدم به قدم مسیر هنری استاد محمدرضا شجریان را دنبال کند؟ اگر اینگونه است پیشتر استاد شجریان این مسیر را به بهترین شکل و در زمانه خود رفته و چه فایدهای خواهد داشت چرا که این کار تنها تکرارمکررات است.»
این گفتوگو به بهانه خبر همکاری دوباره همایون شجریان و سهراب پورناظری در فیلم سینمایی «مست عشق» که داستان شمس و مولاناست انجام گرفت؛ با این حال، بهانه در طول گفتوگو کنار رفت و صحبتمان با این آهنگساز جوان وخوشآتیه امروزموسیقی ایران درمورد فعالیتهای هنریاش، تلفیق شعر با موسیقی و ایدههای جالب و پرمخاطبی که او در ساخت تعدادی از آثار بسیار شنیده شده این سالهای موسیقی ایران به خرج داده، گسترش پیدا کرد تا یکی از مفصلترین گفتوگوهای مطبوعاتی این سالهای سهراب پورناظری را سبب شود.
موسیقی تیتراژ «مست عشق» اولین تجربه همکاری شما با آقای حسن فتحی کارگردان این فیلم سینمایی است؛ در ابتدا بگویید این همکاری چطور شکل گرفت؟
«مست عشق» فرصت مغتنمی بود برای همکاری با آقای فتحی؛ در یک محصول مشترک از ایران و ترکیه با حضور هنرمندان برجسته ایرانی و البته هنرمندان مطرح ترکیهای. خیلی خوشحالم که ساخت موسیقی این کار بر عهده من خواهد بود.
آنطور که در خبرها اعلام شده همایون شجریان بهعنوان خواننده اثر انتخاب شده است. این همکاری قرار است چطور پیش برود؟
طبیعتاً براساس توانایی منحصر به فرد همایون شجریان و تجربه موفقی که با هم داشتهایم در زمان ساخت آثار باکلام به صدای او فکر میکنم؛ البته ساخت موسیقی این فیلم از طرف همایون جان به من پیشنهاد شد و با توجه به سابقه کار و ارادت هر دوی ما به مقام شمس تبریزی و حضرت مولوی، پیام معنوی این حضور برای هردویمان بسیار ارزشمند است.
موضوع این فیلم برههای از زندگی مولانا جلالالدین بلخی و شمس تبریزی است و قطعاً به موسیقی ویژهای برای خلق این حال و هوا نیاز است. برای ساخت موسیقی این کار از چه معیارها و سازبندیهایی استفاده خواهید کرد؟
سازبندی این کار بر اساس موسیقی «صوفی» تعریف شده است. بنابراین از سازهایی که در موسیقی عرفانی و حوزه تمدنی ایران به کار میرود بهره خواهیم برد. البته براساس فضای فیلم و فیلمنامه نوشته شده، بخشهایی از داستان نیز فضای غیرعرفانی را دنبال میکند. و در این بخش از موسیقی و سازهای دیگری هم استفاده خواهیم کرد که برگرفته از موسیقی ارکسترال غربی است.
ضبط این اثر در چه کشورهایی صورت خواهد گرفت و ارکستر غربی مد نظرتان چه ارکستری است؟
بخش عمده ضبط این اثر در کشور ترکیه صورت میگیرد. به احتمال زیاد ارکستر غربیمان هم یکی از ارکسترهای کشور ترکیه خواهد بود. در ضمن در این کار از تکنوازان برجسته حوزه تمدنی ایران مانند کشورهای افغانستان امروز، تاجیکستان امروز و لبنان امروز بهره خواهیم برد.
با توجه به سابقه شما در موسیقی عرفانی از نحوه استفاده این نوع موسیقی در این کار بگویید؟
سالها در کنار پدرم و در گروه موسیقی ایشان که «شمس» نام دارد ساز نواختهام.البته افرادی که کارهای ما را دنبال میکنند، میدانند خاستگاه موسیقیمان عرفانی است و با اشعار مولوی گره خورده است. بنابراین بخش زیادی از فعالیت من در این مسیر بوده است. با توجه به این تجربیات قبلیام، فکر میکنم زمینه کافی برای جولان دادن در این شاخه از موسیقی وجود داشته باشد.
در ساخت این اثر از موسیقی مقامی کردی هم استفاده میشود؟
در موسیقی قائل به دستهبندی و گروهبندی نیستم. از نگاه من موسیقی همه اقوام کشور، از کردی و لری گرفته تا آذری، زیر سایه موسیقی ایرانی قرار میگیرند. در مورد این کار هم باید بگویم بخشی از آن، روایت موسیقایی مناطق مختلف ایران است و بخشی دیگر مربوط به موسیقی خانقاهها یا موسیقیهایی که در مجالس سماع و در قونیه استفاه میشوند. همچنین از سازبندی موسیقیهایی که در زمان مولوی وجود داشته و تا به امروز به حیات خود ادامه داده است استفاده خواهم کرد.
عنوانبندی پایانی این فیلم اثری با کلام خواهد بود؟
بله؛ سکانس پایانی با تیتراژ آخر پیوند خواهد خورد و موسیقی آن بهصورت یک تصنیف یکپارچه است.
غیر از عنوانبندی پایانی، قطعات با کلام دیگری هم در طول فیلم خواهیم شنید؟
بله؛ در چند سکانس، موسیقیهای آوازی خواهیم داشت که به شکل موزون یا بهصورت آوازی اجرا میشوند.
یکی از مؤلفههای آثار شما توجه به شعر در موسیقی است. قاعدتاً این نکته با زادگاه شما که مهد شعر و موسیقی است بیربط نبوده است. پیوند شعر و موسیقی چقدر برای شما اهمیت دارد و نسبت به آن احساس مسئولیت میکنید؟
شعر فارغ از اینکه درحرفهام کاربرد دارد، همدم روزگارم و بخش مهمی از زندگیام بوده است. بخش مهمی از نگاه من به جهان اطراف بر اساس همین اشعار شکل گرفته است. تجربه بشری در شعرهای ما ظهور پیدا میکند و طبیعتاً بر جهان انسان ایرانی نیز اثر میگذارد. البته این اتفاق مختص امروز و دیروز نیست و در طول تاریخ جریان داشته است. بهعنوان مثال در شاهنامه فردوسی با چکیدهای از تجربیات بشر در خاستگاه تمدن جهان مواجهیم. بنابراین بار دیگر تأکید میکنم جایگاه شعر برای من در مقایسه با دیگر هنرهای ایران متفاوت است. به این دلیل که در دیگر هنرها نسخ مکتوب و قابل قبولی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی ما را به دوران طلایی سرزمینمان متصل کند، کمتر یافت میشود. البته بخشی از متون اساطیری ایران هنوز در دسترس است، اما هیچ یک از آنها برای انسان امروز به اندازه اشعار شعرای بزرگ تأثیرگذار نیستند. به همین دلیل برای موسیقیدانان، هنرمندان و بخصوص فارسیزبانان یک اتفاق یا شانس بزرگ محسوب میشود. اما از آن غافلیم و آنچنان که باید از این گنجینه گرانبها که رایگان در اختیارمان قرار دارد بهره نمیبریم. اگر کسی میخواهد به جهان انسان ایرانی راه پیدا کند و به نوعی خود را انسان آگاه ایرانی بداند باید در اهتمام به یادگیری گنجینه ادبیات فارسی فروگذاری نکند. اگر دانشگاهی برای یادگیری فرهنگ سرزمینمان ایران وجود داشته باشد، همین ادبیات فارسی است.
اشعار مورد استفادهتان را خودتان انتخاب میکنید؟
در کارم خطکشی چندانی وجود ندارد. بسیار اتفاق افتاده دوستان شعری را به من معرفی کردهاند که معیارهای زیبایی شناسانه یک شعر مناسب برای ساخت اثری باکلام را داشته و از کار روی آن بسیار استقبال کردهام. بهنظرم یک اتفاق هیجانانگیزاست. اما غالباً انتخاب اشعار کارهایم را خودم انجام میدهم. تلاش میکنم جهان و روان و مفهوم شعر و احساس سراینده در من بهصورت خیال مصور شود. برای این کار مدتها با شعر زندگی میکنم. بعد در مکان و زمانی پیشبینینشده این اشعار برایم بهصورت آهنگین ظهور پیدا میکنند و اثر متولد میشود.
بر اساس اکثر آثار موسیقایی که امروز به گوش میرسد میتوان به این نتیجه رسید که نسل امروز یا حتی یکی، دو نسل قبلتر با شعر کلاسیک ایرانی ارتباط خوبی ندارد و از اشعار فاخر کمتر بهره میبرد. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
آثار یک هنرمند زاییده مهارت، آگاهی، شرایط اجتماعی و جهان بینی او نسبت به شرایط جامعهاش بوده است. در مقاطع مختلف تاریخ فرهنگ و هنر ایران زمین اتفاقاتی افتاده که درخور توجه است. بهعنوان مثال در قرن چهارم هجری بهدلیل ظهورحکومت سامانیان، یک اتفاق چشمگیر علمی و فرهنگی در سرزمین ما شکل میگیرد و به روایتی «هیربدستان»های ساسانی (که همان مدارس دوره ساسانی است) بار دیگر احیا میشوند و در این دوره بزرگانی چون ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، فردوسی و خیام پرورش مییابند. بسیاری از علوم امروز ما به دانش این بزرگان مدیون است و خود این بزرگان، این دستاورد را به وسیله دهقانان ایرانی که آموزگاران دانش کهن سلسلههای ساسانی و پیش از آن بودهاند بهدست آوردهاند. تا قرن هفتم و هشتم هجری که دیگر بزرگانی چون مولوی، سعدی و حافظ در ادبیات ایران متولد شدند. این اتفاق تا قرنها بعد تکرار نشد. در کشور ما فعالیتهای بسیاری انجام میشود فقط به این دلیل که باید انجام بشود! بدون آنکه درک و شناخت درستی نسبت به آن وجود داشته باشد. بهعنوان مثال کنسرت برگزار میشود به این دلیل که فقط باید کنسرت برگزار شود؛ کنسرتی که اگر برگزار نشود هیچ اتفاقی نمیافتد. بهتر است بگوییم موسیقی مانند فوتبال در نگاه مسئولان امر مهمی نیست. ورزش آنقدر اهمیت پیدا کرده که ورود بانوان به استادیومها که پیش از این ممنوع بود با توجه به تهدید فیفا به تعلیق فوتبال و اهمیت آن در جامعه امروز تسهیل میشود. اما در همین شرایط بخشی از صدای جامعه را که میتواند در قالب موسیقی نمود داشته باشد، محروم میکنند. آن هم در صورتی که ما در مهد تمدن جهان زندگی میکنیم؛ جایی که تخت جمشید و مسجد شیخ لطفالله در آن ساخته شده. اما ما حتی نمیتوانیم از داشتههایمان بخوبی استفاده کنیم. با توجه به شرایط حال حاضر جامعه امروز نمیتوان انتظارداشت نسل جدید به شعر و ادبیات نگاهی عمیق داشته باشند. دردمندانه باید بگویم بخش چشمگیری از موسیقیدانهای ما اشراف کاملی به ادبیات ایران ندارند. در حوزه فرهنگ و هنر وقوع چنین موضوعاتی بسیار اسفناک است. بنابراین باید شرایطی فراهم شود که به این مهم توجه شود. رسانه ملی ازصبح تا شب خانوادهها را پای برنامههای خود مینشاند و به تصور خود آموزش میدهد. اما کدام یک از این برنامهها فرهنگی و قابل دفاع است؟ در آنها از کدام هنر بدرستی سخن گفته شده است؟ آخرین باری که چهرههایی مثل بیضایی، کیارستمی یا محمدرضا شجریان به تلویزیون آمدند چه زمانی بوده است؟ بنابراین با توجه به این شرایط آیا میتوان انتظار داشت فلان هنرمند ادیب باشد یا شناخت درستی نسبت به ادبیات پیرامون خود داشته باشد؟ ما هنرمندان معدودی داریم که از نظر اندیشههای ادبی و هنری، شناخت کافیای ازجهان و فرهنگ ایرانی دارند و متأسفانه در مسیر پیشرو روز به روز تعداد این افراد کمتر هم میشود.
در تغییر ذائقه نسل امروز علاوه بر رسانه ملی، استادان موسیقی چقدر نقش داشتهاند؟ گاهی اوقات دیده میشود این استادان آثار خود را با توجه به خواسته نسل امروز تولید میکنند.
آثار مهم هنری و باکیفیت که باید در سرزمین ما تولید شود و به گوش همگان برسد به تعداد کافی وجود ندارد. بهعنوان مثال اکثر مردم آلبوم «نینوا»ی حسین علیزاده را میشناسند و بخوبی با آن ارتباط برقرار میکنند. اما آیا بعد از «نینوا»، اثری با این کیفیت و ارزش تولید شده است تا جامعه نسبت به آن عکسالعملی نشان دهد؟ آیا آهنگسازان نسل قدیم ما، آثار جدید درخشانی تولید کردهاند که مخاطبان به آن اقبال نشان بدهند؟ نباید تمام تقصیرات را به گردن جامعه و مردم بیندازیم. البته قبول دارم که جامعه به شنیدن یک ترانه سادهتر و مردمی بیشتر گرایش دارد. خلق هنر موسیقی در سرزمین ما با مشکل مواجه است و البته این معضل در حوزه شعر هم دیده میشود. آنچه در فرهنگ و هنر امروز ما دیده و شنیده میشود بازتاب جامعه امروزمان است. بهطور مثال فلان خواننده موسیقی رپ هرچه دلش میخواهد، میخواند و اتفاقاً بسیار هم از او استقبال میشود و بالاترین مخاطبان را در فضای مجازی از آن خود میکند. البته نوع اجرای آن خواننده به سلیقه خودش مربوط است و نماینده بخش قابل توجهی از نسل جوان ما است. اما درآخر میبینیم همان خواننده درکنار فلان مسئول مهم در تبلیغات انتخاباتی نشسته است! همین یک مثال نشان میدهد نگاه بخش عمدهای از مسئولان ما به حوزه فرهنگ نگاهی ابزاری است. به همین دلیل از وضعیت پیش آمده احساس نگرانی میکنم. در حال حاضر دچار یک سونامی فرهنگی هستیم ولی چشمانمان را بستهایم و فکر میکنیم همه فردوسی و سعدیاند! رسانه ملی کوچکترین نقشی در ارائه فرهنگ و هنر ایرانی ندارد. کارهایی که پخش میکند مناسب این مملکت نیست. آنچه در شهر و اجتماع ما وجود دارد و دیده میشود در رسانه ملی بازتابی ندارد. البته بعد از 24 سال کار درسطح حرفهای، چشم امیدی به درست شدن اوضاع فرهنگی از طریق مسئولان ندارم؛ نه این دولت و نه دولتهای قبل و بعد. توصیه من به جوانان و نسل آینده هنر ایران این است از هیچ نهادی، هیچ توقع و انتظاری نداشته باشند. عدم شایستهسالاری آنقدر در همه حوزههای مدیریتی ما ریشه دوانده که به نظرم اگر کسی بخواهد کاری انجام بدهد باید وابسته و متکی به خودش باشد نه آنکه فکر کند کسی برایش قدمی برمیدارد. البته خدا کند این مملکت به لحاظ امنیتی همینگونه که هست پیش برود و حفظ شود. دست کسانی که این کارها را انجام میدهند درد نکند. همین که در مملکت ما امنیت و آسایش برقرار است اهمیت دارد.
شما در انتخابات دولت آقای روحانی از حامیان ایشان بودید و اعلام کردید این رأی برای 4 سال نیست. با این حساب شرایط کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه آنطور که باید انتظاراتمان برآورده نشده است. البته نه فقط دولت آقای روحانی در دولتهای قبل هم اینچنین بوده است. من 24 سال از بهترین سالهای عمرم را در دورههای مختلف ریاست جمهوری سپری کردهام و انتظار داشتم اتفاقات خوبی رخ بدهد. اما وقتی مقایسه میکنیم میبینیم نهایتاً هر کدام 10 تا 15 درصد با یکدیگر فرق دارد و هر دولتی که بر سرکار بیاید اوضاع فرهنگی، همین آش و همین کاسه است. مانند آنچه که از سوی نهادهایی چون رسانه ملی انجام میگیرد که با پخش برنامههای بیمحتوا و به دور از فرهنگ و هنر شاهد نابودی اوضاع فرهنگی کشورمان هستیم. رسانه ملی ما در اخبار بارها چهره نتانیاهو را نشان میدهد. آیا تصویر کمانچه کریهتر از چهره نخستوزیر رژیم صهیونیستی است؟ نشان دادن تار مهیبتر از نشان دادن سلاحهای کشتار جمعی است؟
ارزیابی شما از آثار موسیقی سنتی که طی سالهای اخیر تولید شده چیست؟
اغلب آثاری که این روزها با عنوان موسیقی سنتی به گوش ما میرسد از کیفیت لازم برخوردار نیستند. در آنها نه مفهوم درستی از موسیقی سنتی امروز درک میشود و نه تولیدات خوبی به چشم میخورد و نه هنرمند در آن بستری که باید باشد به حیاتش ادامه میدهد. تنها یک تعداد هنرجو هستند که علاقهمندند تکنیک را بیاموزند که خروجی آن به هیچ روی برآمده از جهان موسیقی ایرانی نیست و جان و روحی در آن دمیده نشده است و هویتی ندارد. مسیری که یک هنرمند موسیقی باید از ابتدای راه طی کند تا در ارائه اثر به پختگی کامل برسد، در گذشته مسیر دیگری بوده است. بهعنوان مثال استاد ابوالحسن صبا هدفی که برای تکامل یافتن موسیقی خود طی کرده، مسیر دیگری بوده است. اما متأسفانه هنرجویان امروز موسیقی مسیر دیگری را طی میکنند. این نتیجه نقص در سیستم آموزش موسیقی در ایران امروز است. برخی آموزگاران مسیر درستی را پیش پای هنرجو نمیگذارند تا آموزش به شکلی جامع صورت بگیرد. تنها یک سری تکنیک را از روی یک تعداد کتاب درس میدهند که جهان موسیقی و جهان هنر ایرانی در آن کاملاً فراموش میشود. در گذشته هنرمندی چون استاد حسین تهرانی، تنبک نواز برجسته ایرانی، علاوه بر نوازندگی به شعر و آواز تسلط کامل داشت و آنچه که از ساز و هنر حسین تهرانی شنیده میشد بیانگر چکیدهای از فرهنگ و هنر ایرانی بود. همین طور دیگر نوازندگان مطرح موسیقی ایران. اغلب موسیقیدانهای گذشته ما با هنر آوازخوانی آشنایی کامل داشتند. به این علت که موسیقی ردیف دستگاهی ما ابتدا موسیقی آوازی بوده و سپس به ردیفسازی در آمده است و نوازنده یا آهنگساز برای برداشت و درک درست از این موسیقی حتماً باید به شعر و آواز ایرانی مسلط میبود. نکته مهم در مبحث آموزش موسیقی که در واقع یکی از نقطههای تاریک آموزشی ما محسوب میشود و بعدها در چرخه تولید آسیب آن را متوجه خواهیم شد، جامع نبودن هنرجویان موسیقی است. چرا که آنها تنها به تکنیک مسلط بودهاند و آن را آموزش دیدهاند. به نظرم ارتباطی که باید سلسلهوار با هنر دهههای قبل و سدههای قبل داشته باشند به آن شکلی که باید برقرار نشده است.
برگردیم به فعالیتهای حرفهای شما در زمینه آهنگسازی؛ در این عرصه از آثار چه هنرمندانی تأثیر گرفتهاید؟
دقیقاً نمیتوانم بگویم از چه اثری الهام گرفتهام اما طبیعتاً از جهان آهنگسازی نسل گذشته و مکتب هنری آنها بسیار بهره بردهام. بهطور مثال در کمانچه نوازی و آموزش محضر استاد اردشیر کامکار را تجربه کردهام. ردپای مکتب استاد صبا و نوع نگاه ایشان هم در موسیقی من هویدا است و سبب شد بعدها با آثار استاد صبا بسیار دمخور باشم. از آثار آهنگسازان نسل بعد، موسیقی استاد فرامرز پایور را هم بسیار دوست دارم و از ایشان تأثیر گرفتهام. در میان نسل بعدتر نیز از آثار هنرمندان بزرگی چون استاد پرویز مشکاتیان و استاد حسین علیزاده بسیار تأثیر گرفتهام.اما تأثیرگذارترین و نخستین استاد من در موسیقی پدرم است و خود را ادامه دهنده راه ایشان میدانم. شاکله فکری من در هنر موسیقی همان نگرش پدرم است با بیان امروزی خودم.
به نظر شما چرا آثار آهنگسازان نسل امروز نمیتوانند به اندازه آثار چهرههای سالهای گذشته ماندگار شوند؟
هر آهنگسازی چکیدهای از آموختههای خود را در یک اثر هنری عرضه میکند و در اختیار شنونده قرار میدهد. اما در حال حاضر مکتبی برای آموزش آهنگسازی ایرانی وجود ندارد. استادان بزرگ هم کلاس آموزشیای برای انتقال آموختههای آهنگسازی خود به نسلهای جوانتر ندارند. بنابراین کارهایی که تولید میشود زاییده دانش، آگاهی و استعداد خود آهنگساز است. مراوده استادان گذشته با نسل امروز وضعیت خوبی ندارد. در بحث آهنگسازی خود استادان نیز با نسل قبل خود این گسست را داشتهاند و هیچگاه به آهنگسازی بهعنوان یک رشته تحصیلی توجه نشده است. چراکه آهنگسازی مانند نوازندگی و خوانندگی تکنیک خاص خود را دارد و باید به جهان آهنگسازی اشراف کامل و جامع داشت تا اثر به پختگی برسد. اینها تجربیاتی است که هنرمندان طی گذشت زمان به آن دست یافتهاند و باید انتقال پیدا کند. اما متأسفانه در میان نسل امروز آهنگسازانی مثل پرویزمشکاتیان و حسین علیزاده کمتر دیده میشود. به نظرم این انتقال تجربه به آن شکلی که باید و شاید وجود نداشته است. اما در مقابل میبینیم برخی از پیشکسوتان ما اگر نقدی یا توصیهای دارند، پدرانه یا در فضای استاد و شاگردی مطرح نمیکنند تا نسلهای بعد از این تجربهها بهره ببرند و ترجیح میدهند این صحبتها در فضاهای رسانهای یا فضاهای مجازی بازگو شود.
این گسست شاید به این دلیل باشد که احترام استاد و شاگردی کمرنگتر شده است؟
اتفاقاً اینگونه نیست. حداقل خود بنده هیچ گاه بیادبی یا بیاحترامیای نسبت به استادان نداشته و ندارم. آنها روی چشم ما جای دارند. ما در روزگاری زندگی میکنیم که مهری که باید از نسل گذشته به این نسل منتقل شود، وجود ندارد. البته این موضوع در حوزه تئاتر و سینما کمتر رخ میدهد و رابطهها خیلی بهتر است و از یکدیگر حمایت میکنند اما در حوزه موسیقی نهایت کم لطفی را نسبت به یکدیگر میبینیم. نسل جدید دستاورد نسل گذشته هستند و اگر ضعفی وجود دارد همانطور که اشاره کردم باید در بخش آموزشی جستوجو کنیم. یک هنرمند یا یک موسیقیدان نباید صرفاً تنها یک خواننده یا آهنگساز باشد بلکه از جمیع جهات فرهنگی و ادبی باید تربیت گردد تا آن زمان که در عرصه حرفهای قرار میگیرد یک رفتار حرفهای از خود نشان بدهد. اگر رفتار نادرست و ناشایستی از نسل امروز یا آینده سر میزند به همان میزان که خود مسئول این رفتار هستند استادان آنها نیز مسئولاند و برای برونرفت از این مشکل باید یک نگاه پدرانه و یا رفتار بزرگمنشانه از سوی استادان وجود داشته باشد و تکذیب کردن یا طرد آنها طبیعتاً راه حل این ماجرا نیست و راه حل این معضل در نزدیکی نسلها به یکدیگر است.
حال که بحث به انتقاد کشید بگذارید در مورد خودتان هم صحبت کنیم. برخی بر این عقیدهاند که نسل امروز موسیقی ایرانی و کسانی مثل سهراب پورناظری و همایون شجریان که در خانوادهای اهل هنر و موسیقی پرورش یافتهاند و میراثدار پدرانشان هستند، از مسیر هنری خود خارج شدهاند و ساختارشکنی کردهاند. این اتهام را قبول دارید؟
دوستان عزیزی که نسبت به کارهای ما نقد دارند پای میز مذاکره بنشینند و بگویند مسیر هنری کدامیک از ما اشتباه است. اگر من حرف امروزم را با موسیقی بازگو نکنم همه چیز مرده است. من به این نسل تعلق دارم. چرا باید موسیقی قاجاری اجرا کنم؟ کسانی که این نظرات را دارند مطالعهشان کم است. آنها برچه اساسی میگویند اگر تنبور را با روشی نوین بنوازید دیگر تنبور نیست؟ البته ریشه این نوع نگاه خشک و تعصبگرایانه را میتوان در نگاه موسیقیپژوهان غربی و نوع تعریف آنها از هنر شرق هم جستوجو کرد. موسیقیشناس غربی نمیتواند با جان هنری ایران ارتباط برقرار کند؛ آنها موسیقی ایرانی را برای خود جور دیگری تعریف کردهاند و چارچوب خود را دارند. جای تأسف است که باید بگویم آنها فکر میکنند نگاه به موسیقی مانند یک شیء موزهای است و باید درگذشته خود باقی بماند و هرگونه تغییر در آن برابر است با برهم زدن تصور و شناختی که از هنر شرق در ذهن خود ایجاد کردهاند. بهعنوان مثال، سبک نوازندگی که در ساز تنبور به آن رسیدهام بیان امروزی و زنده از جهان درون من است که از ریشههای این ساز درگذشته. اگر غیر از این بود بیتردید در همان نطفه از بین میرفت؛ نه جوانان به سمت آن میآمدند و نه مخاطبی پیدا میکرد. در واقع هرآنچه در موسیقی ما از ریشه بهره نگرفته باشد بعد از یک مدت کاملاً از بین خواهد رفت. بهعنوان مثال، سازهایی چون ویولن یا پیانو ایرانی، در موسیقی ما متولد نشدهاند و به دلیل اینکه جهان آن درجهان موسیقی و فرهنگ ایرانی تعریف نشده با افول مواجه شدهاند. درواقع اگر اثری ماندگار شود به خودی خود جزئی از این فرهنگ محسوب میشود. صحبتهایی در این باب که ساختارشکنی اتفاق افتاده از روی آگاهی و خیرخواهی نیست. نمیدانم چرا همایون شجریان باید قدم به قدم مسیر هنری پدرش را دنبال کند. پیشتر استاد شجریان این مسیر را به بهترین شکل و در زمانه خود پی گرفتهاند. چه فایدهای خواهد داشت که هنرمند نسل بعد هم بخواهد قدم به قدم خود را ملزم به طی همان مسیر بکند؟ این کار نتیجهای جز تکرار مکررات ندارد.
با این اوصاف آیا به نظر خودتان توانستهاید وامدار هنر پدرتان، کیخسرو پورناظری، باشید؟
شاکله ذهنی من نسبت به هنر، کاملاً وام گرفته از نوع نگاه پدرم به موسیقی بوده است و اگر در کارم نقطه قوتی وجود داشته باشد نتیجه استفاده از گوهر ذهن ایشان در آهنگسازی و برخورد با هنر ایرانی است. اما طبیعتاً من زاده زمان خود هستم و قرار نیست همان کاری که پدرم پیشتر انجام داده را عین به عین به جامعه تحویل بدهم. من به هنر زنده اعتقاد دارم و بر این باورم که هنر باید پویا باشد. اگر تنبور مینوازم چارچوبهای ذهنی من کاملاً همانی است که در دوره آموزشی نزد پدرم آموختهام. اما روایتی که امروزه شنیده میشود بیان افکار امروز من است و باید در سیر کاری من بهصورت کامل دنبال شود. بسیار پیش آمده دوستان به سراغ قطعاتی میروند که برای یک فیلم یا موقعیت خاصی بوده و از جهان موسیقایی کیخسرو پورناظری فاصله بسیاری داشته است. این باعث شده حجم بسیاری از کارهایی را که انجام دادهام نادیده بگیرند یا توجهی به آن نداشته باشند. بهدلیل اینکه آن آثار به قول امروزیها «پاپیولار» و معروف نشدهاند. این درحالی است که برای تحلیل یک هنرمند باید تمام آثارش را در نظر گرفت و شنید و بر اساس آن ببینیم که این جهان متعلق به کدام یک از مکاتب هنری است. هر اثری که روح هنر در آن دیده شده باشد تا همیشه مخاطبان خود را دارد. بهعنوان مثال، قطعه «مرغ سحر» که چند دهه از تولید آن میگذرد همچنان مخاطب خود را دارد. بنابراین نمیتوان متر و معیاری برای مخاطب موسیقی تعریف کرد. اما این باور که تنها موسیقیای مورد پسند مردم است که معیارهای موسیقی مصرفی را داشته باشد غلط است. میتوان با وامداری، آگاهی و اشراف به موسیقی و هنر کهن ایران در هر رشتهای آثاری تولید کرد که بیانگر اندیشه روز هنرمند باشد. دراین مسیر جانمایه اثر نقش اصلی را بازی میکند. به عبارت دیگر فرم، عنصر تعیینکننده هویت اثر است و با هر ابزار مناسبی میتوان آن را بیان کرد. هدف من هم این بوده که با حفظ جانمایه کهن فرهنگ و هنر ایرانی آثاری تولید کنم که با جوان نسل امروز پیوند داشته باشد.
منتقدان شما همچنین میگویند برادران پورناظری در مسیر هنری همایون شجریان تأثیر منفی گذاشتهاند و آن را به انحراف کشاندهاند. پاسخ شما به این منتقدان چیست؟
این نقد نیازمند بحث کارشناسی است و باید بررسی شود انحراف از نظر منتقدان چیست وچه تعریفی از آن دارند. بهتر است این موضوع در یک نشست مطرح و بررسی شود. البته اساساً این نوع نگاه که در مسیر یک نفر انحراف ایجاد شده دور از چارچوب ادب خواهد بود. ما قیم یک هنرمند در حد و اندازه همایون شجریان که پشتوانه خانوادگی توانمندی دارد و استادش محمد رضا شجریان بوده، نیستیم. او در یک بستر فرهنگی رشد کرده و برای چنین شخصی به کار بردن واژه انحراف زیبنده نیست. در مسیر هنری ما و همایون شجریان خیلی قبلتر، همه این نشانهها وجود داشته است. همایون شجریان پیش از همکاری با ما با آهنگسازانی کار کرده که فرمهای نوین موسیقی یا ساختارشکنانه را در موسیقی تجربه کردهاند. ما با یکدیگر هممسیر شدهایم و دراین راه آثارمان توفیقاتی به دست آورد. فکر میکنم بحثهایی که در این باب مطرح شده به دلیل همین موفقیتهاست. اگر این کارها موفق نمیشدند کسی در مورد آنها صحبت نمیکرد. همیشه صدای مخالف بیشتر به گوش میرسد. اگر همه مخالف موسیقی ما بودند، موسیقی مان سرنوشت امروز را پیدا نمیکرد و این قدر مورد استقبال قرار نمیگرفت. چطور میتوانیم تصنیفی چون «قلاب» یا آلبوم «ایران من» را انحراف در موسیقی بدانیم؟ این صحبتها فقط در جامعه ما رخ میدهد و متأسفانه شبـــــــکههـــــــــای اجتماعی هم به این موضوع دامن میزنند. افراد در این شبکهها خود را در ترازی قرار میدهند که به هنرمندان باسابقه و با شناسنامه توهین میکنند. این جنس از برخورد جایگاه نقد را خدشهدار کرده است.
با این حال بعد از همکاری شما با همایون شجریان، روند تولید موسیقی ایرانی چه در تولید آثار و چه در اجراهای صحنهای، دچار تغییراتی شد و افراد زیادی این مسیر را دنبال کردند. ارزیابی خودتان از این تأثیرگذاری چیست؟
همیشه کاری که در جامعه با موفقیت مواجه میشود دنبالهروهایی پیدا میکند. یادم میآید زمانی که آلبوم «نه فرشتهام، نه شیطان» به آهنگسازی تهمورس پورناظری منتشر شد چندین کار را دیدم که علاوه بر الگوبرداری از موسیقی آن، در طرح جلد هم از آن الهام گرفته بودند. بعدها این روند ادامه پیدا کرد تا به کنسرتنمایش «سی» رسیدیم. بعد آن متوجه شدیم دوستان بسیاری کنسرتنمایشهایی برگزار کردند که فرم موسیقی و اجرای صحنهایشان مانند کار ما طراحی و تعریف شده بود. این اتفاق برای ما بسیار خوشایند و ارزشمند است و تأییدی است بر اهداف و مسیری که انتخاب کردهایم. نکته مهم این است که با توجه به دشواریها، سختیها و انتقاداتی که وجود داشت هنرمندان و مخاطبان متوجه شدند این مسیر میتواند برای ارائه آثار کارساز باشد.
با توجه به سلیقه نزدیک کاری شما و همایون شجریان آیا همکاری کردن با خواننده های دیگر برای شما سختتر و حساستر نخواهد بود؟
من درعمرهنریام با هنرمندان انگشتشماری کارکردهام. همداستان شدن با روح و احوال همراهان هنری در طول سالها دستاوردی شگرف به همراه دارد. در آفرینش اثر هم باید در ابتدا خودم به یقین برای حضور در آن اثر اعتقاد داشته باشم تا به مرحله در میان گذاشتن آن با شنوندگانم برسم. حتی امکان دارد 10 سال هم طول بکشد و کاری انجام ندهم تا آن زمان که این ایمان در من ایجاد شود. بسیاری از هنرمندانی که با آنها همکاری دارم شاید نزدیک به 20 سال است که در کنار یکدیگر هستیم. در ساخت تیتراژ فیلم یا همکاری با خواننده های دیگر پیشنهادهای بسیاری داشتم اما نپذیرفتهام. این را هم بگویم هیچ قراردادی بین من و همایون شجریان امضا نشده است. اما من به همایون جان و کارم ایمان صددرصد دارم و اگر روزی در کار خود تردیدی داشته باشیم دیگر ادامهاش نمیدهیم.
آیا این حساسیتها در ساخت موسیقی فیلم هم وجود دارد؟ از این جهت میپرسم که اکثر کارهای شما با همکاری حمید نعمتالله شکل گرفته است.
طبعاً کیفیت فیلم و مضمون آن برای من در اولویت نخست قرار دارد. این همکاریها محصول یک زبان مشترک با آقای نعمتالله بوده که در تجربیات جدید ما هم نمود پیدا کرده است. هر کدام از این آثار ژانر تازه و جذابی برای هر دو ما بوده است. در اینکه بخواهم با دیگر فیلمسازان یا کارگردانان دیگر کار کنم هم محدودیتی وجود ندارد. حتی در کارهای خوب، خودم پیشقدم خواهم بود و استقبال میکنم. مانند همین کار تازه ای که در همکاری با آقای فتحی شکل میگیرد. طبیعتاً جهانی که در آن فیلم اتفاق میافتد باید با مسیر ذهنی من در آن زمان مشخص هماهنگی داشته باشد تا به آن خروجی که مد نظرم است دست یابم. هرگز کار سفارشی انجام ندادهام؛ نه در سینما و نه در موسیقی. مطمئنم در آن صورت خروجی کار، آنطور که باید باشد نخواهد بود؛ اثر موسیقایی باید از دل برآید. باید عاشق آن کار بود تا مردم هم علاقه مند شوند. اما کارهای سفارشی چون بدون عشق و انگیزه شکل گرفته طبعاً مخاطب هم با آن ارتباط برقرار نمیکند.
کمی درباره کنسرت نمایش «سی» که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، توضیح میدهید؟
این کنسرتنمایش، بزرگترین پروژهای است که تا به امروز انجام دادهام. مانند فرزندم آن را دوست دارم. ایده این کار در حدود چهار سال در ذهنم شکل گرفت و بیش از یک سال زمان صرف شد تا به یک شکل واحد رسید. در این مسیر همایون شجریان و تهمورس پورناظری همراهی فراوانی با من کردند. همچنین در ابتدای راه با آقای حمید نعمت الله جلسات بسیاری برگزار کردیم. این پروژه به لحاظ پروداکشن بزرگترین پروژهای بوده که در نوع خود انجام شده است.
آیا بخش دوم این کنسرت نمایش اجرا خواهد شد؟
بعد از این پروژه ساخت چنین برنامههایی مشابه آن در بین دیگر هنرمندان هم تکرار شد و اغلب اصرار داشتند بگویند برای نخستین باردست به چنین تجربهای زدهاند. با این حال خودمان فعلاً برای ادامه آن تصمیمی نداریم و مسکوت مانده است.
شما تجربه هایی هم در حوزه خوانندگی داشتهاید. کمی هم از خوانندگی خود بگویید. این علاقه چقدر جدی است و ممکن است ادامه داشته باشد؟
موسیقی آوازی را ابتدا از پدرم آموختم و بعدها از آقایان حمید رضا نوربخش و ناصحپور هم درس گرفتم. بهطور کلی تصمیم به انجام کارهای متفاوت ندارم و ترجیح میدهم نوازندگی و آهنگسازی برایم در اولویت باشد. هر چند در زمینه خوانندگی هم تجربههایی خواهم داشت.
ظاهراً شما با پیشنهادهایی در زمینه بازیگری هم مواجه بودهاید. ممکن است روزی به یکی از آنها پاسخ مثبت بدهید؟
در این سالها پیشنهادهایی در مورد بازیگری داشتهام؛ چه فیلم هایی که در ارتباط با موسیقی بودند و چه کارهای دیگر. اما چندان علاقه به ورود به این عرصه ندارم. به این دلیل که حضور در عرصه سینما بستری نیست که بتوانم احوالات خودم را به آن شکلی که مورد علاقهام است در آن بروز بدهم. البته تصور نمیکنم استعدادی هم در این زمینه داشته باشم.
یکی دیگر از فعالیتهای شما پیگیری مسترکلاسهای آموزش موسیقی پورناظری و فراخوان برای شناخت استعدادهای درخشان است. بعد از این تجربه فضاهای آموزشی ما را در حوزه موسیقی چگونه ارزیابی میکنید ؟
فراخوانی که با آکادمی پور ناظری برگزار کردیم یک تجربه بسیار شگفتانگیز برای همه ما بود. توانستیم با سه هزار موسیقیدان جوان و بااستعداد از نقاط مختلف ایران روبهرو شویم که در نوع خودش یک پدیده کم نظیر بود. برای خودم جای خیلی شگفتی بود که این تعداد هنرجو از شهرهای مختلف ایران علاقه مند به یادگیری هستند. تجربه گرانبهایی بود و باید آن را خیلی جدی بگیریم و امیدوارم در سال های بعد هم مجالی باشد تا بتوانیم دوباره چنین تجربیاتی را تکرار کنیم تا از نسل امروز موسیقی حمایت کنیم، مسیر را برای آنها روشنتر کنیم و کاری کنیم که فضایی برای ارائه آثار خود داشته باشند. هر چقدر رواج موسیقی در این سرزمین با محدودیت رو به رو بوده بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. این یک اتفاق مهم است چرا که فکر میکنم کمتر سرزمینی مانند ایران وجود دارد که این تعداد از علاقهمندان در آن موسیقی را عاشقانه دنبال میکنند.
قرار بود یک آلبوم از آثار استاد محمدرضا شجریان منتشر کنید. نتیجه کار چه شد؟
این ایده درسال 1392 شکل گرفت و مربوط به تور کنسرتهایی است که در کانادا و امریکا برگزار کردیم. بیشتر این کارها از ساخته های برادرم تهمورس است. از نکات قابل توجه این اثر، کار روی غزلیات نظامی گنجوی است که پیش از این کمتر شنیده شده است. به نظرم این کار اثر قابل تأملی خواهد بود. فکر میکنم دوستداران استاد شجریان و مخاطبان جوان که با موسیقی ما ارتباط برقرار کردهاند میتوانند از این اثر بهره ببرند. کارروی این آلبوم جسته گریخته انجام شده تا فضایی به وجود بیاید که بتوانیم با تمرکز مناسب که مستلزم انجام این کار است آن را به دست هنردوستان عزیز برسانیم.
در آینده برنامهای برای برگزاری کنسرت دارید؟
تصمیم گرفتهایم آلبوم جدید «ایران من» را در شهرهای مختلف ایران برگزارکنیم. همچنین در ماههای آینده تور ما در کانادا برگزار میشود و در تئاتر شهر پاریس به همراه گروه «شمس»، پدرم و همایون جان دو شب کنسرت خواهیم داشت. همین کنسرت را در بلژیک هم روی صحنه خواهیم برد.
چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران چیست؟
موسیقی ایرانی اوضاع خوبی ندارد. آن هم به این دلیل که بستر کافی برای ارائه آن وجود ندارد. متأسفانه فرهنگ، آنچنان که ما آن را میشناسیم، اولویت و دغدغه مسئولان فرهنگی نبوده است.
خبرنگار
برخی از استادان و اهالی موسیقی معتقدند ذائقه موسیقایی امروزجامعه دستخوش تغییر شده است؛ چه این تغییر را در مسیری پیش رونده ببینیم، چه در راه سطحینگری، بههرشکل موسیقی امروز آن چیزی نیست که چنددهه پیشتر بود. شاید نخ ارتباطی آن گذشته و این حال را بتوان در پدران و فرزندان حوزه موسیقی سراغ گرفت. مردانی میراث دار که وظیفه خود دانستهاند هنر متعالیشان را بهصورت موروثی به فرزندان خود منتقل کنند تا این میراث گرانبها همچنان نسل به نسل مانا بماند. چهرههایی چون کیخسرو پورناظری، محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده و دیگرانی که تلاششان در این انتقال میراث به ظهور چهرههایی چون تهمورس و سهراب پورناظری، همایون شجریان، امید لطفی، حافظ ناظری، آیین مشکاتیان، صبا و نیما علیزاده و چندین و چند ستاره دیگر آسمان موسیقی امروز ایران ختم شده است. اما درباره اینکه فرزندان چقدر در مسیر پدر گام برداشتهاند و راه را درست پیمودهاند و موفق بودهاند یا نه، تاریخ قضاوت
خواهد کرد.
سهراب پورناظری یکی ازهمین نوگرایان موسیقی است؛ آهنگساز و نوازنده تنبورو کمانچه. اومانند پدرش استاد کیخسرو پورناظری درخانوادهای اهل موسیقی متولد شده و رهرو راه پدراست؛ پدری که تحولی نوین در تنبور ایجاد کرد و ساز گوشهنشین خانقاهها را به محافل عمومی آورد. حال سهراب داعیهای دیگر در سر دارد؛ او معتقد است: «من زاده زمان خود هستم و قرارنیست همان کاری را که پدرم پیشتر انجام داد، عین به عین به جامعه تحویل بدهم. من به هنر زنده اعتقاد دارم و بر این باورم که هنر باید پویا باشد.»
علاقهمندی سهراب به موسیقی به دوران کودکی او برمیگردد و درهمان سنین کم، عزمش را جزم کرد تا موسیقی ردیف و دستگاهی ایران را با ساز تنبور بیاموزد و بعد از آن، آرامآرام، به گروه شمس ملحق شد. گروهی که مؤسس آن پدرش است و آثارماندگاری چون «صدای سخن عشق»، «مطرب مهتاب رو» و «افسانه تنبور» با صدای خوانندگان برجسته ایران در این گروه ضبط و اجرا شده است. سهراب پورناظری دراین سالها تلاش کرد با حفظ نغمههای اصیل موسیقی ایرانی، ابداعات و اندیشههای خود را درنواختن تنبور پیاده کند و این نگاه نوگرایانه بر آن بود که موسیقی ایرانی را همنشین موسیقی غربی کند و تنبور را کنار گیتار بگذارد تا با این تلفیق موسیقایی، صدای این ساز گوشهنشین را به گوش دنیا برساند. این اما پایان ماجرا نبود؛ نگاه متفاوت سهراب به موسیقی امروز و جامعه یا همانی که پیشتر ذائقه موسیقایی نام نهادیم، درآلبومهایش و درهمکاری با همایون شجریان آشکار میشود. اگرچه دراین باب نسبت به نوع آثار و نگاه این دو هنرمند نظرات متفاوتی وجود داشت و برخی از اهالی موسیقی بر این عقیده بودند که همایون و سهراب در هنر موروثی خود ساختارشکنی کردهاند. او در همین گفتوگو میگوید: «چرا همایون شجریان باید قدم به قدم مسیر هنری استاد محمدرضا شجریان را دنبال کند؟ اگر اینگونه است پیشتر استاد شجریان این مسیر را به بهترین شکل و در زمانه خود رفته و چه فایدهای خواهد داشت چرا که این کار تنها تکرارمکررات است.»
این گفتوگو به بهانه خبر همکاری دوباره همایون شجریان و سهراب پورناظری در فیلم سینمایی «مست عشق» که داستان شمس و مولاناست انجام گرفت؛ با این حال، بهانه در طول گفتوگو کنار رفت و صحبتمان با این آهنگساز جوان وخوشآتیه امروزموسیقی ایران درمورد فعالیتهای هنریاش، تلفیق شعر با موسیقی و ایدههای جالب و پرمخاطبی که او در ساخت تعدادی از آثار بسیار شنیده شده این سالهای موسیقی ایران به خرج داده، گسترش پیدا کرد تا یکی از مفصلترین گفتوگوهای مطبوعاتی این سالهای سهراب پورناظری را سبب شود.
موسیقی تیتراژ «مست عشق» اولین تجربه همکاری شما با آقای حسن فتحی کارگردان این فیلم سینمایی است؛ در ابتدا بگویید این همکاری چطور شکل گرفت؟
«مست عشق» فرصت مغتنمی بود برای همکاری با آقای فتحی؛ در یک محصول مشترک از ایران و ترکیه با حضور هنرمندان برجسته ایرانی و البته هنرمندان مطرح ترکیهای. خیلی خوشحالم که ساخت موسیقی این کار بر عهده من خواهد بود.
آنطور که در خبرها اعلام شده همایون شجریان بهعنوان خواننده اثر انتخاب شده است. این همکاری قرار است چطور پیش برود؟
طبیعتاً براساس توانایی منحصر به فرد همایون شجریان و تجربه موفقی که با هم داشتهایم در زمان ساخت آثار باکلام به صدای او فکر میکنم؛ البته ساخت موسیقی این فیلم از طرف همایون جان به من پیشنهاد شد و با توجه به سابقه کار و ارادت هر دوی ما به مقام شمس تبریزی و حضرت مولوی، پیام معنوی این حضور برای هردویمان بسیار ارزشمند است.
موضوع این فیلم برههای از زندگی مولانا جلالالدین بلخی و شمس تبریزی است و قطعاً به موسیقی ویژهای برای خلق این حال و هوا نیاز است. برای ساخت موسیقی این کار از چه معیارها و سازبندیهایی استفاده خواهید کرد؟
سازبندی این کار بر اساس موسیقی «صوفی» تعریف شده است. بنابراین از سازهایی که در موسیقی عرفانی و حوزه تمدنی ایران به کار میرود بهره خواهیم برد. البته براساس فضای فیلم و فیلمنامه نوشته شده، بخشهایی از داستان نیز فضای غیرعرفانی را دنبال میکند. و در این بخش از موسیقی و سازهای دیگری هم استفاده خواهیم کرد که برگرفته از موسیقی ارکسترال غربی است.
ضبط این اثر در چه کشورهایی صورت خواهد گرفت و ارکستر غربی مد نظرتان چه ارکستری است؟
بخش عمده ضبط این اثر در کشور ترکیه صورت میگیرد. به احتمال زیاد ارکستر غربیمان هم یکی از ارکسترهای کشور ترکیه خواهد بود. در ضمن در این کار از تکنوازان برجسته حوزه تمدنی ایران مانند کشورهای افغانستان امروز، تاجیکستان امروز و لبنان امروز بهره خواهیم برد.
با توجه به سابقه شما در موسیقی عرفانی از نحوه استفاده این نوع موسیقی در این کار بگویید؟
سالها در کنار پدرم و در گروه موسیقی ایشان که «شمس» نام دارد ساز نواختهام.البته افرادی که کارهای ما را دنبال میکنند، میدانند خاستگاه موسیقیمان عرفانی است و با اشعار مولوی گره خورده است. بنابراین بخش زیادی از فعالیت من در این مسیر بوده است. با توجه به این تجربیات قبلیام، فکر میکنم زمینه کافی برای جولان دادن در این شاخه از موسیقی وجود داشته باشد.
در ساخت این اثر از موسیقی مقامی کردی هم استفاده میشود؟
در موسیقی قائل به دستهبندی و گروهبندی نیستم. از نگاه من موسیقی همه اقوام کشور، از کردی و لری گرفته تا آذری، زیر سایه موسیقی ایرانی قرار میگیرند. در مورد این کار هم باید بگویم بخشی از آن، روایت موسیقایی مناطق مختلف ایران است و بخشی دیگر مربوط به موسیقی خانقاهها یا موسیقیهایی که در مجالس سماع و در قونیه استفاه میشوند. همچنین از سازبندی موسیقیهایی که در زمان مولوی وجود داشته و تا به امروز به حیات خود ادامه داده است استفاده خواهم کرد.
عنوانبندی پایانی این فیلم اثری با کلام خواهد بود؟
بله؛ سکانس پایانی با تیتراژ آخر پیوند خواهد خورد و موسیقی آن بهصورت یک تصنیف یکپارچه است.
غیر از عنوانبندی پایانی، قطعات با کلام دیگری هم در طول فیلم خواهیم شنید؟
بله؛ در چند سکانس، موسیقیهای آوازی خواهیم داشت که به شکل موزون یا بهصورت آوازی اجرا میشوند.
یکی از مؤلفههای آثار شما توجه به شعر در موسیقی است. قاعدتاً این نکته با زادگاه شما که مهد شعر و موسیقی است بیربط نبوده است. پیوند شعر و موسیقی چقدر برای شما اهمیت دارد و نسبت به آن احساس مسئولیت میکنید؟
شعر فارغ از اینکه درحرفهام کاربرد دارد، همدم روزگارم و بخش مهمی از زندگیام بوده است. بخش مهمی از نگاه من به جهان اطراف بر اساس همین اشعار شکل گرفته است. تجربه بشری در شعرهای ما ظهور پیدا میکند و طبیعتاً بر جهان انسان ایرانی نیز اثر میگذارد. البته این اتفاق مختص امروز و دیروز نیست و در طول تاریخ جریان داشته است. بهعنوان مثال در شاهنامه فردوسی با چکیدهای از تجربیات بشر در خاستگاه تمدن جهان مواجهیم. بنابراین بار دیگر تأکید میکنم جایگاه شعر برای من در مقایسه با دیگر هنرهای ایران متفاوت است. به این دلیل که در دیگر هنرها نسخ مکتوب و قابل قبولی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی ما را به دوران طلایی سرزمینمان متصل کند، کمتر یافت میشود. البته بخشی از متون اساطیری ایران هنوز در دسترس است، اما هیچ یک از آنها برای انسان امروز به اندازه اشعار شعرای بزرگ تأثیرگذار نیستند. به همین دلیل برای موسیقیدانان، هنرمندان و بخصوص فارسیزبانان یک اتفاق یا شانس بزرگ محسوب میشود. اما از آن غافلیم و آنچنان که باید از این گنجینه گرانبها که رایگان در اختیارمان قرار دارد بهره نمیبریم. اگر کسی میخواهد به جهان انسان ایرانی راه پیدا کند و به نوعی خود را انسان آگاه ایرانی بداند باید در اهتمام به یادگیری گنجینه ادبیات فارسی فروگذاری نکند. اگر دانشگاهی برای یادگیری فرهنگ سرزمینمان ایران وجود داشته باشد، همین ادبیات فارسی است.
اشعار مورد استفادهتان را خودتان انتخاب میکنید؟
در کارم خطکشی چندانی وجود ندارد. بسیار اتفاق افتاده دوستان شعری را به من معرفی کردهاند که معیارهای زیبایی شناسانه یک شعر مناسب برای ساخت اثری باکلام را داشته و از کار روی آن بسیار استقبال کردهام. بهنظرم یک اتفاق هیجانانگیزاست. اما غالباً انتخاب اشعار کارهایم را خودم انجام میدهم. تلاش میکنم جهان و روان و مفهوم شعر و احساس سراینده در من بهصورت خیال مصور شود. برای این کار مدتها با شعر زندگی میکنم. بعد در مکان و زمانی پیشبینینشده این اشعار برایم بهصورت آهنگین ظهور پیدا میکنند و اثر متولد میشود.
بر اساس اکثر آثار موسیقایی که امروز به گوش میرسد میتوان به این نتیجه رسید که نسل امروز یا حتی یکی، دو نسل قبلتر با شعر کلاسیک ایرانی ارتباط خوبی ندارد و از اشعار فاخر کمتر بهره میبرد. به نظر شما دلیل این موضوع چیست؟
آثار یک هنرمند زاییده مهارت، آگاهی، شرایط اجتماعی و جهان بینی او نسبت به شرایط جامعهاش بوده است. در مقاطع مختلف تاریخ فرهنگ و هنر ایران زمین اتفاقاتی افتاده که درخور توجه است. بهعنوان مثال در قرن چهارم هجری بهدلیل ظهورحکومت سامانیان، یک اتفاق چشمگیر علمی و فرهنگی در سرزمین ما شکل میگیرد و به روایتی «هیربدستان»های ساسانی (که همان مدارس دوره ساسانی است) بار دیگر احیا میشوند و در این دوره بزرگانی چون ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، فردوسی و خیام پرورش مییابند. بسیاری از علوم امروز ما به دانش این بزرگان مدیون است و خود این بزرگان، این دستاورد را به وسیله دهقانان ایرانی که آموزگاران دانش کهن سلسلههای ساسانی و پیش از آن بودهاند بهدست آوردهاند. تا قرن هفتم و هشتم هجری که دیگر بزرگانی چون مولوی، سعدی و حافظ در ادبیات ایران متولد شدند. این اتفاق تا قرنها بعد تکرار نشد. در کشور ما فعالیتهای بسیاری انجام میشود فقط به این دلیل که باید انجام بشود! بدون آنکه درک و شناخت درستی نسبت به آن وجود داشته باشد. بهعنوان مثال کنسرت برگزار میشود به این دلیل که فقط باید کنسرت برگزار شود؛ کنسرتی که اگر برگزار نشود هیچ اتفاقی نمیافتد. بهتر است بگوییم موسیقی مانند فوتبال در نگاه مسئولان امر مهمی نیست. ورزش آنقدر اهمیت پیدا کرده که ورود بانوان به استادیومها که پیش از این ممنوع بود با توجه به تهدید فیفا به تعلیق فوتبال و اهمیت آن در جامعه امروز تسهیل میشود. اما در همین شرایط بخشی از صدای جامعه را که میتواند در قالب موسیقی نمود داشته باشد، محروم میکنند. آن هم در صورتی که ما در مهد تمدن جهان زندگی میکنیم؛ جایی که تخت جمشید و مسجد شیخ لطفالله در آن ساخته شده. اما ما حتی نمیتوانیم از داشتههایمان بخوبی استفاده کنیم. با توجه به شرایط حال حاضر جامعه امروز نمیتوان انتظارداشت نسل جدید به شعر و ادبیات نگاهی عمیق داشته باشند. دردمندانه باید بگویم بخش چشمگیری از موسیقیدانهای ما اشراف کاملی به ادبیات ایران ندارند. در حوزه فرهنگ و هنر وقوع چنین موضوعاتی بسیار اسفناک است. بنابراین باید شرایطی فراهم شود که به این مهم توجه شود. رسانه ملی ازصبح تا شب خانوادهها را پای برنامههای خود مینشاند و به تصور خود آموزش میدهد. اما کدام یک از این برنامهها فرهنگی و قابل دفاع است؟ در آنها از کدام هنر بدرستی سخن گفته شده است؟ آخرین باری که چهرههایی مثل بیضایی، کیارستمی یا محمدرضا شجریان به تلویزیون آمدند چه زمانی بوده است؟ بنابراین با توجه به این شرایط آیا میتوان انتظار داشت فلان هنرمند ادیب باشد یا شناخت درستی نسبت به ادبیات پیرامون خود داشته باشد؟ ما هنرمندان معدودی داریم که از نظر اندیشههای ادبی و هنری، شناخت کافیای ازجهان و فرهنگ ایرانی دارند و متأسفانه در مسیر پیشرو روز به روز تعداد این افراد کمتر هم میشود.
در تغییر ذائقه نسل امروز علاوه بر رسانه ملی، استادان موسیقی چقدر نقش داشتهاند؟ گاهی اوقات دیده میشود این استادان آثار خود را با توجه به خواسته نسل امروز تولید میکنند.
آثار مهم هنری و باکیفیت که باید در سرزمین ما تولید شود و به گوش همگان برسد به تعداد کافی وجود ندارد. بهعنوان مثال اکثر مردم آلبوم «نینوا»ی حسین علیزاده را میشناسند و بخوبی با آن ارتباط برقرار میکنند. اما آیا بعد از «نینوا»، اثری با این کیفیت و ارزش تولید شده است تا جامعه نسبت به آن عکسالعملی نشان دهد؟ آیا آهنگسازان نسل قدیم ما، آثار جدید درخشانی تولید کردهاند که مخاطبان به آن اقبال نشان بدهند؟ نباید تمام تقصیرات را به گردن جامعه و مردم بیندازیم. البته قبول دارم که جامعه به شنیدن یک ترانه سادهتر و مردمی بیشتر گرایش دارد. خلق هنر موسیقی در سرزمین ما با مشکل مواجه است و البته این معضل در حوزه شعر هم دیده میشود. آنچه در فرهنگ و هنر امروز ما دیده و شنیده میشود بازتاب جامعه امروزمان است. بهطور مثال فلان خواننده موسیقی رپ هرچه دلش میخواهد، میخواند و اتفاقاً بسیار هم از او استقبال میشود و بالاترین مخاطبان را در فضای مجازی از آن خود میکند. البته نوع اجرای آن خواننده به سلیقه خودش مربوط است و نماینده بخش قابل توجهی از نسل جوان ما است. اما درآخر میبینیم همان خواننده درکنار فلان مسئول مهم در تبلیغات انتخاباتی نشسته است! همین یک مثال نشان میدهد نگاه بخش عمدهای از مسئولان ما به حوزه فرهنگ نگاهی ابزاری است. به همین دلیل از وضعیت پیش آمده احساس نگرانی میکنم. در حال حاضر دچار یک سونامی فرهنگی هستیم ولی چشمانمان را بستهایم و فکر میکنیم همه فردوسی و سعدیاند! رسانه ملی کوچکترین نقشی در ارائه فرهنگ و هنر ایرانی ندارد. کارهایی که پخش میکند مناسب این مملکت نیست. آنچه در شهر و اجتماع ما وجود دارد و دیده میشود در رسانه ملی بازتابی ندارد. البته بعد از 24 سال کار درسطح حرفهای، چشم امیدی به درست شدن اوضاع فرهنگی از طریق مسئولان ندارم؛ نه این دولت و نه دولتهای قبل و بعد. توصیه من به جوانان و نسل آینده هنر ایران این است از هیچ نهادی، هیچ توقع و انتظاری نداشته باشند. عدم شایستهسالاری آنقدر در همه حوزههای مدیریتی ما ریشه دوانده که به نظرم اگر کسی بخواهد کاری انجام بدهد باید وابسته و متکی به خودش باشد نه آنکه فکر کند کسی برایش قدمی برمیدارد. البته خدا کند این مملکت به لحاظ امنیتی همینگونه که هست پیش برود و حفظ شود. دست کسانی که این کارها را انجام میدهند درد نکند. همین که در مملکت ما امنیت و آسایش برقرار است اهمیت دارد.
شما در انتخابات دولت آقای روحانی از حامیان ایشان بودید و اعلام کردید این رأی برای 4 سال نیست. با این حساب شرایط کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه آنطور که باید انتظاراتمان برآورده نشده است. البته نه فقط دولت آقای روحانی در دولتهای قبل هم اینچنین بوده است. من 24 سال از بهترین سالهای عمرم را در دورههای مختلف ریاست جمهوری سپری کردهام و انتظار داشتم اتفاقات خوبی رخ بدهد. اما وقتی مقایسه میکنیم میبینیم نهایتاً هر کدام 10 تا 15 درصد با یکدیگر فرق دارد و هر دولتی که بر سرکار بیاید اوضاع فرهنگی، همین آش و همین کاسه است. مانند آنچه که از سوی نهادهایی چون رسانه ملی انجام میگیرد که با پخش برنامههای بیمحتوا و به دور از فرهنگ و هنر شاهد نابودی اوضاع فرهنگی کشورمان هستیم. رسانه ملی ما در اخبار بارها چهره نتانیاهو را نشان میدهد. آیا تصویر کمانچه کریهتر از چهره نخستوزیر رژیم صهیونیستی است؟ نشان دادن تار مهیبتر از نشان دادن سلاحهای کشتار جمعی است؟
ارزیابی شما از آثار موسیقی سنتی که طی سالهای اخیر تولید شده چیست؟
اغلب آثاری که این روزها با عنوان موسیقی سنتی به گوش ما میرسد از کیفیت لازم برخوردار نیستند. در آنها نه مفهوم درستی از موسیقی سنتی امروز درک میشود و نه تولیدات خوبی به چشم میخورد و نه هنرمند در آن بستری که باید باشد به حیاتش ادامه میدهد. تنها یک تعداد هنرجو هستند که علاقهمندند تکنیک را بیاموزند که خروجی آن به هیچ روی برآمده از جهان موسیقی ایرانی نیست و جان و روحی در آن دمیده نشده است و هویتی ندارد. مسیری که یک هنرمند موسیقی باید از ابتدای راه طی کند تا در ارائه اثر به پختگی کامل برسد، در گذشته مسیر دیگری بوده است. بهعنوان مثال استاد ابوالحسن صبا هدفی که برای تکامل یافتن موسیقی خود طی کرده، مسیر دیگری بوده است. اما متأسفانه هنرجویان امروز موسیقی مسیر دیگری را طی میکنند. این نتیجه نقص در سیستم آموزش موسیقی در ایران امروز است. برخی آموزگاران مسیر درستی را پیش پای هنرجو نمیگذارند تا آموزش به شکلی جامع صورت بگیرد. تنها یک سری تکنیک را از روی یک تعداد کتاب درس میدهند که جهان موسیقی و جهان هنر ایرانی در آن کاملاً فراموش میشود. در گذشته هنرمندی چون استاد حسین تهرانی، تنبک نواز برجسته ایرانی، علاوه بر نوازندگی به شعر و آواز تسلط کامل داشت و آنچه که از ساز و هنر حسین تهرانی شنیده میشد بیانگر چکیدهای از فرهنگ و هنر ایرانی بود. همین طور دیگر نوازندگان مطرح موسیقی ایران. اغلب موسیقیدانهای گذشته ما با هنر آوازخوانی آشنایی کامل داشتند. به این علت که موسیقی ردیف دستگاهی ما ابتدا موسیقی آوازی بوده و سپس به ردیفسازی در آمده است و نوازنده یا آهنگساز برای برداشت و درک درست از این موسیقی حتماً باید به شعر و آواز ایرانی مسلط میبود. نکته مهم در مبحث آموزش موسیقی که در واقع یکی از نقطههای تاریک آموزشی ما محسوب میشود و بعدها در چرخه تولید آسیب آن را متوجه خواهیم شد، جامع نبودن هنرجویان موسیقی است. چرا که آنها تنها به تکنیک مسلط بودهاند و آن را آموزش دیدهاند. به نظرم ارتباطی که باید سلسلهوار با هنر دهههای قبل و سدههای قبل داشته باشند به آن شکلی که باید برقرار نشده است.
برگردیم به فعالیتهای حرفهای شما در زمینه آهنگسازی؛ در این عرصه از آثار چه هنرمندانی تأثیر گرفتهاید؟
دقیقاً نمیتوانم بگویم از چه اثری الهام گرفتهام اما طبیعتاً از جهان آهنگسازی نسل گذشته و مکتب هنری آنها بسیار بهره بردهام. بهطور مثال در کمانچه نوازی و آموزش محضر استاد اردشیر کامکار را تجربه کردهام. ردپای مکتب استاد صبا و نوع نگاه ایشان هم در موسیقی من هویدا است و سبب شد بعدها با آثار استاد صبا بسیار دمخور باشم. از آثار آهنگسازان نسل بعد، موسیقی استاد فرامرز پایور را هم بسیار دوست دارم و از ایشان تأثیر گرفتهام. در میان نسل بعدتر نیز از آثار هنرمندان بزرگی چون استاد پرویز مشکاتیان و استاد حسین علیزاده بسیار تأثیر گرفتهام.اما تأثیرگذارترین و نخستین استاد من در موسیقی پدرم است و خود را ادامه دهنده راه ایشان میدانم. شاکله فکری من در هنر موسیقی همان نگرش پدرم است با بیان امروزی خودم.
به نظر شما چرا آثار آهنگسازان نسل امروز نمیتوانند به اندازه آثار چهرههای سالهای گذشته ماندگار شوند؟
هر آهنگسازی چکیدهای از آموختههای خود را در یک اثر هنری عرضه میکند و در اختیار شنونده قرار میدهد. اما در حال حاضر مکتبی برای آموزش آهنگسازی ایرانی وجود ندارد. استادان بزرگ هم کلاس آموزشیای برای انتقال آموختههای آهنگسازی خود به نسلهای جوانتر ندارند. بنابراین کارهایی که تولید میشود زاییده دانش، آگاهی و استعداد خود آهنگساز است. مراوده استادان گذشته با نسل امروز وضعیت خوبی ندارد. در بحث آهنگسازی خود استادان نیز با نسل قبل خود این گسست را داشتهاند و هیچگاه به آهنگسازی بهعنوان یک رشته تحصیلی توجه نشده است. چراکه آهنگسازی مانند نوازندگی و خوانندگی تکنیک خاص خود را دارد و باید به جهان آهنگسازی اشراف کامل و جامع داشت تا اثر به پختگی برسد. اینها تجربیاتی است که هنرمندان طی گذشت زمان به آن دست یافتهاند و باید انتقال پیدا کند. اما متأسفانه در میان نسل امروز آهنگسازانی مثل پرویزمشکاتیان و حسین علیزاده کمتر دیده میشود. به نظرم این انتقال تجربه به آن شکلی که باید و شاید وجود نداشته است. اما در مقابل میبینیم برخی از پیشکسوتان ما اگر نقدی یا توصیهای دارند، پدرانه یا در فضای استاد و شاگردی مطرح نمیکنند تا نسلهای بعد از این تجربهها بهره ببرند و ترجیح میدهند این صحبتها در فضاهای رسانهای یا فضاهای مجازی بازگو شود.
این گسست شاید به این دلیل باشد که احترام استاد و شاگردی کمرنگتر شده است؟
اتفاقاً اینگونه نیست. حداقل خود بنده هیچ گاه بیادبی یا بیاحترامیای نسبت به استادان نداشته و ندارم. آنها روی چشم ما جای دارند. ما در روزگاری زندگی میکنیم که مهری که باید از نسل گذشته به این نسل منتقل شود، وجود ندارد. البته این موضوع در حوزه تئاتر و سینما کمتر رخ میدهد و رابطهها خیلی بهتر است و از یکدیگر حمایت میکنند اما در حوزه موسیقی نهایت کم لطفی را نسبت به یکدیگر میبینیم. نسل جدید دستاورد نسل گذشته هستند و اگر ضعفی وجود دارد همانطور که اشاره کردم باید در بخش آموزشی جستوجو کنیم. یک هنرمند یا یک موسیقیدان نباید صرفاً تنها یک خواننده یا آهنگساز باشد بلکه از جمیع جهات فرهنگی و ادبی باید تربیت گردد تا آن زمان که در عرصه حرفهای قرار میگیرد یک رفتار حرفهای از خود نشان بدهد. اگر رفتار نادرست و ناشایستی از نسل امروز یا آینده سر میزند به همان میزان که خود مسئول این رفتار هستند استادان آنها نیز مسئولاند و برای برونرفت از این مشکل باید یک نگاه پدرانه و یا رفتار بزرگمنشانه از سوی استادان وجود داشته باشد و تکذیب کردن یا طرد آنها طبیعتاً راه حل این ماجرا نیست و راه حل این معضل در نزدیکی نسلها به یکدیگر است.
حال که بحث به انتقاد کشید بگذارید در مورد خودتان هم صحبت کنیم. برخی بر این عقیدهاند که نسل امروز موسیقی ایرانی و کسانی مثل سهراب پورناظری و همایون شجریان که در خانوادهای اهل هنر و موسیقی پرورش یافتهاند و میراثدار پدرانشان هستند، از مسیر هنری خود خارج شدهاند و ساختارشکنی کردهاند. این اتهام را قبول دارید؟
دوستان عزیزی که نسبت به کارهای ما نقد دارند پای میز مذاکره بنشینند و بگویند مسیر هنری کدامیک از ما اشتباه است. اگر من حرف امروزم را با موسیقی بازگو نکنم همه چیز مرده است. من به این نسل تعلق دارم. چرا باید موسیقی قاجاری اجرا کنم؟ کسانی که این نظرات را دارند مطالعهشان کم است. آنها برچه اساسی میگویند اگر تنبور را با روشی نوین بنوازید دیگر تنبور نیست؟ البته ریشه این نوع نگاه خشک و تعصبگرایانه را میتوان در نگاه موسیقیپژوهان غربی و نوع تعریف آنها از هنر شرق هم جستوجو کرد. موسیقیشناس غربی نمیتواند با جان هنری ایران ارتباط برقرار کند؛ آنها موسیقی ایرانی را برای خود جور دیگری تعریف کردهاند و چارچوب خود را دارند. جای تأسف است که باید بگویم آنها فکر میکنند نگاه به موسیقی مانند یک شیء موزهای است و باید درگذشته خود باقی بماند و هرگونه تغییر در آن برابر است با برهم زدن تصور و شناختی که از هنر شرق در ذهن خود ایجاد کردهاند. بهعنوان مثال، سبک نوازندگی که در ساز تنبور به آن رسیدهام بیان امروزی و زنده از جهان درون من است که از ریشههای این ساز درگذشته. اگر غیر از این بود بیتردید در همان نطفه از بین میرفت؛ نه جوانان به سمت آن میآمدند و نه مخاطبی پیدا میکرد. در واقع هرآنچه در موسیقی ما از ریشه بهره نگرفته باشد بعد از یک مدت کاملاً از بین خواهد رفت. بهعنوان مثال، سازهایی چون ویولن یا پیانو ایرانی، در موسیقی ما متولد نشدهاند و به دلیل اینکه جهان آن درجهان موسیقی و فرهنگ ایرانی تعریف نشده با افول مواجه شدهاند. درواقع اگر اثری ماندگار شود به خودی خود جزئی از این فرهنگ محسوب میشود. صحبتهایی در این باب که ساختارشکنی اتفاق افتاده از روی آگاهی و خیرخواهی نیست. نمیدانم چرا همایون شجریان باید قدم به قدم مسیر هنری پدرش را دنبال کند. پیشتر استاد شجریان این مسیر را به بهترین شکل و در زمانه خود پی گرفتهاند. چه فایدهای خواهد داشت که هنرمند نسل بعد هم بخواهد قدم به قدم خود را ملزم به طی همان مسیر بکند؟ این کار نتیجهای جز تکرار مکررات ندارد.
با این اوصاف آیا به نظر خودتان توانستهاید وامدار هنر پدرتان، کیخسرو پورناظری، باشید؟
شاکله ذهنی من نسبت به هنر، کاملاً وام گرفته از نوع نگاه پدرم به موسیقی بوده است و اگر در کارم نقطه قوتی وجود داشته باشد نتیجه استفاده از گوهر ذهن ایشان در آهنگسازی و برخورد با هنر ایرانی است. اما طبیعتاً من زاده زمان خود هستم و قرار نیست همان کاری که پدرم پیشتر انجام داده را عین به عین به جامعه تحویل بدهم. من به هنر زنده اعتقاد دارم و بر این باورم که هنر باید پویا باشد. اگر تنبور مینوازم چارچوبهای ذهنی من کاملاً همانی است که در دوره آموزشی نزد پدرم آموختهام. اما روایتی که امروزه شنیده میشود بیان افکار امروز من است و باید در سیر کاری من بهصورت کامل دنبال شود. بسیار پیش آمده دوستان به سراغ قطعاتی میروند که برای یک فیلم یا موقعیت خاصی بوده و از جهان موسیقایی کیخسرو پورناظری فاصله بسیاری داشته است. این باعث شده حجم بسیاری از کارهایی را که انجام دادهام نادیده بگیرند یا توجهی به آن نداشته باشند. بهدلیل اینکه آن آثار به قول امروزیها «پاپیولار» و معروف نشدهاند. این درحالی است که برای تحلیل یک هنرمند باید تمام آثارش را در نظر گرفت و شنید و بر اساس آن ببینیم که این جهان متعلق به کدام یک از مکاتب هنری است. هر اثری که روح هنر در آن دیده شده باشد تا همیشه مخاطبان خود را دارد. بهعنوان مثال، قطعه «مرغ سحر» که چند دهه از تولید آن میگذرد همچنان مخاطب خود را دارد. بنابراین نمیتوان متر و معیاری برای مخاطب موسیقی تعریف کرد. اما این باور که تنها موسیقیای مورد پسند مردم است که معیارهای موسیقی مصرفی را داشته باشد غلط است. میتوان با وامداری، آگاهی و اشراف به موسیقی و هنر کهن ایران در هر رشتهای آثاری تولید کرد که بیانگر اندیشه روز هنرمند باشد. دراین مسیر جانمایه اثر نقش اصلی را بازی میکند. به عبارت دیگر فرم، عنصر تعیینکننده هویت اثر است و با هر ابزار مناسبی میتوان آن را بیان کرد. هدف من هم این بوده که با حفظ جانمایه کهن فرهنگ و هنر ایرانی آثاری تولید کنم که با جوان نسل امروز پیوند داشته باشد.
منتقدان شما همچنین میگویند برادران پورناظری در مسیر هنری همایون شجریان تأثیر منفی گذاشتهاند و آن را به انحراف کشاندهاند. پاسخ شما به این منتقدان چیست؟
این نقد نیازمند بحث کارشناسی است و باید بررسی شود انحراف از نظر منتقدان چیست وچه تعریفی از آن دارند. بهتر است این موضوع در یک نشست مطرح و بررسی شود. البته اساساً این نوع نگاه که در مسیر یک نفر انحراف ایجاد شده دور از چارچوب ادب خواهد بود. ما قیم یک هنرمند در حد و اندازه همایون شجریان که پشتوانه خانوادگی توانمندی دارد و استادش محمد رضا شجریان بوده، نیستیم. او در یک بستر فرهنگی رشد کرده و برای چنین شخصی به کار بردن واژه انحراف زیبنده نیست. در مسیر هنری ما و همایون شجریان خیلی قبلتر، همه این نشانهها وجود داشته است. همایون شجریان پیش از همکاری با ما با آهنگسازانی کار کرده که فرمهای نوین موسیقی یا ساختارشکنانه را در موسیقی تجربه کردهاند. ما با یکدیگر هممسیر شدهایم و دراین راه آثارمان توفیقاتی به دست آورد. فکر میکنم بحثهایی که در این باب مطرح شده به دلیل همین موفقیتهاست. اگر این کارها موفق نمیشدند کسی در مورد آنها صحبت نمیکرد. همیشه صدای مخالف بیشتر به گوش میرسد. اگر همه مخالف موسیقی ما بودند، موسیقی مان سرنوشت امروز را پیدا نمیکرد و این قدر مورد استقبال قرار نمیگرفت. چطور میتوانیم تصنیفی چون «قلاب» یا آلبوم «ایران من» را انحراف در موسیقی بدانیم؟ این صحبتها فقط در جامعه ما رخ میدهد و متأسفانه شبـــــــکههـــــــــای اجتماعی هم به این موضوع دامن میزنند. افراد در این شبکهها خود را در ترازی قرار میدهند که به هنرمندان باسابقه و با شناسنامه توهین میکنند. این جنس از برخورد جایگاه نقد را خدشهدار کرده است.
با این حال بعد از همکاری شما با همایون شجریان، روند تولید موسیقی ایرانی چه در تولید آثار و چه در اجراهای صحنهای، دچار تغییراتی شد و افراد زیادی این مسیر را دنبال کردند. ارزیابی خودتان از این تأثیرگذاری چیست؟
همیشه کاری که در جامعه با موفقیت مواجه میشود دنبالهروهایی پیدا میکند. یادم میآید زمانی که آلبوم «نه فرشتهام، نه شیطان» به آهنگسازی تهمورس پورناظری منتشر شد چندین کار را دیدم که علاوه بر الگوبرداری از موسیقی آن، در طرح جلد هم از آن الهام گرفته بودند. بعدها این روند ادامه پیدا کرد تا به کنسرتنمایش «سی» رسیدیم. بعد آن متوجه شدیم دوستان بسیاری کنسرتنمایشهایی برگزار کردند که فرم موسیقی و اجرای صحنهایشان مانند کار ما طراحی و تعریف شده بود. این اتفاق برای ما بسیار خوشایند و ارزشمند است و تأییدی است بر اهداف و مسیری که انتخاب کردهایم. نکته مهم این است که با توجه به دشواریها، سختیها و انتقاداتی که وجود داشت هنرمندان و مخاطبان متوجه شدند این مسیر میتواند برای ارائه آثار کارساز باشد.
با توجه به سلیقه نزدیک کاری شما و همایون شجریان آیا همکاری کردن با خواننده های دیگر برای شما سختتر و حساستر نخواهد بود؟
من درعمرهنریام با هنرمندان انگشتشماری کارکردهام. همداستان شدن با روح و احوال همراهان هنری در طول سالها دستاوردی شگرف به همراه دارد. در آفرینش اثر هم باید در ابتدا خودم به یقین برای حضور در آن اثر اعتقاد داشته باشم تا به مرحله در میان گذاشتن آن با شنوندگانم برسم. حتی امکان دارد 10 سال هم طول بکشد و کاری انجام ندهم تا آن زمان که این ایمان در من ایجاد شود. بسیاری از هنرمندانی که با آنها همکاری دارم شاید نزدیک به 20 سال است که در کنار یکدیگر هستیم. در ساخت تیتراژ فیلم یا همکاری با خواننده های دیگر پیشنهادهای بسیاری داشتم اما نپذیرفتهام. این را هم بگویم هیچ قراردادی بین من و همایون شجریان امضا نشده است. اما من به همایون جان و کارم ایمان صددرصد دارم و اگر روزی در کار خود تردیدی داشته باشیم دیگر ادامهاش نمیدهیم.
آیا این حساسیتها در ساخت موسیقی فیلم هم وجود دارد؟ از این جهت میپرسم که اکثر کارهای شما با همکاری حمید نعمتالله شکل گرفته است.
طبعاً کیفیت فیلم و مضمون آن برای من در اولویت نخست قرار دارد. این همکاریها محصول یک زبان مشترک با آقای نعمتالله بوده که در تجربیات جدید ما هم نمود پیدا کرده است. هر کدام از این آثار ژانر تازه و جذابی برای هر دو ما بوده است. در اینکه بخواهم با دیگر فیلمسازان یا کارگردانان دیگر کار کنم هم محدودیتی وجود ندارد. حتی در کارهای خوب، خودم پیشقدم خواهم بود و استقبال میکنم. مانند همین کار تازه ای که در همکاری با آقای فتحی شکل میگیرد. طبیعتاً جهانی که در آن فیلم اتفاق میافتد باید با مسیر ذهنی من در آن زمان مشخص هماهنگی داشته باشد تا به آن خروجی که مد نظرم است دست یابم. هرگز کار سفارشی انجام ندادهام؛ نه در سینما و نه در موسیقی. مطمئنم در آن صورت خروجی کار، آنطور که باید باشد نخواهد بود؛ اثر موسیقایی باید از دل برآید. باید عاشق آن کار بود تا مردم هم علاقه مند شوند. اما کارهای سفارشی چون بدون عشق و انگیزه شکل گرفته طبعاً مخاطب هم با آن ارتباط برقرار نمیکند.
کمی درباره کنسرت نمایش «سی» که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، توضیح میدهید؟
این کنسرتنمایش، بزرگترین پروژهای است که تا به امروز انجام دادهام. مانند فرزندم آن را دوست دارم. ایده این کار در حدود چهار سال در ذهنم شکل گرفت و بیش از یک سال زمان صرف شد تا به یک شکل واحد رسید. در این مسیر همایون شجریان و تهمورس پورناظری همراهی فراوانی با من کردند. همچنین در ابتدای راه با آقای حمید نعمت الله جلسات بسیاری برگزار کردیم. این پروژه به لحاظ پروداکشن بزرگترین پروژهای بوده که در نوع خود انجام شده است.
آیا بخش دوم این کنسرت نمایش اجرا خواهد شد؟
بعد از این پروژه ساخت چنین برنامههایی مشابه آن در بین دیگر هنرمندان هم تکرار شد و اغلب اصرار داشتند بگویند برای نخستین باردست به چنین تجربهای زدهاند. با این حال خودمان فعلاً برای ادامه آن تصمیمی نداریم و مسکوت مانده است.
شما تجربه هایی هم در حوزه خوانندگی داشتهاید. کمی هم از خوانندگی خود بگویید. این علاقه چقدر جدی است و ممکن است ادامه داشته باشد؟
موسیقی آوازی را ابتدا از پدرم آموختم و بعدها از آقایان حمید رضا نوربخش و ناصحپور هم درس گرفتم. بهطور کلی تصمیم به انجام کارهای متفاوت ندارم و ترجیح میدهم نوازندگی و آهنگسازی برایم در اولویت باشد. هر چند در زمینه خوانندگی هم تجربههایی خواهم داشت.
ظاهراً شما با پیشنهادهایی در زمینه بازیگری هم مواجه بودهاید. ممکن است روزی به یکی از آنها پاسخ مثبت بدهید؟
در این سالها پیشنهادهایی در مورد بازیگری داشتهام؛ چه فیلم هایی که در ارتباط با موسیقی بودند و چه کارهای دیگر. اما چندان علاقه به ورود به این عرصه ندارم. به این دلیل که حضور در عرصه سینما بستری نیست که بتوانم احوالات خودم را به آن شکلی که مورد علاقهام است در آن بروز بدهم. البته تصور نمیکنم استعدادی هم در این زمینه داشته باشم.
یکی دیگر از فعالیتهای شما پیگیری مسترکلاسهای آموزش موسیقی پورناظری و فراخوان برای شناخت استعدادهای درخشان است. بعد از این تجربه فضاهای آموزشی ما را در حوزه موسیقی چگونه ارزیابی میکنید ؟
فراخوانی که با آکادمی پور ناظری برگزار کردیم یک تجربه بسیار شگفتانگیز برای همه ما بود. توانستیم با سه هزار موسیقیدان جوان و بااستعداد از نقاط مختلف ایران روبهرو شویم که در نوع خودش یک پدیده کم نظیر بود. برای خودم جای خیلی شگفتی بود که این تعداد هنرجو از شهرهای مختلف ایران علاقه مند به یادگیری هستند. تجربه گرانبهایی بود و باید آن را خیلی جدی بگیریم و امیدوارم در سال های بعد هم مجالی باشد تا بتوانیم دوباره چنین تجربیاتی را تکرار کنیم تا از نسل امروز موسیقی حمایت کنیم، مسیر را برای آنها روشنتر کنیم و کاری کنیم که فضایی برای ارائه آثار خود داشته باشند. هر چقدر رواج موسیقی در این سرزمین با محدودیت رو به رو بوده بیشتر مورد استقبال قرار گرفته است. این یک اتفاق مهم است چرا که فکر میکنم کمتر سرزمینی مانند ایران وجود دارد که این تعداد از علاقهمندان در آن موسیقی را عاشقانه دنبال میکنند.
قرار بود یک آلبوم از آثار استاد محمدرضا شجریان منتشر کنید. نتیجه کار چه شد؟
این ایده درسال 1392 شکل گرفت و مربوط به تور کنسرتهایی است که در کانادا و امریکا برگزار کردیم. بیشتر این کارها از ساخته های برادرم تهمورس است. از نکات قابل توجه این اثر، کار روی غزلیات نظامی گنجوی است که پیش از این کمتر شنیده شده است. به نظرم این کار اثر قابل تأملی خواهد بود. فکر میکنم دوستداران استاد شجریان و مخاطبان جوان که با موسیقی ما ارتباط برقرار کردهاند میتوانند از این اثر بهره ببرند. کارروی این آلبوم جسته گریخته انجام شده تا فضایی به وجود بیاید که بتوانیم با تمرکز مناسب که مستلزم انجام این کار است آن را به دست هنردوستان عزیز برسانیم.
در آینده برنامهای برای برگزاری کنسرت دارید؟
تصمیم گرفتهایم آلبوم جدید «ایران من» را در شهرهای مختلف ایران برگزارکنیم. همچنین در ماههای آینده تور ما در کانادا برگزار میشود و در تئاتر شهر پاریس به همراه گروه «شمس»، پدرم و همایون جان دو شب کنسرت خواهیم داشت. همین کنسرت را در بلژیک هم روی صحنه خواهیم برد.
چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران چیست؟
موسیقی ایرانی اوضاع خوبی ندارد. آن هم به این دلیل که بستر کافی برای ارائه آن وجود ندارد. متأسفانه فرهنگ، آنچنان که ما آن را میشناسیم، اولویت و دغدغه مسئولان فرهنگی نبوده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رمزگشایی از سخنان روحانی
تفویض اختیار یا فرار از مسئولیت؟
گروه سیاسی/ رئیس جمهوری چهارشنبه 6 آذر در سفری یک روزه و بهمنظور بازدید از مناطق زلزله زده شهرستان میانه و بهرهبرداری از چند پروژه به استان آذربایجان شرقی رفت. سخنان حسن روحانی در جلسه شورای اداری این استان اما بازتابها و واکنشهای مختلفی را به همراه داشت. روحانی در سخنانی با تشریح چرایی اتخاذ تصمیم طرح مدیریت مصرف سوخت و چگونگی اجرای آن، گفت که او هم از زمان دقیق اجرای آن خبر نداشته است. بر اساس متن سخنان وی در پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی با بیان اینکه نحوه و زمان اجرای سهمیهبندی بنزین به وزیر کشور و شورای امنیت کشور واگذار شده بود، اظهار داشت: «به آنها گفتم که نحوه تبلیغات، برنامهریزی و اجرای آن را خودتان مدیریت کنید. با صدا و سیما هماهنگ باشید و هر زمانی را که مناسب دیدید آن را اجرا کنید و تأکید کردم که حتی زمان اجرای آن را به من هم نگویید و خود من هم همزمان با مردم متوجه اجرای این طرح شدم.»
روحانی چه گفت
این بخش از سخنان رئیس جمهوری و البته نحوه بیان آنکه در بخشهایی از سخنرانی همراه با لبخندی بر لب بود، انتقادات و البته برداشتهای مختلفی را در پی داشت. علاوه بر فضای مجازی که تقطیع بخشهایی از سخنان و مانور دادن بر آن، به امری مرسوم بدل شده، برخی رسانههای منتقد دولت هم فرصت را برای تاختن علیه دولت و شخص رئیس جمهوری مهیا دیدند و روحانی را متهم به مسئولیت گریزی کردند. البته که منتقدان به این بخش از سخنان روحانی تنها به مخالفان یا منتقدان محدود نشد و برخی چهرههای اصلاحطلب هم با این جریان انتقادی همراه شدند. با این حال با توجه به بازتابهای گسترده این بخش از سخنان رئیس جمهوری این سؤال همچنان باقی است که روحانی در جلسه شورای اداری آذربایجان شرقی چه گفته بود؟ آیا محتوای حرف رئیس جمهوری اذهان منصف را به مسئولیت گریزی هدایت میکند؟
تفویض اختیار
آنچه در همین بخش از سخنان مشهود است و بهنظر میرسد روحانی قصد دارد آن را برجسته کند و اعلام بیخبری روحانی از زمان اجرای طرح را نیز باید ذیل آن دید، اشاره او به این نکته است که نحوه و زمان اجرایی شدن این طرح را به شورای امنیت کشور واگذار کرده و گویا تأکید هم بر این بوده که زمان اجرایی شدن آن اعلام نشود. در حقیقت آنچه رئیس جمهوری انجام داده «تفویض اختیار» بوده نه «فرار از مسئولیت.» از آنجا که مسئولیتهای تعیین شده برای رئیس جمهوری در قانون اساسی حوزه فراخی را در بر میگیرد، برخی حقوقدانان معتقدند که رئیس دولت این حق را دارد که انجام برخی امور را واگذار یا تفویض کند. اساساً تصریح اصل 124 قانون اساسی به اینکه رئیس جمهوری برای انجام وظایف قانونی خود علاوه بر وزرا میتواند معاونانی داشته باشد ناظر بر همین مسأله است. «حقوقدانان پیروی این نظریه بر این عقیده هستند که همه وظایف رئیس جمهوری مذکور در قانون اساسی و قوانین عادی، از سوی وی قابل واگذاری به معاونین و اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگر است... کثرت و تعدد مشاغل رئیس جمهوری ایجاب مینماید که وی جهت انجام شایسته وظایف خویش از معاونان و همکارانی استفاده نماید. بدیهی است ارجاع بعضی وظایف از سوی رئیس جمهوری به دیگران، نافی مسئولیت رئیس جمهوری نمیباشد؛ زیرا اتخاذ تصمیم نهایی در امور فوق با رئیس جمهوری است و واگذاری وظایف مزبور علیالاطلاق نیست و انجام امور محوله در مرحله نهایی با کسب نظر رئیس جمهوری صورت میپذیرد.» (احمد صفایی فر، بررسی واگذاری وظایف رئیس جمهوری به معاونین خود، مجله دادرسی شماره 60 سال 1385)
محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهوری هم در توضیح سخنان روحانی به همین نکته اشاره کرده است: «منظور رئیس جمهوری به هیچ وجه سلب اختیار و مسئولیت از خود در قضیه اصلاح بنزین نبوده است بلکه به تفویض اختیار به شورای امنیت کشور اشاره داشتند که در دولتهای مختلف امری معمول بوده و اساساً محل اجرای طرحی در این ابعاد که نیازمند مشارکت همه ارکان نظام و دستگاههای غیردولتی و نظامی و انتظامی، شورای امنیت کشور است.»(ایسنا 8 آذر)
شورای امنیت کشور نهاد فرا قوهای
نکته قابل تأمل دیگر اینکه این تفویض اختیار به «شورای امنیت کشور» بوده است. این شورا تا قبل از سال 1368 و اصلاح قانون اساسی عالیترین نهاد امنیتی کشور بود که در سال 1362 با تصویب اساسنامه آن در مجلس تأسیس شد. در اساسنامه شورای امنیت کشور آمده است: «بهمنظور بررسی جریانات و پیشامدهای عمده و اساسی امنیت داخلی و اتخاذ تصمیمات و تدابیر هماهنگ در جهت پیشگیری و مقابله با مسائل مربوط به آن، شورای امنیت به مسئولیت وزیر کشور تشکیل میگردد.»
با این حال در سال 68 و الحاق ماده 176 به قانون اساسی، شورای عالی امنیت ملی کشور تأسیس میشود که عملاً عالیترین نهاد امنیتی کشور میشود. ذیل این اصل تصریح شده است: «شورای عالی امنیت ملی به تناسب وظایف خود، شوراهای فرعی از قبیل شورای دفاع و شورای امنیت کشور تشکیل میدهد. ریاست هر یک از شوراهای فرعی با رئیس جمهوری یا یکی از اعضای شورای عالی است که از طرف رئیس جمهوری تعیین میشود. حدود اختیارات و وظایف شوراهای فرعی را قانون معین میکند و تشکیلات آنها به تصویب شورای عالی میرسد.» در حال حاضر وزیر کشور ریاست شورای امنیت کشور را عهده دار است. عبدالرضا رحمانی فضلی هفته گذشته و در یک برنامه تلویزیونی و در تشریح اتفاقات اخیر مرتبط با بنزین گفته بود که بعد امنیتی این موضوع به شورای امنیت برمیگردد. او در توضیح اعضای این شورا هم گفته بود که «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، نیروی انتظامی، قوه قضائیه، ارتش، وزارت کشور و صداوسیما عضو این شورا هستند و بعد از آنها نیز شوراهای تأمین استانها و شهرستانها قرار میگیرند.» با این وصف تفویض اختیار درباره نحوه و زمان اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت از سوی رئیس جمهوری به یک نهاد مهم فراقوهای واگذار شده بود تا همه جوانب مرتبط با این طرح در آن مورد بررسی قرار گیرد.
آنچنان که وزیر کشور توضیح داده، در همین چارچوب 4 کارگروه امنیتی، فنی، عملیات روانی و پاسخگویی دولت و رسانه و اطلاعرسانی تشکیل شده است که مسئولیت کارگروه رسانه و اطلاعرسانی با صدا و سیما بوده است. با این وصف خلاصه آنچه روحانی گفته و اساساً ناظر بر تصمیمسازی و اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت است در این چند جمله خلاصه میشود که طرح یاد شده مصوبه سران سه قوه در شورای عالی هماهنگی اقتصادی کشور بوده که قاعدتاً اجرای آن بر عهده قوه مجریه است. رئیس قوه مجریه هم با توجه به تبعات احتمالی مترتب بر آن و ضرورت بررسی زوایای مختلف این طرح، نحوه اجرا را به یک نهاد فراقوهای تفویض کرده است.
در حقیقت اظهارنظرهای برخی مسئولان در نهادهای مختلف مبنی بر بیاطلاعی از افزایش قیمت بنزین و نحوه اجرای آن با واقعیت موجود همخوانی ندارد چرا که نمایندگان آنها (نیروی انتظامی، قوه قضائیه، سپاه، بسیج، صداو سیما و حتی ارتش) در جلسات شورای امنیت کشور حضور داشتهاند. درباره نمایندگان مجلس هم علی لاریجانی رئیس مجلس در نشست خبری روز یکشنبه خود تصریح کرد که همکاران او در بهارستان در جریان این تصمیم بودهاند.
تصمیم ناگزیر
لاریجانی در نشست خبری یاد شده البته توضیحات دیگری هم درباره این تصمیم ارائه کرد که در حقیقت تکمیلکننده سخنان رئیس جمهوری درباره ضرورت اتخاذ چنین تصمیمی بود. او با اشاره به تصویب قانون هدفمندی یارانهها در سال 88 و ضرورت شفافسازی یارانهها و اجرا نشدن درست آن قانون گفت: «در شرایط فعلی و از دو سال پیش موضوع (مدیریت مصرف سوخت)مطرح بود چرا که حجم زیادی یارانه اختصاص داده میشد و بشدت غیرعادلانه بود. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی، ایران در سال 2015 رتبه اول در شاخص مصرف انرژی را داشت و 47 میلیارد دلار یارانه انرژی پرداخت میکرد که از جیب مردم بود و بشدت غیرعادلانه توزیع میشد.» او با بیان اینکه قانون اختیار افزایش قیمت حاملهای انرژی را به دولت داده است، در تشریح توزیع ناعادلانه یارانه بنزین افزود: «یارانه بنزین به دهک اول 1.2 و به دهک دهم 25 درصد اختصاص پیدا میکرد، بهعبارتی دهک دهم 18 برابر استفاده میکرد و در مجموع مصرف بنزین و CNG در دهک اول 1.8، در دهک دهم 35 درصد که 20 برابر بود، در مجموع 3 دهک اول 17 درصد و 3 دهک آخر بیشترین درصد را دریافت میکرد، این آمار نشاندهنده عدم تعادل است. حدود هزار و 300 هزار میلیارد تومان یارانه بهصورت غیرعادلانه توزیع میشد که سهم هر خانوار در سال 57 میلیون تومان میشود، برخی خانوارها سهم کمتر و برخی بیشتر، به طوری که برخی خانوارها 10 میلیون تومان و برخی 300 میلیون تومان یارانه در سال دریافت میکردند.»
قاچاق بنزین و ارقام قابل تأمل آنکه سودی هنگفت را نصیب قاچاقچیان میکرد و فراهم کردن امکان صادرات بنزین در اثر کاهش مصرف آن نیز از دلایل دیگری است که در کنار توزیع عادلانه یارانه بنزین برای اجرایی شدن این طرح اعلام شده است. رئیس جمهوری هم در بخشی از سخنان خود در شورای اداری آذربایجان شرقی با اشاره به افزایش مصرف بنزین در سالجاری به 97 میلیون لیتر در روز، گفته بود: «با ادامه این روند بزودی واردکننده بنزین میشدیم و این کار در شرایط سخت اقتصادی کنونی فشار مضاعفی بر کشور بود، چنانچه روند افزایش مصرف بنزین ادامه مییافت آیا مردم در سال 1400 به ما نمیگفتند که چرا برنامهریزی نکردید تا به این شرایط گرفتار نشویم؟... بنزین بهعنوان یک سرمایه متعلق به همه مردم ایران است. با توجه به اینکه امروز هر لیتر بنزین را حدود 6 هزار تومان صادر میکنیم، لذا با اصلاح قیمت بنزین هم بهدنبال عدالت در جامعه و هم بهدنبال خودکفایی بودیم.»
بنابراین فارغ از برخی انتقادهایی که نسبت به نحوه بیان رئیس جمهوری در جلسه شورای اداری آذربایجان شرقی مطرح شده، روحانی نه فرافکنی کرده و نه مسئولیت خود را بر دوش دیگران انداخته است. بهگفته حسامالدین آشنا مشاور رئیس جمهوری، «سخنان رئیس جمهوری در این باره، نشانه نهایت اعتماد و اعتقاد راسخ ایشان به توانمندیهای دکتر رحمانیفضلی، معاونان و استانداران محترم برای انجام وظایف فرابخشی است.»
روحانی چه گفت
این بخش از سخنان رئیس جمهوری و البته نحوه بیان آنکه در بخشهایی از سخنرانی همراه با لبخندی بر لب بود، انتقادات و البته برداشتهای مختلفی را در پی داشت. علاوه بر فضای مجازی که تقطیع بخشهایی از سخنان و مانور دادن بر آن، به امری مرسوم بدل شده، برخی رسانههای منتقد دولت هم فرصت را برای تاختن علیه دولت و شخص رئیس جمهوری مهیا دیدند و روحانی را متهم به مسئولیت گریزی کردند. البته که منتقدان به این بخش از سخنان روحانی تنها به مخالفان یا منتقدان محدود نشد و برخی چهرههای اصلاحطلب هم با این جریان انتقادی همراه شدند. با این حال با توجه به بازتابهای گسترده این بخش از سخنان رئیس جمهوری این سؤال همچنان باقی است که روحانی در جلسه شورای اداری آذربایجان شرقی چه گفته بود؟ آیا محتوای حرف رئیس جمهوری اذهان منصف را به مسئولیت گریزی هدایت میکند؟
تفویض اختیار
آنچه در همین بخش از سخنان مشهود است و بهنظر میرسد روحانی قصد دارد آن را برجسته کند و اعلام بیخبری روحانی از زمان اجرای طرح را نیز باید ذیل آن دید، اشاره او به این نکته است که نحوه و زمان اجرایی شدن این طرح را به شورای امنیت کشور واگذار کرده و گویا تأکید هم بر این بوده که زمان اجرایی شدن آن اعلام نشود. در حقیقت آنچه رئیس جمهوری انجام داده «تفویض اختیار» بوده نه «فرار از مسئولیت.» از آنجا که مسئولیتهای تعیین شده برای رئیس جمهوری در قانون اساسی حوزه فراخی را در بر میگیرد، برخی حقوقدانان معتقدند که رئیس دولت این حق را دارد که انجام برخی امور را واگذار یا تفویض کند. اساساً تصریح اصل 124 قانون اساسی به اینکه رئیس جمهوری برای انجام وظایف قانونی خود علاوه بر وزرا میتواند معاونانی داشته باشد ناظر بر همین مسأله است. «حقوقدانان پیروی این نظریه بر این عقیده هستند که همه وظایف رئیس جمهوری مذکور در قانون اساسی و قوانین عادی، از سوی وی قابل واگذاری به معاونین و اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگر است... کثرت و تعدد مشاغل رئیس جمهوری ایجاب مینماید که وی جهت انجام شایسته وظایف خویش از معاونان و همکارانی استفاده نماید. بدیهی است ارجاع بعضی وظایف از سوی رئیس جمهوری به دیگران، نافی مسئولیت رئیس جمهوری نمیباشد؛ زیرا اتخاذ تصمیم نهایی در امور فوق با رئیس جمهوری است و واگذاری وظایف مزبور علیالاطلاق نیست و انجام امور محوله در مرحله نهایی با کسب نظر رئیس جمهوری صورت میپذیرد.» (احمد صفایی فر، بررسی واگذاری وظایف رئیس جمهوری به معاونین خود، مجله دادرسی شماره 60 سال 1385)
محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهوری هم در توضیح سخنان روحانی به همین نکته اشاره کرده است: «منظور رئیس جمهوری به هیچ وجه سلب اختیار و مسئولیت از خود در قضیه اصلاح بنزین نبوده است بلکه به تفویض اختیار به شورای امنیت کشور اشاره داشتند که در دولتهای مختلف امری معمول بوده و اساساً محل اجرای طرحی در این ابعاد که نیازمند مشارکت همه ارکان نظام و دستگاههای غیردولتی و نظامی و انتظامی، شورای امنیت کشور است.»(ایسنا 8 آذر)
شورای امنیت کشور نهاد فرا قوهای
نکته قابل تأمل دیگر اینکه این تفویض اختیار به «شورای امنیت کشور» بوده است. این شورا تا قبل از سال 1368 و اصلاح قانون اساسی عالیترین نهاد امنیتی کشور بود که در سال 1362 با تصویب اساسنامه آن در مجلس تأسیس شد. در اساسنامه شورای امنیت کشور آمده است: «بهمنظور بررسی جریانات و پیشامدهای عمده و اساسی امنیت داخلی و اتخاذ تصمیمات و تدابیر هماهنگ در جهت پیشگیری و مقابله با مسائل مربوط به آن، شورای امنیت به مسئولیت وزیر کشور تشکیل میگردد.»
با این حال در سال 68 و الحاق ماده 176 به قانون اساسی، شورای عالی امنیت ملی کشور تأسیس میشود که عملاً عالیترین نهاد امنیتی کشور میشود. ذیل این اصل تصریح شده است: «شورای عالی امنیت ملی به تناسب وظایف خود، شوراهای فرعی از قبیل شورای دفاع و شورای امنیت کشور تشکیل میدهد. ریاست هر یک از شوراهای فرعی با رئیس جمهوری یا یکی از اعضای شورای عالی است که از طرف رئیس جمهوری تعیین میشود. حدود اختیارات و وظایف شوراهای فرعی را قانون معین میکند و تشکیلات آنها به تصویب شورای عالی میرسد.» در حال حاضر وزیر کشور ریاست شورای امنیت کشور را عهده دار است. عبدالرضا رحمانی فضلی هفته گذشته و در یک برنامه تلویزیونی و در تشریح اتفاقات اخیر مرتبط با بنزین گفته بود که بعد امنیتی این موضوع به شورای امنیت برمیگردد. او در توضیح اعضای این شورا هم گفته بود که «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، نیروی انتظامی، قوه قضائیه، ارتش، وزارت کشور و صداوسیما عضو این شورا هستند و بعد از آنها نیز شوراهای تأمین استانها و شهرستانها قرار میگیرند.» با این وصف تفویض اختیار درباره نحوه و زمان اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت از سوی رئیس جمهوری به یک نهاد مهم فراقوهای واگذار شده بود تا همه جوانب مرتبط با این طرح در آن مورد بررسی قرار گیرد.
آنچنان که وزیر کشور توضیح داده، در همین چارچوب 4 کارگروه امنیتی، فنی، عملیات روانی و پاسخگویی دولت و رسانه و اطلاعرسانی تشکیل شده است که مسئولیت کارگروه رسانه و اطلاعرسانی با صدا و سیما بوده است. با این وصف خلاصه آنچه روحانی گفته و اساساً ناظر بر تصمیمسازی و اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت است در این چند جمله خلاصه میشود که طرح یاد شده مصوبه سران سه قوه در شورای عالی هماهنگی اقتصادی کشور بوده که قاعدتاً اجرای آن بر عهده قوه مجریه است. رئیس قوه مجریه هم با توجه به تبعات احتمالی مترتب بر آن و ضرورت بررسی زوایای مختلف این طرح، نحوه اجرا را به یک نهاد فراقوهای تفویض کرده است.
در حقیقت اظهارنظرهای برخی مسئولان در نهادهای مختلف مبنی بر بیاطلاعی از افزایش قیمت بنزین و نحوه اجرای آن با واقعیت موجود همخوانی ندارد چرا که نمایندگان آنها (نیروی انتظامی، قوه قضائیه، سپاه، بسیج، صداو سیما و حتی ارتش) در جلسات شورای امنیت کشور حضور داشتهاند. درباره نمایندگان مجلس هم علی لاریجانی رئیس مجلس در نشست خبری روز یکشنبه خود تصریح کرد که همکاران او در بهارستان در جریان این تصمیم بودهاند.
تصمیم ناگزیر
لاریجانی در نشست خبری یاد شده البته توضیحات دیگری هم درباره این تصمیم ارائه کرد که در حقیقت تکمیلکننده سخنان رئیس جمهوری درباره ضرورت اتخاذ چنین تصمیمی بود. او با اشاره به تصویب قانون هدفمندی یارانهها در سال 88 و ضرورت شفافسازی یارانهها و اجرا نشدن درست آن قانون گفت: «در شرایط فعلی و از دو سال پیش موضوع (مدیریت مصرف سوخت)مطرح بود چرا که حجم زیادی یارانه اختصاص داده میشد و بشدت غیرعادلانه بود. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی، ایران در سال 2015 رتبه اول در شاخص مصرف انرژی را داشت و 47 میلیارد دلار یارانه انرژی پرداخت میکرد که از جیب مردم بود و بشدت غیرعادلانه توزیع میشد.» او با بیان اینکه قانون اختیار افزایش قیمت حاملهای انرژی را به دولت داده است، در تشریح توزیع ناعادلانه یارانه بنزین افزود: «یارانه بنزین به دهک اول 1.2 و به دهک دهم 25 درصد اختصاص پیدا میکرد، بهعبارتی دهک دهم 18 برابر استفاده میکرد و در مجموع مصرف بنزین و CNG در دهک اول 1.8، در دهک دهم 35 درصد که 20 برابر بود، در مجموع 3 دهک اول 17 درصد و 3 دهک آخر بیشترین درصد را دریافت میکرد، این آمار نشاندهنده عدم تعادل است. حدود هزار و 300 هزار میلیارد تومان یارانه بهصورت غیرعادلانه توزیع میشد که سهم هر خانوار در سال 57 میلیون تومان میشود، برخی خانوارها سهم کمتر و برخی بیشتر، به طوری که برخی خانوارها 10 میلیون تومان و برخی 300 میلیون تومان یارانه در سال دریافت میکردند.»
قاچاق بنزین و ارقام قابل تأمل آنکه سودی هنگفت را نصیب قاچاقچیان میکرد و فراهم کردن امکان صادرات بنزین در اثر کاهش مصرف آن نیز از دلایل دیگری است که در کنار توزیع عادلانه یارانه بنزین برای اجرایی شدن این طرح اعلام شده است. رئیس جمهوری هم در بخشی از سخنان خود در شورای اداری آذربایجان شرقی با اشاره به افزایش مصرف بنزین در سالجاری به 97 میلیون لیتر در روز، گفته بود: «با ادامه این روند بزودی واردکننده بنزین میشدیم و این کار در شرایط سخت اقتصادی کنونی فشار مضاعفی بر کشور بود، چنانچه روند افزایش مصرف بنزین ادامه مییافت آیا مردم در سال 1400 به ما نمیگفتند که چرا برنامهریزی نکردید تا به این شرایط گرفتار نشویم؟... بنزین بهعنوان یک سرمایه متعلق به همه مردم ایران است. با توجه به اینکه امروز هر لیتر بنزین را حدود 6 هزار تومان صادر میکنیم، لذا با اصلاح قیمت بنزین هم بهدنبال عدالت در جامعه و هم بهدنبال خودکفایی بودیم.»
بنابراین فارغ از برخی انتقادهایی که نسبت به نحوه بیان رئیس جمهوری در جلسه شورای اداری آذربایجان شرقی مطرح شده، روحانی نه فرافکنی کرده و نه مسئولیت خود را بر دوش دیگران انداخته است. بهگفته حسامالدین آشنا مشاور رئیس جمهوری، «سخنان رئیس جمهوری در این باره، نشانه نهایت اعتماد و اعتقاد راسخ ایشان به توانمندیهای دکتر رحمانیفضلی، معاونان و استانداران محترم برای انجام وظایف فرابخشی است.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رئیسی: خسارت دیدگان حوادث اخیر مورد حمایت قانون هستند
رحمانی فضلی: امنیت کشور را فدای مطامع سیاسی کوتاه مدت نکنیم
رئیس قوه قضائیه گفت: پرونده افراد اعم از اشرار و افراد وابسته به بیگانگان که توسط نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سپاه و سایر ضابطان به دستگاه قضایی تحویل داده شدهاند، عادلانه و قانونی در دست بررسی است و انشاءالله بزودی مردم در جریان رسیدگی به این پروندهها قرار خواهند گرفت.
به گزارش ایسنا، آیتالله سیدابراهیم رئیسی در جلسه مسئولان عالی قوه قضائیه با اشاره به حوادث پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت در کشور گفت: اشرار و دشمنان خارجی بر موج انتقادات و اعتراضات بحق مردم سوار شدند و تصور کردند با سوء استفاده از این فضا میتوانند به اهداف خود نائل شوند. بر این اساس اقدام به شرارت، ناامنی، ایجاد نگرانی برای مردم و وارد آوردن خسارتهایی به اموال عمومی و خصوصی کردند که البته بحمدالله با حضور معنادار و بموقع مردم تحت رهنمودهای زمان شناسانه مقام معظم رهبری، توطئههای آنها خنثی و امنیت کشور تضمین شد. رئیس قوه قضائیه درباره خسارت دیدگان این حوادث نیز تأکید کرد: از خسارتهای جانی و مالی خسارت دیدگان نمیتوان گذشت. ما معتقدیم از نظر حقوقی باید نسبت به این خسارات مدعی بود و درخواست ما از مسئولان بویژه دولت این است که نسبت به جبران خسارتها فکر و اقدام کنند. همکاران ما نیز این موضوع را دنبال کنند، زیرا نسبت به حقوق مردم باید حساسیت وجود داشته باشد و خسارت دیدگان مطمئن باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
توصیه وزیر کشور به جریان های سیاسی
وزیر کشور هم با تأکید بر اینکه امنیت عمومی را فدای مطامع سیاسی آنی و کوتاه مدت نکنیم، گفت: نباید امنیت، اقتدار و منافع ملی را در چارچوب رقابتهای سیاسی و مصلحتاندیشیها و منفعت اندیشیهای جناحی ببینیم.
به گزارش ایرنا، عبدالرضا رحمانی فضلی ظهر دوشنبه در حاشیه همایش استانداران در جمع خبرنگاران درباره حوادث اخیر درخصوص اصلاح قیمت بنزین گفت: استانداران از محل مأموریت خود گزارشهایی ارائه کردند و در جلسه هم سعی شد گزارشی از هر استان ارائه شود و نقاط آسیب و ضعف و دلایل شروع و نحوه مدیریت موضوع به دقت بررسی شود.
رحمانی فضلی با بیان اینکه علیرغم همه اقداماتی که از طرف دشمنان و رسانههای بیگانه در تعبیر و تحلیل این موضوع اتفاق افتاده خوشبختانه آنچه قابل ارائه و عرضه در این شرایط است این است که مردم همچنان در کنار انقلاب هستند، گفت: امیدوارم کسانی که در این خصوص و در این چند روز به دلیل عدم اطلاع از ابعاد موضوع جهل به همه ابعاد موضوع قضاوتها و داوریهایی کردند، تحمل و تأمل بیشتری داشته باشند این نوع قضاوتها بخصوص برای نیروهایی که واقعاً در این چند شب شرایط بسیار سختی را گذراندند و از امنیت مردم در مقابل کسانی که عملاً به صورت مسلحانه چه گرم و چه سرد مشکل ایجاد کردند دفاع کردند، به گونهای صحبت کنیم که این زحمات نادیده گرفته شود.
وزیر کشور با بیان این که حتماً توضیحات بیشتری در ابعاد این موضوع داده خواهد شد و مقداری تحمل و تأمل لازم است تا در این موضوع تصمیم بگیریم، افزود: برخی از افراد و جریانات سیاسی فکر کردند بستر سیاسی خوبی در مورد رقابتهای سیاسی است و مسائلی را مطرح کردند که حتماً مردم خود نسبت به این موضوع قضاوت و داوری خواهند کرد. رحمانی فضلی تأکید کرد: به عنوان وزیر کشور و کسی که بیشترین اطلاع و هماهنگی را در این موضوع با نیروها داشتم، میگویم این موضوع مربوط به امنیت و اقتدار و منافع ملی است و نباید آن را در چارچوب رقابتهای سیاسی و مصلحت اندیشی و منفعت اندیشیهای جناحی ببینیم.
دستگیری عوامل مؤثر اغتشاشات اخیر در خوزستان
مدیرکل ضد تروریست وزارت اطلاعات اعلام کرد: با اقدامات شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان(عج) در استان خوزستان، 79 نفر از عناصر اصلی حمله به مراکز عمومی و خصوصی، پایگاههای نظامی و انتظامی و مردم شناسایی و در حین و بعد از اغتشاشات دستگیر شدند. به گزارش روابط عمومی وزارت اطلاعات، از این افراد 13 قبضه انواع اسلحه از جمله کلاشنیکف و کلت کمری، لباس نظامی، پلاک جعلی خودرو و تابلو ایست و بازرسی کشف و ضبط شد. سه تیم تروریستی که با حمایت یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس آموزشهای ویژه دیده و نقش مهمی در حمله به مراکز دولتی و شلیک به حافظان امنیت و مردم داشتهاند که یکی از اتباع این کشور نیز جزو دستگیرشدگان است. مدیرکل ضد تروریست وزارت اطلاعات همچنین گفت: چندین تیم تروریستی که برنامهریزی یا نقش مؤثر در خرابکاری و حمله به مراکز حساس و مردم در کشور داشتند، شناسایی و دستگیر شدند که در آینده نزدیک به سمع و نظر مردم بصیر کشور خواهد رسید.
به گزارش ایسنا، آیتالله سیدابراهیم رئیسی در جلسه مسئولان عالی قوه قضائیه با اشاره به حوادث پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت در کشور گفت: اشرار و دشمنان خارجی بر موج انتقادات و اعتراضات بحق مردم سوار شدند و تصور کردند با سوء استفاده از این فضا میتوانند به اهداف خود نائل شوند. بر این اساس اقدام به شرارت، ناامنی، ایجاد نگرانی برای مردم و وارد آوردن خسارتهایی به اموال عمومی و خصوصی کردند که البته بحمدالله با حضور معنادار و بموقع مردم تحت رهنمودهای زمان شناسانه مقام معظم رهبری، توطئههای آنها خنثی و امنیت کشور تضمین شد. رئیس قوه قضائیه درباره خسارت دیدگان این حوادث نیز تأکید کرد: از خسارتهای جانی و مالی خسارت دیدگان نمیتوان گذشت. ما معتقدیم از نظر حقوقی باید نسبت به این خسارات مدعی بود و درخواست ما از مسئولان بویژه دولت این است که نسبت به جبران خسارتها فکر و اقدام کنند. همکاران ما نیز این موضوع را دنبال کنند، زیرا نسبت به حقوق مردم باید حساسیت وجود داشته باشد و خسارت دیدگان مطمئن باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
توصیه وزیر کشور به جریان های سیاسی
وزیر کشور هم با تأکید بر اینکه امنیت عمومی را فدای مطامع سیاسی آنی و کوتاه مدت نکنیم، گفت: نباید امنیت، اقتدار و منافع ملی را در چارچوب رقابتهای سیاسی و مصلحتاندیشیها و منفعت اندیشیهای جناحی ببینیم.
به گزارش ایرنا، عبدالرضا رحمانی فضلی ظهر دوشنبه در حاشیه همایش استانداران در جمع خبرنگاران درباره حوادث اخیر درخصوص اصلاح قیمت بنزین گفت: استانداران از محل مأموریت خود گزارشهایی ارائه کردند و در جلسه هم سعی شد گزارشی از هر استان ارائه شود و نقاط آسیب و ضعف و دلایل شروع و نحوه مدیریت موضوع به دقت بررسی شود.
رحمانی فضلی با بیان اینکه علیرغم همه اقداماتی که از طرف دشمنان و رسانههای بیگانه در تعبیر و تحلیل این موضوع اتفاق افتاده خوشبختانه آنچه قابل ارائه و عرضه در این شرایط است این است که مردم همچنان در کنار انقلاب هستند، گفت: امیدوارم کسانی که در این خصوص و در این چند روز به دلیل عدم اطلاع از ابعاد موضوع جهل به همه ابعاد موضوع قضاوتها و داوریهایی کردند، تحمل و تأمل بیشتری داشته باشند این نوع قضاوتها بخصوص برای نیروهایی که واقعاً در این چند شب شرایط بسیار سختی را گذراندند و از امنیت مردم در مقابل کسانی که عملاً به صورت مسلحانه چه گرم و چه سرد مشکل ایجاد کردند دفاع کردند، به گونهای صحبت کنیم که این زحمات نادیده گرفته شود.
وزیر کشور با بیان این که حتماً توضیحات بیشتری در ابعاد این موضوع داده خواهد شد و مقداری تحمل و تأمل لازم است تا در این موضوع تصمیم بگیریم، افزود: برخی از افراد و جریانات سیاسی فکر کردند بستر سیاسی خوبی در مورد رقابتهای سیاسی است و مسائلی را مطرح کردند که حتماً مردم خود نسبت به این موضوع قضاوت و داوری خواهند کرد. رحمانی فضلی تأکید کرد: به عنوان وزیر کشور و کسی که بیشترین اطلاع و هماهنگی را در این موضوع با نیروها داشتم، میگویم این موضوع مربوط به امنیت و اقتدار و منافع ملی است و نباید آن را در چارچوب رقابتهای سیاسی و مصلحت اندیشی و منفعت اندیشیهای جناحی ببینیم.
دستگیری عوامل مؤثر اغتشاشات اخیر در خوزستان
مدیرکل ضد تروریست وزارت اطلاعات اعلام کرد: با اقدامات شبانه روزی سربازان گمنام امام زمان(عج) در استان خوزستان، 79 نفر از عناصر اصلی حمله به مراکز عمومی و خصوصی، پایگاههای نظامی و انتظامی و مردم شناسایی و در حین و بعد از اغتشاشات دستگیر شدند. به گزارش روابط عمومی وزارت اطلاعات، از این افراد 13 قبضه انواع اسلحه از جمله کلاشنیکف و کلت کمری، لباس نظامی، پلاک جعلی خودرو و تابلو ایست و بازرسی کشف و ضبط شد. سه تیم تروریستی که با حمایت یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس آموزشهای ویژه دیده و نقش مهمی در حمله به مراکز دولتی و شلیک به حافظان امنیت و مردم داشتهاند که یکی از اتباع این کشور نیز جزو دستگیرشدگان است. مدیرکل ضد تروریست وزارت اطلاعات همچنین گفت: چندین تیم تروریستی که برنامهریزی یا نقش مؤثر در خرابکاری و حمله به مراکز حساس و مردم در کشور داشتند، شناسایی و دستگیر شدند که در آینده نزدیک به سمع و نظر مردم بصیر کشور خواهد رسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

عملکرد پیام رسان های داخلی در نبود اینترنت جهانی
سوسن صادقی
خبرنگار
با قطعی اینترنت جهانی به مدت 10 روز (25 آبان تا 6 آذرماه) زیرساخت شبکه ملی اطلاعات نیز بهصورت اجباری آزمایش شد. بر بستر این شبکه یکی از لایههای نرم افزاری که بیشترین خواهان را دارد، شبکههای اجتماعی بومی است، چرا که بهگفته کارشناسان فضای مجازی اکنون مردم در این شبکهها زندگی میکنند. اما تجربه پیام رسانهای بومی با قطعی اینترنت جهانی چه تجربهای را کسب کردند. با افزایش ترافیک داخلی اینترنت داخلی و افزایش کاربران خود با چه مشکلاتی مواجه شدند و باید چه کارهای مهمی برای توسعه پیامرسانها و زیرساختهای شبکه ملی اطلاعات صورت بگیرد تا در صورت تکرار چنین اتفاقی با کمترین مشکل بتوانند بر این بستر به مردم خدمات ارائه دهند.
تابآوری با رشد 30 برابری
«با قطعی اینترنت جهانی به مدت 10 روز میزان ترافیک پیام رسان بومی مانند «گپ» نه تنها سه برابر بلکه 30 برابر شد بهطوری که میزان ترافیک مصرفی ما از 2 گیگابیت بر ثانیه به 40 گیگا بیت بر ثانیه رسید این درحالی بود که ما از نظر سخت افزاری آماده این افزایش 30 برابری ترافیک مصرفی نبودیم.»
مهدی انجیدنی مدیرعامل پیام رسان بومی «گپ» با بیان مطلب فوق به «ایران» گفت: معمولاً اگر پیامرسانهای بومی هزار کاربر فعال داشته باشند خود را برای داشتن کاربران دو تا سه برابری آماده میکنند و بههمان مقدار هم سخت افزار آماده نگه میدارند تا به کاربران در صورت وقوع فیلتر برخی از پیام رسانهای خارجی خدمات ارائه دهند ولی با وجود این افزایش بسیار کاربران در زمان قطعی اینترنت جهانی، همکاران فنی ما در پیام رسانهای بومی تلاش کردند ظرفیت پیام رسانهای خود را افزایش دهند.
انجیدنی با اشاره به اینکه بیشترین مشکلی که به خدماترسانی پیامرسانهای بومی ضربه زد، ارتباطات مخاطبان در داخل کشور بود، افزود: مشکل ارتباطات و دسترسی کاربران با اختلال بالایی مواجه شد بهطوری که کاربران امکان دسترسی به سایتهایی که در داخل کشور هم میزبانی شده بود، نداشتند، چه برسد به پیام رسانهای بومی. دلیل این اختلال هم این بود که در ابتدای قطعی اینترنت جهانی، شرکتهای ارائه دهنده اینترنت مسیریابی درستی نداشتند. از آنجایی که مسیریابی آنها بیشتر روی درگاه بینالمللی انجام میشود به همین دلیل باعث شد تا با قطعی درگاه اینترنت جهانی قطع و مشتریان با اختلال ارتباطی مواجه شدند و امکان دسترسی به پیام رسانهای بومی نیز فراهم نبود.
مدیرعامل پیام رسان برگزیده بومی کشور در ادامه درباره تابآوری این پیام رسان نیز گفت: آماری که از میزان مصرف ترافیک پیام رسان گپ بهدست آوردیم، نشان میدهد که رکورد خوبی را در این زمینه در دنیا زدیم، چرا که نه تنها در بعضی لحظهها بهصورت میانگین 27 برابر و از نظر تابآوری نیز 30 برابر رشد کردیم.
وی افزود: این نشان میدهد اگر پیامرسانهای بومی بخواهند میتوانند رشد کنند و با ارتقای ظرفیت خود به تقاضای بالای کاربران نیز پاسخ دهند، چرا که وقتی پیام رسانهای بومی میتوانند در عرض چند روز ظرفیتهای خود را از نظر سختافزاری و نرم افزاری ارتقا دهند قطعاً در عرض یک یا دو ماه میتوانند نیازهای کاربران را برآورده کنند.
مدیرعامل پیام رسان «گپ» در پاسخ به این سؤال که حاکمیت برای ارتقای پیام رسانهای بومی باید چه اقدامهایی انجام دهد گفت: حاکمیت باید دسترسی به ارائه خدمات از طریق این پیام رسانها را فراهم کند تا عاملی تشویقی برای استفاده از آنها از طرف کاربران داخلی باشد. بهعنوان مثال سازمان تأمین اجتماعی میتواند امکان تمدید دفترچه بیمه تأمین اجتماعی را از طریق پیام رسانهای بومی برای کاربران ایجاد کند. از سوی دیگر باید سرعت دسترسی به پروژههای داخلی را از پروژههای خارجی بیشتر کند تا در نهایت پیامرسانهای بومی رشد کنند.
ضعف در لایههای ابری و محتوایی
«میتوان گفت پیام رسانهای بومی نسبت به دو سال گذشته رشد خوبی کردهاند و در مجموع با توجه به اختلالهایی که در زمینه دسترسیهای ارتباطی در چند روز اول قطعی 10 روزه اینترنت جهانی وجود داشت، توانستند خدماترسانی کنند.»
سهیل تقوی کارشناس فناوری اطلاعات با بیان مطلب فوق به «ایران» گفت: لایههای زیرساختی و ارتباطی تا حدودی مشکل داشت که به مرور از سوی اپراتورها حل شد ولی لایههای نرم افزاری بالاتر مانند خدمات، فضاهای ابری و شبکه محتوایی کشور با مشکلات عدیدهای مواجه بود و از اینرو به نظر میرسد از این بعد از دنیا عقب هستیم و باید هرچه زودتر این عقبماندگیها را جبران کنیم.
وی افزود: اگر لایههای خدمات که به پیام رسانهای بومی ارتباط مستقیم دارند بخوبی در کشور فراهم شده بود پیام رسانهای بومی با مشکلات کمتری مواجه میشدند و میتوانستند با افزایش ترافیک مصرفی به کاربران با حجم بالایی خدمات ارائه دهند.
این کارشناس فناوری اطلاعات در ادامه گفت: تا آنجایی که با چند پیام رسان بومی ارتباط دارم و با مشکلات آنها از نزدیک آشنا شدم باید گفت که آنها در چند بخش با مشکل مواجه شدند که یکی مربوط به بخش زیرساخت نرمافزاری در زمینه متن و صوت و تصویر بود. وی در ادامه افزود: از آنجایی که بخش صوتی و تصویری دارای پیچیدگیهای دانشی خاصی است ولی پیام رسانهای بومی سعی کردند دانش خود را در این زمینه ارتقا دهند اما باز نتوانستند در این بخش بخوبی خدماترسانی کنند.
این کارشناس حوزه فاوا در ادامه گفت: مشکل دیگر در بخش سختافزاری بود چون آنها اعتبار لازم را برای افزایش و ارتقای سختافزاری خود نداشتند از سوی دیگر چون فضای ابری خوبی در کشور وجود ندارد بنابراین باید حاکمیت از شرکتهای دانش بنیان در این حوزه حمایت کند تا فضای ابری و شبکه محتوایی ارتقا یابد اگر این حوزه بهبود یابد دیگر شاهد ضعف عملکرد در ارسال و دریافت عکسها، فایلها و... در پیامرسانهای بومی مواجه نخواهیم شد.
مشکلات نرم افزاری
مرتضی برجی کارشناس حوزه فضای مجازی نیز با بیان اینکه آمادگی قبلی برای قطعی اینترنت در سطح وسیع وجود نداشت به «ایران» گفت: پیامرسانهای داخلی در این 10 روز با حجم زیادی از ترافیک کاربران مواجه شدند به طوری که بسیاری از کاربران که تاکنون از نرم افزارهای داخلی استفاده نکرده بودند در این مدت پیامرسانهای بومی را نصب و آزمایش کردند.
این فعال حوزه پیام رسانهای بومی با اشاره به اینکه بهعنوان فردی که تقریباً تمام این پیام رسانهای بومی را نصب کرده و نقاط ضعف آنها را بررسی کردم، افزود: هرچند تمام این اپها از نظر ظاهر و تجربه کاربری به بلوغ نسبتاً خوبی رسیدهاند ولی از نظر فنی و کارکردهای ذاتی هنوز با مشکلاتی روبهرو هستند که این مشکلات با افزایش ناگهانی کاربران خود را بیشتر نشان میدهد. به عبارتی شاید در شرایط عادی کاربر با این مشکلات و اختلالات روبهرو نشود و تجربه خوبی از کار با این پیام رسانهای بومی داشته باشد اما در شرایطی که ترافیک کاربری بالا است، قطعاً نرم افزارهای بومی با مشکلات منابع و نرم افزاری روبهرو میشوند که باید برای این وضعیت چارهجویی شود.
برجی در ادامه گفت: برخی از اشکالاتی که در خدماترسانی به کاربران به وجود آمد ناشی از ضعف نرم افزاری پیام رسانهای بومی در بخش عکس و ویدئو بود این بدین معنا است که باید برای عقبه فنی آنها بهصورت جدیتر فکر کنیم و شرایط اضطرار مانند این دوره را در نظر بگیریم.
وی با بیان اینکه این بازه زمانی قطعی اینترنت جهانی آزمون خوبی برای نرم افزارهای بومی بود، گفت: چون این اقدام باعث شد که این نرمافزارها بهصورت جدی آزمایش شوند و بتوانند برای نقشه راه فنی خود برنامهریزی بهتری انجام دهند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

آمار مبتلایان به آنفلوانزا از مرز 4 هزار نفر گذشت
فریبا خان احمدی
خبرنگار
4 هفته از ورود موج جدید بیماری آنفلوانزا به کشور میگذرد و از برخی استانهای درگیر با این ویروس گزارشهایی در رابطه با مرگ و میر افراد بهخاطر ابتلا به آنفلوانزا داده میشود. مسئولان وزارت بهداشت میگویند؛ موج اول آنفلوانزا تا 3 هفته دیگر یعنی هفته اول دی ماه فروکش میکند اما همین موج اول، در 71 روز گذشته، 4 هزار نفر را روانه بیمارستان کرده و جان 56 نفر را هم گرفته است.بیشترین موارد مرگ این بیماری در استانهای کرمان، گلستان، گیلان، فارس و کهگیلویه و بویراحمد بوده است که به گفته عضو کمیته کشوری آنفلوانزا عمده کشتههای این بیماری آمپول دگزامتازون زده بودند. حالا بر اساس آنچه وزارت بهداشت اعلام کرده، همهگیری این بیماری در حال گذر است و تا سه هفته دیگر موج اول و اپیدمیک آنفلوانزا تمام میشود و به احتمال زیاد موج دوم و سوم جای آن را میگیرد. موجی که گفته میشود با ویروس h1n1 خودش را نشان میدهد و البته عمر ویروس دو ماه بیشتر نیست.
مسعود مردانی عضو کمیته کشوری پیشگیری از آنفلوانزا که آخرین گزارش از وضع شیوع این بیماری در کشور را میدهد، میگوید: «همانطور که در کتاب عفونی نوشته شده بروز اپیدمی آنفلوانزا هر 4 سال یک بار اتفاق میافتد چرا که ویروس در حال تغییر جهش ژنی است. در واقع به علت تغییرات جهش ژنی ویروس، مردم در مقابل ویروس جدید ایمن نیستند و خود به خود به این بیماری مبتلا میشوند بنابراین موارد بستری و مرگ و میر نیز زیاد میشود.»او توضیحات بیشتری در این باره میدهد:«از زمانی که موج اول آنفلوانزا وارد کشور شده 4هزار نفر در بیمارستان بستری شدهاند البته این آمار با توجه به جمعیت 80 میلیون نفری از آمار واقعی کمتر است و ممکن است در روزهای اخیر، تعدادی هم به این آمار اضافه شود که عمدتاً مربوط به مرکز و غرب کشور خواهد بود چرا که موج آنفلوانزا در شرق کشور فروکش کرده و اکنون به نوار غربی و مرکزی کشور رسیده است.»
پنومونی یا سینه پهلو از جمله عوارض اجتنابناپذیر آنفلوانزا است، علاوه بر این بدن درد، تبهای شدید و ناگهانی، ضعف و بیحالی، تهوع و استفراغ و... علائمی هستند که میتواند نشانهای از ابتلا به بیماری آنفلوانزا باشد. به گفته دکتر مردانی، راه اصلی انتقال بیماری در عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی از جمله سرماخوردگی و آنفلوانزا از راه تماس دستهای آلوده اتفاق میافتد.
اولین و مهمترین روش مؤثر پیشگیری از این بیماری تزریق واکسن آنفلوانزا است. بهترین زمان تجویز واکسن برای مردم عادی مهر و آبان ماه است اما اگر افرادی موفق به دریافت این واکسن نشدهاند میتوانند بهشرطی که واکسن در دسترس باشد تا پایان فصل ابتلا به این بیماری واکسن دریافت کنند.
عضو کمیته کشوری آنفلوانزا، تزریق واکسن را به همه کودکان بالاتر از 6 ماه، زنان باردار، افراد بالای 65 سال، افراد دارای بیماریهای زمینه و سیستم ایمنی پایین مانند بیماران تنفسی، کلیوی، قلبی و مبتلایان به سرطان پیشنهاد میدهد. با این حال به گفته او، هم اینک واکسن آنفلوانزا در کشور نایاب شده و مردم باید منتظر واردات واکسن باشند. به علت ورود موج اپیدمیک این بیماری تقریباً همه 2 میلیون دوز واکسن وارد شده به کشور مصرف شده است اما هم اینک افراد در معرض خطر از جمله بیماران اچآیوی مثبت، مبتلایان به دیابت، زنان باردار و کسانی که بیماریهای زمینهای دارند در اولویت تزریق واکسن قرار دارند. در این باره توزیعکنندگان واکسن به «ایران» خبر میدهند: ثبت سفارش مقدار واکسن مورد نیاز کشور نیاز به بازه زمانی یکساله دارد، با وجود این و علیرغم مشکلات زیاد و تحریمها تلاشمان بر این است واکسن آنفلوانزا بهصورت اضطرار وارد کشور شود.
دومین راه پیشگیری از ویروس آنفلوانزا شست وشوی مکرر دستها است. دکتر مردانی در ادامه به نکته قابل توجه دیگری اشاره میکند:«ویروس آنفلوانزا بشدت مسری است. این ویروس 8 ساعت روی سطوح زنده میماند و در کمتر از 30 دقیقه از راه دستهای آلوده منتقل میشود، بنابراین ما به خانوادهها توصیه میکنیم بلافاصله بعد از آنکه فرزندشان از مدرسه به خانه آمد پیش از آنکه به پریز برق یا کنترل تلویزیون و... دست بزنند سریع دستهایشان را به مدت30 ثانیه با آب و صابون بشویند. شست وشوی دستها باعث قطع زنجیره انتقال ویروس دستگاههای تنفسی فوقانی میشود. از آنجایی که شرایط انتقال ویروس H1N1 در فصول سرد سال بیشتر فراهم میشود و بیماری اپیدمی شده است، به مردم توصیه میکنیم از آغوش گرفتن و بوسیدن یکدیگر بویژه در مراسمهای مذهبی خودداری کنند. دفع بهداشتی ترشحات دستگاه تنفسی، دور انداختن دستمال کاغذی آلوده به آبریزش بینی در سطل زباله در دار و پرهیز از دست دادن از جمله نکات کلیدی بهداشت فردی و عمومی است که از انتقال این بیماری جلوگیری میکند.
او در ادامه به جزئیات دیگری درباره تجویز داروی آنفلوانزا اشاره میکند:«تنها داروی مؤثر درمان آنفلوانزا تامیفلو خوراکی است که از هفته پیش مجدداً 800 هزار دوز از این دارو از کشور هند وارد شد و در همه بیمارستانهای دولتی کشور توزیع شده است.» مردانی میگوید: «طبق استانداردهای جهانی این دارو فقط در اختیار بیمارستانهای دولتی قرار میگیرد و در مطبها و کلینیکها تجویز نمیشود چرا که ممکن است به علت تشخیص غلط و مصرف نابجای دارو مقاومت ویروس بالا رفته و ویروس تهاجمیتر شود. از اینرو همه افرادی که علائم آنفلوانزا دارند بعد از مراجعه به بیمارستانهای دولتی ترشحات گلویشان کشت داده میشود چنانچه نتیجه تست مثبت باشد در همان مرکز درمانی تعداد 10 کپسول 750 میلیگرمی به بیمار تجویز میشود که صبح و شب باید مصرف کند. این دارو برای درمان آنفلوانزا بسیار مؤثر است و فقط برای بیماران بستری تجویز میشود. بعد از آنکه فهرست بیماران در اختیار معاونتهای بهداشتی دانشگاههای علوم پزشکی قرار گرفت دارو رایگان در اختیارشان قرار میگیرد.»
دکتر مردانی درباره شائبه ورود ویروس از کشورهای همسایه نیز میگوید: ما نمونه ویروس آنفلوانزا را به سازمان بهداشت جهانی در مراکش فرستادیم و تأیید شد که این ویروس در منطقه خاورمیانه جهش ژنی داشته و در کشورهای منطقه از جمله ترکیه، عمان و امارات نیز شیوع دارد.
او با بیان اینکه مبتلایان به آنفلوانزا در محیطهای بیمارستانی از دیگر بیماران جداسازی شدهاند، عنوان میکند: اغلب بیمارستانها برای ایمن کردن محیطهای بیمارستانی از عفونت H1N1بخشهای مجزایی را برای این بیماران در نظر گرفتهاند و همه پرستاران شاغل در این بخشها به اجبار واکسن زدهاند.
عضو کمیته کشوری آنفلوانزا در پایان از رسانهها خواست به انتشار گسترده توصیههای مربوط به روشهای پیشگیری از ابتلا به آنفلوانزا بپردازند:«ما از رسانهها میخواهیم درباره توصیههای ایمنی ابتلا به این ویروس تا حد ممکن اطلاعرسانی کنند و مردم را نسبت به این موضوع حساس کنند، همین که آنها بدانند ویروس بشدت مسری است و باید اصول بهداشتی را رعایت کنند به کاهش موارد این بیماری تا حد زیادی کمک میکند.»
توزیع یک نوع داروی آنفلوانزا در داروخانههای منتخب کشور
با توجه به افزایش بروز و شیوع بیماری آنفلوانزا، روز گذشته مدیر کل امور دارو مواد تحت کنترل سازمان غذا و دارو از توزیع یک میلیون قرص (اسلتامیویر) یک نوع داروی خوراکی آنفلوانزا خبر داد و گفت: داروی اسلتامیویر قرار بود از طریق معاونت بهداشتی در اختیار مراکز بهداشتی قرار گیرد، اما در این شرایط که تقاضا رو به افزایش است از وزیر محترم بهداشت درخواست کردیم این دارو علاوه بر معاونت بهداشتی در صورت تجویز سه گروه متخصص اطفال، کودکان و داخلی در داروخانههای منتخب دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور ارائه شود و بیماران بتوانند این دارو را از داروخانههای منتخب هم تهیه کنند که مورد موافقت مقام عالی وزارت واقع شد.
گفتنی است، در پی تشدید آنفلوانزا و تأثیر آلایندهها بر این بیماری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نامهای به پیروز حناجی شهردار تهران در خصوص مشکلاتی که آلودگی هوا برای سلامت ایجاد میکند، توضیح داد. معاون بهداشت وزیر بهداشت با اعلام این خبر به ایسنا گفت که با توجه به اینکه در اوج دوره بیماری آنفلوانزا قرار داریم و این دوره اوج حداقل تا دو هفته آینده به طول میانجامد، آلودگی هوا میتواند تشدیدکننده آن شود و احتمال ابتلا به آنفلوانزا در بین افراد بویژه کودکان، افراد بالای 60 سال، کسانی که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف است، افراد دارای بیماری زمینهای و... تشدید شود.
خبرنگار
4 هفته از ورود موج جدید بیماری آنفلوانزا به کشور میگذرد و از برخی استانهای درگیر با این ویروس گزارشهایی در رابطه با مرگ و میر افراد بهخاطر ابتلا به آنفلوانزا داده میشود. مسئولان وزارت بهداشت میگویند؛ موج اول آنفلوانزا تا 3 هفته دیگر یعنی هفته اول دی ماه فروکش میکند اما همین موج اول، در 71 روز گذشته، 4 هزار نفر را روانه بیمارستان کرده و جان 56 نفر را هم گرفته است.بیشترین موارد مرگ این بیماری در استانهای کرمان، گلستان، گیلان، فارس و کهگیلویه و بویراحمد بوده است که به گفته عضو کمیته کشوری آنفلوانزا عمده کشتههای این بیماری آمپول دگزامتازون زده بودند. حالا بر اساس آنچه وزارت بهداشت اعلام کرده، همهگیری این بیماری در حال گذر است و تا سه هفته دیگر موج اول و اپیدمیک آنفلوانزا تمام میشود و به احتمال زیاد موج دوم و سوم جای آن را میگیرد. موجی که گفته میشود با ویروس h1n1 خودش را نشان میدهد و البته عمر ویروس دو ماه بیشتر نیست.
مسعود مردانی عضو کمیته کشوری پیشگیری از آنفلوانزا که آخرین گزارش از وضع شیوع این بیماری در کشور را میدهد، میگوید: «همانطور که در کتاب عفونی نوشته شده بروز اپیدمی آنفلوانزا هر 4 سال یک بار اتفاق میافتد چرا که ویروس در حال تغییر جهش ژنی است. در واقع به علت تغییرات جهش ژنی ویروس، مردم در مقابل ویروس جدید ایمن نیستند و خود به خود به این بیماری مبتلا میشوند بنابراین موارد بستری و مرگ و میر نیز زیاد میشود.»او توضیحات بیشتری در این باره میدهد:«از زمانی که موج اول آنفلوانزا وارد کشور شده 4هزار نفر در بیمارستان بستری شدهاند البته این آمار با توجه به جمعیت 80 میلیون نفری از آمار واقعی کمتر است و ممکن است در روزهای اخیر، تعدادی هم به این آمار اضافه شود که عمدتاً مربوط به مرکز و غرب کشور خواهد بود چرا که موج آنفلوانزا در شرق کشور فروکش کرده و اکنون به نوار غربی و مرکزی کشور رسیده است.»
پنومونی یا سینه پهلو از جمله عوارض اجتنابناپذیر آنفلوانزا است، علاوه بر این بدن درد، تبهای شدید و ناگهانی، ضعف و بیحالی، تهوع و استفراغ و... علائمی هستند که میتواند نشانهای از ابتلا به بیماری آنفلوانزا باشد. به گفته دکتر مردانی، راه اصلی انتقال بیماری در عفونتهای ویروسی دستگاه تنفسی فوقانی از جمله سرماخوردگی و آنفلوانزا از راه تماس دستهای آلوده اتفاق میافتد.
اولین و مهمترین روش مؤثر پیشگیری از این بیماری تزریق واکسن آنفلوانزا است. بهترین زمان تجویز واکسن برای مردم عادی مهر و آبان ماه است اما اگر افرادی موفق به دریافت این واکسن نشدهاند میتوانند بهشرطی که واکسن در دسترس باشد تا پایان فصل ابتلا به این بیماری واکسن دریافت کنند.
عضو کمیته کشوری آنفلوانزا، تزریق واکسن را به همه کودکان بالاتر از 6 ماه، زنان باردار، افراد بالای 65 سال، افراد دارای بیماریهای زمینه و سیستم ایمنی پایین مانند بیماران تنفسی، کلیوی، قلبی و مبتلایان به سرطان پیشنهاد میدهد. با این حال به گفته او، هم اینک واکسن آنفلوانزا در کشور نایاب شده و مردم باید منتظر واردات واکسن باشند. به علت ورود موج اپیدمیک این بیماری تقریباً همه 2 میلیون دوز واکسن وارد شده به کشور مصرف شده است اما هم اینک افراد در معرض خطر از جمله بیماران اچآیوی مثبت، مبتلایان به دیابت، زنان باردار و کسانی که بیماریهای زمینهای دارند در اولویت تزریق واکسن قرار دارند. در این باره توزیعکنندگان واکسن به «ایران» خبر میدهند: ثبت سفارش مقدار واکسن مورد نیاز کشور نیاز به بازه زمانی یکساله دارد، با وجود این و علیرغم مشکلات زیاد و تحریمها تلاشمان بر این است واکسن آنفلوانزا بهصورت اضطرار وارد کشور شود.
دومین راه پیشگیری از ویروس آنفلوانزا شست وشوی مکرر دستها است. دکتر مردانی در ادامه به نکته قابل توجه دیگری اشاره میکند:«ویروس آنفلوانزا بشدت مسری است. این ویروس 8 ساعت روی سطوح زنده میماند و در کمتر از 30 دقیقه از راه دستهای آلوده منتقل میشود، بنابراین ما به خانوادهها توصیه میکنیم بلافاصله بعد از آنکه فرزندشان از مدرسه به خانه آمد پیش از آنکه به پریز برق یا کنترل تلویزیون و... دست بزنند سریع دستهایشان را به مدت30 ثانیه با آب و صابون بشویند. شست وشوی دستها باعث قطع زنجیره انتقال ویروس دستگاههای تنفسی فوقانی میشود. از آنجایی که شرایط انتقال ویروس H1N1 در فصول سرد سال بیشتر فراهم میشود و بیماری اپیدمی شده است، به مردم توصیه میکنیم از آغوش گرفتن و بوسیدن یکدیگر بویژه در مراسمهای مذهبی خودداری کنند. دفع بهداشتی ترشحات دستگاه تنفسی، دور انداختن دستمال کاغذی آلوده به آبریزش بینی در سطل زباله در دار و پرهیز از دست دادن از جمله نکات کلیدی بهداشت فردی و عمومی است که از انتقال این بیماری جلوگیری میکند.
او در ادامه به جزئیات دیگری درباره تجویز داروی آنفلوانزا اشاره میکند:«تنها داروی مؤثر درمان آنفلوانزا تامیفلو خوراکی است که از هفته پیش مجدداً 800 هزار دوز از این دارو از کشور هند وارد شد و در همه بیمارستانهای دولتی کشور توزیع شده است.» مردانی میگوید: «طبق استانداردهای جهانی این دارو فقط در اختیار بیمارستانهای دولتی قرار میگیرد و در مطبها و کلینیکها تجویز نمیشود چرا که ممکن است به علت تشخیص غلط و مصرف نابجای دارو مقاومت ویروس بالا رفته و ویروس تهاجمیتر شود. از اینرو همه افرادی که علائم آنفلوانزا دارند بعد از مراجعه به بیمارستانهای دولتی ترشحات گلویشان کشت داده میشود چنانچه نتیجه تست مثبت باشد در همان مرکز درمانی تعداد 10 کپسول 750 میلیگرمی به بیمار تجویز میشود که صبح و شب باید مصرف کند. این دارو برای درمان آنفلوانزا بسیار مؤثر است و فقط برای بیماران بستری تجویز میشود. بعد از آنکه فهرست بیماران در اختیار معاونتهای بهداشتی دانشگاههای علوم پزشکی قرار گرفت دارو رایگان در اختیارشان قرار میگیرد.»
دکتر مردانی درباره شائبه ورود ویروس از کشورهای همسایه نیز میگوید: ما نمونه ویروس آنفلوانزا را به سازمان بهداشت جهانی در مراکش فرستادیم و تأیید شد که این ویروس در منطقه خاورمیانه جهش ژنی داشته و در کشورهای منطقه از جمله ترکیه، عمان و امارات نیز شیوع دارد.
او با بیان اینکه مبتلایان به آنفلوانزا در محیطهای بیمارستانی از دیگر بیماران جداسازی شدهاند، عنوان میکند: اغلب بیمارستانها برای ایمن کردن محیطهای بیمارستانی از عفونت H1N1بخشهای مجزایی را برای این بیماران در نظر گرفتهاند و همه پرستاران شاغل در این بخشها به اجبار واکسن زدهاند.
عضو کمیته کشوری آنفلوانزا در پایان از رسانهها خواست به انتشار گسترده توصیههای مربوط به روشهای پیشگیری از ابتلا به آنفلوانزا بپردازند:«ما از رسانهها میخواهیم درباره توصیههای ایمنی ابتلا به این ویروس تا حد ممکن اطلاعرسانی کنند و مردم را نسبت به این موضوع حساس کنند، همین که آنها بدانند ویروس بشدت مسری است و باید اصول بهداشتی را رعایت کنند به کاهش موارد این بیماری تا حد زیادی کمک میکند.»
توزیع یک نوع داروی آنفلوانزا در داروخانههای منتخب کشور
با توجه به افزایش بروز و شیوع بیماری آنفلوانزا، روز گذشته مدیر کل امور دارو مواد تحت کنترل سازمان غذا و دارو از توزیع یک میلیون قرص (اسلتامیویر) یک نوع داروی خوراکی آنفلوانزا خبر داد و گفت: داروی اسلتامیویر قرار بود از طریق معاونت بهداشتی در اختیار مراکز بهداشتی قرار گیرد، اما در این شرایط که تقاضا رو به افزایش است از وزیر محترم بهداشت درخواست کردیم این دارو علاوه بر معاونت بهداشتی در صورت تجویز سه گروه متخصص اطفال، کودکان و داخلی در داروخانههای منتخب دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور ارائه شود و بیماران بتوانند این دارو را از داروخانههای منتخب هم تهیه کنند که مورد موافقت مقام عالی وزارت واقع شد.
گفتنی است، در پی تشدید آنفلوانزا و تأثیر آلایندهها بر این بیماری وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در نامهای به پیروز حناجی شهردار تهران در خصوص مشکلاتی که آلودگی هوا برای سلامت ایجاد میکند، توضیح داد. معاون بهداشت وزیر بهداشت با اعلام این خبر به ایسنا گفت که با توجه به اینکه در اوج دوره بیماری آنفلوانزا قرار داریم و این دوره اوج حداقل تا دو هفته آینده به طول میانجامد، آلودگی هوا میتواند تشدیدکننده آن شود و احتمال ابتلا به آنفلوانزا در بین افراد بویژه کودکان، افراد بالای 60 سال، کسانی که سیستم ایمنی بدنشان ضعیف است، افراد دارای بیماری زمینهای و... تشدید شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ابراز پشیمانی آزاردهندگان کودک کار
پرستو رفیعی
خبرنگار
بار دیگر به تصویر کشیدن صحنههای آزار و تحقیر یکی از کودکان کار در فضای مجازی احساسات عمومی را جریحهدار کرد. کودکی که بهدنبال تأمین معاش دست در سطل زباله برده بود در اوج ناباوری به سوژه تفریح و شادی چند جوان تبدیل شد. هرچند این اتفاق ناخوشایند برای اولین بار رخ نمیدهد و این بار هم به مدد فضای مجازی، مسئولان بسرعت موضعگیری کردند و وارد عمل شدند، اما مسأله مهم تعرض به حقوق کودکان بیدفاع است. موضوعی که براحتی در نگاه کودکی که سر از سطل زباله بیرون آورد دیده میشود. موضوع قابل توجه دیگر این است که چگونه کودکانی که بهجای تحصیل برای تأمین معاش راهی خیابانهای ناامن شدهاند از سوی برخی افراد جامعه مورد تعرض قرار میگیرند و در نهایت ناباوری کمتر کسی هم از آنها حمایت میکند.
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان البرز در گفتوگو با «ایران» این ماجرا را چنین توضیح میدهد: «چند روز پیش پسری که مشغول زبالهگردی بود توسط دو جوان مورد آزار و اذیت قرار گرفت. با انتشار فیلم این اتفاق ناخوشایند و با توجه به ارتکاب رفتاری غیراخلاقی و جریحهدار شدن احساسات عمومی، دستورات قضایی لازم در این خصوص صادر شد.»
حاجی رضا شاکرمی میافزاید: «تحقیقات نشان داد این جوانان سه نفر بودند، یکی از آنها مرتکب این رفتار ناخوشایند شد، دیگری فیلم گرفت، اما نفر سوم نقشی در این اتفاق نداشت و تنها همراه آنها بود. در نهایت حدود ساعت 2 بامداد این دو کودکآزار توسط اطلاعات سپاه بازداشت شدند. همچنین دیروز جلسه رسیدگی در دادگستری فردیس برگزار شد.»
او ادامه میدهد:«این دو جوان که متولد سالهای ۱۳۶۷ و ۱۳۷۱ هستند انگیزه خود را شوخی و خنده اعلام کرده و عنوان کردهاند قصد آزار و اذیت کودک را نداشتهاند. آنها کارگر هستند. یکی از آنها در یک شرکت مشغول به کار است و دیگری کارگر یک بنگاه معاملات ملکی است.»
البته برخی کاربران فضای مجازی عنوان کردند که این فیلم قدیمی است و مربوط به روزهای اخیر نیست اما دادستان البرز میگوید:«این فیلم به هیچ وجه قدیمی نیست. در واقع این اتفاق هفته گذشته روی داده اما فیلم آن روز یکشنبه منتشر شده است.»
ملیت کودک آزاردیده مشخص نیست
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی نیز درباره اقدامات انجام شده برای یافتن کودک آزار دیده به «ایران» میگوید: دیروز اولین جلسه رسیدگی به پرونده کودکآزارها در شعبه 4 بازپرسی فردیس برگزار شد. این دو فرد خاطی، محل بروز اتفاق را خیابان قریشی فردیس معرفی کردند اما از محل حضور کودک ابراز بیاطلاعی کردند و گفتند به هیچ وجه او را نمیشناسند. به همین دلیل کارشناسان اورژانس اجتماعی بلافاصله در محل حضور یافتند و برای یافتن کودک به پرسوجو پرداختند، اما متأسفانه تا این لحظه نتیجهای به دست نیامده است.
حبیبالله مسعودی فرید با تأکید براینکه به محض شناسایی کودک اقدامات مددکاری برای وی و خانوادهاش آغاز خواهد شد، میگوید: برای یافتن کودک با شهرداری منطقه هم تماس گرفته شده اما آنها اعلام کردند که برای زباله جمع کردن با پیمانکاری قرارداد ندارند و این کودک ممکن است بهصورت خانوادگی یا فردی اقدام به این کار کرده باشد.
وی درباره ملیت این کودک میافزاید: متأسفانه بهدلیل نبود اطلاعات کافی هنوز مشخص نشده که این کودک ایرانی بوده یا جزو اتباع است.
درحالی که زبالهگردی یکی از دردناکترین آسیبهای اجتماعی به شمار میآید و کودکان زبالهگرد همواره در معرض ابتلا به بیماریهای عفونی مختلف از جمله ایدز قرار میگیرند، خشونت کلامی یا رفتاری یا رفتارهای تحقیرآمیز از سوی افراد جامعه میتواند تبعات بسیار ناگواری برای این کودکان به همراه داشته باشد. رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران معتقد است این ماجرا را میتوان از چند زاویه بررسی کرد.
بیتفاوتی اجتماعی
سیدحسن موسوی چلک نیز در گفتوگو با «ایران» میگوید: یک بعد از این ماجرا موضوع کودکانی است که پایینتر از سن قانونی کار مجبورهستند برای تأمین هزینههای زندگی در خیابانها کار کنند. زبالهگردی یکی از همین کارها است که متأسفانه این روزها در شهرها و بویژه کلانشهرهای کشور به چشم میخورد. کار در خیابان برای کودکان زبالهگرد که برای تأمین هزینههای معیشت به خیابانها میآیند، تبعات و پیامدهای بسیاری دارد. بیماریها، مشکلات پوستی و سوء تغذیه بخشی از تهدیدهایی است که کودکان کار در محیط اجتماعی با آن مواجه هستند اما خشونتهای افراد بزرگسال نسبت به این کودکان نیز بعد مهم دیگری از این ماجرا است.
او با اشاره به اینکه اتفاقی که افتاد از جنس کودکآزاری بود، میافزاید: خوشبختانه بهزیستی و سیستم دادستانی بسرعت واکنش نشان دادند و افراد خاطی دستگیر شدند، اما این آزارها اولین مورد نبوده و تجربه نشان داده که آخرین مورد هم نخواهد بود. از اینرو باید سازمانهای دولتی و غیردولتی و حتی سیستم قضایی، این کودکان را مورد حمایتهای حقوقی لازم قرار دهند. البته برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید در کنار حمایت، برای احقاق حقوق این کودکان مطالبهگری لازم هم صورت گیرد.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی با تأکید بر اینکه کسی حق ندارد برای شوخی و خنده به حقوق دیگران تعرض کند، اظهار میدارد: رفتارهایی از این دست توسط بزرگسالان دقیقاً مصداق بیاخلاقی و تعرض به حقوق کودکان و به طور کلی نشان دهنده ضعف اخلاق در جامعه است. در حقیقت در شرایطی که افراد جامعه به جای مراقبت از کودکی که برای تأمین معاش زندگی وارد خیابانهای نا امن شده و به جای تلاش برای پیشگیری از تعرض به این کودکان، برای لحظهای شاد شدن، آنها را تحقیر میکنند میتوان گفت ضعف اخلاق و از آن مهمتر بیتفاوتی در جامعه در حال پررنگ شدن است.
موسوی چلک میگوید: متأسفانه با وجود اینکه این اتفاق در یکی از معابر عمومی اتفاق افتاد، اما نه تنها کسی مانع این اتفاق نشد، بلکه حتی کسی به او کمک نکرد که از سطل زباله خارج شود. این بیتفاوتی بسیار نگرانکنندهتر و دردناکتر است چرا که بیتفاوتی اجتماعی عامل مهم گسترش تعرضهایی از این دست به شمار میآید. او میافزاید:خطای صورت گرفته از سوی این دو نفر سهوی نبوده، پس باید به گونهای با آنها رفتار شود که افرادی همانند این دو نفر دیگر به خود اجازه تعرض به حقوق دیگران ندهند. همچنین اگر دستگاه قضایی در کوتاهترین زمان ممکن نتیجه بررسیها را اعلام کند قطعاً به افزایش آثار تنبهی حکم قضایی کمک بیشتری خواهد کرد.
بــــرش
ابراز پشیمانی آزاردهندگان کودک کار
یکی از متهمان پس از پایان جلسه رسیدگی به پرونده کودک آزاری میگوید: من خودم کارگر هستم و اصلاً دوست ندارم کسی را آزار دهم. من تا بهحال با کسی چنین کاری نکردهام و او را آزار ندادهام. اگر کسی مرا آزار دهد من ناراحت خواهم شد.
بهگزارش خبرگزاری صداوسیما، او در پاسخ به این سؤال که آیا میدانی با این رفتار اشک چند نفر را درآوردهای، پاسخ میدهد: من خیلی پشیمانم کاش میمردم و این اتفاق نمیافتاد. از مردم ایران معذرت میخواهم و واقعاً خواهش میکنم مرا ببخشند. من دوست نداشتم کسی را آزار دهم واقعاً واقعاً و واقعاً دارم سکته میکنم. خیلی خیلی پشیمانم که مردم ایران اینگونه در مورد من قضاوت میکنند. من دوست ندارم کسی را آزار دهم و واقعاً پشیمانم. از مردم ایران میخواهم که مرا ببخشند. او ادامه میدهد: بعد از آن اتفاق نه تنها دیگر نخندیدم بلکه گریه کردم و خودم را کتک زدم. دوستم شاهد است. متهم دیگر نیز بهدنبال سخنان دوستش میگوید: ما به هیچ وجه دوست نداشتیم که این اتفاق بیفتد. بعد از ماجرا از او دلجویی کردیم فیلم را به او نشان دادیم و دوستمان برایش ساندویچ آورد. از دلش درآوردیم و فیلم را به او نشان دادیم خودش هم خندید و رفت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ارز 4200 تومانی در بودجه 99 ماند
در سومیـن روز از جلســات فوقالعاده هیأت دولت برای بررسی لایحه بودجه سال 99، تهیه و تأمین کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات پزشکی با نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی به تصویب رسید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سلبریتیها را میبینند و فرهنگ را نه!
قرار است به چه چیزی بپردازیم دقیقاً؟ قرار است چند روز درگیرش باشیم و بعد فراموشش کنیم؟ قرار است چه مقدار کینه بپرورانیم در این چند روز؟
۱- بله، پرداختن به تعداد معدودی از مشهورین عرصه هنر که برخلاف بسیاری از ثروتمندان انواع عکس و فیلم و زندگینامه از آنان در دسترس است، قطعاً جذاب است. کسانی که کوچکترین لغزش کلامی آنها در مواجهه با مالیات میتواند تا مدتها سوژه رسانهها و شبکههای اجتماعی باشد. اما نکته همین جاست. نحوه ورود به معافیت مالیاتی فعالیتهای هنری از سوی رسانهها باید در درجه اول محل توجه باشد نه سلبریتیهای بهرهمند از این معافیت.
۲- لطفاً دوستان جمع بزنند کسانی را که فکر میکنند دستمزد بالا دارند، در همه عرصههای هنری، به ۵۰ نفر میرسند؟ به ۱۰۰ نفر چطور؟ بگیریم ۲۰۰ نفر، فقط همین ۲۰۰ نفر اهل هنرند در این کشور؟ بقیه کجا هستند؟! در مورد ارقام دریافتی آنها از فعالیتشان اهل رسانه چقدر آمار دارند؟ اصلاً بهجز هنرمندان ساکن تهران، بقیه هنرمندان، ایرانی به حساب میآیند نزد منتقدین؟ به جز سینما و موسیقی و تا حدودی تجسمی آن هم تعداد معدودی از فعالانشان، بقیه هنرها و هنرمندان اصلاً هنر و هنرمند محسوب میشوند؟
آن نوازنده سازهای سنتی که در یک شهر کوچک با جمعی از دوستانش کنسرتی را برای یک شب و با حضور حداکثر ۲۰۰ نفر با بلیت حداکثر ۲۰ هزار تومانی برگزار میکند، کجای این ماجرا است؟ درباره مؤسسات مطبوعاتی و انتشارات چه نظری دارند این منتقدین؟ آیا آنها هم مشمول نظر فراگیر این افراد میشوند یا لابد در این وانفسا برای چاپ کتاب و نشریه هم انتفاع فراوان دیدهاند که انتظار مالیات 50 درصدی دارند؟ چرا مسأله منتقدان فروکاستن کل عرصه هنر به همین چند سلبریتی است و نسبت دادن ماجرا به حمایتهای انتخاباتی آنها از روحانی؟
مشکل دیگر اینجاست که کارشناسانی که این معافیتها را حذف کردند هم بدبختانه شناختشان از هنر و درآمد هنرمندان مثل این منتقدان است. متر و معیارشان همین معدود سلبریتی است. منتقدان دولت انتقاد میکنند که چرا دولت از سلبریتیها حمایت میکند. این وجه را میبینند ولی مسأله اصلی را نه! دولت با تصمیم استمرار معافیت صد درصدی فعالیتهای «انتشاراتی و مطبوعاتی، فرهنگی و هنری» (لطفاً به همه موارد قید شده توجه شود) نشان داد که از کل عرصه فرهنگ و هنر دفاع میکند. این وظیفه ذاتی دولت در گسترش فرهنگ عمومی است. اتفاقاً عکس این باید سؤال برانگیز میبود که در شرایط اقتصادی فعلی که سبد فرهنگی خانوارها کوچکتر شده، اخذ مالیات ولو با معافیت 50 درصدی میتوانست آخرین ضربههای کاری بر پیکره فرهنگ و هنر را وارد کند که به گفته وزیر فرهنگ، در ادوار مختلف به مجوزهای صادر شده به چشم اقتصادی نگاه نشده و همواره سعی در حمایت از آنها بوده است.
البته نباید به انتقادات مطرح شده هم بیتوجه بود ولی درد آنجاست که کل هنر این مملکت با همه دانشکده و آموزشکده و... شده حداکثر ۲۰۰ سلبریتی، هم نزد اهل رسانه و هم نزد طراحان لغو معافیتها و این رنج آور است.
با یک تبصره ساده میتوان ماجرا را حل کرد. مشخص کردن سقف درآمد برای بهرهمندی از نرخ صفر درصد مالیات و بالاتر از آن گرفتن مالیات تصاعدی امر پیچیدهای نیست!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ایران و تاجیکستان در مسیر تحکیم دوستی و توسعه همهجانبه همکاریها
رضا اردکانیان
وزیر نیرو
ایران و تاجیکستان در دنیای حوزه تمدنی فارسی و در عرصهای از جغرافیا که شاید بتوان در کنار همه عناوین دیگر، مهمترین بخش آن را جغرافیای نوروزخطاب کرد مسیر پر فراز و نشیبی را در سه دهه گذشته طی کردهاند. جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که جمهوری تاجیکستان را پس از فروپاشی شوروی بهرسمیت شناخت و سفارتخانه خود را در آن کشور افتتاح کرد. جمهوری اسلامی ایران در سالهای تنش و خشونت داخلی در تاجیکستان در کنار این کشور بوده و دوستی و همکاری دو کشور در همه ابعاد تداوم داشته است. اجرای پروژههای اساسی مانند حفر و احداث تونل استقلال و آغاز عملیات ساخت سد و نیروگاه سنگ توده 2 و فعالیت شرکتها، تجار و سرمایهگذاران ایرانی در تاجیکستان بخشی از تعاملات اقتصادی دو کشور بود. دو کشور اکنون دوران جدیدی از مناسبات همهجانبه خود را آغاز کردهاند و سفر هیأتی از تاجیکستان به ایران در قالب کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور، شروعی برای این دوران است.
ایران و تاجیکستان بهلحاظ قرار داشتن در یک حوزه تمدنی، اشتراکات زبانی و فرهنگی بسیار و ظرفیتها و توانمندیهای مکمل، قادرند سطح فعالیتهای اقتصادی خود را به میزان قابل توجهی گسترش دهند. مزیت نسبی خوب تاجیکستان در حوزه منابع آب، ضرورت مدیریت منابع آب این کشور و امکان استفاده از منابع آب برای تولید برق از آب، در کنار ظرفیتهای توسعهیافته جمهوری اسلامی ایران در زمینه ساخت سدها، نیروگاهها و خطوط انتقال زمینه مساعدی برای همکاری دو طرف فراهم میکند. ثمربخشی این همکاری یک بار در قالب احداث نیروگاه سنگ توده 2 که یک نیروگاه روزمینی، دارای دو واحد 110 مگاواتی و جمعاً به ظرفیت 220 مگاوات و امکان تولید انرژی برقابی به میزان 1 میلیارد کیلوواتساعت در سال است، آزموده شده است. همکاری بر محور آب و انرژی در قالب سد و نیروگاه برقابی راغون نیز میان دو کشور زمینه مساعدی برای توسعه تعاملات اقتصادی است. پروژه 3.9 میلیارد دلاری ساخت این نیروگاه که طی آن 6 واحد نیروگاه 600 مگاواتی ساخته میشود و دو واحد نیروگاهی آن نیز در سالهای 2018 و 2019 افتتاح شده است، با مشارکت شرکتهای ایرانی در کنار شرکتهایی از سایر کشورها در حال پیشرفت است.
تعاملات بر محور آب و انرژی، تنها حوزههای همکاری زیرساختی دو کشور نیست. تجربه مشارکت ایران در اصلاح سیستم تهویه، روشنایی و اطفای حریق تونل استقلال (انزاب) نیز نمود دیگری از امکانپذیری مشارکت جمهوری اسلامی ایران در توسعه زیرساختی تاجیکستان است. ایران و تاجیکستان همچنین قادرند در زمینه توسعه کشاورزی (بالاخص کشت فراسرزمینی) همکاری کنند و در این مسیر ضروری است که طرفین با نگاه مثبتی به تفاهمنامه همکاریهای کشاورزی بنگرند و بالاخص طرف تاجیک روند بررسی و نهایی کردن تفاهمنامه را تسریع کند. ایران و تاجیکستان همچنین در شماری از طرحهای بهداشت و سلامت از جمله توسعه آموزش پزشکی و تولید دارو نیز سابقه موافقت با همکاری داشتهاند که میتوان بار دیگر آنها را فعال کرد. مشترکات زبانی دو کشور و قرابتهای فرهنگی هم زمینهای فراهم میکند تا ارتباطات آموزشی دو کشور گسترش یابد.
این نکته بسیار مهم را باید مد نظر داشت که جریانهای خشونت و افراطیگری که قریب یک دهه است امواج آنها خاورمیانه را در نوردیدهاند و آسیای میانه نیز از آنها خسارت خورده است، با ترکیبی از دستاوردهای اقتصادی که از میزان فقر بکاهند و توسعه آموزش و فرهنگ که زمینههای پذیرش اندیشههای افراطی را تضعیف کند، درمان پایدار پیدا میکند. همکاریهای اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان از این منظر، در نهایت به نفع ثبات امنیتی در منطقه آسیای میانه نیز تمام خواهد شد. ظرفیتها و نیازمندیهای ایران و تاجیکستان در زمینه حملونقل نیز عرصه مناسبی برای توسعه همکاریهای دو کشور است. فقدان دسترسی تاجیکستان به دریا و امکان توسعه مسیر ترانزیتی چابهار به سمت افغانستان که در چارچوب موافقتنامه سهجانبه ایران، هند و افغانستان قابل دستیابی است، مساعدترین بستر این همکاری است. این همکاری میتواند در قالب توسعه ظرفیتهای ریلی نیز دنبال شود و شبکهای از امکانات حملونقل در منطقه گسترش یابد. تجهیز بنادر دایر و توسعه بنادر خشک با همکاری طرف تاجیک، گامی مؤثر در این مسیر است. کریدور پنججانبه ریلی که با اتصال راهآهن ایران به افغانستان و تاجیکستان و در نهایت با اتصال چین و قرقیزستان، سه کشور محصور در خشکی افغانستان، تاجیکستان و قرقیزستان را به دریای آزاد متصل میسازد از سال 1382 مطرح شده، زمینه بسیار بزرگی برای همکاری است. این کریدور که از کاشغر در چین تا سنگان در ایران 2260 کیلومتر است، بهدلیل کوتاه کردن مسیر نسبت به مسافت دریایی، مقرون به صرفه و زمینه توسعه تعاملات منطقهای نیز هست. شبکههای برق دو کشور نیز میتوانند از مسیر افغانستان به یکدیگر متصل شوند. مقدمات این کار نیز فراهم شده و عزم و جدیت بیشتر طرفین برای پیشبرد این پروژه را طلب میکند. دو کشور ایران و تاجیکستان به دلایل الزامات توسعه اقتصادی تا مشترکات فرهنگی و بایستههای امنیتی، باید در کنار یکدیگر برای توسعه همهجانبه فعالیت کنند. ترسیم چشمانداز این توسعه به سند نقشه راه تعاملات دو کشور نیاز دارد که امیدواریم در کنار یکدیگر، عزم جزمی را برای تدوین چنین سندی و قاعدهمند و قابل پیشبینی ساختن توسعه تعاملات دو طرف، در کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پدید آوریم.
وزیر نیرو
ایران و تاجیکستان در دنیای حوزه تمدنی فارسی و در عرصهای از جغرافیا که شاید بتوان در کنار همه عناوین دیگر، مهمترین بخش آن را جغرافیای نوروزخطاب کرد مسیر پر فراز و نشیبی را در سه دهه گذشته طی کردهاند. جمهوری اسلامی ایران اولین کشوری بود که جمهوری تاجیکستان را پس از فروپاشی شوروی بهرسمیت شناخت و سفارتخانه خود را در آن کشور افتتاح کرد. جمهوری اسلامی ایران در سالهای تنش و خشونت داخلی در تاجیکستان در کنار این کشور بوده و دوستی و همکاری دو کشور در همه ابعاد تداوم داشته است. اجرای پروژههای اساسی مانند حفر و احداث تونل استقلال و آغاز عملیات ساخت سد و نیروگاه سنگ توده 2 و فعالیت شرکتها، تجار و سرمایهگذاران ایرانی در تاجیکستان بخشی از تعاملات اقتصادی دو کشور بود. دو کشور اکنون دوران جدیدی از مناسبات همهجانبه خود را آغاز کردهاند و سفر هیأتی از تاجیکستان به ایران در قالب کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور، شروعی برای این دوران است.
ایران و تاجیکستان بهلحاظ قرار داشتن در یک حوزه تمدنی، اشتراکات زبانی و فرهنگی بسیار و ظرفیتها و توانمندیهای مکمل، قادرند سطح فعالیتهای اقتصادی خود را به میزان قابل توجهی گسترش دهند. مزیت نسبی خوب تاجیکستان در حوزه منابع آب، ضرورت مدیریت منابع آب این کشور و امکان استفاده از منابع آب برای تولید برق از آب، در کنار ظرفیتهای توسعهیافته جمهوری اسلامی ایران در زمینه ساخت سدها، نیروگاهها و خطوط انتقال زمینه مساعدی برای همکاری دو طرف فراهم میکند. ثمربخشی این همکاری یک بار در قالب احداث نیروگاه سنگ توده 2 که یک نیروگاه روزمینی، دارای دو واحد 110 مگاواتی و جمعاً به ظرفیت 220 مگاوات و امکان تولید انرژی برقابی به میزان 1 میلیارد کیلوواتساعت در سال است، آزموده شده است. همکاری بر محور آب و انرژی در قالب سد و نیروگاه برقابی راغون نیز میان دو کشور زمینه مساعدی برای توسعه تعاملات اقتصادی است. پروژه 3.9 میلیارد دلاری ساخت این نیروگاه که طی آن 6 واحد نیروگاه 600 مگاواتی ساخته میشود و دو واحد نیروگاهی آن نیز در سالهای 2018 و 2019 افتتاح شده است، با مشارکت شرکتهای ایرانی در کنار شرکتهایی از سایر کشورها در حال پیشرفت است.
تعاملات بر محور آب و انرژی، تنها حوزههای همکاری زیرساختی دو کشور نیست. تجربه مشارکت ایران در اصلاح سیستم تهویه، روشنایی و اطفای حریق تونل استقلال (انزاب) نیز نمود دیگری از امکانپذیری مشارکت جمهوری اسلامی ایران در توسعه زیرساختی تاجیکستان است. ایران و تاجیکستان همچنین قادرند در زمینه توسعه کشاورزی (بالاخص کشت فراسرزمینی) همکاری کنند و در این مسیر ضروری است که طرفین با نگاه مثبتی به تفاهمنامه همکاریهای کشاورزی بنگرند و بالاخص طرف تاجیک روند بررسی و نهایی کردن تفاهمنامه را تسریع کند. ایران و تاجیکستان همچنین در شماری از طرحهای بهداشت و سلامت از جمله توسعه آموزش پزشکی و تولید دارو نیز سابقه موافقت با همکاری داشتهاند که میتوان بار دیگر آنها را فعال کرد. مشترکات زبانی دو کشور و قرابتهای فرهنگی هم زمینهای فراهم میکند تا ارتباطات آموزشی دو کشور گسترش یابد.
این نکته بسیار مهم را باید مد نظر داشت که جریانهای خشونت و افراطیگری که قریب یک دهه است امواج آنها خاورمیانه را در نوردیدهاند و آسیای میانه نیز از آنها خسارت خورده است، با ترکیبی از دستاوردهای اقتصادی که از میزان فقر بکاهند و توسعه آموزش و فرهنگ که زمینههای پذیرش اندیشههای افراطی را تضعیف کند، درمان پایدار پیدا میکند. همکاریهای اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان از این منظر، در نهایت به نفع ثبات امنیتی در منطقه آسیای میانه نیز تمام خواهد شد. ظرفیتها و نیازمندیهای ایران و تاجیکستان در زمینه حملونقل نیز عرصه مناسبی برای توسعه همکاریهای دو کشور است. فقدان دسترسی تاجیکستان به دریا و امکان توسعه مسیر ترانزیتی چابهار به سمت افغانستان که در چارچوب موافقتنامه سهجانبه ایران، هند و افغانستان قابل دستیابی است، مساعدترین بستر این همکاری است. این همکاری میتواند در قالب توسعه ظرفیتهای ریلی نیز دنبال شود و شبکهای از امکانات حملونقل در منطقه گسترش یابد. تجهیز بنادر دایر و توسعه بنادر خشک با همکاری طرف تاجیک، گامی مؤثر در این مسیر است. کریدور پنججانبه ریلی که با اتصال راهآهن ایران به افغانستان و تاجیکستان و در نهایت با اتصال چین و قرقیزستان، سه کشور محصور در خشکی افغانستان، تاجیکستان و قرقیزستان را به دریای آزاد متصل میسازد از سال 1382 مطرح شده، زمینه بسیار بزرگی برای همکاری است. این کریدور که از کاشغر در چین تا سنگان در ایران 2260 کیلومتر است، بهدلیل کوتاه کردن مسیر نسبت به مسافت دریایی، مقرون به صرفه و زمینه توسعه تعاملات منطقهای نیز هست. شبکههای برق دو کشور نیز میتوانند از مسیر افغانستان به یکدیگر متصل شوند. مقدمات این کار نیز فراهم شده و عزم و جدیت بیشتر طرفین برای پیشبرد این پروژه را طلب میکند. دو کشور ایران و تاجیکستان به دلایل الزامات توسعه اقتصادی تا مشترکات فرهنگی و بایستههای امنیتی، باید در کنار یکدیگر برای توسعه همهجانبه فعالیت کنند. ترسیم چشمانداز این توسعه به سند نقشه راه تعاملات دو کشور نیاز دارد که امیدواریم در کنار یکدیگر، عزم جزمی را برای تدوین چنین سندی و قاعدهمند و قابل پیشبینی ساختن توسعه تعاملات دو طرف، در کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پدید آوریم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ناتو، از متلک مکرون تا کُریخوانی اردوغان
محمدعلی دستمالی
کارشناس مسائل سیاسی منطقه
نشست سران ناتو در حالی در لندن برگزار میشود که این کلوب ۷۰ ساله، شاهد چند بگو مگوی سیاسی جدی است. اگر در دو نشست پیشین ناتو، تنها ژستها و حرکات عجیب ترامپ و به چالش کشیدنِ بود و نبودِ ناتو توسط او، مطرح بود، حالا فاکتورهای دیگری هم به دغدغههای سران این پیمان نظامی قدیمی افزوده شدهاند. تا دیروز گلِ ترامپ بود، حالا سبزه مکرون و اردوغان نیز به آن افزوده شده است. تعبیر «مرگ مغزی ناتو»، که در سخنان اخیر رئیس جمهوری جوان و جسور فرانسه به کار برده شد، استعاره غریبی بود که شاید امریکا و اعضای اروپایی ناتو، آن را جدی نگرفتند و لازم ندیدند که پاسخی دهند. اما اردوغان رئیس جمهوری ترکیه، به تندی به مکرون پاسخ داده و اعلام کرد این خود اوست که دچار مرگ مغزی شده است. اصلیترین بهانهای که مکرون برای بهکار بردن عبارت مرگ مغزی به دست گرفت، حمله ترکیه به مناطق کردنشین شمال سوریه و سکوت ناتو در برابر این اقدام بود. مکرون تلاش کرد با سنگی، چند گنجشک بزند. او میخواست هم نشان دهد که فرانسه نگرانِ آینده ناتو و موقعیت این پیمان نظامی در جهان است، هم اینکه وانمود کند به دنبال حمایت از شبهنظامیان کُرد سوری است و همچنین، در همنوایی با سناتورهای امریکایی که پیشنهاد اخراج ترکیه از ناتو را مطرح کرده بودند، اردوغان را تنظیم باد کند. اما اردوغانی که در برابر نامه گستاخانه ترامپ سکوت کرده بود، در مقابل مکرون، موضع سفت و سختی گرفته و اعلام کرد: «او در قد و قوارهای نیست که در مورد اخراج ترکیه از ناتو، تصمیم بگیرد.» البته این فقط فرانسه نیست که با ترکیه دعوا دارد، بلکه دیگر عضو اروپایی این گروه، یعنی یونان نیز از توافق نفتی – دریایی ترکیه و لیبی نگران است و معتقد است که تحرکات ترکیه در شرق مدیترانه، تنشها و مشکلات جدیدی به دنبال میآورد.
پاسخ ترکیه به اتهامات مکرون در مورد حمله به شمال سوریه، این است که پیشتر ناتو نیز در لیبی دست به اقدامی زده که تفاوتی با اقدام آنکارا ندارد. ترکیه همچنین در مورد شرق مدیترانه هم کوتاه نمیآید و دستکم تاکنون نشان داده که حتی اگر رابطهاش با اروپا و موضوع تکمیل عضویت این کشور در اتحادیه و همچنین مذاکرات قبرس شمالی قربانی شوند، باز هم اکتشاف و حفاری در شرق مدیترانه، ارزش ریسک کردن دارد و میتواند با این اقدام، علاوه بر بهرهبرداری از منابع نفت و گاز، راهی پیدا کند برای چزاندن مصر، یونان و تا حدودی اسرائیل. همچنین میخواهد در این حوزه، لیبی را به خود وابسته کند. چرا که از دید آنکارا، لیبی میتواند ایستگاه و کانون مهمی باشد برای توسعه روابط ترکیه با دیگر کشورهای آفریقایی. شاید بتوان در مورد زرنگی و بیمحابایی اردوغان و مشاورین او گفت، نه تنها در برابر اروپا از کارت آوارگان استفاده میکنند، بلکه این واقعیت را درک کردهاند که این جهان، آن گونه که غربیها ادعا میکنند، قاعده و قانون خاصی ندارد و میتوان با حفظ جوانب احتیاط، دیگران را در برابر عمل انجام شده قرار داد. در تحلیل تابلویی که وصف آن رفت، باید گفت: ناتو در شرایطی است که قدرتمندترین عضو آن یعنی امریکا، رئیس جمهوری دارد که علاوه بر گرفتار شدن در برابر چندین مشکل داخلی، علاقهای به این پیمان نظامی و هزینههای آن ندارد، انگلیس دچار بحران سیاسی است، فرانسه، هم به تحرکات تنها عضو اسلامی گروه معترض است، هم از مرگ مغزی حرف میزند و عضو دیگری به نام یونان، از تحرکات و اقدامات ترکیه شاکی است.
علاوه بر همه اینها، شواهد نشان میدهند که اشتراک نظر چندانی در مورد تحرکات آتی روسیه، موضوع اوکراین، دریای سیاه و همچنین مدیریت پروندههای افغانستان و سوریه در بین سران ناتو وجود ندارد. آیا در چنین شرایطی میتوان در مورد پایان حیات ناتو حکم داد و آن را به همان فیلِ سپیدی تشبیه کرد که مدتها برایش هزینه شده و کارکردی ندارد؟ خیر. پاسخ منفی است.
اگر چه ناتو در 70 سالگی، از هدف و فلسفه نخست دوران تأسیس دور شده و جهان در شرایط متفاوتی به سر میبرد، اما به جرأت میتوان گفت ناتو هنوز هم مهمترین جلوه همراهی نیمبند بین کشورهای غرب، برای حفظ قدرت نظامی و ابزاری است که میتواند در پروندهها و میادین مختلف و بویژه در خاورمیانه، آسیای میانه و آفریقا، از آن بهره بگیرند و جهان را در مسیری هدایت کنند که انطباق بیشتری با خواستهها و حفظ منافع آنان داشته باشد.
از این گذشته، این نکته نیز حائز اهمیت است که ناتو، در باطن و ماهیت کنونی خود، بیش از آن که به یک پادگان بسیار بزرگ یا یک جبهه نظامی گسترده شبیه باشد، همچون یک تور و شبکه اطلاعاتی بسیار گسترده و درهمتنیده است که بر بسیاری از معادلات امنیتی، بازارها، شرکتهای چندملیتی، حوزههای سایبری، رسانهها و سبکهای زندگی، اثر میگذارد و نمیتوان در میانمدت، آن را منحل یا برایش جایگزینی پیدا کرد.
اما در عین حال، تغییرات شتابان دنیای فناوری و تأثیر آن بر ارتشها و جنگافزارها و متحول شدن ماهیت جنگ، در کنار افزایش جدی قدرت چین، روسیه و قدرتهای منطقهای، شرایطی را پدید آورده که قطعاً همین حالا هم، ناتو در پشت پرده، در حال اندیشیدن به الگوهای جدیدی برای چند و چون اداره و مأموریتهای این باشگاه پر سر و صدا باشد. باشگاهی که اگر چه برای اعضای خود، امنیت نسبی و دیوار دفاعی به وجود آورده اما نه تنها ضامنی برای استقرار صلح و ثبات نبوده، بلکه به شکل پیدا و پنهان، از عوامل مهم افزایش تنشها و ناآرامیها بوده است.
کارشناس مسائل سیاسی منطقه
نشست سران ناتو در حالی در لندن برگزار میشود که این کلوب ۷۰ ساله، شاهد چند بگو مگوی سیاسی جدی است. اگر در دو نشست پیشین ناتو، تنها ژستها و حرکات عجیب ترامپ و به چالش کشیدنِ بود و نبودِ ناتو توسط او، مطرح بود، حالا فاکتورهای دیگری هم به دغدغههای سران این پیمان نظامی قدیمی افزوده شدهاند. تا دیروز گلِ ترامپ بود، حالا سبزه مکرون و اردوغان نیز به آن افزوده شده است. تعبیر «مرگ مغزی ناتو»، که در سخنان اخیر رئیس جمهوری جوان و جسور فرانسه به کار برده شد، استعاره غریبی بود که شاید امریکا و اعضای اروپایی ناتو، آن را جدی نگرفتند و لازم ندیدند که پاسخی دهند. اما اردوغان رئیس جمهوری ترکیه، به تندی به مکرون پاسخ داده و اعلام کرد این خود اوست که دچار مرگ مغزی شده است. اصلیترین بهانهای که مکرون برای بهکار بردن عبارت مرگ مغزی به دست گرفت، حمله ترکیه به مناطق کردنشین شمال سوریه و سکوت ناتو در برابر این اقدام بود. مکرون تلاش کرد با سنگی، چند گنجشک بزند. او میخواست هم نشان دهد که فرانسه نگرانِ آینده ناتو و موقعیت این پیمان نظامی در جهان است، هم اینکه وانمود کند به دنبال حمایت از شبهنظامیان کُرد سوری است و همچنین، در همنوایی با سناتورهای امریکایی که پیشنهاد اخراج ترکیه از ناتو را مطرح کرده بودند، اردوغان را تنظیم باد کند. اما اردوغانی که در برابر نامه گستاخانه ترامپ سکوت کرده بود، در مقابل مکرون، موضع سفت و سختی گرفته و اعلام کرد: «او در قد و قوارهای نیست که در مورد اخراج ترکیه از ناتو، تصمیم بگیرد.» البته این فقط فرانسه نیست که با ترکیه دعوا دارد، بلکه دیگر عضو اروپایی این گروه، یعنی یونان نیز از توافق نفتی – دریایی ترکیه و لیبی نگران است و معتقد است که تحرکات ترکیه در شرق مدیترانه، تنشها و مشکلات جدیدی به دنبال میآورد.
پاسخ ترکیه به اتهامات مکرون در مورد حمله به شمال سوریه، این است که پیشتر ناتو نیز در لیبی دست به اقدامی زده که تفاوتی با اقدام آنکارا ندارد. ترکیه همچنین در مورد شرق مدیترانه هم کوتاه نمیآید و دستکم تاکنون نشان داده که حتی اگر رابطهاش با اروپا و موضوع تکمیل عضویت این کشور در اتحادیه و همچنین مذاکرات قبرس شمالی قربانی شوند، باز هم اکتشاف و حفاری در شرق مدیترانه، ارزش ریسک کردن دارد و میتواند با این اقدام، علاوه بر بهرهبرداری از منابع نفت و گاز، راهی پیدا کند برای چزاندن مصر، یونان و تا حدودی اسرائیل. همچنین میخواهد در این حوزه، لیبی را به خود وابسته کند. چرا که از دید آنکارا، لیبی میتواند ایستگاه و کانون مهمی باشد برای توسعه روابط ترکیه با دیگر کشورهای آفریقایی. شاید بتوان در مورد زرنگی و بیمحابایی اردوغان و مشاورین او گفت، نه تنها در برابر اروپا از کارت آوارگان استفاده میکنند، بلکه این واقعیت را درک کردهاند که این جهان، آن گونه که غربیها ادعا میکنند، قاعده و قانون خاصی ندارد و میتوان با حفظ جوانب احتیاط، دیگران را در برابر عمل انجام شده قرار داد. در تحلیل تابلویی که وصف آن رفت، باید گفت: ناتو در شرایطی است که قدرتمندترین عضو آن یعنی امریکا، رئیس جمهوری دارد که علاوه بر گرفتار شدن در برابر چندین مشکل داخلی، علاقهای به این پیمان نظامی و هزینههای آن ندارد، انگلیس دچار بحران سیاسی است، فرانسه، هم به تحرکات تنها عضو اسلامی گروه معترض است، هم از مرگ مغزی حرف میزند و عضو دیگری به نام یونان، از تحرکات و اقدامات ترکیه شاکی است.
علاوه بر همه اینها، شواهد نشان میدهند که اشتراک نظر چندانی در مورد تحرکات آتی روسیه، موضوع اوکراین، دریای سیاه و همچنین مدیریت پروندههای افغانستان و سوریه در بین سران ناتو وجود ندارد. آیا در چنین شرایطی میتوان در مورد پایان حیات ناتو حکم داد و آن را به همان فیلِ سپیدی تشبیه کرد که مدتها برایش هزینه شده و کارکردی ندارد؟ خیر. پاسخ منفی است.
اگر چه ناتو در 70 سالگی، از هدف و فلسفه نخست دوران تأسیس دور شده و جهان در شرایط متفاوتی به سر میبرد، اما به جرأت میتوان گفت ناتو هنوز هم مهمترین جلوه همراهی نیمبند بین کشورهای غرب، برای حفظ قدرت نظامی و ابزاری است که میتواند در پروندهها و میادین مختلف و بویژه در خاورمیانه، آسیای میانه و آفریقا، از آن بهره بگیرند و جهان را در مسیری هدایت کنند که انطباق بیشتری با خواستهها و حفظ منافع آنان داشته باشد.
از این گذشته، این نکته نیز حائز اهمیت است که ناتو، در باطن و ماهیت کنونی خود، بیش از آن که به یک پادگان بسیار بزرگ یا یک جبهه نظامی گسترده شبیه باشد، همچون یک تور و شبکه اطلاعاتی بسیار گسترده و درهمتنیده است که بر بسیاری از معادلات امنیتی، بازارها، شرکتهای چندملیتی، حوزههای سایبری، رسانهها و سبکهای زندگی، اثر میگذارد و نمیتوان در میانمدت، آن را منحل یا برایش جایگزینی پیدا کرد.
اما در عین حال، تغییرات شتابان دنیای فناوری و تأثیر آن بر ارتشها و جنگافزارها و متحول شدن ماهیت جنگ، در کنار افزایش جدی قدرت چین، روسیه و قدرتهای منطقهای، شرایطی را پدید آورده که قطعاً همین حالا هم، ناتو در پشت پرده، در حال اندیشیدن به الگوهای جدیدی برای چند و چون اداره و مأموریتهای این باشگاه پر سر و صدا باشد. باشگاهی که اگر چه برای اعضای خود، امنیت نسبی و دیوار دفاعی به وجود آورده اما نه تنها ضامنی برای استقرار صلح و ثبات نبوده، بلکه به شکل پیدا و پنهان، از عوامل مهم افزایش تنشها و ناآرامیها بوده است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به آموزش و پرورش برسید تا آسیبی به این مملکت نرسد
مسعود صفایی مقدم
استاد دانشگاه
بهعنوان یک کارشناس تعلیم و تربیت میخواهم اعتراضات و حوادث اخیر را مرور کنم، حوادثی که با کمال تأسف به کشته و مجروح شدن تعدادی از هموطنان عزیز ما منجر شد و بهطور گریزناپذیری به واگرایی اجتماعی بیشتر انجامید. سخنی که بهعنوان مقدمه عرض میکنم این است که رفتار آدمیان همه آموختنی هستند. از سادهترین رفتارها، مثل نشستن و راه رفتن تا پیچیدهترین رفتارها، مثل فکر کردن همه یاد گرفته میشوند. باورها و دیدگاههای مردم هم همین وضعیت را دارند. از این نظر میگویند رفتار آدمیان ماهیت آموزشی دارد. اما اگر افراد هیچ آموزشی ندیده باشند یعنی اجازه دارند که از روی طبع و حال و روز خود رفتار کنند. در این صورت میتوان انتظار داشت که رفتارهای غیرقابل پیشبینی از انسان سربزند. میخواهم بار عمده مسئولیت را بر کاستیهای نظام آموزش و پرورش مملکت بیندازم. به همین سیاق میخواهم تأکید کنم که راه برونرفت از این نوع چالشها، که به نظر نمیرسد این حوادث اخیر آخرین آن باشد، انجام اصلاحات آموزشی است.
نخست، درباره اعتقاد مسئولان به اینکه اعتراض حق مردم است. مسئولان کشور میگویند که اعتراض را یک حق عمومی میدانند. پرسش این است که آیا این مسئولان آموزش لازم برای درک و باورمندی جدی به محق بودن افراد در اعتراض به حاکمان را دیده اند؟ آیا اساساً آموزش و پرورش ما فرصتهای مناسب برای مواجهه جدی و درگیری معرفتی با چنین مفاهیمی را فراهم میکند؟ روشن است که یکی از شرایط ضروری برای صدق ادعای باورمندی به یک موضوع آن است که آن ادعا پشتوانه معرفتی داشته باشد. یعنی مدعیان کاملاً معنای این عبارت را فهمیده و به بنیانهای فلسفی و نیز به پیامدها و دلالتهای آن، هم آگاهی داشته باشند و هم آن را درست بدانند. بنابراین اظهارات و ادعاهای کسانی که آموزش کافی برای درک و هضم این معانی را ندیدهاند بیشتر ژست سیاسی است.
دوم، یکی از نشانههای صدق در گفتار مسئولان، همانطور که گفته شد، تعهد و تقید به دلالتها و پیامدهای اظهاراتشان است. اگر مسئولان در اظهارات خود صادق باشند آن وقت، باید دست به تمهید راهکارهای منطقی برای تحقق عملی اظهارات و باورهای خود بزنند. اما چگونه است که مسئولانی که میگویند مردم حق اعتراض دارند تاکنون قدمی در این جهت برنداشتهاند. بر این اساس آیا مجاز به تردید در باورمندی مسئولان به این حق نیستیم؟
سوم، در جامعهای زندگی میکنیم که چندان اعتقادی به نقش آموزش در تولید و تنظیم کنشهای فردی و اجتماعی نیست.
و بههمین سیاق، نهاد آموزش و پرورش ما هم، که متأثراز این بیاعتقادی عمومی است، خود را درگیر آموزش مهارتهای اساسی زندگی نمیکند و بههمین دلیل دانشآموزان ما ماهیت مخالفت و اعتراض و همینطور همکاری و مشارکت را درک و تجربه نمیکنند و از لذت یک زیست مبتنی بر آگاهی و تجربه محروم میمانند. لذا در هنگام مواجه شدن با یک موقعیت ناخواسته خود را تنها میبینند، بدون آمادگی ذهنی و عینی قبلی. در این شرایط هر رخدادی قابل پیشبینی است. در واقع در این شرایط، هیجاناتی که ناگهان بروز میکنند مسئول عمده رخدادها هستند نه برنامهریزیهای از قبل اندیشیده شده. البته اندک کسانی میتوانند با طرح و نقشه قبلی، هیجانات را افزوده یا آنها را جهت دهند. اتفاقاً اینان کسانیاند که همانطور که آموزش دیدهاند که چگونه هیجان آفرینی کنند و چگونه به هیجانات دامن زده و آنها را جهت دهند، همانطور نیز آموزش دیدهاند که چگونه از مهلکه به سلامت بگریزند و غالباً مردم و جوانان عادی هستند که دچار بیشترین آسیبها میشوند.
یکی دیگر از نشانههای صدق اعتقاد مسئولان به حق اعتراض، باورمندی آنان به حق متهم است. باید دید با این متهمان چگونه برخورد میشود. این نیز امری است آموختنی که باورمندی به آن مشمول صدق و کذب میشود. چنانچه مسئولان به حقوق متهم از روی معرفت حقیقی باور داشته باشند در عمل و آشکارا این حقوق را بیان و حتی به خود متهمان تفهیم میکنند و صد البته آن را مراعات مینمایند. در هرحال در این حد میدانیم که بسیاری از این متهمان جوانانی هستند ناراحت و ناامید و سرخورده که در اثر ضعف ساختاری نظام آموزش و پرورش ما شیوههای درست اعتراض را نیاموختهاند، حقیقت نهادی بهنام دولت را نشناختهاند، اعتباری بودن آن را نمیدانند بلکه دولت را بهعنوان موجودی حقیقی که بسیار ثروتمند است و در تقابل با فقرا میدانند و همینطور درک آموخته شده و مجربی از اموال عمومی ندارند.
در هر حال باید حق اعتراض و حقوقی از این قبیل، ذیل عنوان حقوق مدنی و حقوق شهروندی از دوره دبستان آموزش داده شود و البته و صد البته ضمن برنامهها و پروژههای آموزشی عملی در عمل هم به کارگرفته شوند تا بتدریج دارای نسلی شویم و همینطور دارای مدیرانی شویم که به حقوق شهروندی اعتقاد صادقانه داشته باشند. علی ایحال، به نظر میرسد یکی از ابتداییترین کارها این است که مسئولان کشور با تواضع تمام دست به یادگیری لوازم اساسی مدیریت جامعه زده و سعی کنند درک جدی از حقوق مردم پیدا کنند و نهایتاً باور کنند که مردم حق دارند نسبت به تصمیمات آنها اعتراض کنند. علاوه بر آن، باورمندی به اینکه حکومت همچنین مسئول تأمین امنیت اعتراضکنندگان است.
کوتاه سخن اینکه جامعه ما بشدت از فقدان سواد کافی در حوزههای مدیریت و رفتار و برقراری رابطههای اجتماعی در رنج است. آموزش و پرورش فعلی ما ظرفیت رفع این کاستیها را ندارد. برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر به آینده این مملکت لطفاً به آموزش و پرورش برسید و بیشتر از همه به آموزش و پرورش دبستانی و پیش دبستانی.
استاد دانشگاه
بهعنوان یک کارشناس تعلیم و تربیت میخواهم اعتراضات و حوادث اخیر را مرور کنم، حوادثی که با کمال تأسف به کشته و مجروح شدن تعدادی از هموطنان عزیز ما منجر شد و بهطور گریزناپذیری به واگرایی اجتماعی بیشتر انجامید. سخنی که بهعنوان مقدمه عرض میکنم این است که رفتار آدمیان همه آموختنی هستند. از سادهترین رفتارها، مثل نشستن و راه رفتن تا پیچیدهترین رفتارها، مثل فکر کردن همه یاد گرفته میشوند. باورها و دیدگاههای مردم هم همین وضعیت را دارند. از این نظر میگویند رفتار آدمیان ماهیت آموزشی دارد. اما اگر افراد هیچ آموزشی ندیده باشند یعنی اجازه دارند که از روی طبع و حال و روز خود رفتار کنند. در این صورت میتوان انتظار داشت که رفتارهای غیرقابل پیشبینی از انسان سربزند. میخواهم بار عمده مسئولیت را بر کاستیهای نظام آموزش و پرورش مملکت بیندازم. به همین سیاق میخواهم تأکید کنم که راه برونرفت از این نوع چالشها، که به نظر نمیرسد این حوادث اخیر آخرین آن باشد، انجام اصلاحات آموزشی است.
نخست، درباره اعتقاد مسئولان به اینکه اعتراض حق مردم است. مسئولان کشور میگویند که اعتراض را یک حق عمومی میدانند. پرسش این است که آیا این مسئولان آموزش لازم برای درک و باورمندی جدی به محق بودن افراد در اعتراض به حاکمان را دیده اند؟ آیا اساساً آموزش و پرورش ما فرصتهای مناسب برای مواجهه جدی و درگیری معرفتی با چنین مفاهیمی را فراهم میکند؟ روشن است که یکی از شرایط ضروری برای صدق ادعای باورمندی به یک موضوع آن است که آن ادعا پشتوانه معرفتی داشته باشد. یعنی مدعیان کاملاً معنای این عبارت را فهمیده و به بنیانهای فلسفی و نیز به پیامدها و دلالتهای آن، هم آگاهی داشته باشند و هم آن را درست بدانند. بنابراین اظهارات و ادعاهای کسانی که آموزش کافی برای درک و هضم این معانی را ندیدهاند بیشتر ژست سیاسی است.
دوم، یکی از نشانههای صدق در گفتار مسئولان، همانطور که گفته شد، تعهد و تقید به دلالتها و پیامدهای اظهاراتشان است. اگر مسئولان در اظهارات خود صادق باشند آن وقت، باید دست به تمهید راهکارهای منطقی برای تحقق عملی اظهارات و باورهای خود بزنند. اما چگونه است که مسئولانی که میگویند مردم حق اعتراض دارند تاکنون قدمی در این جهت برنداشتهاند. بر این اساس آیا مجاز به تردید در باورمندی مسئولان به این حق نیستیم؟
سوم، در جامعهای زندگی میکنیم که چندان اعتقادی به نقش آموزش در تولید و تنظیم کنشهای فردی و اجتماعی نیست.
و بههمین سیاق، نهاد آموزش و پرورش ما هم، که متأثراز این بیاعتقادی عمومی است، خود را درگیر آموزش مهارتهای اساسی زندگی نمیکند و بههمین دلیل دانشآموزان ما ماهیت مخالفت و اعتراض و همینطور همکاری و مشارکت را درک و تجربه نمیکنند و از لذت یک زیست مبتنی بر آگاهی و تجربه محروم میمانند. لذا در هنگام مواجه شدن با یک موقعیت ناخواسته خود را تنها میبینند، بدون آمادگی ذهنی و عینی قبلی. در این شرایط هر رخدادی قابل پیشبینی است. در واقع در این شرایط، هیجاناتی که ناگهان بروز میکنند مسئول عمده رخدادها هستند نه برنامهریزیهای از قبل اندیشیده شده. البته اندک کسانی میتوانند با طرح و نقشه قبلی، هیجانات را افزوده یا آنها را جهت دهند. اتفاقاً اینان کسانیاند که همانطور که آموزش دیدهاند که چگونه هیجان آفرینی کنند و چگونه به هیجانات دامن زده و آنها را جهت دهند، همانطور نیز آموزش دیدهاند که چگونه از مهلکه به سلامت بگریزند و غالباً مردم و جوانان عادی هستند که دچار بیشترین آسیبها میشوند.
یکی دیگر از نشانههای صدق اعتقاد مسئولان به حق اعتراض، باورمندی آنان به حق متهم است. باید دید با این متهمان چگونه برخورد میشود. این نیز امری است آموختنی که باورمندی به آن مشمول صدق و کذب میشود. چنانچه مسئولان به حقوق متهم از روی معرفت حقیقی باور داشته باشند در عمل و آشکارا این حقوق را بیان و حتی به خود متهمان تفهیم میکنند و صد البته آن را مراعات مینمایند. در هرحال در این حد میدانیم که بسیاری از این متهمان جوانانی هستند ناراحت و ناامید و سرخورده که در اثر ضعف ساختاری نظام آموزش و پرورش ما شیوههای درست اعتراض را نیاموختهاند، حقیقت نهادی بهنام دولت را نشناختهاند، اعتباری بودن آن را نمیدانند بلکه دولت را بهعنوان موجودی حقیقی که بسیار ثروتمند است و در تقابل با فقرا میدانند و همینطور درک آموخته شده و مجربی از اموال عمومی ندارند.
در هر حال باید حق اعتراض و حقوقی از این قبیل، ذیل عنوان حقوق مدنی و حقوق شهروندی از دوره دبستان آموزش داده شود و البته و صد البته ضمن برنامهها و پروژههای آموزشی عملی در عمل هم به کارگرفته شوند تا بتدریج دارای نسلی شویم و همینطور دارای مدیرانی شویم که به حقوق شهروندی اعتقاد صادقانه داشته باشند. علی ایحال، به نظر میرسد یکی از ابتداییترین کارها این است که مسئولان کشور با تواضع تمام دست به یادگیری لوازم اساسی مدیریت جامعه زده و سعی کنند درک جدی از حقوق مردم پیدا کنند و نهایتاً باور کنند که مردم حق دارند نسبت به تصمیمات آنها اعتراض کنند. علاوه بر آن، باورمندی به اینکه حکومت همچنین مسئول تأمین امنیت اعتراضکنندگان است.
کوتاه سخن اینکه جامعه ما بشدت از فقدان سواد کافی در حوزههای مدیریت و رفتار و برقراری رابطههای اجتماعی در رنج است. آموزش و پرورش فعلی ما ظرفیت رفع این کاستیها را ندارد. برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر به آینده این مملکت لطفاً به آموزش و پرورش برسید و بیشتر از همه به آموزش و پرورش دبستانی و پیش دبستانی.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
اخبار این صفحه
-
سهشنبههای شعر«ایران»
-
معنای تلمذ
-
یعنی حذف اروپا از پرونده هستهای
-
مردم شرایط سختی را تحمل می کنند
-
من زاده زمانِ خود هستم
-
رمزگشایی از سخنان روحانی
-
رئیسی: خسارت دیدگان حوادث اخیر مورد حمایت قانون هستند
-
عملکرد پیام رسان های داخلی در نبود اینترنت جهانی
-
آمار مبتلایان به آنفلوانزا از مرز 4 هزار نفر گذشت
-
ابراز پشیمانی آزاردهندگان کودک کار
-
ارز 4200 تومانی در بودجه 99 ماند
-
سلبریتیها را میبینند و فرهنگ را نه!
-
ایران و تاجیکستان در مسیر تحکیم دوستی و توسعه همهجانبه همکاریها
-
ناتو، از متلک مکرون تا کُریخوانی اردوغان
-
به آموزش و پرورش برسید تا آسیبی به این مملکت نرسد

اخبارایران آنلاین