
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

احمد مسجد جامعی
در شماره قبل بخش هشتم دیدار با آقای نوری و خانم مفتونی منتشر شد، در این شماره به ادامه این روایت میپردازم.
خانم مفتونی از دانشجویان ممتاز دانشگاه تهران بودند و در مدت سه سال دوره کارشناسی، در مدت یک سال دوره کارشناسی ارشد و در مدت سه سال هم دوره دکتری را به پایان بردند. ایشان درباره فرزندانشان هم چنین توضیح دادند که پسر بزرگشان ابوالفضل هماکنون استاد دانشگاه «بریتیش کلمبیا» است و محمود هم که او را امروز دیدیم، در کار فیلمسازی است و مدیر برنامههای آقای نوری در برگزاری نمایشگاههای ایشان در داخل و خارج است. خانم مفتونی کتابهایی را هم نوشتهاند که کتاب «پژوهش در آینه اخلاق» یکی از آنهاست که در صفحه اول آن جملهای از آقای نوری نقش بسته است: «عمل، مخلوق اخلاق است» و ذیل آن هم عبارت «حسین نوری» دیده میشود. ایشان نسخهای از این اثر را در همان جلسه به من هدیه کردند. یکی دیگر از کتابهای خانم مفتونی «آفتابی در میان سایهای» نام دارد که مجموعه مقالاتی است درباره استاد شهید مطهری. کتاب دیگری به نام «پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان» از ایشان هم به چاپ رسیده است. خانم مفتونی ضمن توضیح درباره کتابهایشان باز هم از آقای نوری میگویند که نقش زیادی در گرایش ایشان به پژوهش و تحقیق و تألیف داشتهاند. وقتی به خانم مفتونی میگویم همسرشان را چگونه توصیف میکنند میگوید «خیلی نازنین هستند. این نازنین بودن به اخلاق ایشان است. با همه مهربان هستند. مهربانیشان به گربه و حیوانات هم میرسد. اصولاً خصوصیات اخلاقی ایشان نسبت به همه جاری میشود. یعنی اگر مهربان باشد با همه مهربان است اگر دارای سخاوت است با همه همینطور است. گاهی اگر فردی توقع خاصی از آقای نوری داشته باشند و مثلاً بخواهند نسبت به کسی بخل بورزد میگوید اگر من بخیل باشم با همه بخیل خواهم بود.»
ادامه دارد…

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به احترام یکصد و چهارمین سالروز تولد «آیتالله سید محمود طالقانی»
زادروز مِهر و مدارا
غلامرضا امامی
زادروز طالقانی؛ مرد دین و داد مبارک باد. روزی که به دعوت او به گِلیرد به خانه کوچک باصفایش رفتم و چشمانداز جالب و جذاب آن روستا را دیدم، دریافتم که چگونه او در این روستا بالیده. اویی که دلی به گستره آسمان آبی و دیدهای به سبزی سبزه زارانِ درهمِ طالقان داشت. به اسفند زاده شده و پیام آور بهاران شد. زندگی خوب و خوشی را برای همه میخواست. در کنار او به تپههای زَروان رفتیم. چه جذبه و جاذبهای در او بود که ماندگارش ساخت به روزگاران؟ از پس گذر سالها قامت بلندش را میبینم که در تپههای گلیرد زادگاهش قدم میزنیم. دم غروب است و خورشیدِ آسمانی در افق، خورشیدِ زمینی را مینگرد. در تپهای از میان صخرههای سخت نهال سبزی جوانه زده رو میکند به من و میگوید:
استبداد همچون پوستهای است. پوستهای ستبر، وقتی که نسیم آزادی وزیده شود دانه آگاهی سر برمیکشد و به نور آفتاب لبخند میزند.
به اندیشه فرو میروم. جان آزاده پیر ما در همه جا، در همه چیز، در پی آزادی است. گوهر یگانه آدمی، امانتی بر دوش انسان که آسمان نتوانست کشید. و تازه از زندان آزاد شده است... اما همچنان در پی رهایی است. شب به خانه ساده روستاییاش میرویم. احوال بچهها را میپرسد و میگوید حتماً به مدرسه بروند... در ایام سال، خانهاش را مدرسه کرده است. آن سوتر رودی را نشان میدهد و در دوردست روستایی را - ببین آنجا، اوازان است... زادگاه جلال - و با دریغ از پرواز جلال آل احمد یاد میکند و میگوید پرکشید، ور پرید. میگویم:
آقا؛ سر خم می سلامت/ شکند اگر سبویی.
شب که به خانهاش برمیگردیم از استبداد سخن میگوید و نسخهای از «طبیعت استبداد» عبدالرحمن کواکبی را از سر مهر به من میسپارد و میگوید چه عمیق این مرد، بیماری شرق و جهان اسلام را دریافته...
کتاب را ورقی میزنم و میگوید: ببر و بخوان و چاپش کن... سالها بعد به خواستهاش جامه عمل میپوشانم و کتاب را نشر میدهم.
بر کتاب علامه نائینی - حکومت از نظر اسلام - که دیباچهای برایم نگاشته و توضیحاتی افزوده به مهر برایم دستخطی مینگارد.
می گویم چاره استبداد و درمان این بیماری مزمن مهلک چیست؟ بیتأمل پاسخ میدهد:
شورا... شورا... و میافزاید: مردم باید سرنوشت خویش را خود به دست بگیرند. شورا باید از خانه، مدرسه، روستا و شهر شروع شود. با صدای پرصلابت مهربانش میگوید باید نخست اندیشه را از سم استبداد زدود و هر نوع بتی را در دل نابود کرد. سراندیشه بلند او شور و شورا در دل آسمانیاش مهر و مدارا به هم آمیخته بود. او به انسان میاندیشید و حرمت انسان را پاس میداشت.
بیگمان چهره بلند او همچون مشعلی فروزان راه را بر رهروان مینمایاند... زادروز او، زادروز مِهر و مدارا، زادروز آگاهی و آزادی... به روزگاران مبارک باد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

به مناسبت سالگرد تولد مهدی اخوان ثالث، شاعر برجسته معاصر، پنجشنبه 14 اسفند دو مراسم بزرگداشت در تهران برگزار میشود. نخست «شب امید» است که از ساعت 16 در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برپا میشود. در این مراسم سخنرانی استادان دانشگاه، یاران اخوان و هنرمندان موسیقی و سینما درباره اخوان و تأثیر او بر ادبیات و شعر معاصر سخن خواهند گفت. همچنین شعرخوانی شاعران نیمایی و خواندن شعرهای تقدیمی به اخوان از برنامههای شعرخوانی «شب امید» است. سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی در مجموعه ورشو، واقع در خیابان شهید نجاتاللهی، تقاطع خیابان ورشو واقع است. همچنین در همین روز، کانون سخنوران پارسیزبان از ساعت 15 تا 21 مراسم بزرگداشتی برای این شاعر مطرح ایرانی در سالن مرکز همایشهای خانه معلم برپا میکند و مرتضی کاخی، محمدعلی حسینیان، رشید کاکاوند و زرتشت اخوان ثالث سخنرانی خواهند کرد. مرکز همایشهای خانه معلم در خیابان ولی عصر، بالاتر از خیابان میرداماد واقع است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

آقا تکلیف چی شد؟ بالاخره یارانه اغنیا قطع میشود یا نمیشود؟ آنقدر در این چند روز اخبار ضد و نقیض شنیدیم، سرگیجه گرفتهایم. عموجان دلواپسمان پوزخند زده و فرمودند: «به شما چه؟ شما که عرضه ندارید به سرانجامش برسانید. مگر اینکه مجلس به دادتان برسد و تصویب کند که تا ماه آینده 26 میلیون نفر از فهرست حذف شوند. هر چند از شما بعید است که قانون رو دور نزنید و در مسیر حرکت مجلس سنگاندازی نکنید.» حرفهایی میفرمایید. آن دورهای که پرونده سازمان تأمین اجتماعی را میبردند زیر مجموعه معاون اولی که خودش پرونده داشت اما خط قرمز رئیس کابینه بود گذشته است. به فرموده جناب نوبخت «مجلس فصلالخطاب است و شما هر چه امر کنید دولت خودش را موظف به اجرا میداند. ضمن اینکه الان اجرایی نیست، سؤال بنده این است که شما به ما بگویید که چطور میتوانیم تا ماه آینده 26 میلیون نفر را حذف کنیم.» شما بفرمایید عموجان چطور میتوانیم؟
عموجان دستی به سبیل مبارک کشیده و فرمودند: «شما همان قربان صدقه قد و بالای کری بروید و با بهانه و بیبهانه باب مذاکره را باز کنید. چه کار به کار یارانه دارید. چه کار به کار تورم دارید. گرانی پدر مردم را درآورده، مذاکرات مردم را خسته کرده. به هر حال اینها همه از نتایج اعتدال است!» عموجان یک جوری از تورم و گرانی سخن میگویند که هرکس نداند فکر میکند ایشان ذوق میکند که گرانی رخ نموده است. حالا درباره مذاکرات چه احوالاتی دارند بگذریم...
عموجان یقهمان را چسبیدند: «چه احوالی؟ چه حالی؟ بگویید؟ بگویید اگر راست میگویید!» خب چه عرض کنیم عموجان... گلاب به رویتان... خب آخر پک و پهلویمان به حرف میآید... اصلاً ما چه کاره هستیم؟ جناب هاشمی فرمودهاند: «مهمترین طرح دولت تیم مذاکرهکننده است اما این دلواپسان چه بر سرشان میآورند و…» خودتان خواستید که ما گفتیمها!
به محض اینکه اسم جناب هاشمی آمد عموجان از خشم به رنگ لبو درآمدند و چیزهایی درباره انتخابات ریاست خبرگان و باغهای پسته و اینها از پی هم قطار کردند.
در همین هنگام آقا اسفندیار رفتگر مهربان محله ما با استکانی آب قند سر رسیده و فرمودند: «خبرداری رئیس جمهوری از ترکیه بازگشتند یا نه؟ دیدن سلطان سلیمان هم رفته بودند؟» والله خبر نداریم فقط شنیدهایم جناب مظفر فرمودهاند خطاهای فلانی با آب زمزم و کوثر هم پاک نمیشود. حالا بگذارید وقت انتخابات برسد، شاید هم شد...

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
-
عمل، مخلوق اخلاق است
-
عکس نوشت
-
دو مراسم بزرگداشت برای «اخوان ثالث»؛ پنجشنبه در تهران
-
حالا شاید هم شد!
